امین الله مفـــــکر امینی
بهار وطن
خبر دادند، بهار آمد دگر باز
بشورند بلبلان و مرغکان نغمه پرداز
باد صبحگاهی
مُشاطه گر جُعد چمن است
شرشر جویبار، زنده میدارد
دلی افسرده حالان
پوشیده چمن، جامه ای زمرد نگار
دشت و دمن گشته ز جوش لاله خون فشان
چشم نرگس ز جام لاله گشته پر خمار
که سر حالی بدین موسم
نباشد رای
به نوش جرعه ای باید شست
غم و سودای دی و دی
مرا زین گفته ها، دلی پر غم سرآمد
سرشک دیده گان، برخسار زردم
فرو ریخت
بهار وطن آمد بیادم
سر و سامان باغ و بُستانش
که لاله سان نبودست هیچ مکانی
چو دشت شادیانش
دختران رز، ز شاخه های تاک
ز کوهدامن زمینشکه سر ز خرمی داشتی، زیخن بدامانش
آب سرد درهء پغمان
سفید جامه پوش، سالنگ پر برفش
جوانان بذله گو و دختران طناز کابل زمینش
نباشد هیچ مرزی، باین اوصاف
ز شگوفان باغهای، انارش
ز گلی نارنج و نرگس مشرق زمینش
ز توت و تلخان و زلال آب پنجشیرش
که هر وجب خاکش را بودی وصفی در دل نهفته
ولی افسوس! بهار وطن رنگ دیگر دارد
دلی لاله ز خون کشته گانش
دارد نشان
پرده های ظلمانی، پوشیده رخی، مه رویان
زنان و مادران پر مهرش، ز داغ نامرادیها
بر جان و تن دارند نشاننباشد نشان، ز پایمردانش دگر
بساط وطن، نشان ز قدم های اهل دگر دارد
بلبلان و مرغکان نغمه پردازند
بر نوای کودکانی از دست داده مادران، والدانبگریند باغ و بلبل و بستان و چمن
بر ماتم این غمها
نباشد آن شادی و سُرور
ز مادران و دخترانش دگر
جوانان بذله گویش، بر دیده گریان
عارفان و عالمانش، چو مرغان مهاجر
راهییان مُلک بیگانه و مقیم هر دیار
من تشنه ای آن بوی بهارم
که گسسته بینم زنجیر اسارت ها
ز پاها و دستان آزاده گانبر مشام آید، بوی آزاده گی ها
بر مشام آید، بوی آزاده گی ها
2005-21-03
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat