جمعه، ۵ مارچ ۲۰۱۰

 

 ای زن

 

دکتور فرید طهماس

 

وه که خانه روشن شد، نورِ منزلی ای زن

صد سلام من بر تو، شمع محفلی ای زن

آن که ناقصَت خوانَد، عقلِ نارسا دارد

هوشمند و دانایی، خوب و عاقلی، ای زن

نامِ مرد، بی نامت واژه ییست بی معنا

نصفِ معنیِ مردی، نیمِ کاملی، ای زن

هرچه را که می بینم ـ حاصلیست از چیزی

جز ترا، که حیرانم از چه حاصلی ای زن

گاه نرم تر از موم، گاه سخت تر از سنگ

چون سوالِ بی پاسخ، سخت مشکلی، ای زن

در دلِ شبِ مهتاب چون نسیمِ دریایی

در درخششِ خورشید ریگِ ساحلی، ای زن

با سلاح زیبایی قتل کرده یی دلها

از ونوس تا امروز، آخ قاتلی! ای زن

بارها ترا دیدم، شاعرانه کوشیدم،

"معنیَت نه فهمیدم"، "شعر بیدلی ای زن"٭

گفته اند و می گویند هست اصلِ ما از گِل

با تنِ چو گُلدسته، تو هم از گِلی؟ ای زن!

 

٭ از "قله های ابهام" لطیف ناظمی

 

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org