امین الله مفکر امینی
بـزم عشق
بزم عشق چـه بزم پر مهر و صـفاستبزم عشق، بــزم شاه و بزم گــداسـت
بزم عشق باشــد، بــزم سوز و ســـاز
جز سوز و ساز در این بزم، خطاست
چه شیرین است سوختن در رهی عشق
که عاشقان را چون سوختن مدعاست
کسیکه عجین اسـت بعشق جان و تنش
تنش گر بمیرد، نوای عشقش بـر نواست
نازم عشق که جهان بنا است ز عشــق
که عشق محبت است و محـبت خداست
عشق مجو به هر عبادتگاه که عشــق
کعبه ای دل ز ایـن آتش سوزان بناسـت
ز دین و مذهب نیـابند ره بــــه عشق
مذهب عشق، مذهب مـهر و صفاست
مفکر چشم حقیقت بیند، ســـوز عــشق
که جوهر انسان، ز سوز عشق پیـداست
۲۸ فبروری ۲۰۱۶
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat