یکشنبه، ۲۶ جون ۲۰۱۱
دی یتیمی به من شکایت کرد درد دل یک به یک حکایت کـــرد
سیل اشکش ز دیده جاری بود گریه و زاری ، بی نهایت کــــرد
گفت: در سال هفتــــم عمرم پدرم چشم بست و رحلت کــــــرد
مادرم گرچه دوستم داشت حیف شویک دیگری به رغبت کـــــرد
شوهرش سفلهء کثیـــــفی بود کتک ام داد، بس اهانت کــــــــرد
مردک هرزه ، روز و شب بامن ز در کینه صد لجاجت کـــــــــرد
بعد چند روز و هفتـــه و ماهی مرا از خانه راند و رخصت کـرد
بی خبر زین حدیث و آیه که گفت: بر یتیمان نه قهر(۱)، شفقت کـرد
من مسکین ، خاک به سر گشـتم زند گی ، رنج من ضمانت کـــرد
نه دگر مام، که مادری میکرد نه پدر تا ز من حمایت کــــــــــرد
نه برادر و خواهــــر و نه کس تا به من اندکی رفاقت کـــــــــــرد
دور گردون ز کینه توزی خود بر سرم صد بلا و آفت کـــــــــرد
عمرمن خوار گشت و حالم زار هیچ کس لطف زین جماعت کــرد
شکم خالی ، این تن عریان خنده بر این حیات نکبت کــــــرد
این سپهر سبیل و سرکش و دون خوشی ام راز ریشه غارت کـــرد
تاپهء رنج و ظلم و ذلت خویش ثبت این صفحهای زقسمت کـــرد
من چه کردم که چرخ نا هنجار رخ من زرد و گردنم پت کــــــرد
روز ها فاقه ماندم و بس محتاج کس نه پرسید و نه عدالت کــــرد
حیرتی دارم زین قضا و قدر(۲) که چرا با من این بغاوت کــــــرد
آن امیر عیاش و میر و وزیر بر سرم هر دمی تجارت کـــــــرد
هر یکی خون من چو باده بخورد با چنین رسم و شیوه عادت کــرد
منعمان پول و ثروت خود را صرف در راه عیش و عشرت کـرد
چون شنیدم شکایتی او را زندگی بر سرم قیامت کــــــــــرد
بس گریست آن یتیم و عقده گشود درد و آهش به من سرایت کـــــرد
از غم و درد و رنج واندوهش شعله از آه من شرارت کــــــــرد
گفتم این زندگی یک آزمون است که در آن ترک شر و ذلت کــــرد
بایدت دست بینوا بگرفت بر یتیمان چنان مَحبت کــــــــــرد
که نه کمبودی از پدر در خود و نه از مادر و ولایت کــــــــــرد
نزد خلق جهان بود مقبول آنکه در زندگی صداقت کـــــــرد
اندرین عصر قحط جود و کرم مگر احسان کسی به ندرت کـرد؟
واعظی نیک زی که این گیتی نه به کس رحم نه مروت کـــــرد
سید زبیر واعظی
پاورقی ها:
اول- منظور، اشاره ای است به آیهء قرآن، پاره ۳۰، «سوره الضی» که در آن خداوند میفرمایند: فاما الیتیم فلا تقهر – و اما
السائل فلا تنهر
ترجمه: بالای یتیم قهر مکن، یتیم را میازار وسائل محتاج را که از تو چیزی میخواهد از درت مران و جواب نا امید ندهید. در این رابطه یک دوستم اندوه قلب نا قرارش را در سال ۲۰۰۰ در قالب دوبیتی اینگونه بازتاب داده است:
الهی امر کردی در کلامت میازارند یتیم و سائلانت
کنون فریاد و اشک و نالهء شان مگر منظور ناید بر مقامت
دوم- موضوع «قضاء و قدر «یک بحث پیچیده دینی و فلسفی، ناشی از فرمان الهی در مورد سرنوشت انسان و آنچه که خداوند برای بنده گان خود مقدر نموده است، میان فقهاء و فیلسوفان پیشین و کنونی میباشد. چنانچه درین رابطه حکیم عمر خیام، پرخاش هایش را در قالب رباعی اینطور بیان میدارد:
بر من قلم قضاء چو بی من رانند پس نیک و بدش زمن چرا میدانند
دی بی من و امروز چو دی بی من و تو فردا به چه حجتم به داور خوانند
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat