آيا خالد حسينی واقعاً يک افغان است ؟
شنبه، ۲ فبروری ۲۰۰۸
)نگاهی بر رُمان های خالد حسينی و فيلم کاغذ پران باز (
)ص - راد مرد (
فيلم رابه اين آدرس ببينيد .:
http://uk.youtube.com/watch?v=-1Ivdc76nAY
خالد حسینی، نویسنده افغانی- آمریکایی با رُمان پرفروش خود، «کاغذپران باز»، که اولین کتاب او نیز هست، به خوانندگان آمریکایی کمک کرده تا صدماتی که جنگ و اختلافات قومی در دهه های اخیر به افغانستان وارد آورده را درک کنند .حسینی، اخیرا مستمعین علاقه مند بسیاری که مشتاق شنیدن صحبت های او در مورد زندگی و نویسندگی وی و بخصوص کاغذ پران باز، که به زعم او پنجره کوچکی است به فرهنگ افغانی بودند، را در سالن بزرگی در بیرون از واشنگتن گرد آورد.
اما شرایط برای حسینی همیشه اینگونه نبود. مدت کوتاهی پس از انتشار کتاب خود در ۲۰۰۳، این نوسینده افغانی- آمریکایی برای امضای کتاب در کتاب فروشی ای در کالیفرنیا حاضر شد اما فقط یک مشتری خواستار امضای او بود.اما پس از این رویداد اولیه و مایوس کننده، تعریف دهان به دهان داستان “کاغذپران باز» موجب بالا گرفتن فروش شد و این کتاب را تبدیل به پدیده ای در دنیای انتشارات کرد. بیش از 2.5 میلیون نسخه از این کتاب تاکنون به چاپ رسیده است. «کاغذ پران باز» اکنون بیش از یک سال است که در فهرست پرفروش ترین کتاب روزنامه نیویارک تامیز قرار گرفته است. به گزارش کتابخانه های ایالات متحده، این کتاب در هفته جاری در ردیف هشتم فهرست پرطرفدارترین کتاب داستان قرار دارد.
فیلمی بر اساس این کتاب نیز هم اکنون تهیه شده است .به گفته لسلی شوارتز، مسئول تبلیغات نویسنده در نشر ریورهد، برنامه های کتاب خوانی محله ای که ساکنان خود را به خواندن یک کتاب خاص و بحث در مورد آن ترغیب می کنند به فروش گسترده این کتاب کمک کرده اند .کتابخانه کنگره ایالات متحده گزارش می دهد که ده ها برنامه شهری - از سین سیناتی، اوهایو، تا پاسادینا، کالیفرنیا - اعضای خود را به خواندن «کاغذپران باز» ترغیب کرده اند. شوارتز گفت گاهی دیده که بيست اجتماع بزرگ و حتی در یک ایالت در حال خواندن این کتاب بوده اند .در جلسه قرائت حسینی در یکی از حومه نشین های واشنگتن که در ۲۰ سپتامبر برگزار شد، هزاران طرفدار ، که اغلب خانم های میان سال بودند -- بیش از یک ساعت زودتر از آغاز برنامه در محل حاضر بودند. آنها از درب های سالن کنسرت دانشگاه با شتاب عبور کرده تا برسر یکی از ۲۰۰ برنامه اعلام شده ای که از طریق آنها می توانستند نسخه کتاب خود را به امضای نویسنده برسانند رقابت کردند. این سالن کنسرت که ۲۱۰۰ نفر گنجایش دارد نتوانست تمام این طرفداران را در خود جای دهد. تعداد اضافه به سالوونی در همان نزدیکی راهنمایی شدند تا در آنجا برنامه را از طريق ویدئویی تماشا کنند.
حسینی که در ۱۹۶۵ در کابل متولد شده است. او در کودکی غرق در شعر بود و سعدی و حافظ و مولانا می خواند. او از مغازه کتاب فروشی ای در کابل کتاب داستان های ترجمه شده به زبان دري می خرید. او گفت، من داستان چند بخشی جن گیر را در ده سالگی خواندم. او در کودکی نمایش نامه می نوشت تا هم سن و سال های خود را سرگرم کند . «کاغذپران باز» قصه ای است از دوستی، خیانت، گناه، و رستگاری در مورد دو پسر به نام های امیر و حسن که در دهه ۶۰ و ۷۰ در کابل بزرگ می شوند. امیر پشتون و حسن هزاره است. مذهب امیر سنی و مذهب حسن شیعه است . سرگرمی مورد علاقه امیر و حسن «کاغذپران باز» و در واقع در مسابقات «کاغذپران باز»ي در کابل شرکت می کنند. نخ چسب کاغذپران ها از ميده شیشه عبور داده می شود تا کاغذپران ها بتوانند نخ کاغذپران های دیگر را قطع کنند. آخرین کاغذ پران که در هوا می ماند برنده است.
حسینی در مصاحبه ای در ۲۰۰۴ با رادیو دولتی مینسوتا گفت گرفتن یک کاغذپران در حال سقوط مانند گرفتن توپ خطا در بازی های لیگ حرفه ای بیس بال آمریکا است.
حسینی در کودکی اش «کاغذپران باز»ی می کرد. او در گفتگوی خود به تشریح دیگر بخش های کاغذ پران پرداخت که بر اساس زندگی خود نوشته شده است. مانند امیر، حسینی در محله خوبی در کابل زندگی می کرد. او با اشاره به برخوردهای داستانی میان امیر و حسن گفت، در شمال درملک پدری ام، واقعا یک تپه، یک قبرستان، و یک درخت انار وجود داشت. حسینی گفت برخی کشمکش های درون این داستان حاصل احساس شرم او هنگامی که در بزرگسالی دریافت پیش خدمت های خانواده اش از اقوام دیگر بودند است.
شخصیت حسن الهام گرفته شده از پیش خدمت هایی است که حسینی در کودکی می شناخت. این نویسنده علاقه خاصی به آشپز هزاره ای داشت که او را به سینما می برد. این آشپز احتمالا جایگاه اجتماعی خود را بهتر از این پسر درک می کرد؛ وقتی این دو فیلم گودزیلا را تماشا می کردند، آشپز به شوخی گفته بود، تمام این آدم ها پسر کاکاهای من هستند . در دوران کودکی، حسینی خواندن را به این مرد آموخت. این پسر شاگرد خود را مجبور می کرد تا الفبا را حفظ کند، به او تکلیف می داد، مشق های او را تصحیح می کرد و او را مورد نکوهش هم قرار می داد. آشپز در روزی که خانه حسینی را ترک گفت می توانست روزنامه بخواند. بعدها، در نامه ای به این خانواده نوشته بود، من هر کاری برایت انجام می دهم، هزار بار.
با تقرر پدرش به یک پست دیپلماتیک، خانواده حسینی در ۱۹۷۶ به پاریس نقل مکان کرد. پس از کودتای ۱۹۷۸، آنها خبر شایعات قتل، شکنجه و ربوده شدن آنهایی که در راس قدرت بودند را شنیدند. حسینی می گوید که زندگی در آن دوره را مانند یک رُمان جان لا کار به یاد می آورد. این خانواده با دریافت پناهندگی سیاسی از دولت ایالات متحده در ۱۹۸۰ به کالیفرنیا نقل مکان کرد. در کتاب «کاغذپران باز»، امیر به روش عادی تری افغانستان را ترک می کند - به عنوان یک آواره که با يک عراده لاري به صورت مخفی وارد پاکستان می شود. اما امیر هم در نهایت سر از کالیفرنیا بيرون می آورد.
حسینی به حضار گفت، صحنه کالیفرنیا اتوبیوگرافیک ترین بخش از کتاب اوست. بازار دست فروشان افغانی واقعا در سن خوزه وجود دارد. این نویسنده گفت بسیاری از چهره های کابل قدیم در آنجا حضور داشتند: نویسندگان، دیپلمات ها، و شعرایی که اکنون سامان و وسايل چون سامان سپورتي و ماشين خیاطی می فروختند. او می خواست نشان دهد که تا چه حد پشت سر گذاشتن هویت، زمینه ها، حرفه، و شخصیتی که در کابل داشتند و اکنون زندگي دراينجا برای والدین او دشوار بوده است.
در حالی که حسینی در طول دهه های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ سرگرم درس و بزرگ شدن و عاشق شدن بود، تحولات جنگ افغانستان را بدون توجه زیادی گهگاه در اخبار می دید.
اما او گفت که در اواخر دهه ۱۹۹۰ گزارش هایی شنید که تحت حاکمیت طالبان، مردم افغانستان اجازه نداشتند برقصند، نقاشی کنند، و آواز بخوانند. حسینی گفت، «کاغذپران باز» ي ممنوع شد. چنین چیزی را به سختی می توانستم باور کنم. او خطاب به حضار گفت که این خبر او را برانگیخت تا داستانی در مورد یک دوستی با عنوان «کاغذ پران باز» ي بنویسد. یکی ازدوستانش از او خواست تا اتفاقاتی که افتاد بازگو کند.
حسینی با گفتن، آنجا بود که قوه تخیلش به پرواز در آمد، حضار را به خنده آورد .
«خالد حسيني» كه اولين رُمانش، «کاغذ پران باز» در مدت كوتاهي در صدر فهرست پرفروش ترين كتابهاي روز قرار گرفت، دومين رُمان خود با نام «يك هزار خورشيد باشكوه» را منتشر كرد.
«يك هزار خورشيد باشكوه» روايتگر سي سال از تاريخ افغانستان است.
«حسيني» در اين كتاب سعي كرده تا دوستي، ايمان، رستگاري و عشق را در كنار هم به تصوير بكشد.
«حسيني» در بيانيهاي درباره انتشار كتاب جديد خود گفت: از برخي جهات، نوشتن «يك هزار خورشيد باشكوه» نسبت به رُمان «کاغذپران باز» براي من تجربه رضايت بخشتري بود. اين رُمان براي من يك سفر پيچيده تر و بي نهايت غير قابل انتظاري بود. «سارا مكگراس»، ويراستار «يك هزار خورشيد باشكوه» گفت: اين كتاب بيشتر از از ديدگاهي زنانه روايت ميشود و بشتر شخصيتهاي آنرا زنان تشكيل ميدهند.
رُمان «کاغذپران باز» داستان دو پسري است كه در كنار هم در كابل، پايتخت افغانستان بزرگ ميشوند.
زمان شروع رُمان يكي از روزهاي زمستان ۱۹۷۵ است. حكايت زندگي دو پسر بي مادر كه در كابل روزگار مي گذرانند و كشور در آستانه يورش شوروي قرار دارد. امير و حسن به رغم اختلاف طبقاتي كه دارند با هم بازي مي كنند . آنها در مسابقات سالانه «کاغذ پران باز» ي شركت مي كنند و امير در يكي از مسابقات حسن رافريب مي دهد و همين فريب سرآغاز خيانتي است كه در طول داستان مثل زنجيره اي گسترده ميشود.
اين رُمان زمانيكه براي اولين بار در سال ۲۰۰۳ با جلد معمولي منتشر شد،فروش متوسطي كرد ولي يك سال بعد نسخه ديگر ي با جلد زيبا با استقبال بسيار زياد خوانندگان روبرو شد.
«کاغذپران باز» با تيراژ چهار ميليون نسخه بيش از ۱۰۳ هفته صدر نشين فهرست پُرفروشترين كتابهاي نيويارك تايمز قرار داشت. اين رُمان تاكنون در بيش از ۳۴ كشور جهان منتشر شده است.
«خالد حسيني» متولد سال ۱۹۶۵، فرزند يكي از ديپلمات هاي سابق افغانستان است كه در سال ۱۹۸۰ به ايالات متحده رفت و همراه با خانوادهاش در كاليفرنيا سكونت گزيد.
رُمان «کاغذ پران باز»، نخستين رُمان افغانیست كه به زبان انگليسي منتشر و بلافاصله با استقبال روبه رو شده است. ايزابل آلنده رُمان نويس و داستان سراي شيليايي درباره رُمان او گفته است: رُمان حسيني از آن دست آثاري است كه خواننده نمي تواند از آن دل بكند. رُماني با پيچيده بودن قابل خواندن است.
پس از بريک لين (فيلم جنجالی سارا گورون بر اساس رُمان مونيکا علی) حالا نوبت «کاغذپران باز» محصول تازه هاليوود بر اساس رُمان پرفروش خالد حسينی است که جار و جنجال ديگری به پا کند. جار و جنجالی که بسياری معتقدند به طور عمد از سوی کمپنیهای تهيه کننده فيلم برپا شده تا به فروش فيلم کمک کند .احمد خان بازيگر نقش حسن، کودکی ازمليت هزاره و دوست اميرخان، شخصيت محوری داستان که در صحنه ای از فيلم مورد تجاوز يک جوان پشتون قرار میگيرد، مدعی شده، که کارگردان فيلم (مارک فورستر) تا قبل از صحنه فيلمبرداری هيچ چيزی درباره اين صحنه به او نگفته و فيلمنامه هم در اختيار او نبوده تا بفهمد که چه اتفاقی می افتد .پدر احمدخان نيز مدعی شده که کارگردان آنها را فريب داده و از آنها سوء استفاده کرده و بازی پسرش در اين صحنه زندگی او را به خطر انداخته و باعث تشديد دشمنی بين هزاره و پشتون شده است. اما کارگردان و تهيه کننده فيلم اين ادعا را رد کرده و معتقدند که احمد خان و پدرش از قبل کاملا در جريان فيلمبرداری اين صحنه بوده و بارها اين صحنه با احمد خان تمرين شده است. با اين حال آنها به خاطر جلوگيری از آسيبهای احتمالی به خانواده احمد خان، خانواده او را به امارات متحده عربی منتقل کردهاند.
اين ماجرای هيجان انگيز که به طور گسترده ای در مطبوعات غرب منعکس شد، قطعا نقش مهمی در جذب تماشاگران به سينما و افزايش فروش فيلم داشته است، آن هم برای فيلمی که بخش اعظم آن به زبان دری و با زيرنويس انگليسی ساخته شده که هميشه عاملی منفی برای جذب تماشاگران غربی به ويژه تماشاگران آمريکايی به شمار میرود و می تواند باعث سقوط فيلم شود .کاغذ پران باز فيلمی است که با معيارها و استانداردهای هاليوود ساخته شده و همانند بسياری از فيلمهای هاليوودی خوش ساخت، جذاب، سرگرم کننده، رُمانتيک و سانتی مانتال است و در بسياری از لحظهها اشک بيننده رقيق القلب را بيرون ميرزد .
رُمان خالد حسينی داستانی نيمه اتوبيوگرافيکال است و بر اساس تجربه شخصی او از زندگی در افغانستان و بعد مهاجرت به آمريکا نوشته شده که از کودکی به نام امير روايت میشود.
امیر فرزند يک معمار پولدار است و روزهای خوشی را با دوستش حسن، که فرزند نوکر خانه آنهاست،.می گذراند. سرگرمی آنها کاغذ پران بازي، خواندن اشعار شاهنامه و تماشای فيلمهای وسترن آمريکايی است.
حسن کاغذ پران باز و فلاخن انداز قابلی است و مهارتهايش را به امير می آموزد. او نسبت به امير کرکتر محکم تر و قوی تری دارد و آدم سرسخت، مقاوم و نترسی است که در برابر زورگويیهای آصف جوان و شرور، همراه دار و دسته اش که او را به خاطر موقعيت پايين طبقاتی تحقير می کند، می ايستد و به همين دليل مورد تجاوز او قرار می گيرد .اما امير که از سوراخ ديواری شاهد صحنه تجاوز است، شهامت اين را ندارد که دخالت کند و به کمک حسن برود، به همين دليل بعد از آن، بار احساس گناه و عذاب وجدان را حتی پس از مهاجرت به آمريکا نيز با خود حمل میکند (خالد حسينی در گفتگويی از صحنه تجاوز به عنوان استعارهای از سرزمين افغانستان که هميشه در معرض هجوم و تجاوز بوده ياد کرده است.(
بعد از اين حادثه، دوستی ميان امير و حسن به هم می خورد و امير با طراحی يک توطئه، حسن را از خانه می راند. در اينجا فيلم نه تنها انگيزه عمل توطئهگرانه امير را توضيح نمی دهد، بلکه تماشاگر را سردرگم میسازد. شايد در کتاب احساس امير و انگيزه او از دست زدن به اين کار تشريح شده باشد، اما فيلم ناتوان از بيان اين موضوع است .با لشکرکشي روسها به افغانستان، امير و پدرش از افغانستان گريخته و به آمريکا می روند و در آنجا زندگی تازهای را از سر می گيرند. امير به نويسنده ای موفق تبديل می شود و با دختری به نام ثريا ازدواج می کند، در حالی که حسن که به ناچار در افغانستان مانده است به وسيله نيروهای طالبان از بين می رود و پسر کوچکش به نام سهراب به دست آنها اسير می شود.
ظاهراً کاغذ پران باز می خواهد با رُمانتيزه کردن تصوير افغانستان، چهرهای متفاوت با آنچه که رسانههای غرب از افغانستان امروز (سرزمينی خشک، جنگ زده و ويران با مردمی جنگ ديده و ستم کشيده) نشان میدهند، ارائه کند، اما اين تصوير تا حد زيادی مغشوش، تحريف شده و گمراه کننده است. فيلمساز نگاهی سياه و سفيد به تاريخ افغانستان و مردمش دارد. داستان کاغذ پران باز در بستری تاريخی اتفاق می افتد و بخش مهمی از تاريخ افغانستان از اواخر سلطنت محمد ظاهر شاه تا دوره قدرت گيری طالبان را دربر میگيرد .اما رويکرد تاريخی نويسنده و فيلمساز رويکردی سطحی و ساده انگارانه است.
راوی فيلم، کودکی از طبقه مرفه است که حس نوستالژيک و غمخوارانهای نسبت به گذشته افغانستان و دوران پادشاهی محمدظاهر شاه دارد. دورانی که به زعم او دوران شادی و سرور بود و ملت دور از جنگ و خونريزی در رفاه و خوشبختی بودند و هيچ غم و غصهای نداشتند.
)اما خالد حسيني آگاهانه ازستم هاي که در دوران زمامداري ظاهرشاه بر ملت تحميل ميگرديد ذکر به ميا نمي آورد. (مجالس رقص و پايکوبی برقرار بود و ملت در ناز و نعمت بودند و اگر کمونيستها و مجاهدين نمی آمدند، آنها هيچ درد و غمی نداشتند (پدر امير می گويد که ملاها می خواهند روح ما را تصرف کنند در حالی که کمونيستها می گويند ما اصلا روح نداريم) .(فيلم عمدا بخش مهمی از واقعيتهای تاريخی افغانستان را ناديده میگيرد و از آن حرفی به ميان نمی آورد، از جمله چگونگی ظهور و قدرت گيری طالبان در اين کشور و يا تجاوز آمريکا به افغانستان و پيامدهای آن . به جای آن آمريکا به عنوان کعبه آمال و بهشت موعودی نشان داده می شود که مهاجران آواره ای چون امير و پدرش را به آغوش گرم خود فرا میخواند. سرزمينی رويايی و ايدهآل که به تمام روياهای تحقق نيافته مردمانی از نوع امير پاسخ میگويد(.
شخصيتهای فيلم نيز تخت و قالبی اند و بسيار سياه و سفيد ترسيم شدهاند و کمتر متحول می شوند يا اگر هم متحول میشوند، تحول آنها هيچ زمينه منطقی ندارد؛ مثل تحول امير در ميانه فيلم که ساختگی و باور ناپذير است. او که آدم ترسو و محافظه کاری است برای جبران اشتباه دوران کودکی و رهايی از عذاب وجدان دست به حرکتی متهورانه و نامعقول می زند و برای نجات سهراب با تغير قيافه و ريش ساختگی از آمريکا به افغانستان و به ميان طالبان می رود در آنجا آصف، جوان شرور و جنگ طلب را می بينيد که يکي ازقوماندانان طالبان است و عليرغم شعارهای اسلامی و وطن پرستانه ای که می دهد هنوز موجودی فاسد و بچه باز است و از سهراب پسر حسن سوء استفاده جنسی می کند.
آصف، امير را به خاطر ترک کشور سرزنش می کند و از او می پرسد وقتی که کمونيستها در مساجد افغانستان می شاشيدند او کجا بوده است؟ )جالب اينجا است که فيلم بدون در نظرداشت رياليزم به دروغ، اتهام و توطئه متوصل ميشود، گذشته از اينکه در کودتاي ثور چه جرم و جنايت صورت گرفته بحث جداگانه ي است، اما تا اکنون در کشور سند و قاطعيت وجود ندارد که کمونيستان درمسجد … باشند( و حالا که آنها کشور را از کمونيستها پاک کرده و عدالت برای مردم آورده اند چرا نمی ماند تا مثل آنها به مردم خدمت کند. آصف نخستين کسی است که بر سر زنی که محکوم به سنگسار شده است، سنگ می کوبد . ساختار روايی فيلم کاملا کلاسيک و قانونمند است. فيلم با صحنه ای از کاغذ پران بازی در آسمان سان فرانسيسکو در سال ۲۰۰۰ شروع می شود و بعد با فلش بک به سال ۱۹۷۸ در افغانستان رفته و دوباره در پايان فيلم به همان صحنه اول برمی گردد. در اين ميان کاغذ پران نقش محوری و تعيين کننده ای در فيلم دارد و از آن به عنوان عنصری بصری و در عين حال نمادين و به منزله استعاره ای از آزادی استفاده شده، عنصری که سه بخش مختلف فيلم را به هم میپيوندد.
اگرچه تصوير زيبای کاغذ پران در آسمان آمريکا نيز می تواند تاکيد ديگری بر تصوير ايده آليستی فيلمساز از اين کشور به عنوان مهد آزادی تعبير شود .بازی خالد عبدالله در نقش بزرگسالی امير ناشيانه و آماتوری است و به هيچ وجه نمیتواند روح زخم خورده و آسيب ديده امير را ترسيم کند.
تاكنون دو كتاب با چند ترجمه از«خالد حسيني» به چاپ رسيده است. دو كتابي كه با فشارهاي يكي دو مترجم و هوچيگري مطبوعاتي چند روزنامه ظاهراً اصلاح طلب و متأسفانه همراهي خبرگزاري هاي ناآگاهي كه به انعكاس اين هوچيگري ها مي پرداختند، وارد بازار كتاب شدند و با تبليغات همه جانبه روزنامه هايي كه بايد در صداقتشان شك كرد درصدر پرفروش ترين كتاب ها قرار گرفت. همه چيز به همين ترتيب پيش مي رفت تا اينكه چند ي قبل «خالد حسيني» با چاپ مقاله اي در مجله «تايمز» شوربختانه، سخنان که بايد نميگفت، بااندوه فراوان، گفت . او در اين مقاله ضمن تقدير و تشكر از آمريكا، خواستار ادامه حضور آمريكا در زادگاهش شد.«خالد حسيني» در اين مقاله نوشته است: بدون تلاشها و كوششهاي خالصانه آمريكا در افغانستان، اين كشور را بايد نابود شده فرض كرد. عليرغم فسادي كه طالبان در افغانستان راه انداخته بود و به فقر و فلاكت در آنجا دامن زده بود، از زمان حضور نيروهاي آمريكايي در افغانستان اوضاع مردم از همه جهت بهبود يافته است. وي همچنين به افزايش سطح فرهنگي مردم اشاره كرد ه: «در امر تعليم وتربيه، افغانستان پيشرفت چشمگيري داشته است.» اما اي كاش خالد حسيني پاي درد دل مردمش مي نشست از ظلم و ستم که درشرق، جنوب، غرب و شمال افغانستان از بمباردمان ها، از کشتن و بستن و بردن ها، از فقر و گرسنگي، از خود سري نيروهاي بيگانه، از گسترش فساد و بيداد و… ميگفت و مينوشت . اي كاش خالد حسيني خبرها را مي خواند و مثلاً مي دانست كه هر روز چند غيرنظامي كودك و خوردسال با يورش نيروهاي بيگانه و به بهانه مبارزه با طالبان كشته و مجروح مي شوند. اي كاش خالد حسيني به جاي دروغ گفتن به خود زحمت مي داد و روزنامه هاي كشورهاي مختلف را ورق مي زد و از اوضاع زادگاهش باخبر مي شد.
متن زير بخشي از روزنامه «الشرق الاوسط» در باره اوضاع افغانستان است: «روزي نمي گذرد كه خبر كشته شدن تعدادي از مردم غيرنظامي افغانستان در حملات جنگنده هاي ناتو منتشر نشود و پس از آن طولي نمي كشد كه فرماندهان نظامي ناتو با اتخاذ موضع گيري اعلام مي دارند اين افراد مظنون به عضويت در گروه طالبان يا شبكه القاعده هستند. امروز ديگر اين بهانه ها كهنه شده است و تجاوزات صريح جنگنده هاي آمريكايي به مناطق مسكوني مجالي براي اين ادعاهاي كذايي نگذاشته است.
اکثرا اتفاق افتاده است که بعد از کشتن مردم قواي ائتلاف به يک عذرخواهي سطحي اکتفا نموده اند .
آيا اين عذرخواهي مي تواند آب رفته را به جوي باز گرداند؟» پرسشی که همچنان برای هر انسان وطن مطرح است اینست که؛ چگونه کشور را ازين فلاکت نجات داد و چه نیرو و جریان سیاسی میتواند افغانستان را بسوی یک جامعه پیشرفته رهبری کند؟ طالبان و یا جنگ سالارانی که رهبری تولید و صدور مواد مخدر درافغانستان را رهبری می کنند؟ و یا ائتلاف آمریکا که در صدد صاف کردن جاده برای اعمال ارادهء سیاسی نظامی غرب درخاورمیانه است؟ ... اینک بیش از شش سال از تهاجم آمریکا و متحدینش به افغانستان و برکناری رژیم طالبان و تاسیس رژیم تازه در افغانستان می گذرد. در شرایطی که افغانستان با معضلات بسیاری همچون تروریسم، فقر و مواد مخدر روبرو است، آمریکا و ناتو تمایل چندانی برای رفع مشکلات مردم را ندارند .
سیاست های دو گانه آمریکا و ناتو در خصوص طالبان باعث شده است فعالیت های تروریستی در افغانستان همچنان ادامه یابد . برخی محافل سیاسی معتقدند که آمریکا و ناتو به صورت غیر آشکار با برخی رهبران طالبان ارتباط نزدیک دارند . از سوی دیگر باید توجه داشت که از بین رفتن کامل طالبان، توجیهی برای تداوم حضور خارجي ها باقی نمی گذارد . بنابر این به نظر می رسد که آمریکا و ناتو برای استمرار حضور خود در افغانستان نیازمند سطح کنترول شده ای از خشونت ها و درگیری ها هستند. همچنین وجود طالبان، اهرم فشار آمریکا بر دولت کرزی در جهت تبعیت از سیاست های دولت بوش محسوب می شود.
موضوع افزایش کشت خشخاش و تولید مواد مخدر نیز از معضلاتی است که جامعه افغانستان برای رهایی از آن نیازمند کمک جامعه جهانی است . در حالی که معیشت بیش از دو میلیون دهقان به کشت خشخاش گره خورده است، ارائه کشت جایگزین و ایجاد منابع جدید در آمدی به تنهایی در توانایی دولت نیست و جامعه جهانی باید دراین زمینه فعال شود. در خصوص موضوع توسعه نیز روند کند بازسازی باعث شده است همچنان فقر بر سرمردم این کشور سایه بیافکند، برخی گزارشها نشان می دهد که تنها بخشی از کمکهای بین المللی به موضوع بازسازی اختصاص یافته است وبخش زیادی از این کمکها صرف هزینه حضور موسسات خارجی در افغانستان می شود. در اجلاس اخیر ناتو در سویل اسپانیا، تاکید برخی کشورهای بزرگ اروپایی بر رویکردهای غیرنظامی و تمرکز بر مقوله آموزش و تجهیز اردو و پولیس ملی نشان دهنده اختلافات در درون ناتو بود .اگر چه تاکید رئیس صلح بانان سازمان ملل بر توجه بیشتر ناتو به امور توسعه نشان می دهد که عالی ترین نهاد بین المللی نیزاز عملکرد ناتو در زمینه بازسازی انتقاد دارد اما بی توجهی سازمان ملل به توسعه افغانستان نیز جای پرسشهای بسیاری دارد. به اعتقاد کارشناسان، افزایش سطح رفاه عمومی و تسریع در بازسازی، به کاهش خشونت و ناامنی در افغانستان منجر می شود.
ازجانب ديگر با تاسف ضربات قوای ائتلاف بین المللی بر طالبان درمناطق جنوبی كشور، صورت میگیرد كه برخی گزارشها حاكی از اصابت چندین بمب بر منازل مسكونی و مكاتب در این مناطق و كشته و زخمی شدن تعدادی از اهالی ملكی است. خبرگزاریها به نقل از شاهدان عینی گزارش داده اند كه نیروهای هوایی قوای ائتلاف حداقل سه بمب در منطقه نوزاد ولایت هلمند پرتاب كردند كه بر اثر آن تعدادی دكان و یك مكتب تخریب گردید، اما نیروهای بریتانیایی مستقر در این منطقه ادعا کرده اند كه منطقه بمباردمان شده، محل تجمع و انداخت سلاحهای سنگین طالبان بوده و آنها ناگزیر از بمباردمان آن بوده اند، به گفته این سربازان، طالبان ازاین منطقه دست به آرایش نظامی زده و قصد تصرف ساختمانها و مراكز اداری ولسوالی نوزاد را داشتند و لازم بود كه این آرایش نظامی برهم بخورد و پلان هراس افگنان برای تصرف مركز ولسوالی خنثی شود.
این چندمین بار است كه نسبت به هدف گیری غیر دقیق طیارات نظامی ائتلاف انتقاداتی صورت میگیرد و باعث بروز واكنشهای تند مردمی در مناطق آسیب دیده می شود. چندی قبل حامد كرزی، رییس جمهوری با فراخوان قومندان قوای ایتلاف بینالمللی، از وی خواست كه هر نوع حملات نظامی سنگین و یا بمباردمان مناطقی كه گمان می رود محل تجمع و پایگاههای عملیاتی طالبان باشد، باید با مشوره و هماهنگی با قوای اردوی ملی و نیروهای امنیتی افغانستان صورت بگیرد. ..
رفتار خشونت آميز نيروهاي آمريکايي با مردم، با واکنش شديد مردم و برخي نمايندگان مجلس شوراي ملي مواجه شده است. نمايندگان مجلس معتقدند رفتار نادرست نيروهاي آمريکايي باعث تشديد خشونت و گسترش ناامني در افغانستان شده است . اين در حالي است که برخي منابع خبري از تحرکات جديد نيروهاي طالبان در چهار ولايت هلمند، ارزگان، قندهار و زابل در جنوب افغانستان خبر مي دهند. به گفته ي اين منابع طالبان کنترول بعضي مناطق را به دست دارند. با گذشت بيش از چهار سال از حضور نيروهاي آمريکا در افغانستان، طالبان همچنان فعال است . آمريکاييان که با شعار مبارزه با تروريسم وارد، افغانستان شدند، در مقابله با نيروهاي طالبان ناکام مانده اند . گسترش ناامني ها و تشديد فعاليت طالبان نشان مي دهد خارجي ها و بخصوص آمريکا تمايلي براي برقراري ثبات و امنيت در افغانستان ندارند . حضور پر رنگ نيروهاي طالبان در مناطق جنوبي، باعث نگراني گسترده مردم اين کشور شده است . اکنون اين سوال پيش مي آيد که چرا نيروهاي ائتلاف در مقابله با طالبان، موفق نبوده اند ؟ واقعيت اين است که آمريکاييان وجود نيروهاي طالبان را براي پيشبرد اهداف خود در افغانستان، ضروري مي بينند .
ازجانب ديگربه جاي آن كه جنگنده هاي آمريكا از بمب هاي هوشمند براي بالا بردن سطح هدف گيري دقيق استفاده كنند، از بمب هاي كودن كه هيچ دقتي در هدف گيري ندارند استفاده مي كنند و گرنه چگونه ممكن است كه در هر بار حمله نظامي جنگنده هاي آمريكايي به مناطقي كه مظنون به فعاليت القاعده وطالبان است، بيشتر غيرنظاميان هدف قرار داده مي شوند! ابراز تأسف و انجام عذرخواهي از سوي يك طرف نظامي نسبت به اشتباهي كه در انجام مأموريت و هدفي كه به او داده شده است يك امر معمول و بلكه يك اصل ديپلماتيك كاملاً معروف است به طوري كه امروز سياست عذرخواهي و ابراز تأسف نسبت به اشتباه سياسي يا نظامي به عنوان يكي از اصول عامه ديپلماسي تعريف مي شود؛ اما اين تأسف هرگز نمي تواند از بار مسئوليت قانوني و انساني مربوط به جنگ هاي نظامي بكاهد، وانگهي تأسف و اشتباه نيز بار معنايي خود را دارد. زماني كه در برهه اي از زمان عذرخواهي نسبت به امري انجام مي گيرد به آن معنا است كه آن اشتباه دوباره تكرار نخواهد شد اما اين موضوع درباره افغانستان قابل تطبيق نيست زيرا يك نوع جنايت هميشه در حال تكرار شدن است و هميشه غيرنظاميان در حملات نيروهاي ناتو در افغانستان قرباني مي شوند. بنابراين ابراز تأسف و عذرخواهي از اشتباهي كه بعضاً به يك واقعيت دائم درافغانستان تبديل شده است، اصلاً قابل قبول نيست.
ياپ دو هوپ شفر سکرترجنرال ناتو، در توضيح كشته شدن بيش از بيست وپنج غيرنظامي كه در حملات جنگنده هاي ناتو در جنوب افغانستان هدف قرار داده شدند، به اختصار مي گويد: «كشته شدن اين بيست وپنج غير نظامي امر بسيار تأسفباري است.»
تلفات غيرنظاميان در حملات هوايی و زمينی نيروهای آمريکايی در قندهار در سال گذشته نگرانی هايی را در حلقات داخل و خارج از افغانستان در مورد مصئونيت افراد بيگناه در جنگ عليه تروريسم در اين کشور افزايش داده است. مقامات تاييد کرده اند که در حمله ۲۱ مه، در ولسوالی پنجوايی ولايت قندهار شانزده غيرنظامی کشته و پانزده نفر ديگر زخمی شده اند در حالی که شاهدان عينی، اين تلفات را بيش از صد نفر می خوانند. يک شاهدعيني که در محل درگيری حضور داشته می گويد: اين حمله تلفات زياد را به مردم محل و خانواده ها وارد کرد. صد و سی صد و چهل نفر در آن کشته شدند و خانواده ها تباه شدند و از بين رفتند. به گفته شاهدان عينی، در اين حمله تعدادی از زنان و کودکان نيز کشته و زخمی شده اند. حملات هوايی و زمينی نيروهای آمريکايی به قندهار ده ها خانه را ويران کرد و خط زند گی ده ها نفر را تغيير داد.
همچنان بعد از آنکه رئيس جمهوري دستور بررسي کشتار هشت پوليس و دو فرد ملکي را در رويداد ولايت غزني داد، نيروهاي ائتلاف تحت رهبري امريکا که مظنون به قتل اين تعداد استند، عساکر امريکايي ائتلاف گروهي از افراد پوليس را در منطقه امام حداد شهر غزني هدف حمله هوايي قرار داده، سه خانه را بازرسي و نو تن را با خود بردند. کرزي با خانواده هاي قربانيان رويداد ابراز همدردي کرده است.
رويداد خونين غزني باعث اعتراض مردم اين ولايت گرديد و آنان در يک تظاهرات ضد امريکايي خواستار به محاکمه کشاندن عامل کشتار ها شدند.
«خالد حسيني» ميگويد، بدون تلاشها و كوششهاي خالصانه آمريكا در افغانستان،اين كشور را بايد نابود شده فرض كرد. عليرغم فسادي كه طالبان در افغانستان راه انداخته بود و به فقر و فلاكت در آنجا دامن زده بود، از زمان حضور نيروهاي آمريكايي در افغانستان اوضاع مردم از همه جهت بهبود يافته است.
حسيني ميگويد: در سال ۲۰۰۳ كه من به كابل رفتم آنجا دقيقا مشابه ميدان جنگ بود و سرتاسر آنجا ويران بود، اما در ماه سپتامبر كه سفري ديگر به زادگاهم داشتم دريافتم كه آنجا بيش از حد توسعه يافته است.
وي همچنين به افزايش سطح فرهنگي مردم اشاره كرد و گفت: در امرتعليم و تربيه، افغانستان پيشرفت چشمگيري داشته است.
خبري را از خبرگزاري پژواک ميخوانيم :
فقر، تنگدستى، سردى و گرسنگى باعث شد که يک زن در ولايت کندز، طفلک خود را در بدل پول نقد بفروشد. محبوبه ٢٦ ساله (مادر طفل) که از دوپا شل است، در منطقۀ سر دورۀ مرکز کندز در يک اتاق تاريک گِلى که بر روى آن يک فرش فرسوده هموار و در دروازۀ خانه پردۀ نيمه سوخته آويزان بود،زيست دارد. يک اريکن کهنه و تيل آلود در گوشۀ اتاق وى نيز به چشم ميخورد. اين زن که چند شاخ چوب را گرفته و در حويلى کوچک در ديگدان آتش ميکرد،به آژانس خبرى پژواک گفت: ما نان خوردن نداريم، سه طفلم در خنکى تلف شدند، مجبور شدم که ديروز دختر چهار ماهه ام (وحيده) را در بدل ٥٠٠ افغانى به صاحب منزل بفروشم! محبوبه ميگويد که اگر طفلک چهارمى اش را نمى فروخت، تلف ميشد.
مادر وحيده ادعا کرد: هر قدر که داد و فرياد کردم کسى به دادم نرسيد، صاحب منزل هم کمک نکرد، مجبور شدم که وى را بفروشم! محبوبۀ داغ ديده، دوپسر ٩ و ١٠ ساله دارد.
سخى پسر ٩ ساله محبوبه که از شدت سردى مى لرزيد، از دامن مادرش کش ميکرد و با گريه ميگفت: ( مادر چرا خواهرکم را فروختى، مه پُشتش دق شديم!)
محبوبه ميگويد که شوهر چهل ساله اش مريض است و توان کار کردن را ندارد.
محمد حسن شوهر محبوبه در حالى که از شدت مريضى توان صحبت کردن را نداشت، سر خود را از لحاف صندلى بيرون کرده، گفت: در مُلک ما دلسوز نيس ، ما ره به حال خود بگذارين که به راحتى بميريم!
وى علاوه کرد که هيچکس نمى خواهد جگرگوشۀ خود را به کسى بفروشد اما فقر، سردى و گرسنگى باعث شد که دختر خود را به صاحب خانه در بدل پول بفروشد.
دين محمد صاحب منزل گفت که سه طفل محمد حسن تلف شده بود و اگر اين دخترک را نمى گرفت، امکان داشت جان بدهد؛بخاطر نجات طفل به اين کار تن داده است.
وى اظهار داشت : فعلاً مبلغ ٥٠٠ افغانى براى شان دادم که براى خود مواد خوراکه بخرند نان هم بعضى اوقات براى شان خواهم داد و از خانۀ خود کرايه هم نمى گيرم . اين خانواده که باشندۀ اصلى منطقه اند، ماهانه مبلغ يکهزار افغانى کرايه ميدادند.
دين محمد که چند طفل دارد در پاسخ به اين پرسش که چرا به محمد حسن کمک رايگان نکرد و طفلش را خريده است، سکوت اختيار نمود. يک گروه از مردم که در اطراف منزل محمد حسن تجمع نموده بودند، ازاين وضعيت اسفبار، تاثر و غمگينى شانرا ابراز مى نمودند. ..
هفتۀ گذشته برخى رسانه هاى خبرى از فروختن يک نوزاد ازاثر شدت سرما در ولايت هرات دربدل مبلغ دوهزارافغاني نيز، خبر داده بودند. اين درحالى است که وزارت صحت عامه از تلف شدن ٢٧١ تن که اکثر شانرا اطفال تشکيل ميدادند، از اثر بيمارى هاى طرق تنفسى که ناشى از سردى هوابوده ،خبر داده است. همچنان به اساس گزارش هاى منتشره آژانس خبرى پژواک، از اثر برفبارى ها و سردى هوا در سطح کشور بيش از ٣٠٠ تن به شمول اطفال جان باخته اند.
مجمع مدافعان آزادي بيان در يک بررسي کوتاه چنين مينويسد:
سياست هاي سنجيده ناشده و تقليد هاي كوركورانه از كليشه هاي وارداتي غرب، انواع ناروايي ها و خيانت به ملت را زير بر نام خصوصي سازي "مشروعيت" بخشيده است. در عرصه فرهنگ و معارف نيز، روشهاي در پيش گرفته شده نمودار تعهد دولت در تضعيف تعليم و تربيه و تحصيل ملي (دولتي رايگان) بوده است. در حقيقت، ترفند بازيها و مداري بازي هاي بالاترها، محض جهت تحميل معارف تجارتي و تحصيلات بازار سياه ميباشد. موسسات تعليمي و تحصيلي خصوصي، خوابگاه هاي (ليليه هاي) خصوصي همه و همه چونان اژدها دهان گشوده اند و معارف ملي ما را مي بلعند.
اين همه در حالي است كه بيش از نود فيصد شاگردان و محصلان ما، حتي توانايي تداوم تحصيلات رايگان را با بسيار تحمل كبود فقر ومشكلات خواهند داشت. زيرا كه مشكلات اقتصادي آنها را به انصراف از ادامه تحصيل و به پرداختن به مزدوري و شغل هاي شخصي (اغلب به مزدوري و غريب كاري) سوق داده است. دولت به جاي آنكه به ايجاد سهولتهاي بيشتر براي دانش آموزان و محصلان اقدام كند، چندين چند هارتر، با پيش برد و اشاعهء روند خصوصي سازي معارف و تحصيلات در چنگ داراها كمك ميكند.
نا گفته نبايد گذاشت كه گراف فوق العاده بالاي عدم اشتغال، فرصت هاي كاريابي را نه تنها براي محرومين تحصيلات عالي كم ياب ساخته بلكه صاحبان مدارك دانشگاهي نيز با چالش هاي ناشي از كمي فرصت هاي شغلي دچاراند. شيوه ها و نغمه هاي اولياي امور رده هاي بالاي دولت، يكي از عوامل اساسي بحران عدم اشتغال بوده و نغمه در بدور نگهداشتن اكثر نسل جوان از تحصيلات عالي نيز از همين سر چشمه كدر و شوم آب ميخورد. منافع ملي قرباني منافع عده يي اندك سرمايه دار و سود خوار شده است. پيشرفت اين روند، همانا منجر به انحصار كامل معارف و تحصيلات در چنگال ممتازان (دارايان) گرديده، نه تنها گراف بي سوادي چندين چند از وضعيت اسفبار كنوني بلند تر خواهد رفت، بلكه ركود سراسري فرهنگي را در پي خواهد داشت.
کاغذ پران باز را خالد حسيني به زبان مادري اش ننوشت، بلکه رُمان به زبان انگليسي نوشته شده است.
در کتاب دوم، «هزار خورشيد باشکوه» که عنوان کتاب از قصيده اي از صائب در ستايش کابل گرفته شده؛ نويسنده به زندگي زنان کشورش مي پردازد. مريم، دختر اهل هرات با مردي زشت خو و زشت رو، با شکمي بزرگ و دندان هاي کيريم خورده که پانزده سال از او بزرگتر است ازدواج مي کند؛ ازدواجي که به ناکامي از داشتن فرزند مي انجامد.
در سوي ديگر ليلاي پايتخت نشين سودا زده روياهاي است و شوروي را نجات بخش ميهنش مي داند و سرانجام سرنوشت ليلا و مريم به هم گره مي خورد. از نگاه داستان نويسانه، هر دو کتاب (با اجازه از خانم آلنده که گويا خيلي احساساتي شده اند) رُمان هايي است متوسط.
محمدي، داستان نويس وتحليل گرميگويد: من اين کتاب را جزو ادبيات معاصر افغانستان نمي دانم، اين کتاب شايد در ادبيات معاصر انگليسي زبان داراي جايگاهي باشد، اما در ادبيات معاصر ما جايگاهي ندارد. وي با اشاره به ضعفهاي تکنيکي و زباني اثر، دليل فروش بالاي آن را اين گونه مي داند: امريکايي ها در افغانستان دخالت نظامي کرده اند. به همين دليل جامعه نسبت به مسائل داخل افغانستان حساس است و در پي دريافت اطلاعاتي از افغانستان است، در حالي که «کاغذ پران باز» تصوير درستي هم از وضعيت دروني و قومي کشور ما ارائه نمي کند و ناخودآگاه به اختلافات قومي دامن مي زند. انتشار پُرسر و صداي «کاغذ پران باز» و «هزار خورشيد باشکوه» و مطرح شدن يک نويسنده متوسط در اين سطح، مي توان دلايل عمده اي داشته باشد، اما يقينا اين دلايل، ادبي نيست. مطمئن باشيد اگر خالد حسيني به سراغ شوربختي ها و ناکامي هاي زنان و مردان کشورش نمي رفت و تصوير سياه و تلخ زندگي آنان را پيش از حضور چکمه پوشان ناتو به تصوير نمي کشيد، نامش اينچنين در سطح جهاني در بوق و کرنا نمي شد. اين شيوه از حمايت سياسي از يک اثر به اصطلاح داستاني را آمريکايي ها خوب بلدند.
تعداد ازنشريه ها، وبسايتها و روزنامه هاي متعدد ايران درمورد رُمان هاي خالد حسيني و فيلم کاغذ پران بازگفتني ها وتحليل هاي فراوان نگاشته واززاويه هاي مختلف به بررسي گرفته اند که تعداد اين نشريه ها بررسي هاي مغرضانه وتعدادي هم ازنظراکادميک ومسلکي به موضوع پرداخته اند . رُمانهاي خالدحسيني وفيلم «کاغذپران باز» در اکثر کشورها مورد نقد و انتقاد قرار گرفته است و بدون از نشريه هاي آمريکايي باقي منتقدين سخنان درخور توجه دارند و آنانرا فرمايشي و مصلحتي قلمداد نموده اند .
علي اصغر شيرزادي نويسنده و پژوهشگر ايراني معتقد است :خالد حسيني، بيشك نويسنده خلاقي نيست و كاري كه در رُمان کاغذ پران باز انجام داده، تحريف واقعيت به زيان حقيقت است و هيچ اتفاق داستاني در اين رُمان نمي افتد .وي در گفت وگو با (ايبنا)، درباره رُمان «کاغذپران باز» گفت: «کاغذ پران باز» يك رُمان زير متوسط ،تصنعي و سفارشي است. وي تصريح كرد: در رُمان «کاغذ پران باز» ما با ماجراهاي تبهكاري و جنايت خون ريز «طالبان» روبه رو ميشويم و اتفاقا همه روشنفكران حقيقي جهان مي دانند كه «طالبان» ساخته و پرداخته، وزارت امنيت و اطلاعات پاكستان است و به تعبيري پاكستان نيز «ساتراپ»، ايالت متحده امريكا محسوب مي شود.نويسنده مجموعه داستان «يك سكه در دو جيب» يادآور شد: خالد حسيني به گونه اي غيرمستقيم و ظاهرا نيمه پنهان ، اما نخ نما در رُمان «کاغذ پران باز» به طالبان در دوره تاخت و تازش در افغانستان مي پردازد.وي افزود: «بن لادن» و «ملا عمر» ساخته و پرداخته آمريكا هستند كه چون غول هايي شورشي پس از گذشتن تاريخ مصرفشان به تعبيري از شيشه در رفتهاند و ظاهرا عليه سازندگان خود قد علم كردهاند و نويسنده با ضعيف ترين امكانات ادبي و تكنيك رُمان هاي بازاري امريكايي، سعي كرده از امريكا مدينه فاضله بسازد. نويسنده رُمان طبل آتش با بيان اين مطلب كه «خالد حسيني» در رُمان «کاغذپران باز» تاريخ معاصر افغانستان را به گونه اي تحريف شده به مخاطب باز مي نمايد. شيرزادي به صراحت خالد حسيني را يك نويسنده پاورقي نويس خواند كه كتابش براي گروهي زن خانه دار بي كار مرفه جالب است، كه پس از خواندن اين كتاب شيشه هاي آبغوره شان را پركنند!
وي در پايان گفت: «کاغذپران باز» برايم رُماني چندش آور بود كه بي جهت وقتم را صرف خواندن آن كردم.
ازجانب ديگر «کاغذپران باز» به يک فيلم جنجال برانگيز در افغانستان تبديل شد
دولت افغانستان، نمايش فيلم «کاغذپران باز» و ورود آن از طريق پخش کنندگان محصولات تصويري را ممنوع کرده است. رييس افغان فيلم گفت که تصميم به ممنوعيت نمايش و ورود اين فيلم، براساس تقاضاي وزارت اطلاعات و فرهنگ اتخاذ شده است. وي از تمامي فروشنده هاي دي وي دي در افغانستان خواسته شده که فيلم «کاغذپران باز» را به اين کشور وارد نکنند. تهيه کنندگان اين فيلم قبلا اعلام کرده اند که «کاغذپران باز» در افغانستان به شکل رسمي نمايش داده نخواهد شد.
يکي از مسائلي که «کاغذپران باز» را در افغانستان به يک فيلم جنجال برانگيز تبديل کرده، صحنه اي از تجاوز جنسي به يک بازيگر خوردسال فيلم است، ولي به نظر مي رسد موضوع ديگري نيز در اين فيلم انتقاد وزارت اطلاعات و فرهنگ و رياست افغان فيلم را برانگيخته است.
رييس افغان فيلم مي گويد قانون رسانه هاي همگاني در افغانستان به وزارت اطلاعات و فرهنگ اين اجازه را مي دهد که از پخش و نمايش فيلمي که در آن به فرد، گروه يا منطقه اي از افغانستان اهانت شده باشد، جلوگيري کند. وي مي گويد: در محتواي فيلم صحنه هاي وجود دارد که براي ما از نظر آزادي بيان، مسايل انساني و حتي مسايل بين المللي، غيرقابل قبول است.
مسئولان امور فرهنگي کشور معتقدند «کاغذپران باز» ،تصويري بدي از قوم پشتون ارائه مي دهد و توازن قومي را در افغانستان درنظر نگرفته است يکي از اين صحنه هاي که ريس افغان فيلم به آن اشاره دارد، تجاوز جنسي به حسن، از بازيگران خوردسال اين فيلم است که تعلق به قوم هزاره دارد.
منتقدان فيلم «کاغذپران باز» مي گويند اين فيلم تصوير بدي از قوم پشتون در افغانستان ارائه مي دهد. آنها معتقدند که نويسنده اين رُمان، تلاش نکرده توازن ميان اقوام ساکن در جامعه پيچيده و متعصب افغانستان را رعايت کند. فيلم «کاغذپران باز» که براساس رُمان مشهوري به همين نام از خالد حسيني، ساخته شده، به بهانه داستان زندگي دو پسر جوان افغان، مروري دارد به وضعيت کابل در طول سي - چهل سال گذشته که تبعيد، غم غربت، دوستي و خيانت، موضوع هاي محوري داستان است.
اگرچه تهيه کنندگان فيلم قبلا اعلام کرده اند که “کاغذپران باز» در افغانستان نمايش داده نمي شود و وزارت اطلاعات و فرهنگ نيز مي گويد از ورود دي وي دي هاي آن به بازارهاي کابل جلوگيري خواهد کرد اما با توجه به تعداد مراکز فروش فيلم ها در افغانستان و مرزهاي تقريبا غير قابل کنترول اين کشور، دشوار است که راه «کاغذپران باز» به افغانستان کاملا بسته شود. در محتواي فيلم صحنه هايي وجود دارد که براي ما از نظر آزادي بيان، مسايل انساني و حتي مسايل بين المللي، غيرقابل قبول است .
رييس افغان فيلم هشدار مي دهد که اگر اين فيلم به شکل غيرقانوني وارد بازارهاي افغانستان شود، با متخلفين و عاملان آن برخورد قانوني خواهد شد.
در گذشته نيز دهها بار با اين فروشنده ها برخورد قانوني شده است. وزارت اطلاعات و فرهنگ و رياست افغان فيلم نهادهاي جزايي نيستند از اين رو در چنين موارد سارنوالي و رياست جنايي اقدام مي کنند. اين اقدام در حد جريمه، مسدود کردن دکان و گرفتن امتياز فروش خواهد بود. وزارت اطلاعات و فرهنگ درحالي نسبت به ورود و نمايش فيلم «کاغذپران باز» به اين کشور حساسيت نشان مي دهد که نسخه هاي از رُمان «کاغذپران باز» که براساس آن فيلم تهيه شده، همواره در کتابفروشي هاي کابل و ساير شهرهاي افغانستان قابل دسترس بوده و ممانعتي بر فروش آن وجود نداشته است.
بلي خوانند ه گرامي ! یکی از واقعیتهای گویا و تلخ این است که ا ستعما رو همدستانش پیچیده ترین و گسترده ترین جبهه فرهنگی را علیه ملتها به نحو بی سا بقه پخش کرده اند که موثریت و نفوذ استعماری آن براند یشه ها و گرا یشها ی فکری ، فرهنگی و اخلا قی ملتهای استعمار شده تا آنجا بر وفق مرام د یو استعمار است که ملتهای جهان سوم با پای خویش ، در جهت آ ر مانها و منافع او گام بر میدارند . استعمار فرهنگی برنده ترین حربه ایست که در تطبیق آن شیوه های مختلف را با ابزار گونا گون در پیش گرفته اند.
زیرا از این طریق است که میتوانند و توانسته اند تا از یکطرف به ا صا لتهای فرهنگی ملتها هجوم برند و اقوام را ارزشهای واقعی تمدن و فرهنگ گذشته شان دور سازند و فرهنگ بی تفاوتی ، فساد ، تبهکاری و اعتیاد را اشاعه دهند . بر نظام آموزشی ، مراکز علمی و تحقیقاتی کشور ها محتوا ی د ر سی و اند یشه ها نفوذ کنند و استعداد های جوانان و نیروی کار آمد ملل را بمنظور تقویت بنیه اقتصاد ی علمی و صنعتی خود جذ ب و در نهایت پایه های استعماری خود را در جهان نصب کنند و با القای افکار قوم گرائی ، ملیت خواهی و مذهبی تفرقه و جدال در اندازند و روح اتحاد و همبستگی را مضمحل سازند.
استعمار جهانی که امروز با نیروی استخدامی ساینس و تکنالوژِی و استعداد تحلیلگران ، نبض اخبار و گزارشهای جهان را در د ست دارند. به ساد گی میتوانند حق را باطل وهر با طلی را حق جلوه دهند و د ر مقا بل حقیقت سکو ت نما یند و ا ز جا نب د یگر دروغ بیافرینند و واقعیتها را به نفع خود تحریف کنند و از طریق ارتباط جمعی اخبار ، تلویزیون ، سینما ، را د یو، مجلات و روز نامه ها برا فکارچیره شوند و جهان را در جهت منافع خود سوق دهند.