Sat, 2 Apr 2016 15:46:32
نذیر ظفـــر
اثر پُر بهای شهلا لطیفی
درین مقطع زمانی که مبارزه علیه خشونت زنان در هر کجایی جریان دارد و سر و صدا های داد خواهانه طنین می افگند هنوز هم گرگ صفتان قرون اوسطایی بر شدادت خود استوار اند و حقوق حقه این با نوان را با چکمه های ستم زیر پا می کنند.
با وجود همه دشواری های سنتی در رسانه های امروزی چه در داخل کشور و چه بیرون مرزی ِ؛ آوای بانوانی را می شنویم که شهامت و شجاعت شان در برابر نا بسامانها نه تنها قابل تمجید بلکه مایه افتخار است.
در های هفت شهر هنر از قدیم الایام تا کنون بروی با نوان مستعد ما بسته بوده و در ادوار مختلف ایشان با تقبل دشواری سنتی یا مهر سکوت بر لب زده اند یا قربانی سنت گرایی شده اند. اما در میان بانوان کشور ما عده یی هم وجود دارند که با شکستن در های تعصب چهره نمایی میکنند که خانم شهلا لطیف از زمره آنانی است که دیگر نمی خواهد زیر تحمل ستم سنتی باشد و همیشه در آثارش به وضاحت آشکار می کند.
اثر تازه این شاعر که اکثراً اشعار در قالب نیمایی است دارای (۱۹۸) صفحه و در حدود (۱۵۰) شعر است، صحافت این مجموعه تو سط (محترمه نیلوفر علوی) صورت گرفته.
این مجموعه در ایالت لاس آنجلس امریکا اقبال چاپ کسب کرده و شاعر مجموعه اش را به فرخنده شهید؛ خاطره و ابو ذر کوچک که توسط عمال قتال از آغوش والدین دور مانده اهدا شده است.
اهدای این مجموعه به فرخنده شهید و خاطره و ابوذر خود بیانگر دوره اختناق سنتی در جامعه ماست و شاعر امروز را نباید دیروزی پنداشت؛ زیرا آلام اجتماعی در بیت بیت از اشعارش آتش فشانی دارد.
شهلا لطیفی اولین بار با مجموعه (پرستو ها) که اشعار در قالب نیمایی است در بهار ۱۳۹۲ خورشیدی در زمره شاعران معاصر قد علم نمود و با مدت کم زمانی توانست عده یی کثیری از خواننده گان را مجذوب گلواژه های شعری اش نماید؛ با آنکه شهلا لطیفی مدت مدیدی دور از میهن و در دیار مهاجرت قرار دارد بر عکس جا گزینی واژه هایش در شعر و خیال انگیزی هایش بی بدیل توصیف می گردد.
با پیشکش دو نمونه شعر ازین مجموعه؛ موفقیت های چشمگیر این شاعر زن را تمنا می کنم.
از کشمکش سیراب گشته ایم
با جهل عام؛ رهزنی و غمهای ذلیل
غرق منجلاب گشته ایم
یک روز؛ خبر مرگ دوشیزه مجروح
کشتار و تبهکاری با سرکشی روح
قبولی ننگ تجاوز به کودکی
بریدن رگهای جسم مادری
مسموم کردن هر مغز؛ بی محال
با حرف پر از کینه و تبعیض بی مثال
تریاک و نا امیدی هر دو با دست هم
گشته غذای هر فردی پر از غم
مغروق اعتیاد اند نخل های نیک سرشت
بر باد رفته نور فرزانه بهشت
تفنگ و کارد و دست ابزاری انتقام
گشته همه رسم هر جاهل بی نام
بربریت در تمدن؛ باز رو تازه کرد
در مزرعه تابان؛ خشکی هدیه کرد
انسان شده مطیع احکام بی معنی
در حلقه معتاد گره خورده آدمی
بریدن یک گردن مادر؛ روش حق
پنداشته میشود و از خشم مستحق
حیف است که زمانه و گردش روزگار
از قعر الم داد میزد بی اعتبار
شهلا لطیفی
مارچ ۲۰۱۵ میلادی
***** ******* *****
تو را بیاد دارم
مثل روز های که از دهان تو بوی سیب و عسل
وحشی می بارید
چنان بیاد دارم
که با تنت در لالی عطر اندام من غوطه می خوردی همچو پرنده تشنه ای در آب باران
یادت است که برایم از توت زمینی و انار گفتی؟
از شاخه تر نیاز که در میانه باغ وصال آرمیده بود ؟
من ترا چنان بیاد دارم
وقتی شام میشود و حریر سیاه بروی جهان میدهد
آن زمانیست که تو را دیوانه وار به یاد می آورم
چون شعاع ستاره گان خموش در پشت ماه
و همچو شب های تابستان گرم خاطره ها
که جز رویایی بیش نبودند
شهلا لطیفی
05/12/2015
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat