پنجشنبه، ۱۶ جنوری ۲۰۱۴
برنامه سازان تحلیلگر و تحلیلگران بی برنامه
مروری بر فعالیت رسانه های برون مرزی افغانی و تأثیرات آن بر جامعه افغانستان
نوشته: خلیل الرحمن سلحشور؛ پژوهشگر علوم ارتباطات و ژورنالیست آزاد
تلویزیون با توجه به قدرت كه در پیام خود دارد میتواند به یكسان سازی فرهنگی جامعه كمك نماید. لوگار در این باره میگوید: تمركز جمعیت در شهرهای بزرگ به علاوه بالا رفتن سطح عمومی زندگی و در عین حال به متحدالشكل شدن فرهنگ و توفیق زود رس، این برده كوچك كمك كرده است. در حقیقت وی معتقد است كه كار رسانه های جمعی از جمله تلویزیون یكسان نمودن فرهنگ جامعه است كه با این كار میتواند از سود گرائی و خطرات آن كه متوجه جامعه میشود جلوگیری كرد و این جنبه كار كردن مثبت رسانه جمعی است چون فرهنگ تفرد گرائ باعث خطرات از همه پاشیدگی و انسجام آن میگردد و از بین رفتن روح جمعی باعث سرگردانی و انحراف جامعه میگردد. بگفته آقای دوركیم، انسجام اجتماعی عامل بقا و ادامه حیات جوامع بوده است، و تلویزیون با قدرت گیرایی پیام هایش میتواند به این روح جمعی مساعدت نماید. مك لوهان میگوید، تلویزیون موجب میشود كه توازن سالم بین حواس پدید آید، با عنصر تلویزیون، فرهنگ شفاهی نضج مییابد، مشاركت به جای ترك عزلت جویی و رهایی مینشیند همكاری و اندیشه جهانی جایگزین ملی گرایی ها مخصوصاً ملی گرایی های افراطی میگردد.
لرنر یکی از نظریه پردازان ارتباطات اعتقاد به احساس مشترك دارد به نظر وی وظیفه اساسی وسایل ارتباطی تقویت چنین احساسی است شخص از این طریق شهروند واقعی یك اجتماع خواهد بود، كه میتوان خود را به جای دیگری قرار دهد احساسات او را از آن خود سازد و در غم یا شادی دیگری یا دیگران سهیم گردد.
به نظر من (پژوهشگر) تلویزیون یكی از عملكردهای مثبتش بوجود آوردن احساس جمعی در میان توده ها است مثلاً نشان دادن صحنه های مظلومیت مردم افغانستان، عراق، فلسطین و لبنان و سایر كشورهای مظلوم در اجتماع انسانی روح و احساس مشتركی میتواند پدید آورد، بخش خبری و مستند تلویزیون میتواند به این روح جمعی در شرایط فعلی كمك فراوانی نماید. آگاه، سازی توده های انسانی همراه با تصویر صحنه های فجایع انسانی در ایجاد همدردی و احساس مشترك كمك بسیاری میتواند بنماید، البته مثبت صحنه ها هم برای خبرنگاران همراه با مشكلات و محدودیت های جدی است ولی با آنهم توانسته در آگاه سازی سهم خوبی به عهده گیرند.
در رسانه های برون مرزی به ظاهر «آزاد» غربی، که صاحبان اصلی آنها پشت پرده و صاحبان ظاهری آنها افغان بوده هم برنامه میسازند و هم صاحب هم امتیاز تلویزیون را بدوش دارند و هم تحلیلگر و نظریه پرداز و هم گرداننده گی میکنند، پیدا كردن صدایی كه متعلق به طبقه بسیار اندك شركت های كه سیاست اقتصادی دولت های غربی را كنترل می كنند نباشد، بسیار سخت است. رسانه های برون مرزی افغانی، علی رغم ظاهری كه از آزادی نشان می دهند، تبدیل به نوكران بی چون و چرای شده اند كه كشف علت آن نیز چندان مشكل نیست.
البته نباید همه رسانه ها را در برگرفت، همانگونه که رسانه ها به چندین گروه دسته بندی شده فعالیت ها، نوع فعالیت ها و پالیسی ایشان نیز به گونه مرموز باقی مانده است.
در این نوشته نمی خواهم نامی ازین رسانه ها را ذکر کنم چون همه هموطنان ما بخصوص کسانیکه در برون مرزهای کشور زندگی میکنند بدرستی میدانند و اکثر ایشان از پشت پرده این رسانه ها با خبر اند. اما همانگونه که رسانه های دسته جمعی از جمله تلویزیون وانترنت، جهان را به یک دهکده کوچک تبدیل کرده است، در چنین شرایطی می توان از این ابزار در جهت انتقال آرمان ها، فرهنگها و ارزشهای متعالی استفاده كرد و در برابر آسیب های فرهنگ بیگانه ایستاد.
اما روی آوردن مخاطبان به رسانههای برون مرزی افغانستان مثل شبکه های تلویزیونی با گردانندگان تحمیل شده و معرفی خودشان بعنوان برنامه ساز تحلیلگر و یا تحلیگر بی برنامه با تصور ارایه موضوعات تحلیلی و خبرهای صحیح، چالش های را در برابر منافع ملی و اجندای کشورمان قرار میدهند که گاه جبران ناپذیر است. رسانه های برون مرزی طبعا اخبار را همراه با تحلیل و تفسیر متناسب با رویکرد های خود منتشر میکنند و تداوم انتقال آن دیدگاهها، تغییر ذهنیت و نگرش مخاطب را به دنبال دارد.
این رسانه ها عموما توفیق یک رسانه را با میزان رویکرد و استقبال مخاطبان و تاثیرگذاری آن بر افکار عمومی ارزیابی میکنند. رادیویی که شمار افزون تری از مردم را به سوی خود جذب کرده باشد، روزنامه ای که تیراژش پرشمار است، سایتی که مراجعان بیشتری دارد و شبکه تلویزیونی که بینندگان فراوانی را دست و پا کرده باشد، موفق تلقی میشود. اما کمبود این نوع ابزارها در شرایط کنونی افغانستان که هنوز رسانه ها به ستاندارد ها و نورم های جهان پیشرفته صورت نگرفته و نیازهای بینندگان را برآورده نمیکند از طریق ماهواره و انترنت به اینگونه رسانه ها روی آورده اند.
قانون مطبوعات و رسانه های افغانستان بالای کسانی تطبیق گردیده و یا خواهد گردید که در داخل کشور به فعالیت های رسانه ای مشغولند و یا مخالف عقاید و باورها رفتار کرده باشند تطبیق میگردد، و لی رسانه های خارجی افغانی یعنی رسانه های برون مرزی مطابق قوانین رسانه ای کشور متبوع عمل نموده و پالیسی نشراتی ایشان نیز مطابق آزادی های همان کشور ترتیب گردیده و تشکل یافته است.
حالا رسانه های برون مرزی که همه فعالیت هاو نشرات و برنامه های ایشان در مورد افغانستان است و تحلیلگران و برنامه سازان که اصلا از پرده این شبکه ها جدا نمی شوند و بر منافع و یا علیه اقوام، زبان، گروه، احزاب و سایر اقشار داخل مرز تبلیغات و پروپاگند انجام میدهند و ازینکه در اکثر کشورهای غربی قانونی برای آزادی مطبوعات و رسانه وجود ندارد و بر این باورند که قانونی برای تنظیم و کارکرد فعالیت های رسانه ای، خود نقض آزادی رسانه است.
معمولا قانون رسانه ها بر دو محور استوار است؛ یکی تعیین خطوط قرمز و دیگری تعیین مجازات یا توبیخ در صورت عبور از خطوط قرمز. [i]
از سوی دیگر این رسانه ها به زبان های دری و پشتو نشرات داشته توسط ماهواره پخش میگردد. و مخاطبین آن را افغانهای داخل و خارج کشور تشکیل داده است.
بدین لحاظ رسانه های برون مرزی افغانستان که شامل چند تلویزیون انگشت شمار، ده ها ویب سایت خبری و تحلیلی چپگرا، راست گرا همواره در تلاش برآوردن اهداف و مقاصد خود بوده و پالیسی مشخصی که برای آینده کشور پرستیژ و اعتبار آورد در دست نداشته و یا به درستی عمل نمیکنند.
این رسانه های برون افغانستان نه تنها شرایط فعلی افغانستان را درک نکرده اند و یا تعمد دارند درک نکنند که برخلاف شرایط موجود برنامه اجرا می نمایند و نه اینکه نیاز های اساسی فکری، فرهنگی، سیاسی، اعتقادی و اقتصادی مردم را نشناختند و یا قصد دارند تا بر اساس این ضرورت ها مشی نکنند که آنچه را خود می خواهند و یا می پسندند اجرا نموده به خورد خلق می دهند و این است که این روند بخشی از عوامل ایجاد بستر نا امنی را فراهم آورده است. چون وقتی احساسات مردم جریحه دار می گردد و اعتقادات ملی و مذهبی جامعه به بازیچه گرفته می شود طبعا اسباب دوری ملی از دولت و نارضایتی عمومی فراهم می گردد و این همان چیزی است که بستر نا امنی را فراهم می سازد و برخی حلقات سود جو هم از این جو به نفع خود استفاده جسته و کشور را به سوی بحران، نا امنی و نا آرامی سوق میدهند.
اکثریت شهروندان کشور آنچه که از رسانه های داخلی و برون مرزی افغانی دریافت میکنند سخت ناراحت و ناراض اند. آنان از عواقبی که در برابر دختران و پسران جوان و نوجوانشان در پیش دارند بیمناک به نظر میرسند و آینده ای را که این رسانه ها به آنها رقم میزنند؛ تاریک، خطرناک و نگران کننده تصور میدارند. [ii]
در بیرون از کشور وضعیت رسانه های صوتی، تصویری و چاپی مشکلات و گفتنی های معین خود را دارد. طی این شش سال گذشته افغانان بیشتر به اینترنیت راه پیدا کرده اند. هرکس با هر اندیشه، تفکر و تخیل با راه اندازی وب سایت و وبلاگ و یا با نشر نوشته ها و درد دل خویش به وب سایت وبلاگ دیگران و بخصوص همفکرانش توانستند گفتنی ها، عقده مندی و تخیلات اش را به شکلی از اشکال انعکاس بدهند.
هر نشریه اینترنیتی با طرز تفکر و اندیشه خاص خویش در مسیری روان است. نا گفته نباید گذاشت درین بازار آشفته و تنورگرم، نشریه های خوب و غنی اینترنیتی هم داریم که مسوولین و نویسندگان آن با تلاشهای صداقتمندانه، خالصانه و صادقانه بخاطر رشد فرهنگ کشور در تلاش اند تا بتوانند خدمات شایسته و قابل قبولی را انجام بدهند. این نشریه ها از یکطرف با دعوت از نویسندگان، شعرا و فرهنگیان کشور، با نوشتن مقاله های تحلیلی و علمی در راه شگوفانی ادب و فرهنگ وطن و از جانب دیگر با انتخاب و گرد آوری مطالب علمی، فرهنگی و خانواد گی کوشش نموده اند تا نشریه های مربوط شانرا به آرشیف بزرگ فرهنگی و ادبی مبدل نمایند تا نسلهای بعدی بدون سرگردانی و تلف شدن وقت بتوانند به راحتی از آن استفاده سودمند نموده و از تاریخ و فرهنگ گذشته کشورشان معلومات لازم بدست آورند. [iii]
اما با دریغ و درد تعداد دیگری ازین نشریه ها با وابستگی های معین، با طرز تفکر خاص، با حقارت و وعقده مندی های بیمارگونه و باحمایت افراد معلوم الحال در پی تخریب، تحقیر و توهین ملت و شخصیت های ملی کمر بسته اند. این نشریه ها هر آنچی که وجدان بیمار و خامه ناپخته شان اجازه میدهد به این آدرس و آن آدرس رکیک ترین دشنام، فحش و ناسزا را روا میدارند و درین بازار جنگ و جفنگ از مسایل شخصی تا موضوعات سیاسی و تنظیمی و خانوادگی مطرح و در مقابل دید خوانندگان قرار میگیرد. این نشریه ها با گذشت هر روز درین مسیر غیراخلاقی بیشتر از گذشته و تند تر از قبل به دشنام گویی و عیب چینی مصروف اند.
ولی اکثر به این نتیجه و باور رسیده اند که در عقب این همه تاخت و تازها، دشنامها و ناسزاگویی ها و هرج و مرج ها دستهای پنهانی وجود دارد تا ملت را بجان هم انداخته و به قول معروف از آب گل آلود ماهی بگیرند. اگر چنین نیست چرا کشور میزبان خلاف تمام نورم های آزادی بیان، حقوق و کرامت انسانی و شیوه های ژورنالیستی جلو این همه رنگ و نیرنگ را نمیگیرد. ؟
این متصدیان و برنامه سازان که خود را تحلیلگر و جامع الکمالات فکر میکنند، باید بدانند که شخصیت انسان از هر گونه تجاوز و تعرض مصوون است. آزادی بیان این نیست که مسوولین دولتی و شخصیت های ملی مورد تحقیر و توهین مغرضانه و کژ اندیشانه قرار بگیرند و کسی هم نیست که بگوید بالای چشمت ابرو است. معلوم نیست که این وضعیت تا چه وقت ادامه دارد؟
و اما بدون شک، تعدد و تنوع رسانه ها (رادیو، تلویزیون، نشرات مطبوع، سایت ها و وبلاگ های انترنتی)، علاوه از مزایا که همانا تعمیم و تعمیق دموکراسی و «آزادی بیان» که یکی از شاخص های اساسی در جوامع متمدن و پیشرفته امروزی به حساب می آید و سطح رشد درک و فهم سیاسی باشنده گان آنرا نشان می دهد، برای افغانستان که هنوز به مرحله ای «ملت» نرسیده و علاوه از تداوم جنگ و مداخله ای خارجیان، اکثر شهروندانش نه تنها از سواد بی بهره اند، بلکه به بلوغ سیاسی و فکری لازم نیز نرسیده اند، دردسر ساز و مسأله آفرین نیز است. [iv]
از سوی دیگر تعدد و تراکم روز افزون رسانه ها در داخل و خارج کشور، که با اوضاع اجتماعی و فرهنگی حاکم بر کشور در یک همآهنگی و تناسب منطقی قرار ندارد سازمانی برای کنترول رسانه های خارجی افغانی و داخلی ملی، خصوصی و تجارتی وجود ندارد و «آزادی بیان» که اولین تمرینات خود را در چارچوب ساختار سیاسی وارد شده به نمایش گذاشته است، به صورت طبیعی و تدریجی رشد نکرده، بلکه بعد از حوادث یازدهم سپتامبر و حضور قوای «ناتو» و با الهام و تقلید از کشورهای پیشرفته، که با روحیات و ساختار جامعه ای سنتی افغانستان سازگار نبوده و تا هنوز ترس و دلهره، جای خود را به آزادیهای دموکراتیک در عمل نداده است، همچنان در حال توسعه و گسترش است، که در زمینه کشورهای خارجی، از جمله همسایه ها و به درجه ای اول ایران و پاکستان، سود بیشتر بُرده اند و بگونه ای وحشتناکی باعث تشدید اختلافات قومی، زبانی و مذهبی شده و خطوط فاصل خطرناکی را در بین اقوام باهم برادر افغانستان، بوجود آورده است.
اکثر رسانه ها و سایت های انترنتی، وبلاگ ها و نشرات مطبوع به شمول کانال های تلویزیونی و رادیوئی خصوصی در داخل و در برون از کشور، و همزمان ورود سیل آسای آثار و کتب مبتذل آخوندی ایرانی و پاکستانی به بازارهای داخلی، که اکثر آنها از نگاه مقامات مسؤول وزارت اطلاعات و فرهنگ دولت موجود، گمراه کننده پنداشته شده اند، در عوض روشنگری و ترقیخواهی، برعکس نقش تبهکارانه و عقبگرایانه را بازی کرده اند! [v]
همین تعدد روز افزون سایت ها و نشرات انترنتی، شامل حال افغانان خارج از کشور، از جمله در میان اعضای سابق حزب نیز است، که اگر از لحاظ کمی قوس صعودی اش را پیموده، اما از لحاظ کیفی اکثر مسأله ساز و فاجعه بار بوده اند، زیرا کمتر برای تبلیغ و ترویج اندیشه های وحدت طلبانه و وطندوستانه و بیشتر به غرض سرکوب رقبای سیاسی بکار گرفته شده و بگونه های مختلفی سبب شده اند، تا به درز ها و تکه پارچه های بازمانده های نهضت چپ دیروز افغانستان افزوده شود. [vi]
نکته ای دیگری که باید در این رابطه بیاد داشت آنست که، ما برای مقطع های کوتاه نباید کار بکنیم. ما باید برای یک دورنمای روشن که نوید بخش عبور از تنگنای سخت و هولناک امروز است، کار سیاسی و مطبوعاتی مان را سر و سامان دهیم. دوام و بقای کار روشنگرانه ای ما، بدون اشتراکیت های فکری و برون شدن از انحطاط فکری حاضر، ناممکن خواهد بود.
=========================================================
پی نوشت ها:
[iv] http://kokcha.org/index.php/ رسانه-های-افغانستان .html
مسوولیت مقالات، مطالب و نبشته های نشر شده در «دیدگاه ها» به دوش نویسنده گان آنها بوده
و الزاماً بیانگر نظرات و دیدگاه ادارۀ سایت «اصالت» نمیباشد.