Thursday 21 february 2008 12:59:20

 


یوسف آرینتا

زبان فارسی، کوه آسمائی و پرویز کامبخش هر سه تا در تیرس بی فرهنگی است.

 از کوه بیائید پائین و گرنه پائین تان میآورند

 سخره های سیاه وبزرگ در کمر کوه آسمائی بالای ده افغانان از جایهای جالب برای نشستن روزهای تعطیل و دید زدن به کج و پیچهای نامرتب و جاذبه های طبیعی شهرکهنه کابل بود. زمانیکه در پایان تابستان با خربوزه بزرگ و یا بسته انار چند دوست باهم از کمر کوه آسمائی بالامیرفتی روی سنگ شسته، داغ و افتاب خورده مینشستی سایه های دامنه کوه شیردروازه وسمت آفتابی شرق کابل را تا دور دست و فرو رفتن خط دریای کابل را به دل کوه شرقی وادی کابل میدیدی. با گذشت سالها با بلند جهیدن خانه ها بدامن کوه، آن آسمائی بزرگ، معروف و تاریخی روز تا روز کوچکترشد به اندازه یک برج "تلویزیون". امروز بزرگی ونام کوه آسمائی، تاریخ وخاطره ها با یک برج آهنی عوض شده است و دولتیها و رسانه ها برایش میگویند (کوه تلویزیون). غم انگیزاست که جلو وطن کار وطن بدست کسانی افتاده است که حتی حاضرند نام جاده، خیابانها و کوچه ها بنامهای فرانکلین روزولت، ملک فهد و... و درآیند بوش وبی نظیربوتهو وشایدهم هیتلر نامگذاری کنند. این تازه آغاز شکستن زبان، فرهنگ وتاریخ است. عاقبت بخیر.

 برنامه تقسیم دامنه کوه خیرخانه به هدف احداث محل رهایشی درسالهای 1960در زمان صدارت محمد داؤد خان پیاده شد. آنزمان بخشی از شهرکهنی کابل به سلسله احداث جاده های جدید واعمارچند ساختمان دولتی و تجارتی زیرتخریب رفت. برای مردم کم درامد نشیب کوه خیرخانه و برای مردم متمول و آنهائیکه وصاحبان توانائی مالی بخشی از دشت بی بی مهرو (ناحیه وزیر اکبرخان فعلی)، شهرنو وقلعه فتح الله تجویزشد. بمانند امروزکه خانه های ساکنان شیرپورتخریب شد وبرای قصر و بارک سازی به حلقات بالائی قدرت وثروت سپرده شد و شیرپوریها که چندین دهه درمحل سکونت داشتند دور ریخته شدند، ناگزیرعده ای از آنها بکوه بالا شدند.

بر میگردیم به داستان پائین آمدن یا پایان آوردن از کوه. بالا رفتن به ارتفاعات و دره های صعب العبور و تن دردادن به زندگی دشوار و ساختن و سوختن با حد اقل معشیت، روی یک نیاز امنیتی بوده است. اگربه تاریخ اقلیتهای اتنیکی و یا اقلیت های دینی مراجعه شود با این پدیده درطول سده های پیشین افغانستان برمیخوریم. هر زمانیکه مخاطرات امنیتی کمتر شده است عده ای به شهرها و محلات مزدهم برگشته اند اجتماعات و اقلیتهای شهری و یا محلی را ساخته اند.

این بار پائین کشیدن از کوه هدف اقتصادی و سیاسی دارد و، براین دید تازه مرور مختصر خواهیم داشت. ولی، پیش از آن باید پوتانسیال و امکانات را بصورت فشرده مورد برسی قرار بدهیم و ببینیم این بار پایان آوردن از کوه چه پیامدهایی بهبود زندگی آدمها را بهمراه دارد وبرای جابجا سازی چندین صدهزار باشنده کوه نشین کابل چه امکاناتی درهمواری وجود دارد و یا آماده میشود.

در بالا از پروژه خیرخانه گفتیم ساحه نسبتاً وسیع نیم قوس از ده کیپک تا پایان همواری شمال فروگاه کابل. تقسیم واعمارپروژه خیرخانه یک فاجعه ایکولوژی برای بخش غربی کابل بود. خاکبادهای تابستانی که سالهاست مردم شهر کابل را اذیت میکند برخواسته ازمنطقه خیرخانه و انتقال آن با باد های نیم روز بعد از ظهرتابستانها به سمت مرکز دمه وغبارگرد و خاک معلق وایستاده در فضای بالای شهر را میسازد. در حال حاضر خاکشورانی، تخریبها و کارهای ساختمانی که تازه در ماحول خیرخانه صورت میکیرد افزوده شده است که خاکبادهای بیشتروغلیظترشده است. نبود سیستم آبرسانی منظم برای مصرف و آشامیدنی سبب شده است که چاهای عمیق و نیمه عمیق در منازل حفرشود که درنتیجه سطح آبهای زیر زمینی سرسام آور تابیست وپنج متر در طی ده سال پایان افتاده است. ساحه خیرخانه در دل آفتاب با خاک خوبی که داشت میتوانست به یک محیط باغی و تفریحی و فارم تجربی کشت نباتات و درختان نمونه تبدیل شود. در دهکیپک فارم تجربوی کوچک مربوط به وزارت زراعت سالهای طولانی فعال بود. امروز خیرخانه به محل مزدهم، آلوده و دور از همه بنیادها وساختارهای زیست محیطی تبدیل شده است که تأثیرات جانبی آن دیگربخشیهای از شهر را از نگاه زیست محیطی تهدید میکند. دید به عمق دشواریهای حاضر و آینده ساحه خیرخانه از حوصله این یاداشت بیرون است وصرف بخاطر شناخت پوتانسیل وامکانات انکشاف ساختارهای شهری خاطرنشان شد.

به قول بسیاری ازمنابع بین المللی و مقامات افغانستان شهرکابل وبسیاری دیگرازشهرهای افغانستان از آلوده ترین شهرهای منطقه است. باور چنین ادعا به استدلال نیازندارد همینکه گفته میشود شهرهای افغانستان فاقد سیستم کانالیزاسیون است ما را به عمق افتضاح میبرد بی آنکه جمع آوری زباله های شهری رویکرد دیگر ازآلوده سازی شهر باشد. بخصوص در این شش سال گذشته شهرچوری جای شهرداری و زمینخواری جای خدمتگذاری شهری را گرفت و آلودگی با این حجم هیچ زمانی در شهرهای افغانستان و بخصوص کابل سابقه نداشت.

چگونه از کوه پایان شد؟ زمانی شما از کوه پائین میآید که در زمین هموارجای پا داشته باشید وگرنه همان کوهی و کوهنشین باقی میمانید. چه چیزها برای پا گذاشتن به زمین نیازاست و با کوها چه بایدکرد؟ دراینجا ما به کابل میچسپیم زیرا که دشواریهای کابل یکمقدارحاد، با انگیزه وپیشرفته است. سراسرجهان شهرهایکه با کوه ها احاطه شده است یک امتیاز زیبائی طبیعی خیلی بالا را به همراه دارد. بیشترین بخش ازدامنه های کوه ها به مقاصد متنوع مورد بهره گیری قرارمیگیرد. بمانند ساختمانهای مدنی، قصرها، هوتلهای معتبر وتأسیسات تفریحی، تا در برابر چشمها از پایان به بالا، چشم انداز زیبا قرارگرفته باشد.

ساخت وسازها درنشیب کوهای اطراف کابل زمانی گپ امنیتی و پسانها موضوع اقتصادی بود. بیشترین بخش دامنه کوها ازگذشته های دور با قیمت پائین و یا مجانی ازجانب مردم اشغال شده است و محل سکنای اکثراً مردمانی بوده است که ساکنان اصلی کابل نبوده اند. با آغازجنگ از آغاز سالهای 80م و سرازیر شدن شمار وسیع مردم از سراسرافغانستان به کابل، نشیب های بیشترکوها وتپه های اطراف شهرزیرپوشش ساخت وسازمنازل ساده و ارزان وبدون نقشه وبرنامه قرار گرفت. با آمدن دولت موجود ازهمان آغاز گروه وسیع مجاهدین به تناسب توانائی نظامی ونفوذ دولتی شان شهر را اشغال کردند. قوماندانها ساحات فارغ دامنه کوها را بالای گروه های تازه وارده بفروش رسانیدند. امروز اگرشما به وسط شهرمیاستید و دورادور به کوها نگاه میکنید به سادگی میبینید که نشیب کوها تا بالاترین ارتفاع ازخانه های گِلی و نازیبا پر شده است. این پیشآمد از نیازمندی بیحد اقتصادی مردم است که تن به گرمی وسردی، نبود آب وبرق وتسهیلات ترانسپورتی داده اند. چون این ساختمانها کوچک نا منظم و به هم پیوسته است شمار زیاد نفوس شهر را در خود جا داده است. تخمین رقمی شمارباشندگان مشکل است ولی به احتمال قوی بیش از بیست فیصد (شهرداری نیز این رقم را ارائه داشته است) شهریان کابل در کمر ویا بالای کوهای اطراف شهر زندگی میکند. اگراحتمال20% را با تناسب کُل نفوس شهر قبول کنیم در آن صورت بیش ازیک ملیون آدم در کوها اطراف شهر زندگی میکنند. پس در موقعیت بیجائی یک ملیون انسان شهر داری به دشواری جدی مواجه خواهد شد. این یک ملیون انسان بین بیست تا سی هزار منزل رهایشی نیاز دارد. با وضع ناجور دولت و بی برنامه گی شهرداری طبعاً وعده ها در هواست.

آیا درهمواریها پوتنسیال وظرفیتهای بالفعل وجود دارد؟ این پوتنسیال و ظرفیتها پنج چیزاست. زمین، پول، آب، موادساختمانی و برنامه ریزی. و گفته نشده است اهداف کوتاه مدت ودراز مدت چنین برنامه ها درکدام مراجع کارشناسی و روی کدام بنیادهای کارشناسانه بمحاسبه و تحلیل گرفته شده است. در گذارش معاون شهرداری آمده است که درموقعیت نشیب (کوه تلویزیون) کوه آسمائی درناحیه" جوی شیر" که روی آن بسمت مرکز شهر"شهرداری" است به منظور احداث ساحه سبز وتفریحگاه عامه اختصاص داده خواهد شد. ولی ادعای پیاده کردن چنین طرح وبرنامه ای، یک چند پرشسهایی راپیش میکشد. در قدم نخست پارک موعود در پشت ساختمانهای موجود از دید پنهان میماند در آن صورت برای نمای شهر حُسنی نخواهد داشت (اگر براستی هدف ساخت پارک باشد). در توانائی شهرداری برای استملاک ملکیت های در آن ساحه شک وتردیدهای جدی وجود دارد " سال پیش قرار بود یکی از چار راههای خیرخانه از شکل گرد به لوزی تبدیل شود زیرا در یکی از کناره های چار راهی ساختمان بزرک از کدام شخص با نفوذ قرار داشت که تخریب بخشی ازساختمان به نفع چار راهی عامه مقدور نبود. باید سرنوشت و شکل چاراهی تغیر میکرد. ساخت وساز پروژه های تفریحی در حومه شهر به کار دقیق و مطالعه سه چار سال وقت ویا بیشتر نیاز دارد، در پروژه سازی آن تخصصهای چون پلانساز شهری، ارکتیکت، مهندسین کارهای تزئینی، آبرسانی و...و نیاز است. شهرداری کابل اصلاً در جنب خویش این تخصص ها را ندارد و سکتورهای خصوص نیز در این ظرفیتها نیست.  شهرداری کابل برای اختصاص ساحات تفریحی اصلاً برنامه قبلی ندارد وحتی بسیاری ساحات سبزکوچک سامل ماستر پلان در محلات رهایشی بوسیله متنفذین جهادی اشغال و در آن به آبادی منزل دست زده اند. اگرهدف احداث پارک تفریحی مطرح بود ساحه شیرپور امکانات وموقعیت بهتر داشت. از اینجاست که برنامه شهرداری یکمقدار زیر پرسش میرود زیرا دورنمای هدف ناروشن است. شهرداری طرحی ارائه نداشته است که چه فیسدی از مجموع ساحه شهری به پارک های سبز و پارکهای ملی در موقعیت های از شهرو بیرون شهر اختصاص داده شده است. به ادعای شهرداری برای بیجا شدگان جوی شیر که حدود پنجهزار خانوار میشود در ساحه بتخاک و ده سبز زمین مجانی میدهد. ولی، از قبل ساحه مورد بحث را مشخص نساخته وهیچگونه تأمینات شهری را به عهده نگرفته است. قسمتهای علیای دشت بتخاک و نیزقسمتی از همواری های ده سبز از آب جاری و زیر زمینی غنی نیست که برای بیجا شدگان دشواری تازه به همراه خواهد داشت. با عدم مؤفقیت این برنامه، مردم دوباره به دامنه کوها پناه خواهند آورد و برمشکلات شهرداری بیشترخواهد افزود. چنین تجربه های نامؤفق را در گذشته نیز به آزمایش گرفته اند. زمانی دریکی از حاکمیتها خواستند از تبه بی بی مهرو پارک سبز بسازند ولی نتیجه تلاشها خاکدانی بود که بجا ماند. به یقین کامل جوی شیر زمین بی صاحب، مال زمین خوارها خواهد شد.

زبان فارسی، کوه آسمائی و پرویز کامبخش هر سه تا در تیرس بی فرهنگی است.

 

 

 

 

www.esalat.org