از واقعیت های تاریخی طفره نمیروییم

 

کره زمین در کاینات زیستگاه سه نوع زنده جان انسان، حیوان و نبات با سه نوع طرز حیات  شناسایی گردیده، که انسان کاملترین این موجودات زنده، دارای شعور و عقل مولف ادارک انسانی میباشد . لذا از ابتدای پیدایش آموخت تا برای زندگی بهتر تلاش نمایید . سیر و سفر انسان برای دستیابی به زندگی بهتر مراحل تاریخی زندگی انسان را معرفی میکند.

 این موجود ایجاد گر از زمین تا اسمان راه یافت . زمین و مآورای آن بین انسانها تقسیم شد مرز های جغرافیایی در حالی بوجود امد که طبیعت نیز از لحاظ طبیعی اشکال موجودات انسانی را متفاوت ساخت.

 با پا درمیانی نفع ونقص، تقسیمات زمین بوجود آمد و زیست جمیعت های جداگانه در جغرافیای زمین معین شد .در حالیکه هنوز مرز برداری ها و مرز گذاری ها غیر قابل پیش بینی اند جهان ما در همین تصویر موجود شناسایی میشود .

  عصر ما در ادامه زندگی مبارزاتی انسان عصر حکمروایی سیاست بر جهان شد . سیاست یعنی تننظیم نظریات در یک برنامه معین برای بهبود زند گی انسان . از همین جاست که تضاد ها ماهیت جدید  بخود گرفت و لذا بخاطر منفعت طلبی ها، مردم و جایگاه زاد و زیست آن مورد تجاوز، بهره برداری و سوء استفاده اندیشه ها و تفکرات برتری جویی و برتری خواهی قرار گرفت.

یکی از این سرزمین ها افغانستان است که به حیث زادگاه ما، پرورشگاه ما وطن ما و خاستگاه انسانی ما مورد بحث ماست   .

 تاریخ زبان واقعات در باره عملکرد اشخاص، جریانات سیاسی، احزاب وبرنامه های شان ودولت ها میباشد که از دید دانشمندان و اگاهان جامعه سخن میگویید، و از همینرو انتقال این تجارب از روی تحلیل واقعی، محک قضاوت قرار میگیرد  .

 مردم و وطن برای رسیدن به منبر سیاست گذرگاه ای میباشد که عبور از ان بلا قید و شرط است و اما در شرایط کشور ما یک شرط دگر بطور خاص مورد بهره برداری قرار دارد که سوء استفاده از نام دین است   .

 معامله گران معلوم و مجهول این بازار را انقدر پر جم و جوش و مزدحم ساخته اند که تعدادی با دست خالی در این بازار تجارت میکنند  .

در این میان گروپک های زنده باد والا و آنانیکه نا خوانده امضاء مینمایند بی هدف روان هستند که تا به نا کجا برسند .

  دفاع از مردم در کنار او بودن و چتر ساختن بر سرمردم ،نجات او، از اینکه دگر بر او ظلم نشود مستلزم مطالعه بسیار دقیق در متن سیاست کشور، کشور کثیرالملیت، کثیرالزبان و حالا کثیرالحزب که خود بخود بیان تفکرات و سلیقه های متفاوت است میباشد. تحلیل و مطالعه و ارزیابی این وضیعت سیاسی مسؤولیت اگاهان جامعه است.

  وقتی میگوییم در متن سیاست کشور مسایل مورد تحلیل قرار گیرد عوامل متعدد مدنظر است با مطالعه مجرد نتیجه درست بدست نمی اید این عوامل در حالی متعدد اند که با عوامل نو ظهور به نفع استعمار جای عوض مینمایند . مثلا موضوع جنگ علیه افغانستان بخاطر حضور قوت های خارجی و دفاع از دین، و اکنون حضور قوت های خارجی در افغانستان جنگ علیه دشمنان دین و افغانستان تا انجا که این وضیعت را به حیث یک پدیده سیاسی بنام جهان مشترک به نفع دنیای استعمار قانونمند ساختن از روی اهداف کشور های مغرض باید ارزیابی گردیده و نتیجه گیری به اساس آن معیار به سنجش گرفته شود .

   عمال استعمار از قدیم نبض، طبیعت و مزاج گرم و احساساتی مردم ما را بخوبی درک نموده بودند با انکه تاریخ نتیجه این احساسات را در اقدامات استعمار علیه شاه امان الله حد اقل یکبار برای مردم کشور درس داد اما با فراموشی از افسوس گذشته بار دگر این احساسات به انان غالب شد و در نتیجه همان احساسات در وضیعت امروز قرار گرفته ایم. لذا دست اموزان پالیسی های غرب هنوز با همان تلوار گردن میزنند .

   راه های تقرب به خدا راه های خدمت به خلق خدا ست، ولی در شرایط  سیاسی چند ین دهه کشور ما این وضیعت در حالی شکل یافت که یکتعداد مدعیان دین، گویا بخاطر خدمت دینی به باور های غرض آلود خود چنان ایستاده گی کردند و میکنند، که در وجود اشکالی از فعالیت های جنگی در یک مقطع زمانی از سر هزاران کشته، زخمی و معلول گذشتند تا به اهدافی که متاسفانه هنوز هم سر نخ ان اهداف کوشش میشود پنهان شوند برسند .

    شخصیت سازی و ظهور اشخاص تصادفی در عرصه سیاست کشور ما ریشه استعماری دارد که در پهلوی دسته گروپ های وابسته، این اندام سازی انفرادی، به دلایل جلوگیری از تلفات بیشتر جواسیس، کنترول بیشتر انها، تعویض سهل و اسان اجنتان و ادامه نفوذ استخباراتی استعمار میباشد.

    انانیکه که میگویند به هیچ حزب سیاسی تعلق ندارند و در میدان خدا و راستی سیاست میکنند از همین قماش اند، که با دستی پنهان در استین ورود  شان به سیاست کشور تامین میگردد و یکنفر گماشته دگر در جمع گماشتگان افزود شده اهداف استعمار را تامین میکنند.

 واما  انانیکه  برای  ساختن حزب سیاسی از جانب غرب حمایت میشوند  چه  اهداف معین را بروی یک سند وحجت  ارایه خواهند نمود که در اهداف این همه احزاب   که به  فضل خدا  مملکت از این درک هیچ  کمبود ی هم  احساس نمیکند  مطرح نباشد ؟

انانیکه داد از مردم میزنند  باید مردم را دقیقا دریابند در کجا هستند .  باید بدانیم  بودن با مردم ورفتن بطرف مردم  یک نظریه حساب شده است  . اما وسایل دفاع از مردم برای سرکوب خود مردم نیست  همان چیزی که  از شروع دهه نود  تا کنون  استفاده میشود.

 در کشور ما انانیکه تا هنوز در میان این همه ایده ها  جایگاه خود را نیافته اند  خوی وطبیعت  یکه تازی ودیکتاتور ی دارند  انان    قادر به تفاهم  نیستند  شرکت نظر وعمل را نمیتوانند بپذیرند انان مردم و مردم میگویند مگر با طبیعت  هیتلرمابانه  فقط نظر واراده خودشان را اعتبار میدهند که  بخود ی خود با منافع مردم در تضاد است .

این اشخاص  به حیث حربه ای بدست  استعمار جهانی ، مردم شریف وبیچاره ما را فریب میدهند  این مردم بیچاره هم چون عذاب دیده اند ورنج کشیده اند با گپ های فربینده  به بسیار زودی اماده همنوایی میشوند اما این  ادم های مفتن وبه جان بزن  که  با یقین کامل  یک روز سر وگردن شان از گریبان  دگران  بیرون میشود انوقت به معراج صلاحیت رسیده میباشند و باز مردم بیچاره  مجبور میشوند کفاره اشتباهات وفریب  گذشته های خود را بپردازند.

  عصر ما عصر اندیشه ها وتفکرات  در باره انسان وزندگی  است چطور  میتوانیم  از اختیارات انسانی خود بخاطر بهتر زیستن  اعظم استفاده نماییم  باید به  تفکر جمعی ارزش بدهیم  که در عرصه سیاست  به حیث سازمان  سیاسی  عرض وجود میکند .

 وقتی از حزب سیاسی میگوییم هدف  حزب خود جوش است   حزبی است که فشرده  تفکر جمعی  باشد نه احزاب فرمایشی  ونمایشی که اهداف غرب  و منافع بیگانگان را توجیه کند تعدد ، ظهور وحضور  این احزاب همگون  ادامه  تفرقه پالیسی های غرب وبیگانگان  است  نود حزب  یعنی نود  نظریه  شکلی متضاد  در حالیکه هنوز تعداد زیاد  دگر در راه اند که   این ا رقام را  دو برابر وسه برابربالا ببرند .

   اکنون  به این سوال  باید پاسخ  داده شود که ایا  چنین حزب  بزرگ سراسری که فشرده تفکر جمعی باشد  وراه  بسوی  پیشرفت  ازادی وعدالت  داشته باشد وجود دارد ویا  بوجود آورده شود ؟ به نظر این یادداشت  بلی  این حزب وجود دارد ، تنها در اثر  بحران جهانی پراگنده شد ه و پراگنده گی به معنای عدم وجود نیست.

  ح د خ ا چنین یک حزبی بود  وقتی شرایط بالا ی این حزب تحمیل شد  از  بدنه ان چندین سازمان قوی ومطرح بوجود امد  که هر کدام  دارای واحد های سازمانی در اکثریت  ولایات کشور میباشند. به تکرار میگوییم  بلی  این یک واقعیت است  واقعیت را میشود انکار کرد اما نمیشود انرا از بین برد .

 شاید حالا تعدادی از خوانندگان مخالف همان حساسیت هایشان  تحریک شود و همان یک ضرب زبانی  را تکرار نمایند که:

 همین حزب بود که شوروی هارا آورد . این حزب کمونست بود اولاد های مارا کافر میساخت  .  دو ملیون کشته  ومعلول  پنج ملیون آواره  بجا گذاشت . در محدوده همین مفهوم یک  چند  شخص غرض الود با همان  فریب ها ،  وفتنه آفرینی ها ،که ملیون ها انسان  را قتل کردند ، صد ها تروریست ،باندیست ،راهزن  وقاچاقبربوجود آوردند ،   بار گناهان خود را به گردن دگران انداختند و می اندازند انقدر دروغ گفتند  ومیگویند که تا نسل های بعدی ، مردم دشمن  مردم باشند  وتا استعمار است واعمال شان ، کشور ما روز خوبی را نبیند

    هیچکس در هیچ جا هیچوقت  نخواسته که  حضور قوتهای شوروی را انکار کنند  واما شرم  به انانیکه  دلایل وحقیقت حضور  ویا به گفته ای مداخله شوروی هارا تجاهل میکنند.

 هرچند که جواب  ان در صحنه کشور عملا وجود دارد  حضور این همه بیگانه گان دور نزدیک  وکافران چند کتابه در زیر زنخ  انانیکه آواز  اشغال، کافر وبیگانه  را بلندتر از دیگران  سر میکردند  چه جوابی بهتر از اینرا میتواند ارایه کند

  اما بسیار تعجب  آور این است که در حضور این همه قوت های  خارجی از چنبر همین حاکمیت  ، یکتعداد  مدافعان داخلی  و مداحان افغان تبار خارجی و بیغمباشی  های  روز چلان  در خارج  با چنان مقاله پرانی ها  در زیر  سایه درخت  لشکر استعمار در داخل ودر زیر شلاق تحقیر ستمکاردر  خارج نشسته  اند و سالگره  تقبیح حضور قوت های  شوروی را به مصداق  مثلی   کور خود بینای مردم  دایر  میکنند تو گویی دنیا  را گل وگلزار ساخته اند .

 واگر از یک زاویه دگر به موضوع دیده شود  در باره قشون سرخ با نظر داشت  مسایل امنیتی  کشور خود شان  حد اقل گفته میشد ودر اسناد قید شده است که  مطابق معاهده دوستی  دو مملکت  وحضور داشت  حکومت  وقت {حفیظ الله امین}  وصلاحیت  استفاده از مواد منشور ملل با دعوت مکرر دولت وقت {حفیظالله امین}   در وضیعت مداخله صورت گرفت قشون سیا در حضور کدام دولت به دعوت کدام ملت  ومطابق به کدام مواد منشور ملل در دفاع کی وبه سرکوب کی به نفع کی  از ان طرف زمین  تا اینطرف زمین راه کشیده اند. در آنوقت کلمه دوست  {دروگ } درباره شوروی هاچه به استهزا گرفته میشد از این کلمه طنز ها و فکاهی ها ساخته شده بود ، مگر اکنون کلمه دوست  {فرند}  در باره  امریکایی ها وسایر کشور های غربی چه با زیبایی وادا ها ی فصیح استعمال میشود. این مقایسه به معنی بیگانه پروری نیست  یک مثل پشتو در رابطه تقسیم منافع بسیار عینی است که اول جان پسی جهان . اما شرایطی به این کشور وملت تحمیل شد که هم جان رفت و هم جهان.

  چشم حیا کور شده چو خرسان عصا دست

 در  رهگذار ما به کمین گاه  نشسته   اند

 از انجایکه  مقالات  در معرض خوانش انانی قرار میگیرد  که در عرصه سیاست قلم وقدم میزنند فکر نکنم که انان به اسنادی دسترسی نداشته باشند که حقایق  حضور شوروی ها را باز گو کرده است  .اگر انان  چون  یک عامی تنها   حضوررا محکم بگیرند به دلایل راه نجویند  انان دانند  و حکم درون شان . وهیچ جای شکایت هم نیست که چرا انان اذهان مردم را مغشوش ساخته ومیسازند  ولی  اکنون ما باور داریم مردم خود نیز از خوان سیاست  کشور کیفیت  و مزایا را تشخصیص کرده اند.

  البته  برای  براوردن آرزو  ها وتامین  ارمان  ها  تصادم با چنین تضاد ها حتمی است .

  واما  در مورد  اتهام کافر سازی باید بگوییم اول دین را اینقدر سست  آزار دانستن بی ایمانی خود آنهاست وبگفته حافظ شیراز  کسانیکه با  یک کش، کش بیایند وبا یک  خطا بروند ضعف ایمان  خود انان است .

 ننگ به انانیکه یک قدم ویک حرف به جز  ارمان  خدمت بمردم ووطن در نیات ونظر وعمل شان چیزی دیگری بوده باشد چه رسد به کافر سازی جامعه  .

 کافر پذیری مشهود ومشهور را مردم در داخل کشور  وخار ج کشور از طرف مدعیان دین ومذهب هم در  پیش پرده و هم  در عقب پرده  اکنون بخوبی  میبینند ومیدانند .  مردم میدانند    بعضی از اعمال  استعمار که اکنون  به صحنه سازی های عوام فریبانه پرداخته اند سالها قبل از  حاکمیت  ح د خ ا در دامان کافران پناه برده بودند وحتی بسیار انان  با این خوی وعادت  بزرگ شدند   کاباره ها و میخانه ها ی مجالس  رقص  نه از دست خود شان دور  مانده ونه از دست اولاد های شان  دور ماند.  انان  که اکنون  اکت دینداری   مینمایند  چرا با فرار از کلچر دینی و مذهبی   در معاشره ایکه ما اکنون تشویش اولاد های خود را داریم با افتخار زندگی داشتند وبالای ما هم فخر میفروختند که در امریکا واروپا زندگی دارند  تا بکی دروغ و تا بکی فریب ، لحاظ خدا را ببینید  ای مدعیان دین .

وقتی شما یک تحصیل یافته شوروی را  به بی دینی متهم میکنید  در حالیکه نه برای  گرفتن  ماستری بی دینی رفته بود ،ونه برای گرفتن داکتری  بی دینی، بلکه به منظور تحصیل علم و ومسلک  که روزی از کمال ان  خدمتگار به درد بخور مردم وکشور شود  به انان اتهام ناروا بسته میکنید  .از خود بگویید که هیچ منظوری از بابت تحصیل  ومسلک علمی  نداشتید  واز خیرات سود خواران و رشوه گیران  با وجود داشتن قصر های رهایشی وامکانات وافر عیاشی  رضایت خاطر شما حاصل نمیشد  ورهسپار غرب میشدید چقدر کافر وبی دین باید  باشید  .

 اگر مردم را بی دین ساخته اید شما با اعمال تان  ساخته اید  دروغ ، فریب ، توطعه، کینه ورزی،  فساد ،عداوت را در فامیل ، کوچه، شهر، ناحیه ،ولایت، ده وقریه  رواج   کردید  امروز از اثر ان فتنه انگیزی های شماست که اتش بزرگ  شعله ور شده است  و شما که در لفظ  یک چیز ودر عمل چیز دگر هستید . وطن ومردم را قربان اعمال فریب کارانه خود نمودید  کلچر وفرهنگ بیگانه را در وطن ما رایج نمودید  .  شما بودید که دیروز  با رفتن  به  صحنه های کابل  ، کلوپ های شبانه رقص ،  تماشاه فلم های مضحک غربی  پوشیدن لباسهای عریان ، مصافحه یکسان با زن ومرد ، شراب نوشی ها  وزن بازی ها  ،خود را به نظر ما متمدن  جلوه میدادید وفخر میکردید  امروز با ز هم  با   چهره   دگر نزد مردم بیچاره ما که از اثر اعمال پیشینان شما در بیسوادی ونا اگاهی قرار داده شده اند  خود را چهره مینمایید  .

 ننگ به انانیکه با  کشتن وبستن واواره گی مردم وویرانی وکشور ما  خواستهای وارزو های نفسانی شان بر اورده شد ومیشود .

 انسان دارای یک  سلسله خصوصیات   باطنی   است  که در  عملکرد های زندگی نمیتواند انرا پنهان نماید . ومثل بعضی از عادات  زندگی  از روی ضرورت فطر ی  به ان  متمایل میباشند . مثلا وقتی گرسنه میشویم غذا میخورییم  تا ضرورت نفس را مرفع سازیم وقتی  ضرورت خواب  پیش میایید به بستر خواب میروییم  تا  نیاز  مغز برای ادامه فعالیت  براورد ه شود .

از حیث علاقه رفتن بطرف قدرت  وانرا از خود ساختن وحفظ قدرت نیز یک تمایل درونی است  واین تمایل چه چیز های را باید  در درون  انسان ارضا سازد  .  اعمال ما این رضایت را خود منعکس میسازد  . تصویر این اعمال زندگی  عینی هر شخص است .

 وقتی میبینیم   بقدرت رسیده گان چنان  توشه  برای هفت پشت خود اندوخته اند از روی ان نیات شان  معلوم میشود برای انان کشتن ،بستن ،غارت ،چپاول  وهر زمینه سازی  فجیح  ورقتبار باید دست اورد  داشته باشد .

 اما انانیکه موانع علیه این اهداف بودند  و در بساط خود هیچ چیزی از جیفه دنیا  ندارند  چه حکمی میتواند  شامل حال انان شود  و این قدرت داشتن ، وقدرت گرفتن چه  چیز را در باطن انان  ارضا میسازد . بلی رضای خاطر  وآرامش  روح  بزرگترین سرمایه انهاست .

 حالا دگر معلوم است که جنگ برای بسیاری ها پیشه وشغل بودو است همانطوریکه بسیاری های دگر فتنه انگیزی پیشه شان بودو است

 اکنون کیها مسوول قتل مردم شریف  ما، کیها مسوول  اواره گی مردم  بیچاره ما ، کیها مسوول  بر بادی وطن سوخته  ما  میتواند باشد کی، چگونه  ،باکدام  هدف  ،با کدام وسایل و با کدام حمایت ها   برای ارضای خاطر درون  خود وهمطرازان  دیندار وبی دین خود این مردم  بیچاره را وسیله قرا رداده وسر زمین شانرا برباد داد وبه اشغال کشید   وهنوز هم با هما ن ادا های دین داری  یک سر وگردن خود را  از مردم کشور  بالا  میگیرند  .

 هیزم آوران  اتش جنگ ، نفاق وبربادی ، دیروز بخاطر  دفاع از مردم وسرزمین  ،آن حاکمیت  را  محکوم میکردند ، زمانی  دعوت  به دفاع از سرزمین را  با اتش جواب دادند   واکنون که تعدادی از آن نیرو ها ی ایثار گر با رای مردم  چراغ امید مردم را روشن نگهداشته اند نیز  زهر  گفتار وکردار از دهن فتنه انگیزان وشرشر اندازان  بسوب انان فوران میزند  .

نظر مشترک در عمل مشترک باعث میشود که خدمت بمردم  فراهم گردد .  زمینه های بهتر ساختن زندگی  در تضاد  با احکام هیچ  دین  در دنیا قرار ندارد   . 

اصول خدمت به مردم وکشور خودش دین است  چون دین تنظیم امور زندگی انسان است  زندگی  انسان برای تنظیم امور  دین نیست   معنی  دین را  نداستن جفا به مردمی است که  از نام  دین انان  خود  انان  در موقف محکوم قرار بگیرند .

  ما بنام وطن ومردم وبه آن حزب سیاسی  متعهد بودیم  که از رهبریت تا همه اعضای ان با پاک نفسی تمام برای عمران وشگوفای کشور ورفاه مردم  تا پای جان رزمیدند  عمرهای خود را بدون اندوخته ای  یک حبه ،دینار ،کلدار، دالر وروبل  به پیری اوردند تعدادی  عمر های شانرا  به پایان بردند.

  ما متعهد به ارمانهای حزبی بودیم و هستیم   که بنام  وطن ومردم  پدران وماداران خواهران وبرادران و اولاد ها   وهمسران خود را  در راه خدمت قربان نمودند .

ما  متعهد  به اهداف حزبی  بودیم وهستیم  که   از سر زمین ابایی واجدادی ما   در عمل برسم   نیاکان  ما در برابر  استعمار دفاع نمودیم  وهیچوقت نخواستیم  تا در وطن ما پایگاه وجایگاه   داشته باشند

 ما متعهد به حزبی بودیم که هرگاه خاین ، خایف ، فتنه  و قاتلی ظهور نموده ویا نفوذ داده شده  خود ما انانرا در محکمه مردم  تسلیم نمودیم  به مجازات قانون سپرده ایم.

ما متعلق به حزبی بودیم که محافظ حیثیت ،عزت  وناموس مردم  بود  هیچکسی هیچگاه وهیچوقت سندی ارایه کرده نمیتواند که از دستگاه  آن حزب مرتکب چنین جرمی شده است

وقتی ما از آن حزب میگوییم  ازمسوولیت  شماری از خاینینی که خود حزب هم با انان حساب خود  را تصفیه نموده  پاک میدانیم .

  برای انسجام این وطنپرستان ومردم خواهان از مدتی به اینطرف فعالیت های وحدت خواهانه  جمعی وفردی  در داخل کشورو بیرون کشور در داخل سازمانها وبیرون سازمانها خود نشانه ای حیات وفعالیت  تفکر جمعی ان حزب  میباشد  که زمانی زیادی باقی نمانده است  تا این خواست به مسند پیروزی بنیشیند و چراغ جشن وحدت این نیروها  در اسمان وطن  روشنای تازه بیاورد.

زمانیکه این  یادداشت در قید تحریر میامد   اطلاعیه  گرد همایی نیروهای ملی مترقی ودیموکرات  در سایت های انترنتی  نشر گردید که موعد ارزو ها  وامید های خواستنی فرزندان  مردم ووطن میباشد   در حالیکه این قدم  پیروزی را به هواخواهان وحدت ونیروهای هم اندیش تبریک  میگوییم  از تمام  سازمانها ونیروهای هم اندیش تقا ضا برد ه میشود جایگاه   خودرا  در این گرد همایی   خالی نگذاشته  امید هایرا که با نظریات وحدت خواهانه  برای  نیرو های هم اندیش بوجود آورده اند در ساحه عمل انرا تحقق بخشند  .

 

 

زنده باد مردم افغانستان !

 

پاینده باد افغانستان!

 

پیروز باد وحدت  فرزندان مردم افغانستان!

 

م ی هادی

  

دوشنبه، ۱۷ مارچ ۲۰۰۸

www.esalat.org