چگونه اقتصاد اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی را نابود کردند.
ولادیمیر مایوروف پروفیسور، دکتور علوم فلسفی. از لابلای اوراق «پراودا»
منتشره مورخ ۱۴ جنوری ۲۰۱۲،
برگردان از متن روسی:
س. خوږمن.
آنانیکه اتحادشوروی را به نابودی کشاندند، با لذت فراوان و قناعت بیپایان افسانه سقوط را چنین افهام مینمایند که (هیولای «توتالیتر» رژیم خود کامه. مترجم) در نتیجه رکود اقتصادی اجتناب ناپذیر از هم پاشید و در سالهای هشتاد قحطی بیسابقه و گرسنگی مردم را واداشت تا ح. ک. ا. ش. را ملغا کنند. گویا مردم روسیه در اثر فعالیتهای داهیانه اقتصاد دان و رفورمیست «کبیر» ایگور گیدر (گیدر تخلص در زبانهای تاتاری، ازبکی، قزاقی . . . میباشد که در پارسی با نام حیدر مطابقت دارد. مترجم) و همتاهایش که در کابینه دولت یلتسن شامل بودند ملت را از مرگ و گرسنگی نجات دادند. وارثان یلتسن – گیدر و حزب «قدرت» شان و تمام حامیان شیوه زنده گی سرمایه داری این جعلیات و افسانه ها را در مبارزات انتخاباتی خویش بکار بستند.
تورم از گرسنگی
چندی قبل در چینل (ان تلویزیون) تلویزیون ملی که در روسیه نشرات دارد در ۱۸۳- مین نشرات نوبتی خویش زیر عنوان «محققین تحقیقات را دنبال میکنند»، (کانیفسکی ال.) قصه دختر گم شده یی را که در دوران اتحاد شوروی اتفاق میافتد دنبال میکند. افسانۀ ساده است: مادر به دنبال دخترکش به کودکستان میآید، و میبیند که دخترکش را زنی دیگری از کودستان برداشته است. پاسبان ناحیه (مامور سمت) در پی دخترک میافتد و سرانجام در میان بته ها نظر پاسبان به کلاه گکی میافتد که دارای همان حرفهای نام دوخته شده در کلاه گک میباشد که نام دخترک گمشده است. قصه را در همان جا میگذاریم و بر میگردیم به هدف گرداننده برنامه که، دور از وجدان، میخواهد چیزی برای بیننده اش اذعان نماید؟! گرداننده کلاه را به بیننده ها نشان داده و میگوید: «سالها قبل دخترک من نیز دارای چنین کلاه گکی بود.» گرداننده توجه همه را به ساختمان کلاه مبذول میدارد: کلاه گک با دو گوشکی جانبی تزئین شده بود، هر گوشکی ذریعه یک رشمه به کلاه گک می انجامید و طرف دیگرش به پوپک اسفنج نما وصل شده بود. این گوشکی ها دو نکته را بیان میکردند: اولی هدف روشن زینتی داشت و دومی گویا هدف معنایی داشت، یعنی در ایام گرسنگی به خاطر جویدن استفاده میگردید. در حقیقت این گوشکی ها وظیفۀ کاذب غذا را افاده میدادند.
در حقیقت گرداننده برنامه تلاش میورزد به بیننده اش تفهیم نماید که در زمان شوروی گرسنگی و قحطی شاخص بارز سیستم بشمار میرفت و شهروندان شوروی ابتکار به خرج داده و راه بیرون رفت از معضله را طوری دریافتند که کلاه گک های فرزندان شانرا بدین ترتیب هم زینتی میساختند و هم در اوقات گرسنگی وظیفه فرو نشاندن عطش گرسنگی را داشتند.
چه پر رویی وقیحانه!!!
حتا مخالفین خارجی سیستم سوسیالیستی نمیتوانستند از آن واقعیت چشم بپوشند که اطفال در سیستم سوسیالیستی شوروی از امتیازات فوق العاده برخوردار بودند.
ضربات مهلک قحطی و رکود بالای مردم شوروی درست وقتی وارد گردید که مهندسین بازسازی چون گورباچف و یلتسین اقدام به نابودی اتحاد شوروی سوسیالیستی نمودند. ۲۰ سال بعد از کودتای ضد انقلابی یلتیسن، وزیر مطبوعات وقت (۱۹۹۰- ۱۹۹۲) اندی بعد معاون صدراعظم کشور (م. پولتارانین) در کتابی زیر عنوان «حاکمیت در خریطه تروتیل، میراث شاه باریس» (منظور در این جا باریس یلتیسن است. م) چنین مینویسد: «مردم آرزو دارند به حقیقت دست یابند ولی این حقیقت در عقب پرده های ضخیم سفسطه ها پنهان گردیده که به درد دولت میخورد و از جانب مجریان کهنه کار قلمی میشوند. در سطح رسمی به ذهن مردم چنین رسانده میشود که همه ای مصائب نتیجه شعارهای دگم و حاکمیت جلادان . . . میباشد». حالا ویترانهای «قهرمانان» ضد انقلابی که وظیفه خویشرا در زمانش برای تاراج حزب کمونیست شوروی و حاکمیت شوروی بطور احسن انجام داند، به افشای رژیم کنونی میپردازند. شهادت آنها در حقیقت گویای آن واقعیت است که چگونه مجریان زمان براندازی حاکمیت شوروی را ترتیب و سازماندهی کردند و اکنون اسمش را قحطی میگذارند.
م. پولتارانین یاد آوری مینماید: «اتحاد شوروی تا آن حدی غریب نبود که گردانندگان تلویزیون های الیگارشی روسی دروغ میسرایند. ابر قدرت استوار و برپا بود . . . تولید سرانه مواد ارتزاقی در آنزمان بطور قابل ملاحظه بیشتر از امروز بود. درین عرصه تنها ایالات متحده از ما جلوتر بود. حتا انکشاف یافته ترین کشور سرمایه داری چون بریتانیا بر مبنای ارقام زیر کمتر از روسیه تولید سرانه در سال داشت:
تولید گندم در هر نفر ۶۱ کیلوگرام کمتر
کچالو در هر نفر ۱۱۸ کیلوگرام کمتر
گوشت در هر نفر ۲،۵ کیلوگرام کمتر
شیر در هر نفر ۱۲۰ لیتر کمتر
روغن حیوانی در هر نفر ۳،۹ کیلوگرام کمتر
تخم مرغ در هر نفر ۱۱۸ عدد کمتر
مزید بر آن، اقلام فوق با قیمت قابل دسترسی برای تمام شهروندان میسر بود و مواد را در گدام ها برای مدت نا معلوم ذخیره نمیکردند . . . .
تیم کاری گورباچوف برای منهدم ساختن ساختار های تولیدی مواد ارتزاقی داخلی، در جریان دو سال مقدار ۱،۵ هزار تن طلای ذخیره را بیرون کشیده و در بازار های بین المللی به حلقوم سرمایه ریختند، در حالیکه متاع داخلی از طرق بندر های لنینگراد (سانکت پطرزبورگ امروزی)، ریگا (پایتخت جمهوری لاتویا) و تالین (پایتخت جمهوری استونیا. م) به اسپانیا صادر گردیده و در مقابل کالاهای ارزان قیمت و بی کیفیت مصرفی از طرق بنادر آدیسا (شهر ساحلی اوکرائین در سواحل بحیره سیاه . م) به قیمت ۱۲۰ دالر در هر تن وارد میگردید.
امروزه حتا گورباچف نیز اختلاس و دستبازی های دهۀ هشتاد ضد انقلابیون را اعتراف نموده و دلیل فروپاشی اتحاد شوروی میداند: «رف های مغازه ها خالی بودند . . . [با چهره حق به جانب زمزمه میکند] اداره پوسیده سابق؟؟؟ و همچنان یلتیسن و شرکا مواد ارتزاقی را در گدام ها قید کرده و مراکز تجارتی را تهی نگهمیداشتند!!!» اما «جناب شان» حد اقل تأسف خویشرا برای چنین وقاحت و جنایت ابراز نمینماید. چرا حد اقل رئیس جمهور شوروی و قوماندان اعلی قوت های نظامی کشور کوچکترین اقدام بخاطر جلوگیری از جنایت و قانون شکنی یادشده ننمود؟!
گورباچوف و یلتسن چون دو شریک جرم در براندازی تمام بنیاد های اتحاد شوروی و حاکمیت سوسیالیستی مسئوولیت مساوی دارند، در حالیکه تضاد های ذات البینی آنها هرگز از انظار پنهان نبود.
گورباچف گاه گاهی بیشرمانه به نیم زبان اقرار مینماید: خبرنگار روزنامه «اخبار جدید - نووایا گازیتا» در بیستمین سالروز کودتای ضد دولتی و ضد انقلابی از او چنین پرسید:
«اگر به کشور چین نظر بیاندازید! میگویند این کشور مدرن شده و سطح زندگی در آن کشور به تناسب آنچه بیست سال پیش بود، ارتقای قابل ملاحظه کرده است، در حالیکه حاکمیت تغییر نخورده و سیستم سیاسی منقلب نگردیده است. مگر نمیشد که شما هم در همان آوان دست به برخی رفورم های اقتصادی میزدید به جای آنکه سیستم سیاسی را در کل سرنگون کردید؟»
گورباچف پاسخ میدهد:
«نخیر! اگر ما دست به اقدام مشابه هم میزدیم، در شوروی نمیتوانست چنین اتفاقی بیافتد.» (تاکید از ولادیمیر مایوروف نویسنده مقاله). او گفتار شریکش (الکساندر یاکفلیف ۱۹۲۳ - ۲۰۰۵، عضو اکادمی روسیه و عضو بیروی سیاسی حزب کمونیست اتحاد شوروی. م) را تکرار نموده ادامه میدهد: «بدون تهی ساختن جامعه ما از بلشویکها، نمتوانیم انتظار پیوستن به تمدن جهانی را داشته باشیم». مهندس پریسترویکا (بازسازی) یکی از وقیح ترین، نا مأنوس ترین و بیشرم ترین چهره های سیاسی کشور بود. در جشن هشتاد ساله گی خویش (بعد از جام پانزدهم ویسکی آمریکائی. م) نامبرده در مصاحبه اش با «اخبار آزاد» چنین اعتراف کرده بود: «برای صلاح امور خیر ها [یعنی انهدام شوروی. نویسنده]، ما باید . . . حُقه بازی میکردیم، من هم گناهکارم زیرا چندین بار حُقه بازی کرده ام». او در مورد سوسیالیزم جدید حرف میزد، ولی میدانست که کار به کجا میانجامد. تصادفی نیست که ویکتور روزوف (۱۹۱۳- ۲۰۰۴ نویسنده و درامه نویس شهیر روسیه، برندۀ بیشتر از بیست جایزه شوروی و روسیه. م) این افراد را به شبش ها و تخم های شان نامگذاری کرده بود.
دروغ در مورد ناجی - گیدر
گروپ بیشرم های یلتسین بمنظور از هم پاشاندن شوروی از سلاح های فقر، گرسنگی و تبه کاری چندین بار استفاده کردند. بطور مصداق کلام، مصاحبه نماینده مردم کوزباس (کوزباس یکی از ذغال سنگ خیز ترین نواحی روسیه است در سایبریاست و در سال ١٧١٢ کشف گردید. م) در پارلمان شوروی چنین نگاشت: در کانون تراژیدی ۱۹۹۱ حوادث چنان به شدت اتفاق میافتادند که وضع را بطرف انفجار اجتماعی میکشاند. نخست پرداخت دستمزد کارگران یا به تعویق می افتاد و یا اصلا از پرداخت باز میماند و بعد لباس کارگر ها را قدغن کردند، متعاقبا مواد ضرورت اولیه از رف های مغازه ها برداشته شد، مثلا اول گوشت و لبنیات نا پیدا گشت، بعدا لباسهای ضرورت اولیه چون جراب و زیرجامه را احتکار کردند. به ترتیب سگرت، پل ریش تراشی و در ادامه چای نوشیدنی، صابون دست و لباس نایاب گردید. سرانجام حتا نان خشک را نیز برداشتند.
بدین ترتیب تصنعی شرایط را آماده ساختند تا مردم به کسی مراجعه نمایند. در ادامه زمینه ملاقات یلتسین با کارگران آماده گردید. یلتسین کماکان به ملاقات شتافت وبا وعده و وعید تخت و تاج سلیمانی، کارگران و مردم را به اعتصاب دعوت نمود.
مفسر روزنامه (اکسپرس گازیته – اخبار عاجل، گانچاروف آ. داکتر علوم اقتصاد) معتقد است که رف های تهی مغازه ها در سال ۱۹۹۱ عمدا ترتیب داده شده بود و مینویسد: «در مورد گایدر سه افسانه تبلیغ میگردد». یکی از آنها چنین مینماید: «او (گایدر) کشور را از گرسنگی حتمی نجات داد، هنگامیکه او اداره امور را بدست گرفت کشور صرفا ذخیره سه روزه گندم داشت و ۲۴ ملیون دالر در خزانه بانک دولتی باقی مانده بود . . .». این دیگر دروغ محض است، مغازه های خالی از قبل آماده شده بود، در حالیکه مواد ارتزاقی در گدامها فراوان بود. در حقیقت کالا ها گدام ها را پُر کرده بود. در اول جنوری ۱۹۹۲ در چراگاه های کشور ۹۰،۱ ملیون مواشی بدون در نظرداشت گوسفند، بز و طیور وجود داشت. در مقیاس مصارف کنونی روسیه، آنزمان ذخایر مصارف پنج ساله امروزی کشور را تکافو مینمود در حالیکه فعلا نیمی از ذخایر متذکره در اختیار کـشور وجود دارد و کسی ادعای «قحطی روسیه» را ندارد.
از نظر کشاورزی «۱۹۹۰ – ۱۹۹۱ سالهای مساعد برای حاصلخیزی محسوب میگردید. بطور نمونه سال پُر حاصل در ایام کنونی وقتی محسوب میگردد که حاصلات سالانه رقم بیشتراز ۸۰ ملیون تن را نمایش دهد، در حالیکه محصولات زراعتی آن سالها از ۱۰۰ ملیون تن در سال بالا میرفت و اداره امور دولتی «متورم از گرسنگی» آن دارایی ها بدست گایدر فربه بود. بدین ملحوض معتقدم که»: گانچاروف میافزاید: «افسانه نجات کشور از گرسنگی و قحطی جز لاطائلات، ادعا های بیمایه و دروغ کامل گایدر و شرکا که پیوسته در پی فرو ریختاندن و از هم پاشیدن شوروی بـودنـد، چیزی دیگـری بـوده نمیتواند».
قحطی – سلاحی در دست مــرتجـعــیــــن
تاریخ جوامع و تاریخ ملی ما نشان میدهد که قحطی و گرسنگی سلاح همیشه گی مرتجعـین بوده و میباشد. بورژوازی مرتجع، روسهای سفید و مهاجمین خارجی دست بدست هم داده، میخواستند دولت جوان شوراها را خفه کنند، فاشیست های هیتلری نیز با کمبود و یا نبود مواد غذایی تلاش ورزیدند مقاومت باشندگان لنینگراد را بشکنند، امپریالیزم جهانی به سردم داری ایالات متحده نیز تلاش دارند کیوبای انقلابی را به زانو در آورند، آواز دلخراش دیگ های خالی حاکمیت قانونی و دموکراتیک سلوادور الینده را در چیلی معدوم کرد و دقیق همین برنامه و سناریوی غیر انسانی و فاشیستی را در قبال اتحاد شوروی نیز پیاده کردند. در اولین سالهای حاکمیت یلتسین، مردم روسیه هر چه غنیمت گرفتند خود را تغذیه کردند، در حقیقت مرحله نابودی ملت در پیش رو بود. حدود یک ملیون انسان توسط مرتجعین فنا شدند. در اثر نبود تابوت، اجساد عزیزان خود را انسانها در خریطه های پلاستیکی دفن میکردند . . . .
بیست سال سپری شد، نه یلتسینی ماند و نه گایدری، اما کارنامه های شان هنوز حیات و ادامه دارد، اقتصاد کشور هنوز هم در حالت تعلیق است، انسانها در بحر فراوانی و اکمالات خود را در قید و وابسطه احساس میکـنند، حتی در تأمین حد اقل معیشت زنده گی جرئت ضروری ندارند. ارقام و احصایه ها قضاوت های ضد را در قبال این «موفقیت» به میان میآورد.
روسیه امروز بالخصوص مناطق دور از مرکز، در حقیقت نواحی گرسنه جهان را تمثیل میکـنند، براساس نورمها و معیارهای بین المللی، مقدار حد اقل مصارف انرژیتیکی انسان در ۲۴ ساعت به ۳۰۰۰ کیلو کالوری قید گردیده، در حالیکه در شوروی این رقم به ۳۴۰۰ کیلو کالوری میرسید و شوروی در درجه بندی جهانی که جای دوم را احراز مینمود، در سال ۱۹۹۷ به درجه ۷۱ مین پائین آمد. نورم وسطی مصرف انرژی انسان روس به ۲۱۹۰ کیلو کالوری میرسید، این رقم در کشور های افریقائی ۲۳۰۰ کیلو کالوری میباشد و بر اساس نورم های طبی، روسها ۲۵ در صد شحمیات کمتر حاصل مینمایند، ۳۰ در صد پروتین کمتر، ۵۵ در صد مواد نشایسته ای کمتر و در مورد ویتامین ها منرالها و امینواسید ها ارقامی در دست نیست.
تحقیقات بر شمرده در مورد کسب و مصرف انرژی نشان میدهد که یک پنجم نفوس کشور در گرسنگی بسر میبرند یعنی [کمتر از ۱۵۴۰ کیلو کالوری در ۲۴ ساعت کسب میکنند] و ۳۰ در صد نفوس تغذیه نامکمل دارند یعنی [۲۱۰۰ کیلوکالوری در ۲۴ ساعت بدست میآورند]، مصرف مواد غذائی کاملا ضروری برای حیات کامل و صحی بشری چون گوشت باب و لبنیات، ماهی و محصولات آماده شده از آن، تخم مرغ و قند بطور مشهود پائین آمده است. برخ قابل ملاحظه مواد آماده غذائی صنعتی یا کمترین اهمیت غذائی را دارند و یا هیچ نداشته و حتا مصرف آن خطر شدید حیاتی به بار میآورد، تسمم غذایی یکی از شاخص های حیات روزانه کودکان و نظامیان را در مراکز توزیع غذایی روسیه «آزاد» تشکیل میدهد.
سلاویه ف. و سلاوی ت. دکتر های علوم تاریخ چنین نتیجه گیری مینمایند: «تنها نابینایان نمیبینند که ما در جریان نابودی مهلک ملی (ریگرس) که در شرایط «صلح و بدون جنگ» بسر میبریم، قرار داریم، این نابودی و تباهی ملت قانونمند بوده و معلول تغییر نظام اجتماعی کشور میباشد. چکه چورها و روشنفکر های پست فطرت این حقیقت را به مرحله گذار ربط میدهند، در حقیقت این گذار به نفع چپاول و تاراج، قحطی و گرسنگی و پائین افتادن سطح فرهنگی و اخلاقی تمام شده است. نظم «جدید» اجتماعی یعنی کاپیتالیزم وحشی روس هر روز و حتی هر ساعت بیداد میکند.
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat