یکشنبه، ۱۱ می ۲۰۰۸
نظامی بزرگ:
از شيرين و فرهاد تا ليلی و مجنون
{تهيه، پژوهش و ويرايش، خجسته – زيميرو اسکاری}
مروری مختصر به زندگی و آثار نظامی گنجوی
نظاني گنجوي (۵۳۰- ۶۱۴ ه.ق): حكيم ابو محمد الياسبن يوسفبن زكي مويد به سال ۵۳۰ه.ق در شهر گنجه به دنيا آمد. از آغاز جواني او اطلاعات مفيدي در دست نيست ولي اشعارش مؤيد آنست كه مادرش كرد بوده است و تمام عمر را در گنجه بسر برده است و فقط يك بار به مدت كوتاهي بنا به دعوت قزل ارسلان آنجا را ترك گفت است. در عصر او سلسله هاي متعددي حكومت داشتند و شروانشاهان در آن سرزمين با حكومت سلجوقي به طور متحد بر گنجه حكومت داشتند. او به فنون ادبي و قصص و تاريخ رغبتي داشته است و به تحصيل علوم پرداخته و در نجوم نيز دست داشت . نظامي علاوه بر ديوان غزليات و قصايد پنج كتاب جاويدان دارد كه به خمسه يا پنج گنج مشهورند كه رويهم نزديك به بيست و هشت هزار بيت دارند. اولين اثر او پنج گنج «مخزنالاسرار» است كه مطالب عرفاني و زهد و تقوي را در بر دارد. اسكندرنامه، ليلي و مجنون، خسروشيرين،هفت پيكر چهار كتاب ديگرش مي باشد. اين استاد بي همتا، در ادب فارسي دري يكه تاز ميدان، و در شعر بزمي استادي بي همتاست. بعضي از اوقات نظامي بخصوص در مخزن الاسرار اندكي پيچيده است و تعبيرات و اشعارات مشكلي دارد كه نياز به شرح و تفسير دارد.
سبک سخنسرايي وي را مابين دو سبک خراساني و عراقي دانسته اند . مي توان گفت که انديشه ها و نوع گويش و سرودن وي بيشتر به سبک عراقي نزديک است . او در داستانهاي خود صور خيال را به زيبايي بسيار به کار مي برد و آنها را با انواع جلوه هاي زباني مي آرايد . ارزشهاي دراماتيک آثار او در ادبيات فارسي بي نظير است . در واقع مي توان جنبه هاي زيبايي از خلق موقعيتهاي نمايشي را درآثار نظامي مشاهده کرد . او همچنين به لحاظ انديشه ورزي در سطح بالايي از کلام قرار دارد و سعي مي کند با به کار بردن عبارات دلنشين ، انديشه هاي متفکرانه و زيباي عرفاني را به زيبا ترين وجه ممکن و در قالب داستانهايي زيبا تجسم بخشد نظامي مانند اغلب اساتيد باستان از تمام علوم عقلي و نقلي بهره مند ، در علوم ادبي و عربي تمام عيار ، در وادي عرفان و سير و سلوک راهنماي بزرگ و در عقايد و اخلاق ستوده ، پايبند و استوار و سرمشق فرزندان بشر بوده است .
او در فنون حکمت از طبيعي و الهي و رياضي دست داشته و گويند که اگر وارد مرحله شاعري نمي شد و به تدريس و تاليف علوم حکميه مي پرداخت قطعا در رديف بزرگان حکمت و فلسفه به شمار مي آمد . مهمترين اثر نظامي مخزن الاسرار نام دارد . وي در سرودن اين اثر به آثار سنايي و بويژه حديق الحقيقه نظر داشته و در مسير وي حرکت کرده است . خسرو و شيرين ، ليلي و مجنون ، هفت پيکر و اسکندر نامه از جمله آثار گرانسنگ اين شاعر نامي است . نظامي در سن شصت و سه سالگي درگذشت .
از شاعران همزمان خويش با خاقاني ارتباط داشته است و در مرگ او رثائي گفته است . از شاهان معاصر با اينان مربوط بوده است : فخرالدين بهرامشاه حکمفرماي ارزنگان از دست نشاندگان قلج ارسلان که کتاب مخزن الاسرار را به نام او به نظم درآورده است ، اتابک شمس الدين محمد جهان پهلوان که منظومه خسرو و شيرين بدو تقديم شده است ، و طغرل بن ارسلان سلجوقي و قزل ارسلان بن ايلدگز که در همين منظومه از ايشان نام برده است ، ابوالمظفر اخستان بن منوچهر شروانشاه که ليلي و مجنون را به نام او کرده است ، نصرةالدين ابوبکربن جهان پهلوان اتابک آذربايجان که شرفنامه به نام او مصدر است ، و چند تن ديگر از امرا واتابکان آن سامان . در تاريخ وفات نظامي هم چون تاريخ ولادتش اختلاف است ، دولتشاه سال را نوشته است و حاجي خليفه 596 و آذر بيگدلي 589 و هدايت 576 و تقي الدين کاشي 606 و مولف نتايج الافکار 602 ه' . ق. بنا به تحقيقي که دکتر صفا کرده است با احتساب 84 سال عمر نظامي و فرض اينکه وي در سال 530 ولادت يافته باشد عدد 614 براي سال درگذشت او به صواب نزديکتر مي نمايد.
دکتر صفا راجع به سبک و اشعار نظامي
ميگويد:
«نظامي از
شاعراني است که بي شک بايد او را در شمار ارکان شعر فارسي و از استادان
مسلم اين
زبان دانست ، وي ازآن سخنگوياني است که مانند فردوسي و سعدي توانست
باايجاد يا
تکميل سبک خاصي توفيق يابد... تنها شاعري که توانست شعر تمثيلي را در
زبان فارسي به
حد
اعلاي تکامل برساند نظامي است ، وي در انتخاب الفاظ و کلمات مناسب و
ايجاد
ترکيبات خاص تازه و ابداع و اختراع معاني و مضامين نو و دلپسند در هر
مورد و تصوير
جزئيات و نيروي تخيل و دقت در وصف و ايجاد مناظر رائع و ريزه کاري در
توصيف طبيعت و
اشخاص و احوال و بکار بردن تشبيهات و استعارات مطبوع و نو، در شمار
کساني است که
بعد
از خود نظيري نيافته است آثاري که از اين سخنسراي قوي طبع نازک انديشه
بازمانده
است
، عبارت است از:
ديوان قصايد و غزل ها و قطعات او که به روايت دولتشاه
بالغ بر 20000 بيت بوده است ، و اکنون از آن همه جز مختصري بدست نيست ،
قصايد و
غزليات بازمانده از آن ديوان بزرگ را مرحوم وحيد دستگردي فراهم آورده و
به نام
گنجينه گنجوي منتشر ساخته است . و اينک نمونه اي از اشعار اين ديوان .
از قصايد
اوست
:
در
اين چمن که ز پيري خميده شد کمرم
ز
شاخه هاي بقا بعد ازين چه بهره
برم
نه
سايه اي است ز نخلم نه ميوه اي کس را
که
تندباد حوادث بريخت برگ و
برم
ز
نافه مشک تر آيد پديد و اين عجب است
که
نافه گشت عيان از سواد مشک
ترم
نشست برف گران بر سرم ز موي سپيد
ز
پست گشتن بام وجود در خطرم
شدم
ز
ضعف
بدانسان که گر چو سايه به خاک
مرا
کشند نيابد کسي از آن اثرم
...
کمان
صفت
به دوتا گشت قامتم گوئي
ز
بيم تير اجل رفته در پس سپرم
...
و
نيز:
خوشا جاني کز او جاني بياسود
نه
درويشي که سلطاني بياسود
نکوئي بر
نکوروئي بماناد
که
از لبهاش دنداني بياسود
به
عمر خود پريشاني مبيناد
دلي
کز
وي پريشاني بياسود.
مثنوي مخزن الاسرار که در حدود 2260 بيت است به بحر
سريع، مشتمل بر 20 مقاله در اخلاق و مواعظو حکم که در حدود سال 570 ه'
. ق. به
اتمام رسيده است و از آن است اين ابيات
:
اي
به زمين بر چو فلک نازنين
نازکشت هم فلک و هم زمين
...
هر
که تو بيني ز سپيد و سياه
بر
سرکاري است
درين کارگاه
جغد
که شوم است به افسانه در
بلبل گنج است به ويرانه در
هر
که
درين پرده نشانيش هست
درخور تن قيمت جانيش هست
...
نيک
و بد ملک به کار
تواند
در
بد و نيک آينه دار تواند.
مثنوي خسرو و شيرين به بحر هزج مسدس
مقصور و محذوف در 6500 بيت ، که به سال 576 ه' .ق. نظمش پايان گرفته
است و اين
مثنوي از دلکش ترين شاهکارهاي عشقي زبان فارسي است . ابيات زير در
توصيف آب تني
کردن شيرين از آنجاست
:
چو
قصد چشمه کرد آن چشمه نور
فلک
را آب در چشم آمد از
دور
سهيل از شعر شکرگون برآورد
نفير از شعري گردون برآورد
پرندي آسمانگون
بر
ميان زد
شد
اندر آب و آتش در جهان زد
فلک
را کرد کحلي پوش پروين
موصل
کرد
نيلوفر به نسرين
حصارش نيل شد، يعني شبانگاه
ز
چرخ نيلگون سر برزد آن
ماه
تن
سيمينش مي غلطيد در آب
چو
غلط قاقمي بر روي سنجاب
در
آب انداخته
از
گيسوان شست
نه
ماهي بلکه ماه آورده در دست
مگر
دانسته بود از پيش ديدن
که
مهماني نوش خواهد رسيدن
در
آب چشمه سار آن شکر ناب
ز
بهر ميهمان مي
ساخت جلاب
.
مثنوي
ليلي و مجنون به بحر هزج مسدس اخرب مقبوض مقصور و محذوف و
4700
بيت
است ، نظم اين مثنوي به سال 588 ه' . ق. به پايان
رسيده است و از آنجاست
:
مجنون چو حديث عشق بشنيد
اول
بگريست ، پس بخنديد
از
جاي چو مار حلقه
برجست
در
حلقه زلف کعبه زد دست
مي
گفت گرفته حلقه در بر
کامروز منم چو
حلقه بر در
در
حلقه عشق جان فروشم
بي
حلقه او مباد گوشم
...
يارب به
خدائي خدائيت
و
آنگه به کمال پادشائيت
کز
عشق بغايتي رسانم
کو
ماند اگر
چه
من نمانم
گر
چه ز شراب عشق مستم
عاشقتر از اين کنم که هستم
.
مثنوي
هفت پيکر که آن را بهرامنامه و هفت گنبد نيز خوانده اند، در 5136 بيت
به بحر
خفيف مسدس مخبون مقصور و محذوف است در سرگذشت افسانه اي بهرام گور،
عشقبازي او با
هفت
دختر از شاهزادگان هفت اقليم ، از آن منظومه است در صفت خورنق:
چونکه برشد
به
بام او بهرام
زهره برداشت بر نشاطش جام
کوشکي ديد کرده چون گردون
آفتابش درون و ماه برون
آفتاب از درون به جلوه گري
مه
ز بيرون چراغ
رهگذري
بر
سر او هميشه باد وزان
دور
از آن باد کوست باد خزان
.
مثنوي ديگر اسکندرنامه است در 10500 بيت به بحر متقارب مثمن مقصور و
محذوف ، مشتمل
بر
دو بخش يکي شرفنامه ،ديگري اقبالنامه که در حوالي سال 600 به اتمام
رسيده است
.
و
اين ابيات در مرگ دارا از آن کتاب است
:
سکندر چو دانست کآن ابلهان
دليرندبر خون شاهنشهان
پشيمان شد از کرده پيمان خويش
که
برخاستش عصمت
از
جان خويش
چو
در موکب قلب دارا رسيد
ز
موکب روان هيچکس را نديد
تن
مرزبان ديد در خاک و خون
کلاه کياني شده سرنگون
سليماني افتاده در پاي
مور
همان پشه اي کرده بر پيل زور
به
بازوي بهمن برآموده مار
ز
رويين دژ
افتاده اسفنديار
نهال فريدون و گلزار جم
بباد خزان گشته تاراج غم
نسب
نامه دولت کيقباد
ورق
بر ورق هر سوئي برده باد.
يادداشتها از: ميهن، هنر- نشريه اتحاديه هنرمندان کلکيسيون ۶۶ و ۶۷، فصل نو و تاريخ و تمدن ...
توجه !
کاپی و نقل مطلب فوق صرف با ذکر نام و ادرس سایت «اصالت» مجاز است !