Wednesday 05 Mar 2008 05:32
متولی رحمکیان
به پیشواز
از
صد
ساله گی روز
همبستگی زن
یک مخمس و یک مسدس از متولی رحمکیان
زن عشق دوعالم است خدایا بی زن همه ماتم است خدا یا
زن محرم محرم است خدایا بی زن خوشی ها غم است خدایا
ای زن که فرشتهء به عالم
زن گر نبود کجا ست ما در بی ز زن نبود زمانه یکسر
زن هست که داری مهر خواهر زن بوده به ما به جان برابر
ای زن تو خجستهء به عالم
گیتی همه بی زنک نه ارزد بی زن نمکت نمک نگردد
از خندهء زن ملک بخندد بی هستی زن فلک نگردد
ای زن تو چه رشتهء به عالم
زن هست که دختراست مارا یک خانه پر از زر است مارا
زن هست که باور است مارا زن مطلب آخراست مارا
ای زن که تو بستهء به عالم
دنیای زنان خطر ندارد بی زن شب ما سحر ندارد
هم نالهء ما اثر ندارد نخل دل ما ثمر ندارد
ای زن که شکستهء به عالم
۲۰۰۸، مسدس
ای زن به آسمانی حیاتی تو اختری مام عسی و احمد مختار و حیدری
مردان دین و آئین دنیا تو پروری جانم فدای تو که چه خوش گونه گوهری
مادر بر انبیایی و هم بر پیامبری
ای زن تو مادری ای زن تو خواهری
هستی ما ز هستیت اندر زمانه است در مدح تو هزار هزارم ترانه است
مهرت به فرد فرد جهان جاویدانه است پندت به مرد مرد جهان داهیانه است
تو تربیت نمای سپاهی و لشکری
افسوس چرخ فله که در زیر چادری
مهر تودرج دفتر و دیوان عالم است از هستی تو شفقت آدم به آدم است
گر در سرای هستی صدای خوشت کم است گویا دران سرای همه روزه ماتم است
ای زن تو تربیت گری اسلام و کافری
بعدی خدا تو خالق مخلوق برتری
گر تو نبو دی زینت عالم دگر نبود بی تو بهار و باغ و وطن را ثمرنبود
از تاریخ گذشته کسی را خبر نبود گر تو نبودی گردش دور قمر نبود
برگبرو کفر و خلق مسلمان تو مادری
بر شاه و بر گدا و فقرا تو همسری
۲۰۰۰، مسکو