جمعه، ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۲
از تاریخ چه آموخته ایم
هر که نا موزد ز درس روز گار هیچ نا موزد ز هیچ آموزگار
تاریخ ارسال به «اصالت»:
Thursday, September 6, 2012 12:43:58
پدران و نیاکان ما در طول تاریخ، درسهای آزادگی، وطندوستی، شجاعت و مردانگی، ایثار گری و فدا کاری از خود بجا گذاشتند که از برکت آنها این سرزمین زیبا، تمدن باشکوه، و فرهنگ عظیم بمیراث مانده است. با گذشت سالها و قرنها در مسیر تحولات تاریخی و در آستانه عصر جدید با پیدایش جنبش های آزادی خواهی و در راستای پدیدار شدن افکار و عقاید سیاسی نوین، شکل گیری نهضت روشنفکرانه بخصوص در یکنیم قرن گذشته از اهمیت ویژه برخوردار است.
درین برهه ی از تاریخ، مردم آزاده افغانستان از یکطرف در سنگر مبارزه بر ضد استعمار و از جانبی بر ضد استبداد داخلی، در مقابل رژیم های جابر و ستمگر افغانستان و بر علیه ظلم و بی عدالتی شجاعانه رزمیدند و بخاطر آزادی، استقلال، تمامیت ارضی و حاکمیت ملی، عدالت اجتماعی و برقراری حکومت قانون تا پای جان تلاش بخرچ داده و ایستادگی نمودند و درین راه حماسه ها آفریدند و درسهای آزادگی و سربلندی از خود بجا گذاشتند.
آنان با مشارکت ملی در یک جبهه واحد رزمیدند و زمین را بزیر پای دشمنان به آتش مبدل کردند و متحدانه از سرزمین آبایی شان دفاع نمودند. این دلاوران سر سپرده درسهای آزادی خواهی و استقلال طلبی را برای نسلهای آینده کشور و حتی برای ملل شرق به یادگار گذاشتند.
ناکامی دشمنان افغانستان از وحدت ما بود و به زور ایمان
از کشمش و توت خشک و گندم بریان وز سنگ پلخمان و تفنگ تلخان
صد بار کند چهره بدل باز آید باز این گز و میدان هم اینست هم آن
گر غیرت این خاک ند انستندی میدانند همین که آیند اندر میدان
این ملت پر غرور و آزادی خواه بر قله هما است وبه سنگرتو فان
مردم پی وحدت و وفاق ملی بر زروه آرزو شود جاویدان
با توجه به انکشافات اوضاع، روند تحولات سیاسی جهانی و اثر گذاری آن در جنبش روشنفکری افغانستان منجر به شکل گیری احزاب سیاسی گروههای روشنفکری و سازمانهای ترقی خواه گردید. درین میان حزب دموکراتیک خلق افغانستان از همه پیشی گرفت و تا سر حد رسیدن بقدرت سیاسی به جلو رفت.
حزب و حاکمیت دموکراتیک آن برغم یک سلسله دستاورد های عظیم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، در اثر ناهنجاری های داخلی، منطقوی و جهانی بخصوص مداخلات همسایگان و تحمیل جنگهای خانمانسوز، غیرعادلانه و نابرابر، نتیجتا قربانی دوران جنگ سرد گردید.
با سقوط حاکمیت و فروپاشی حزب دموکراتیک خلق افغانستان، تقسیم و به وجود آمدن چندین حزب، سازمان و گروه از بدنۀ اصلی آن، وضع خونین کشور وخیمتر و کار حزب و مردم افغانستان دشوارتر گردید. اکنون که از فروپاشی حزب بیست سال میگذرد معلوم میشود که جمع و جور کردن آن از توان رهبران طراز اول حزب و قد برافراشتگان رهبری فعلی اگر ناممکن نباشد لا اقل بعید بنظر میرسد. زیرا در مدت بیست سالی که گذشت آنها نتوانستند با تمام امکانات شان، شیرازه از هم پاشیده ح.د.خ.ا. (حزب وطن) را متحدا دوباره سازی کنند. برخی از آنانی که در گذشته همه کاره حزب بودند و بی اجازه ایشان برگ از درخت حزب جدا نمیشد، اکنون فقط با یک مرحله شکست، با رنگ و رخ پریده و روحیات شکسته در کنجی نشسته و از تصمیم گیری های زمان حاکمیت، خود را بیغرض کشیده و اکنون نظاره گر چند پارچگی حزبِ که دیروز بمثابه شرف خود یادش میکردند میباشند. آنان گویا بیخبر از دیدگاه و قضاوت عادلانه مردم و صفوف حزبی اند و به خیالات خود دل خوش میکنند.
ـــــ و اما عده یی از سابقه داران این مکتب بزرگ با نگاه افتخار آمیز به ارزشها و دستاوردهای گذشته و تاکید بر ادامه مبارزه در چهار چوب اصول و اهداف قبول شده که محتوای آن را مبارزه بر ضد هر نوع ستم و تجاوز تشکیل میدهد، پابند و متعهد بوده در صف مبارزه ترقی خواهانه برای نجات و سعادت مردم در راه یکپارچگی وحدت ملی، استقلال، تمامیت ارضی، حاکمیت ملی، عدالت اجتماعی و ترقی کشور تلاش بخرچ میدهند. آنان به این باور اند که با وجود جنگ های تحمیلی از سوی خارج کشور و برغم اشتباهات حزب که با دستا وردهای آن اصلا قابل مقایسه نبوده در جهت سعادت و رفاه مردم گام های عملی و سودمند برداشته شده است. چنانچه حزب در امر بیداری مردم، گسترش فرهنگ و معارف، خدمات اجتماعی برابری حقوق و مبارزه علیه تعصبات و تبعیضات، دستاورد هایی داشته و با مشارکت دادن اقوام برادر و برابر در تصمیم گیری های بزرگ و تقسیم صلاحیت ها که برای نخستین بار انتخاب هموطنی از ملیت برادر هزاره در موقف صدارت و هموطنی هم از ملیت برادر ازبیک در کرسی وزارت و بلوچ در مقام وزارت و ریاست و ولایت و به همین ترتیب برادران پشتون و تاجیک مشترکا در کادر رهبری حزبی و دولتی در تاریخ افغانستان سابقه نداشته است. همچنان شناسایی افغانستان در سطح جهان و یکی از مهمترین کشورهای دارای نظام دموکراتیک در قلب آسیا از دستاورد های بزرگ میباشد. همچنان ایشان با توجه به وضع موجود جهان بخصوص در حال حاضر به این باور اند که انقراض سیاسی و انقلابی در یک گوشه یی از جهان معنای سقوط و سکوت تمام جنبش های ترقی خواهی در سرآسر دنیا را نداشته، بلکه روند رو به رشد مبارزات دموکراتیک و آزادی خواهانه در سایر کشور های جهان بطور شتابنده جریان داشته و جنبش های دادخواهانه و مردمی به مثابه یک روند دائمی و برحق، برخاسته از خواست های مردم و خواست زمان میباشد که تا ظلم و نابرابری ادامه داشته باشد مبارزه عدالت خواهانه نیز ادامه خواهد داشت. با این حال فعالیت های سازشکارانه را از هر جانبی و به هر اسم و رسمی که باشد مردود میشمارند.
ـــــ عده ی دیگری به این باور اند که "حالا دهها بیمار در خارج کشور میخواهند ازین نسخه کهنه و تاریخ تیر شده صحت یاب گردند و در خارج از کشور احزاب متعدد منحیث اجزای جدا شده از بدنۀ اصلی حزب با همان برنامه، هدف و با همان شعار فعالیت میکنند". ایشان تشکیلات و فعالیت های سیاسی را بی ریشه خوانده و می افزایند که خیزش و شکل گیری انقلاب ها و حرکت های سیاسی ثمر بخش، محل تراکم رنجها درد ها و نارسایی هاست. و در جایی دیگری میگویند تا جاییکه دیده میشود احزاب و گروه های که مشغول جذب و جلب روشنفکران و اعضای ح.د.خ.ا. سابق هستند یکی از وحدت ملی دم میزند و دیگری را به وحدت شکنی و هنجار گریزی متهم میسازند. این بخش، بیشتر از همه به مسایل روز، تحولات سیاسی، انکشافات اوضاع و مقتضیات عصر حساب میکنند.
ــــ جمع دیگری جدا شده از حزب وطن که خود را بدنه اصلی میخوانند با توجه نچندانی بر مداخلات خارجی، تجاوزات بیگانه و تحمیل جنگ از سوی خارج و جنگ سرد، بار ملامتی سقوط حاکمیت را به گردن این و آن انداخته بیست سال فرصت کاری را از دست داده حرف اولی را با کلمه انتقام می آغازند، معلوم نیست که تا کی به این اهداف خود نایل خواهند شد، در حالیکه کارد دشمنان به استخوان مردم مستضعف افغانستان رسیده و آتش کینه توفنده تر از گذشته که اگر برای دفع آن متحد نگردیم خشک و تر، ملامت و سلامت را یکسان خواهد سوخت.
ــــ برخی از میان همرزمانشان سر بلند کرده در رابطه به حزب د.خ.ا. (حزب وطن) چهار تکبیر زده بر همه چیز هرچه که هست به گناه ساخته و پرداخته دست خود یعنی حزبی بودن خود اذعان میکنند که گویا از عضویت شان انکار و در صورت عدم این امکانیت پشیمان و نادم. این به خود آن تعلق دارد، ولی اینکه حزب را با بی حرمتی یاد کردن و در آن مکتبی که درس انساندوستی فرا گرفته از آن اظهار ندامت و پشیمانی . . . تعجب انگیز است. حرفِ مشهوریست از کتابِ کرباس پوشان برهنه پا، و این بار در یک دو مصراع در رابطه به رویداد ثور که در ابتدا انقلاب ثور و بعد ها قیام ظفر نمون ثور، و پسانها رویداد ثور و بعدا مطابق به وضع هوا و با رعایت اصول مبارزه موسمی و به موازات مسیر باد، کودتای ثورش یاد کردند این دو مصراع نسبتا صدق میکند:
کامیاب جنگ قدرت قهرمان و رهبر است گر شود ناکام نامش خائن و بلوا گر است.
البته موضوع کامیابی و ناکامی آن موضوعیست جدا گانه که این کار تاریخ است.
و اما از روند پُر تنش و پُر تب و تاب گذشته تا امروز سوالی پیدا میشود که حزب د.خ.ا. (حزب وطن) با چنین بافت اجتماعی و ساختار تشکیلاتی خود چگونه راه مشقت بار و فرساینده یی را پیموده است؟ بدون شک این گونه پرابلم ها از همان آغاز تشکل، با حزب همراه بوده است. حزبِ که از عمق جامعهء مریض فیودالی برخاسته باشد طبعیست که هر مرض، عناصر خود را در آن حمل میکند.
چنانچه تاریخ مبارزات حزب بخوبی نشان میدهد که انشعاب جوزای ۱۳۴۶ و جوزای ۱۳۵۷ در حزب، کودتا و انشعاب سنبله ۱۳۵۸ خورشیدی در حزب و دولت بنابر تحریکات حفیظ الله امین، تدویر "پلینوم ۱۸" حزب، ثور ۱۳۶۵ و کودتای جنرال تنی حوت ۱۳۶۸ که عمدتا با عوامل خارجی طرحریزی گردیده بود این همه درسهای تلخی برای حزب دموکراتیک خلق افغانستان مگر نبود؟ از همینجاست که ریشه ی تخریبات حزب و جنبش چپ در افغانستان، در موضع گیری های غیر منصفانه، متناقض و غیر مسئولانه افراد ظاهر میگردد.
با چنین یک وطن که آنهم در میان کشمکش های بیمار گونه چندین حزب در داخل کشور و کمین دشمنان تاریخی افغانستان از سوی خارج قرار داشته باشد چگونه میتوانند مردم افغانستان از آینده خود مطمئن و به مدعیان خدمت چشم امید داشته باشند و اعتماد کنند.
در چنین حالتی که افغانستان بیشتر از هر وقت دیگر به وحدت و همبستگی ملی نیاز دارد و زخم های خونین ملت هردم شهید کشور ما جدا به مرهم احتیاج دارد، ولی متأسفانه فرزندان راستین حزب به گروههای گوناگون تقسیم گردیده اند، و در میان آنها حالت پراگنده گی، بی اتفاقی و کینه توزی قسما مسلط بوده است. این واضحا قابل سوال است که ما از درسهای تاریخ چه آموخته ایم و نتیجه کدام است که هر روز بجای اینکه بیشتر شویم تشکیل ما قوس نزولی خود را می پیماید. در حالیکه حزب د.خ.ا. (حزب وطن) صاحب تجربه های تلخی است که میتواند چاره ساز بسیاری مشکلات باشد و بآنکه این احزاب و گروهها از لحاظ آرمانی با هم نزدیک و از لحاظ فکری نچندان از همدیگر فاصله دارند، ولی در اثر عوامل گوناگون از بین برداشتن موانع در راه وحدت مشکلاتی هنوز وجود دارد که عمر فاصله ها را دراز تر می سازد.
آنانی که بطور سنتی بر اهداف، اصول و جریان عقیدتی گذشته تاکید ورزیده در شرایط کنونی و جو سیاسی حاضر، دگر اندیشی ها را با ملاحظات و برداشت مشخص و معین دنبال میکنند، نیازمند زمان بیشتر است تا فاصله های موجود آنان با سازمانهای همسو پیموده شود. با توجه به تجارب و درسهای گذشته، طوریکه دیده میشود، فقط کمبودی و کوتاهی در تماس و تفاهم، گذشت و اعتماد سازی میان رفقا است.
ولی به آنانی که از اصطلاح دگر اندیشی استفاده ابزاری نموده و گذشته ها را تاریخ تیر شده و تابوت آنها را پر از کالبد میخوانند باید گفت که دگر اندیشی و نوگرایی و گام برداشتن در مطابقت به مقتضیات عصر کاریست نیکو، ولی نه به قیمت بربادی و انکار از آنچه که از گذشتگان با افتخار خود به میراث برده ایم و نباید از دستاورد های گذشته که بمثابه مشعل رهنمای آیندۀ ما میباشد آنرا یکسره نادیده گرفت.
گفتنیست که پیروزی های بدست آمده در دفاع از تمامیت ارضی، حاکمیت ملی و استقلال کشور در نتیجه وحدت ملی تمام خلقهای افغانستان بود و بوسیله حزب دموکراتیک خلق افغانستان (حزب وطن) رهبری میشد که بگونه مثال پیروزی در تمام جبهات جنگ دفاعی، دفاع از صلح و دموکراسی، دفاع از سرزمین مقدس و بخصوص در جنگ جلال آباد بدون کمک یک نفر سرباز خارجی در برابر ستون های مسلح متجاوزین از آنسوی خط، در حقیقت درسهای بزرگی از وحدت حزبی ما به حساب میرود این حاصل فداکاری های بیشمار وطنپرستانیست که در کنار رزمندگان حزب دموکراتیک خلق افغانستان (حزب وطن) قرار داشتند و با خون های پاک شان درس آزادی را در صفحات زرین تاریخ مبارزات حزب دموکراتیک خلق افغانستان (حزب وطن) و جنبش وطنپرستانه مردم آزاده افغانستان ثبت کردند رفقای قهرمان حزبی ما علی الرغم مشکلات و دشواری ها، با غلبه بر انواع پرابلم ها و با توجه به شرایط حساس تاریخی و درک دفاع مشترک با قلب سرشار از عشق بوطن در صف اول دفاع از وطن قرار داشتند و موفقانه رزمیدند تا در اثر اتحاد و همبستگی وطنپرستانه پیروزی را بدست آوردند که مورد تحسین دوستان گردیده و اذعان دشمنان بین المللی را بر انگیخت. به همین ترتیب تاریخ مبارزات مردم ما و ح.د.خ.ا. مشحون ازین پیروزی هاست که با درس اتحاد و همبستگی عجین گردیده است. روح این دلاوران سر سپرده شاد و نام شان گرامی باد!
بنا بر آن باید گفت که وحت ملی و وحدت حزبی حاصل کار معجزه آسایی نیست که بصورت آنی پاسخگوی کلیه سولات باشد، بلکه حاصل آموزه های بزرگ آن مکتب سیاسی است که هر کدام به آن افتخار میکنیم. این کارایی گرانبهای گذشتگان ما و دستاورد عظیم وطنپرستانه میباشد، چگونه میتوان آنرا دست کم گرفت و به تابوت سپرد؟ نخیر، این دستاورد ماندگار است، زنده و جاویدان، نماد شجاعت و افتخارات تاریخی مردم آزاده افغانستان است که همیشه آنرا گرامی خواهند داشت.
کسانی که از خود راضی، از حزب بیزاری و مبارزه موسمی را براه انداخته اند، حق دارند زیرا آنها در همان مراحل اول مبارزه، هنر چسپیدن به بدنه حزب و تنه قدرت را داشتند که بدون احساس مسئولیت در برابر وطن و توده های میلیونی آن، فقط در پی حصول رضای رهبریت حزب بودند و موقف های بالا بلند را به گروگان گرفته تا قیماق خواران حزب قدرت نمایی کنند و دیگران جان خود را فدا. باید به آنها گفت اکنون که چنین اتهامی را که شما به حزب نسبت میدهید، اگر چنین چیزی بود و آنچه را که در ضمیر خود داشتند چرا بوقت و زمانش نگفتند؟ سزای پنهان کاری حقیقت زندگی حزبی از اعضای حزب بجز چشم پوشی از حقیقت چی میتواند باشد؟ و اگر چنین چیزی نبود، باید بگویند که یاوه سرایی های آنها به آدرس ح.د.خ.ا. ــ از کجا منشاء میگیرد ؟
شمشیر که بشکند در جبهه و جنگ به از آنکه موریانه خورد آنرا
این موریانه های موذی همواره حزب را از عقب جبهه تضعیف میساختند و آب در آسیاب دشمنان حزب و مردم افغانستان می ریختند و در حال حاضر نیز طمع پخته میکنند، چشم خیالات شان را به سفره تصویر دوخته و عطش سودا زده خود را با سرآب بی مانند سیرآب میکنند.
حالا که آن قدح بشکست و آن ساقی نماند حق دارند بخیال خواب دیگر از حقیقت چشم ببندند.
در اخیر، همه سازمانها و احزاب برخاسته از مکتب حزب دموکراتیک خلق افغانستان (حزب وطن) و همه طرفداران جنبش ترقی خواهانه کشور بخوبی میدانند که مدت زمان بیست سال سپری شده در خارج از کشور نشان داد که در طول این مدت متفرق شدیم ولی جمع نشدیم. کم شدیم زیاد نشدیم. مخالف شدیم صمیمی نشدیم. حتی رفاقت ما بجایش باشد که در جستجوی رفاقت حزبی تا حدی روابط هموندی و هموطنی را هم از دست دادیم. رفقای سالخورده ما متأسفانه پی در پی در زیر نظرما میروند. جوانان برون مرز چندان آمد و شدی درین راه نداشته اند. معلوم نیست که مقدار و اعتبار ما در میان مردم افغانستان از چه قرار است؟ زمان دارد بسرعت از دست ما میرود با این شیوه های معمول زیر نام سیاست و مبارزه و استعمال کلمات ابزاری خدمت و نجات مردم، فرصت های طلایی را از دست خواهیم داد. هر چند تلاش ها بخاطر تحقق اهداف وطنپرستانه بمنظور اتحاد و همبستگی سیاسی نیرو های متعهد و رسالتمند و عناصر ترقی خواه و عدالت پسند درین جا و آنجا بشکل امید وار کننده ی جریان دارد، ولی اگر این تلاش ها از نظر آرمانی منسجم تر و متمرکز و از نظر ساختاری هرچه فراگیر تر شود در واقع زمینه بهتری برای باز یابی افراد وطنپرست و نیرو های پراگنده دیروزی (همسو ها) و نتنها همسو ها، بلکه با توجه به مشترکات فراوان با سایر هموطنان گرامی، اعم از علما و روحانیون وطنپرست، مؤمنین پاکنهاد زحمتکش و اقشار مختلف وطندوست، دیدگاه مشترک ایجاد خواهد شد. و برای پاسخ بسوالات چه باید کردها و چه نباید کردها؟ و چندین سوال دیگر، در قبال وظایف ملی و مردمی و رسیدن به وحدت و یکپارچگی سیاسی و ملی این نظر وجود دارد، وقت آن رسیده است که اگر یک فراخوان بزرگ حزبی سیاسی، یا جمعامد ملی حتی المقدور وطنشمول یا هردو، با دعوت از شخصیت های بزرگ مستقل ملی، حزبی، سیاسی بشمول احزاب همسو و برادر صرفنظر از عقاید مختلف سیاسی فقط با تکیه بر وجوه مشترک ملی وطنی، طی یک فراخوان عمومی در داخل کشور و هم در خارج از آن مطرح شود ما را به هدف نزدیکتر خواهد ساخت. البته قبل از همه گروه وحدت خواهان حزبی سیاسی با توجه به تجارب گرانبها و دستاورد های ارزشمند سیاسی شان در این راه قدم های موثری برداشته اند و در نتیجه کار مشترک کلیه همرزمان و همسو ها، این امیدواری بوجود آمده است تا با مراجعه به خرد جمعی و طرف های سیاسی و با جمعبندی طرحها، نظریات، پیشنهادات سازنده، ابراز نظر ها، ابتکارات و تبادل نظرها راه حل هایی برای برون رفت از بن بست سیاسی موجود بدست خواهند آورد و با طرح میکانیزم یک تشکل جدید و سرآسری سیاسی در چهار چوب اصول برنامه یی آن، حرکت های متحدانه و مشترک ما را بسوی آرمان های مشترک و ملی سمت و سو خواهد داد و نسخه بدرد بخور و عملی نجات مردم افغانستان را از حالت کنونی و اوضاع احتمالی نا خوشآیند آینده بدست آورده و افغانستان را از خطر جدی که همواره تهدیدش میکند نجات خواهند داد. و در پرتو آن راه ما روشن و مسئولیت متعهدان مشخص خواهد گردید. اتحاد سیاسی وطنپرستانه ممثل اراده مردم و مکمل وحدت ملی بوده و بر مبنای تجارب تاریخی مردم افغانستان درسهای تاریخی و آموزه های آن را تحقق میبخشد و ما را قادر خواهد ساخت که تاثیر پذیری اتحاد و همبستگی وطنپرستانه را در راه تحقق این آرمان بزرگ عملا احساس نموده و به روشنی از آن مشعل تابناک مبارزه را بدست توانای نسل جوان کشور خواهیم سپرد.
عبدالو کیل کوچی
(«اصالت» در قبال مطالب منتشره در دیدگاه ها هيچ مسووليتي ندارد و با احترام به آزادي بیان و دموکراسي نميخواهد سانسور نمايد و دست رد به سينه نويسنده گان بزند)