چهارشنبه، ۹ اکتوبر ۲۰۱۳
استاد عبدالله وفا نورستانی
اشک بی اثر
در ظاهرم خموشم و ز عمقِ دل بجوشم
گاهی چو موجِ دریا ، گاهیِ کنار ساحل
دامانِ عشق ، تنگ شد ، در وادیِ محبت
یا چون وفا عدم شو یا غمگسار و کاهل
عشق و وفا و اخلاص یکسر همه سَراب است
گر حاصلش ندانی ، خود شو حریف و فاعل
ماییم و داغِ هجران ، دایم ز دیده گریان
این اشک بی اثر شد ، گردید ، حیف و زایل
عشقش چه کارها کرد ، دل در ره خدا کرد
چون تَرک او نمودم ، دل گشته زار و مایل
دل را به دوست دادم ، سر کرده ام ترانه
باشد مگر ببینم ، آن ماه بدون حایل
سر کرده ام سرودیِ ، زیبا و با نمودی
با تشبیه و کنایه ، هم تلمیح و تجاهل
شیرازه تواضع ، کی مشکل است و دشوار
نفسِ اماره داری ، ای دوست از اوایل
خود سرکشی و مغرور ، نَفْسَت ترا یار است
دریاب زندگی را ، ای مردِ خفته جاهل!
ای رهروان سیاست ، ای حامی عدالت!
یا خادمِ وطن شو ، یا در فساد ، قایل
خوش حرف و خوش بیانم ، بَر دوستان عیانم
درعشقِ خود « وفا » دار، با صدق و با شمایل
عبدالله وفا
ویانا ـ اتریش
16.09.2013
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat