از جفا
بهاران خونین شده
ابر های تیره حكم فرما
مهتاب محاصره و آفتاب زندانی
در سوگ ستاره ها،
مهاجمینِ اندیشه
در تاریكی عبور می كنند
از شرم می ربایند حقیقت را،
در جاده های كابل
مرده های متحرك راه می روند
زنده ها بر فراز آسمان ها بلند شده
به فخرِ معامله شدن كاندید می شوند،
ای ملتِ دردمندِ خاور زمینِ ما
با تو هر دم جفا می شود
دست می دهند با اجانب
می دزدند حق یتیم برهنه تن را
میخورند خون بیوه زنی مسكین را
عاطفه نمانده، وجدان ها خفته اند،
بنازم مزار شهدای راه انقلاب را
با عزت زیستند و با فخر مردند
نخوردند حق یتیم و بیوه زن را
نساختند قصر های خونین و دل آزار
نبردند مال مردم به تاراج
آراسته بودند به زیورِ علم و دانش
به بهای خون نه فروختند وطن را
بردند دعای مردم عام و خاص
روح شان شاد، بهشت بود جای شان
صالحه (رشیدی)
۵ می ۲۰۰۹