20 May 2010 17:39:35   

 

مکثی بر نبشته ای تحت عنوان:

"آیا نگران مصالحه بر سر حقوق زنان افغان هستید؟"

منتشره در سایت بی بی سی

 

صالحه (رشیدی)

 

این عنوان (آیا نگران مصالحه بر سر حقوق زنان افغان هستید؟) بحث بر انگیز در سایت بی بی سی توجه ام را جلب کرد و ساعت ‌ها اندیشیدم، که کدام حقوق نگران کننده است حقوق انسانی و یا حقوق شهروندی و یا هم حقوق جنسیت (زن)؟ اصلاً بحران و انارشیزم فعلی تأمین کننده هیچ نوع حقوق نیست، دستگاه دولتی با این کلمه بسیار فاصله دارد و در ضمن نا آشنا اند که حق تابعیت، حق زندگی، حق تحصیل، حق کار و حق شهروندی چه است و دولت در قبال اتباع کشور خویش چه مسوولیت دارد، زنده بودن و زنده گی کردن حق طبیعی هر انسان است اما چطور با پیوند های استخباراتی بی رحمانه انتحار داده می ‌شوند و نشرات روزانه رسانه‌ های تصویری و نشراتی گزارشی جز انتحار کشتن و زخمی شدن و قتل های قومی دیگر پیامی ندارند جنگ کوچی ها در میدان وردک، نشر قصه های جنگ از طریق تلویزیون آریانا نمک پاشیدن بر زخم های مردم آگاه و با احساس است. نگرانی ما زنان زمانی بود که معاونین رییس جمهور به حزب و تنظیمی تعلق دارند و ادعای نماینده گی از ملیتی میکنند که اعضای حزب و تنظیم آن سینه ‌های زنان را بریده و کباب میکردند و پیش زنی نشته بودند تا ولادت زن را بیبنند، و ناهید دختر جوان به خاطر حفظ عزت و آبروی خود خودرا از منزل پنج به زیر انداخت و هزاران دختر به زور تفنگ در قید نکاح بدبخت شدند و به صد ها دختر تجاوز ‌شد و یا هم به عربستان به فروش رسیدند، و صد ها تن زن به جرم واقعیت گویی و اجرای وظیفه به قتل رسیدند، قاتلین زنده میگردند دولت نظاره‌ گر و تقویت کننده آنها، و یا مذاکره با طالبان حق همین معامله گران است، طالب با شلاق و بستن دروازه های معرفت نه بر زن و نه بر مرد ترحم کرد از زنان کرده مردان زیادتر زیر فشار شریعت قرار داشتند طالبان رحمی بر زن و مرد ندارند سیاست باداران خود را در کشور مورد اجرا و تطبیق قرار میدهند، هر حکومت دارای یک فرهنگ خاص میباشد، دولت فعلی هم یک دولتی است که فرهنگ زن ستیزی را بسیار ماهرانه عمل میکند و برای نمایش و تمثیلی از دموکراسی چند زن را به خاطر جامعه جهانی به عنوان مثال به پُست های دولتی جاگزین کرده ‌اند تا مورد سؤال ملل جهان قرار نگیرند، زنان افغان بدون شک نگران زنده گی خود و دختران خود اند که در یک کشوری که اساس و بنیادش به رسم و عنعنات خرافاتی استوار است و قبیله ها زن را در انحصار خود گرفته با قمیت جنس به فروش میرسند و رسم و رواج ها جای قانون را گرفته است و ظلم به شکل مدرن زن را در چنگال بی رحمی می‌ کشاند، زنان همیشه قربانی شده ‌اند و قانون اصلاً اثر ندارد، فرهنگ پوسیده و ناپسند بیشتر باعث بدبختی و قربانی زنان گردیده و قانون در ماده و روی کاغذ با امانت داری حفظ می ماند.

 بیا ای خواهر که بی پرده گویمت

این حصار بلند را بنا کرده اند

تا نفس هایت را در گلو خفه کنند

روایات از شریعت خود ساخته

نکاح را به جبر در پای کاغذ سیاه کنند

و دین پدر بودن و برادر بودن را ادا نمایند

و ترا در تنور داغ عنعنه بسوزانند

با نفرت از کلمه جنگ وجهاد!

صحنه دلخراشی از جنگ‌ های افشار را از طریق سایت وزین آریایی دیدم از خود که یک زنم و هیچ ‌گاه نمی ‌توانم به چنین اعمال وحشیانه دست بزنم نفرت کردم که چرا بنام انسان استم و در کشور اسلامی زاده شدیم، اسلام یعنی کشتن، دزدی، و صد ها اعمال منفی را باید داشت که مسلمان قادر به انجام آن می ‌شود؟ اما گروپی از "مجاهدین" که تا امروز دعوی جهاد(!) و مسلمان بودن را با غرور(!) و خود خواهی دارند با این ‌گونه اعمال که خوشبختانه اسناد کتبی و تصویری در نزد همه رسانه ها و نهاد های حقوق بشر موجود است چطور میتوان انکار کرد به اعمالی که تنظیم های جهادی(!) و "طالبی" دست زده در ذهن کودک، جوان، پیر، مرد و زن هم نقش بسته است اگر مدافعین حقوق بشر و ساکنین محل غلط بگویند و یا افراط در گفتن و نوشتن بکنند فلم های تصویری و نوار های ثبت شده دروغ نمی‌ گویند باز بهترین قاضی وجدان است که ضرورت به محکمه ندارد امروز نماینده ها و هم پیمانان شان مردمان بی‌ هویت در ریاست جمهوری و کابینه حضور دارند و داد از حق "مجاهد" میزنند و یا هم در پارلمان گلو پاره میکنند که مجاهدین(!) سر به کف افغانستان را آزاد!؟ کردند، نمیدانم آزادی یعنی چه؟ هر کس هر چه دلش خواست بکند و خون مردم را بریزد به ناموس مردم تجاوز کند، اگر آزادی در این ‌گونه اعمال باشد اسارت بهتر است اگر افغانستان قبل از سال ۱۳۷۱ در اسارت بود افتخار به اسارت که خون انسان بی جهت نمی ریخت و دروازه های علم و معرفت بروی مردم مسدود نبود .

نمیدانم موقف اجتماعی و ارزش انسان و کرامت انسانی را که دین اسلام انسان را اشرف مخلوقات خوانده از کدام زوایه به بحث گرفت، اگر روی حقوق انسان از خلقت بحث کنیم با واکنش‌های ملا ها بنام زن و مرد و حدود شریعی مواجه می‌شویم که نباید بحث کرد، اگر روی مقام و ارزش والای انسانیت بحث شود نباید انسان در برابر اعمالی که ناشی از عدم فهم و درک ضعیف در برابر کرامت انسانی است دست به قتل، دزدی، کشتن احساسات، عواطف، خواسته‌ ها مشروع و قانونی زد و علیه هر نوع ترقی و تحولی که به منافع مردم و وطن قرار گرفت صحنه دلخراش جنگ‌ های افشار را که ارزیابی کنیم، انسان و مسلمان جز نفرت چه ارمغانی برای جهانیان دارد بنام اسلام و توسط رهبران اسلام و "مجاهد" در افغانستان جاده ها با خون مردم رنگین شد و هنوز هم خون ها نخشکیده در کنار سرک ها جاده ها بلاک ها و باغ‌ ها و پیاده رو ها صد ها توغ رنگین دیده میشود تمام کشور ما را با خون مردمان بی ‌گناه رنگین کرده ‌اند. وجدان این رهبران(!) خواب است از نفرت و آه مردم مظلوم نمی ترسند. با افتخار شمله های شان را بلند مانده اند که ما "مجاهدین" سر به کف ایم کدام جهاد؟ و کدام مجاهد؟ "مجاهدی" که بنام اسلام آبرو و عزت ملت خود را در پای آی اس آی پاکستان ریخت، جهاد یعنی دزدی؟ جهاد یعنی قتل؟ جهاد یعنی تجاوز؟ جهاد یعنی اختطاف؟ جهاد یعنی زور گویی؟ جهاد یعنی غصب دارایی ملت و عامه؟ تصویری از "مجاهد" در نزد مردم و جهانیان همین گونه اعمال است "مجاهد" بیشتر کاری نکرده تا در ذهنیت ها جای مثبت داشته باشد. "مجاهدین" تمام دارایی کشور را با جاروب صاف کردند حتا زمین ‌ها و کوهها را نماندند، "مجاهدین" نوکر و تریبه شدۀ استخبارات پاکستان با همکاری ‌های بی دریغ تمام معادن ما را غارت کردند حتا اشجار مثمر و غیر مثمر را که مال تمام ملت و مردم بود از بیخ و بن کنده و مس های عینک لوگر را به پاکستان انتقال دادند تمام سرویس های شهری کمک‌ های هندوستان بعد از حکومت عبور به شهر پشاور دیده میشد، خدمت "مجاهدین" را هر قدر به شمارش و نمایش بگیریم نفرت بر نفرت مردم افزود می ‌شود با تأسف که مردم هم ناچار و بی وسیله اند نمی ‌توانند عملی را انجام دهند و گر نه آنقدر مردم آسیب دیده اند که ضرورت به محکمه ندارند مردم همه‌ شان را به پای دار می‌برند.