استاد عبدالله وفا نورستانی
به پیشواز ۸ مارچ روز همبسته گی زنان دنیا
به زن موجود عاطفه و احساس
سروده عبدالله وفا
(تو چون بحر خروشانی)
Date: Sat, 8 Mar 2014 21:02:27 +0000
نه رحمی بر دل زارت، مده دیگر تو آزارم
تویی زیبا نگار و من، چو دشت خشک و بی بارم
رخت ماند به آن خورشید، چه پُر نور و چه گرم آغوش
ولی من آن گیاه خشک، در پهلوی، جویبارم
تو چون بحر خروشانی، غریق خویش کی دانی
ولی من از نبودت چون خلیل، در آتش و نارم
تو چون ماه درخشانی، جهان را نور افشانی
و من چون ابر اندوه گین، ز دیده اشک غم بارم
تو چون شهباز رنگین پَر، فلک را گشته یی یکسر
ولی من آن تذرو پَر شکسته ، در دِل خارم
تو چون شاهین، که از اوج فلک مستانه میآیی
ولی من آن شکاری، کز تفنگ و تیر بیزارم
چه باشد جا دهی در سر، هوای دیدن ما را
و گر نه همچو منصور، در محبت پای آن دارم
ز گُل زیبا تری وز رنگ و بو، چون لاله و سوسن
بمیرم یا نمیرم در قدومت، سخت نا چارم
چهان زیبا شده، با ماه زیبا روی من، اما
کشیده دامن وصلش، به دوست و خویش اخبارم
فقیرم، قاصرم، از فقر بخت و روز گار خویش
نه در ظاهر که در باطن، ز خوبان شکوه ها دارم
زبان سرخ ما، آخر سر سبزم دهد، بَر باد
ندارم باک ز دوران، چون سمک بس رِند و عیارم
به مرگم راضی ام، اما ز عمر رفته پُر حسرت
مگر در عزم و پیمانم «وفا» دارم «وفا» دارم
8-03-2014
ویانا - اتریش
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat