اندیشه، تفکر و عقیده خوابگاه عمل نیست
یکشنبه، ۳ اگست ۲۰۰۸
محمد
یعقوب هادی
وقتی دقت مینماییم میدانیم که تمام آفریده ها چه از نظر معنویت و چه از نظر مادیت در خدمت یگانه خلقت یعنی انسان بوجود آمده است. ادیان، مذاهب، ایدیالوژی (افکاروعقاید) علوم (دانستنی) همه خلایق عینی و ماورای تخیل که خود نیز به نوبه شان خالق دیگر معنویات و مادیات (باور ها و اشی) اند برای استفاده ای انسان بوجود آمده اند و در آینده بوجود میایند.
لذا انسان در ماهیت همه پدیده ها تمرکز دارد اما چرا با اینهمه مرکزیت همین انسان است که ستم میکشد زجر میبیند نا آرام و سرگردان است و یا گاهی با شکنجه عذاب ذلت مرگ را نصیب میشود و چشمش از دنیائی آرزوهایش بسته میشود.
این مبحث را در زمانی میگشاییم که در عصر کمپیوتر عصر دانستنی ها فوق العاده قرار داریم.
اما اگر به گذشته ای دورتر برویم در یک عصری میرسیم که تفکر انسانهای آن وقت در حدود چند لحظه پایان میگرفت و با همان یک چند لحظه تفکر، آنان خوبی ها را برای خود خوب میسنجیدند و خوشبخت تر از انسان امروزی بودند.
غرایز در وجود انسانها دو نوع است. یک غرایز فطری دوی دیگر غرایز کسبی اند. غرایز فطری ناشی از شعور و غرایز کسبی ناشی از عقل است. لغزش در غرایز کسبی دقیقأ محتمل است. درعین حال که از لحاظ شعور مرفع ترین جامعه انسانی جامعه مساوات است. در عرصه دانستنی های اجتماعی از لحاظ عقل برای رفاه انسان، جامعه عادلانه مطرح میگردد.
چون انسان محصول جامعه است و در شرایط دست یابی به هستی مادی به کمال میرسد. آنوقت است که جامعه شعوری خود را میسازد.
امروز ما نمیتوانیم بگویم فراغت ازاثر پذیری اندیشه، تفکر وعقیده به نفع ماست ودر حقیقت در این عصرکسی از اثرپذیری آن فارغ بوده نمیتواند پس اندیشه،تفکر وعقیده از یک طرف که خوابگاه عمل نیست واز طرف دیگر همانطوریکه برای گذشته نیست تنها به وسیله ای تدابیرسنجیده شده عینی، از حال به آینده راه پیدا میکند. و وقتی اندیشه، تفکر وعقیده اهمیت و ارزش دارد که نوسانات زندگی انسان را برطرف سازد و او را در مسیر زندگی داشتن هدایت نمائید.
سیاست علم (دانستنی های) اجتماعی است اجتماع یک عینیت مادی وحضوری است. این عینیت مادی در امر دانستنی ها به گذشته برده نمیشود بلکه در(داد وستد) این عینیت مادی دانستنی ها شکل میگیرد و وجود اثر بخش پیدا میکند.از همینجا زمینه همفکری، اشتراک عمل را برای ایجاد وسایل توجیه میکند که همانا بوجود آمدن مجموعه های سیاسی است.
ورود به موضوع مورد نظر با این سر آغاز بیانی از تراوشی تفکری است که انعکاس واقعیت های اجتماعی جامعه را محک میزند. یعنی از برشده شده نی بلکه اندیشه ای است که پیشآمدهای کار و مبارزه برای خدمت حضوری انسان به انسان انگیزه بازتاب آن میباشد.
آنچه سبب بازدهی این برداشت ها در این یادداشت شده است مقاله ای است که دریکی از سایت ها انترنتی به نشر رسید ه است. به نسبت خواست ها و آرزو ها، اهدافی را که با جمع کثیری از رفقا پیگیری مینماییم بطور جمعی و انفرادی خود را مخاطب آن یادداشت ها احساس مینماییم. لذا به آن شدم تا به حقانیت نظریات این جمع آمد که خود را شامل آن میدانم،به خواسته های مان مبنی بر وحدت سازمانهای رفیق وهم اندیش که از این سازمانها تعریف مشخص ومعین نیز شده است تاکید نمائیم.
باید بگویم دو هفته قبل در این زمینه یاداشتی تحت عنوان تا گذشته نقد نشود؟ نوشتم و آنرا غرض نشر به سایت مشعل فرستادم بنا به هر ملحوظی که بود مسوولین نشراتی ورفقای گرداننده از نشر آن بازگیری نمودند. من هم به حکم اصول مشترک از انعکاس آن درسایر سایت ها وحتی وبلاگ های که در اختیار دارم فعلأ گذشتم. من فکر میکنم هنوز هم آن یادداشت ها تاریخ زده نشده است هرگاه رفقا زمینه نشر آنرا فراهم بسازند مواردی مشخص تری را بیان خواهد کرد.
واما در باره اینکه درمقابل این مقاله ویاداشت های که خود را مخاطب آن احساس میکنم جواب من چه خواهد بود اول باید که وجه مخاطب را مشخص بسازم. به نسبت اینکه وجه رفاقت میان نویسنده گان این چنین مقاله ها و رفقای خارجی شان مغشوش نگردد فعلا اجازه دهند ا یشان را دوست خطاب نماییم.
دوستان گرامی !
با اشخاصی که دریک موقعیت استثنائی قرار دارند سخن گفتن ومباحثه کردن یک شخص عادی مثل من که در خط امتیاز فقط سپاهی است مشکل است واین در حالی است که این قوماندانان من ومن های چون من محل پهره داری ما را نمیدانند. اما فضای مساعدی را که این سپاهیان تامین نموده اند قلمرو حکم فرمائی خودقبول کرده اند. با آنهم حضور انانیرا که در مباحثات کتبی حاضر میشوند مورد تائید قرار داده و از آنان استقبال مینمائیم اما نه اینکه هرچه پیش آمد خوش آمد از اینروبقول سعدی میگوییم که :
گر هر دو دیده هیچ نبیند
بهتر زدیده ایکه نبیند خطای خویش
و اما در باره وحدت و وجوهاتی که مورد بحث است گفتنی است:
تا انجاکه من عمیقأ درک میکنم محور وحدت خواهی اکثریت رفقا در مشخصات ذیل بطور بسیار دقیق و واضع تعین شده است.
(سازمانهای رفيق به آنهایی میگويیم که از نیرو ها وامكانات حزب بزرگ دیروز ما ایجاد شده اند ودر دیباچه ها،پیش گفتارها واسناد مرامی شان، رسماً خود را وارث ویا امتداد مبارزهً آرمانی آن حزب میدانند. هم اندیش به آن سازمانهای رفیق میگويیم که برای کسب امتیاز،امروزمارا زیرسوال نمی برند و گذشته ً ما را زیر پا نمیگذارند وخودرا درتصویرکشیدن رخدادهای گذشته غیر مسوول ودیگران را مسوول نمیدانند. در مورد شخصیت های انفرادی رفیق خارج از تشکیلات عین بینش وجود دارد)
به اساس این مشخصات باید به موضوع بحث وحدت خواهانه داخل شد وقتی جهات بحث ما چنین مشخص باشد دیگر سوالی باقی نمیماند که ما کی هستیم و چه میخواهیم.
در یادداشت نشر ناشده خود در این مورد نوشته بودم:
(پرسیده میشود در شرایط موجود چگونه طرح وتدبیر،ضرورت ها ی ما را برای ایجاد پایگاه در میان مردم میسر میسازد ؟ حضور روبزوال امپریالیزم را هم اگر در نظر بگیریم چگونه به یکباره گی ذهنیت مردم برای پذیرش آنچه ما میخواهیم آماده خواهد شد.
به عقيده ًما، بهترين راه اينست كه بانسخه های بی اثر ويا محصول تراوشهای فكری دانشمندان سائرملل درزمان حاضر كه حقائق درمورد وطن ما وسطح فهم مردم آن را به خوبی درك كرده نميتوانند، نبايد وارد عرصهً سياست شويم. به ما ضروريست كه (چپ افغانی)اولا ً دربين خود زبان مشترك پيدا كند وبعدا ً باسائرنيروهاي تحول طلب ودموكرات همزبان گرديده عليه ديو بنياد گرايی،اين دشمن آزادی،دموكراسی، عدالت وفرهنگ وطنی وجهانی، به مبارزهً جدی برخيزد ودرنجات وطن ازمنجلاب بدبختيهای فعلی،نقش خودرا مسوولانه ايفا نمايد.)
دوستان عزیز !
ایا وقتی که برای خرید "بوت" (پاپوش) برایتان میروید فقط میروید " بوت" (پاپوش) بخرید یا اندازه ای پا هایتان هم در نظر است که به اندازه ان بوت بخرید. شما میدانید اگر پا های ده نمبررا در بوتهای شش نمبرداخل نمائید اول جور نمی آید وباز اگر فشار بیاورید پاره خواهد شد.
قطار کردن تیوری ها، مومیائی کردن آن در ذهن ما بدون سنجش ورود در عرصه عمل بدرد نمیخورد این نوع موضعگیری ها ذهنی فقط ما رابه واعظان بی عمل تبدیل میکند.
از چسپیدن در دگم های ذهنی است که حزب سازی برای یک شرایط وبرنامه ریزی برای شرایط دیگر عرض اندام میکند.
لذا فرشته های نجات که در آسمان هفتم خیالات در پرواز اند تعریف حاکمیت سیاسی را در جامعه ای خیالاتی خود کاملا میخانیکی مطرح میکنند. تا کنون ما اینرا میدانیم که حزب برای کسب قدرت سیاسی دریک جامعه مبارزه میکند. وقتی به قدرت رسید اعضای آن هم به حیث مجری برنامه وهم به حیث اعضای جامعه در اداره اشتراک وظیفوی میداشته باشند. واین به آن معنی است که طراحان یک برنامه مجریان همان برنامه هم اند.اما وقتی از جامعه میگوییم.شرکت سایراحزاب مربوط میشود به صلاحیت ها در چارچوب قانون اساسی که حقوق شهروندی را در جامعه معین ومشخص میسازد.که بربنیاد آن هم قدرت حاکم فعالیت مینماید وهم احزاب حضور داشته در آن جامعه فعالیت خود را تنظیم مینمایند. بطور مثال در زمان حاکمیت ح د خ ا احزابیکه با روحیه اصول اساسی و یا قانون اساسی کشور فعالیت داشتند در سیستم دولت اشتراک شان تامین بود اما مجریان برنامه حزب اسلامی گلبدین حکمتیار به هیچ صورت در آن حاکمیت جایگاه نداشتند.
با اینحال نمیدانم از کدام روی با این روحیه حضور سازمانهای مترقی در شرایط حاضربخاطر مردم در پهلوی مردم تکفیر میگردد. این سیاست یک بام دو هوا راچگونه میتوان تعبیر کرد. که دیروز شرکت عناصر مرتجع را در حاکمیت مطرح میکند.اما امروز که آنان (مرتجعین)با تیغ وتبر وچنگ ودندان برای "قل و قم" کردن مردم ووطن آمده اند وقتی نیر و های مترقی بسوی مردم و برای نجات مرد م قدم بگذارند حکم قطع پاهای آنان صادر میشود. در حالیکه خود آنان حتی جایگاه اختصاصی را برای نیروهای امپریالیزم در برنامه شان قبول کرده اند.
دوستانیکه در اینباره حاکمیت ح د خ ا را به نقد میکشند با اینهمه بیانات طویل واستعمال واژه ها ی که از روی آن معرفت شان به حیث شخصیت مترقی مطرح میشود چرا به یکباره گی موقف نیرو های متخاصم ارتجاعی را در شرایط دیروز فراموش میکنند و گویا ارتجاع داخلی وحامیان خارجی شان هر چه وحشت ودهشت وبربریت دارد امروز دارد ودیروز آنان با دسته های گل نیرو های مترقی را اسقبال میکردند. شاید به نظر آنان ارتجاع به دو نوع است.ارتجاع خوب وارتجاع بد. که ح د خ ا در زمان حاکمیت خود با ارتجاع خوب در تقابل بوده باشد.
برنامه های که در شرایط مشخص کار برد معین نداشته باشد تدابیر این است که بنیاد اندیشه ای ان به آسیب پذیری کشانیده نشود.
لذا طواف نظریات غیر انطباقی راه به جائی نمیبرد. و این خود محوری در نتیجه به لغزش های عمیق می انجامد. این است که رفتن در فراز ونشیب مبارزه و ناهمواری آن اعتماد اندرونی میخواهد. ظواهر واشکال نمیتواند اعتماد را حاصل نمائید واین در حالی است که اگر چند صباح به گذشته برویم میبینیم انانیکه با استعمال واژه ها فخر میفروشند گروه های را رفیق گفته اند که هیچ نوع وجه مشترک با ایشان نداشته اند. مگرامروز از واقعیت فرار مینمایند و باخود پسندی حقیقت مسلم را انکار میکنند.
در اختتام به رسم نتیجه گیری با تکیه به مردم گفته های را که گوینده آن نشانی ندارد اما ازنام مردم به مردم گفته شده است، مشورتأ مفهوم آنرا به دقت آنانیکه مورد توجه این یادداشت میباشند پیشکش مینمایم : "ما غم جان او را میخوریم او تقلید دهان ما را میگیرد "
" گوسفندی که از رمه جدا شود نصیب گرگ میشود"
پیروز باد خدمت به انسان،
محمد یعقوب هادی