دو شنبه، ۲ جون ۲۰۱۴

مسوولیت مقالات، مطالب و نبشته های نشر شده در «دیدگاه ها» به دوش نویسنده گان آنها میباشد


میر عبدالواحد سادات

 

اصالت» در قبال مطالب منتشره در دیدگاه ها هيچ مسووليتي ندارد و با احترام به آزادي بیان و دموکراسي

 نميخواهد سانسور نمايد و دست رد به سينه نويسنده گان بزند)

 

بیداری قلب آسیا

امیدها و چالشها

قسمت ۶

 

قبل از پرداختن به بخش ششم، پیرامون چند موضوع مرتبط به انتخابات مکث مینماییم:

ـ تشدید تجاوز پاکستان بر کشور ما در راستای جنگ اعلان نا شده آن دولت:

در روزهای اخیر پاکستان در سه استقامت عمل نموده است:

         ـ تشدید حملات بر طالبان پاکستانی و بمبارد وسیع مناطق آنان (تا بدینطریق آنان را به طرف افغانستان سوق نمایند.)

         ـ تشدید پرتاب راکت بر ولایت کنرها

         ـ حملات بر منافع هندوستان در افغانستان

هر سه مورد ذکر شده به منظور تضعیف بیشتر کشور ما، دامن زدن به بی امنیتی، ایجاد فضای ترور، وحشت، ترس و هراس انجام می یابد.

متآسفانه در قبال این پلانهای تجاوزکارانه، دولت کماکان انفعالی عمل نموده و تنها به تقبیح شفاهی و خواهش از متجاوز، اکتفا نموده است.

اظهارات ابلهانه جنرال دانفورد قوماندان عمومی امریکا، مبنی بر انتقاد از مطبوعات، که گویا در نشر اخبار راکت پراکنی، مبالغه نموده اند، نمایانگر تبانی آن با پاکستان می باشد.

ـ اعلام یکجانبه "گزینش صفر" توسط اوباما: اوباما به صورت یکجانبه اعلام کرد که تا اخیر سال (۲۰۱۵ م ) عساکر امریکا افغانستان را ترک مینماید (گزینش صفر با تأخیر دو سال) یعنی که سوال پایگاه منتفی است که خبرخوش است و اما :

به یاد باید داشت که:

مصیبت افغانستان تنها در آمدن قوای خارجی خلاصه نمیشود، بلکه چگونگی برآمدن و عدم اجرای تعهدات آن سبب تراژیدی هولناک دیگری میگردد. اگر جانب افغانی بر اساس منافع ملی با مسئولیت عمل ننماید؛ آب به آسیاب پاکستان میریزد. تصامیم یکجانبه بی اعتمادی را گسترش داده، وضع اقتصادی را خراب تر و. . . و بر روند انتخابات تأثیر منفی وارد مینماید.

ـ احتراز و اجتناب از قومی ساختن انتخابات:

متآسفانه خشت اول در ایجاد تکت های انتخاباتی بر مبنای قومی و بانک رای گذاشته شده است که با خواست واقعی مردم منافات دارد. قومی شدن انتخابات، پروسه ملت ــ دولت را مخدوش نموده و مانع آن میگردد تا نیازهای اساسی مردم تحت شعاع قرار گیرد و در نتیجه چنانچه در اعلامیه انجمن حقوقدانان افغان در اروپا نیز تذکار یافته است که بزرگترین قوم افغانستان (فقیران و مستمندان، بیکاران، یتیم ها، بیوه ها، معلولین و فامیل های شهدا) فراموش گردد.

علی الرغم عوامل منفی فوق، نکات مثبت نیز وجود دارد که به اتکا بر آن میتوان با قومی شدن انتخابات مقابله کرد:

   ـ این واقعیت که رای داده شده به کاندیدان، متعلق به تمام ولایات و اقوام کشور بود.

  ـ در روزهای اخیر پیوستن اشخاص معروف به تیم کاندیدان در دور دوم: پیوستن آقایان احمد ضیاء مسعود، گل آغا شیرزوی و. . . به تیم های مطلوب شان، زیر هر انگیزه که انجام یافته است، در مقیاس کشور مثبت پنداشته می شود. بدون آنکه پای تأیید و تردید مطرح باشد، نفس عبور از به اصطلاح خط قرمز تصنعی، نوعی تابو شکنی پنداشته می شود.

البته موضعگیری کمیسیون انتخابات و تعیین معیارها و اصدار هشدارها، تا سرحدّ سلب صلاحیت کاندیدان، موثر خواهد بود. در این راستا جامعه مدنی، مطبوعات، رسانه ها، مسئولین سایتها و دست اندرکاران دنیای مجازی انترنیت میتوانند نقش موثری ایفا نمایند.

کم رنگ گردیدن مسایل قومی، باعث میگردد تا انتخابات برنامه محور شود و کاندیدان با طرح مرام و پروگرام رای مردم را تصاحب نمایند. (این گرایش در بحثهای اختصاصی پیرامون صحت و آب متبارز بود و ضرور است تا در سایر تمام موارد حیاتی: فقر، فساد، امنیت، بیکاری، اقتصاد و . . . برنامه های مشابه بخصوص میان کاندیدان سازماندهی گردد. )

ـ تمکین به قانون و تطبیق بلاشرط آن:

این موضوع که در قسمت قبلی به تفصیل روی آن صحبت شده است، شفافیت پروسه انتخابات را تضمین نموده و در عدم آن، نه تنها بحران اعتماد زیاد میگردد؛ بلکه بحران مشروعیت، مجموع پروسه را ناقص میسازد.

بیطرفی رییس جمهور یک افسانه است؛ اصلی ترین چالش در برابر قانون مداخله لجام گسیخته بلند پایگان دولتی با استفاده از موقف و امکانات دولتی می باشد، یک تعداد آنان همانند ملخ های که خرمن را فاسد ساخته اند؛ دست به کمر و با تکبر و تبختر در برابر قانون می ایستند.

اکنون که کمیسیون انتخابات، بر خلاف حکم مندرج ماده (۶۱) قانون اساسی، تاریخ تدویر انتخابات را تعیین نموده است (و موضوع با اعتراض کمیسیون نظارت از قانون اساسی)، باید هرچه زودتر چگونگی تداوم کار، الی انتخاب رییس جمهور جدید، با کمیسیون نظارت بر قانون اساسی، ستره محکمه، وزارت عدليه و با مشوره با اتحادیه حقوقدانان در کابل و اهل خبره، منطق قانونی را پیدا نماید (و به مصداق قصه معروف زمان عبدالرحمن خان، حیله شرعی را پیدا نماید)

 

قسمت ششم:

 

رخداد (۱۶) حمل و حقوق شهروندی:

رویداد تاریخی حمل، به روشنی نشان داد که مردم میخواهند در تعیین سرنوشت ملی شان و اِعمال حق حاکمیت ملی (که به صورت انحصاری به مردم تعلق دارد) با استفاده از حقوق شهروندی (یک شهروند ــ یک رای) اشتراک نمایند. مزیت این حقوق در این واقعیت نهفته است که از رییس جمهور تا یک جوان (۱۸) ساله، دارای عین حقوق می باشد.

البته ما نباید تابع احساسات شویم، این مرحله آغازین پروسه است و تا رسیدن به مدارج تحقق واقعی این حق، فرسخ ها فاصله وجود دارد و به قول حضرت مولانا: «ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم »

این پروسه در تمام جهان، یک شبه آغاز و انجام نیافته است، نیچه سخن دلچسپ دارد: « پرواز با پرواز آغاز نمییابد، نخست باید ایستادن، راه رفتن، دویدن و بالا رفتن را آموخت. »

چنانچه در قسمت های قبلی تذکار یافت؛ واقعیت های تلخ عینی در جامعه، موانع جدی را در برابرتحقق درست این حق مردم ایجاد مینماید. در آغاز کار، ما شاهد بودیم که بر خلاف حکم قانون اساسی (مندرج ماده چهارم) که حاکمیت را متعلق به ملت میداند، تکت های انتخاباتی بر اساس قوم و بانک رای ایجاد گردید. که چالش اساسی در برابر تحقق حقوق شهروندی پنداشته می شود.

سابقه تاریخی حقوق شهروندی تا یونان باستان (و افلاطون که شهروند نابرابر را مطرح میکرد) میرسد و با انقلابات بزرگ اجتماعی در انگلستان فرانسه و اعلامیه استقلال امریکا و. . . راه پر خم و پیچ را طی کرده و پا به پای رشد دولتهای ملی و انفاذ قوانین اساسی به صورت تدریجی انکشاف یافته است.

در صفحه پانزدهم کتاب «اندیشه غربی و گفت و گوی تمدنها» مرتبط با همین موضوع مطلبی جالبی وجود دارد که با هم میخوانیم:

«مفهوم تمدن مانند هر پدیده اجتماعی دیگر مقوله تاریخی است، پیدایش و تکوین این پدیده، معلول شرایط و تحولات تاریخی و مستلزم تکامل ساختار اقتصادی ــ احتماعی هر جامعه می باشد، کشف توان طبیعت و به کارگیری آن، گذار از دورانهای ایلی ــ قبیله یی، تشکیل دولت، تنظیم و تنسیق قواعد و قراردادهای اجتماعی و تثبیت حاکمیت مردم، از جمله رویدادهای سترگ تاریخ انسانی و پیدایش تمدن است.»

در افغانستان نیز این جاده هموار نبوده است، امریکا و متحدان آن، تاریخ مبارزات مردم ما را در محدودۀ همین سیزده سال خلاصه و تاریخ را قیچی میزنند. آنان فراموش می نمایند که تاریخ مدون و حقیقی افغانستان سرشار از مبارزات مردم بخاطرآزادی و بر علیه ظلم و استبداد می باشد. درست (۹۱) سال و چند ماه از انفاذ نخستین قانون اساسی ما میگذرد که انفاذ آن محصول مبارزۀ مشروطه خواهان و آزادیخواهان و از نشر سراج الاخبار، تا مشروطیت دوم می باشد، و از آن تاریخ تا (۱۶) حمل که بیشتر از یک قرن پر فراز و نشیب را احتوا مینماید؛ بهترین نمایندگان مردم در دوره های مختلف (مشروطیت اول، دوم، سوم، که معروف به دوره هفتم می باشد، جنبش ویش زلمیان و جنبشهای مترقی و دیموکراتیک بعدی) بخاطر آزادی و دیموکراسی بهای گزاف پرداخته و با اعدام، سیاه چاه، حبس و شکنجه مواجه بوده اند.

جوانان امروز که با رشادت و دلیری بخاطر تثبیت حقوق شهروندی گام میگذارند باید اسلاف و پدران معنوی شانرا بخاطر داشته و حرمت گذارند. جوانان با فراگیری تاریخ واقعی کشور شان باید بدانند که « حق» خیرات غرب و یا چنانچه گفته می شود، ثمره «جهاد» و لاطائلات نمیباشد. در واقع جوش و خروش جوانان و فریاد آنان:

   ـ تداوم ندای وخشورانه «هی علی الفلاح» و سخن جاویدان، مولانا محمد سرور واصف قندهاری است که در زیر چوبه، به جرم آزادیخواهی و دفاع از حقوق مردم، بحکم شاه مستبد اعدام میگردید، به اخلاف خود پیام داد که:

ترک جان و ترک مال و ترک سر

در راه مشروطه اول منزل است

در این جاده پر خار و ناهموار، از افاده "نفری"، "اهالی"، "رعیت" و "تبعه "، در مراحل مختلف، ما امروز با افاده شهروند و در آستانه تصاحب و تحقق این حق قرار داریم و نسلهای بالنده فردا، به صورت بر گشت نا پذیر به کمتر از آن قناعت نخواهند کرد. مردم برابری میخواهند و این چیزی نیست که عطیه غرب باشد؛ بلکه در تاریخ و فرهنگ این سرزمین ریشه دارد. زمانی که فارابی از دولت همگانی و مردمی صحبت مینماید، بنیاد چنین دولت باید بر برابری استوار باشد.

در (۱۹) اپریل (۱۹۲۳ م ) اولین قانون اساسی افغانستان در زمان شاه امان الله (این شاخص ترین و برجسته ترین چهره نوگرایی افغانستان) به تصویب رسید و بر مبنای آن، شورای دولتی نیمه انتخابی ایجاد و تا انفاذ قانون اساسی دوم، اصولنامه انتخابات نیز در کشور نافذ گردید.

شاه محمودخان بعد از دورۀ طولانی «استبداد کبیر» به دیموکراسی و حقوق مردم تمکین موقت کرد؛ انتخابات شورای ملی و بلدیه به اساس رای مستقیم مردم به وجود آمد (دوره هفتم شورا)، اما با دریغ، حوصله نظام حاکم تحمل گسترش آنرا نداشت و به دست همان صدراعظم که خود را «پدر دموکراسی» میخواند، عقیم گردید و دوباره دروازه های زندانها گشوده شد.

مسئله حقوق شهروندی و تثبیت آن، حادثه نه، بلکه پروسه جانکاه تاریخی می باشد. منوران و روشنگران افغان نباید از شوق حلیم به دیگ بی افتند، ما جمهوری قلّابی داریم و تا تثبیت اصول جمهوریت هفت کوه قاف را باید طی کرد (بخصوص که پسوند غیر ضروری " اسلامی " را به آن نیز ایزاد کرده اند تا بر جنایات و اعمال غیر اسلامی شان، پرده بیندازند)، انتخابات به تنهایی، استقرار جامعه دموکراتیک نمیباشد؛ باید صبر ایوب داشت و به قول مونتسکیو برای گشودن دروازه، باید سوهان کاری کرد تا قفل آهنین و زنگ آلود باز گردد و آنهم در کشوری که مضاف بر مصائب تاریخی و اجتماعی، در معرض هزار و یک توطئه و دسیسه داخلی، منطقوی و بین الملی قرار دارد.

رویداد (۱۶) حمل نشان داد که: جامعه افغانی به طرف سیاسی شدن روان است و ما در مراحل اولی یک جامعه سیاسی قرار داریم، مردم ثابت ساختند که قدرت تآثیر گذاری بر سیاست را دارند و درست در همچو حالت، صحبت از منافع متقابل و دو طرف مطرح میگردد و یک جامعه سیاسی قانونمدار این منافع را تمثیل و تضمین مینماید. در چنین اوضاع تعویض جایگاه قدرت صورت میگیرد، و به تعبیر روسو قدرت عالی که در عمل سیاسی مردم بازتاب میآبد و تعریف جدید قدرت زمینی که بدست مردم رقم میخورد.

بسیار ضرور است تا جامعه مدنی، منشور حقوق شهروندی را مطرح و غرض تصویب به پارلمان ارائه نماید، این منشور متکی به ارزشهای مندرج در قانون اساسی و ملهم از حقوق معاصر بین المللی خواهد بود. متأسفانه کمبود نیروی روشنگری مجهز با عقل نقاد، باعث میگردد تا دستاورد مردم و انرژی و استعداد جوانان در مسیر اندیشه های مدرن و مترقی جولان کرده نتواند.

جامعه سیاسی وقوف به حقوق شهروندی می باشد؛ شهروند آگاه و واقف به حقوق خود، احساس مینماید که: مردم منشأ و منبع قدرت است و به اصطلاح وطنی: «د خلکو زور، د خداي زور دي». زمانی که جوانان در اطراف و اکناف وطن، انگشت پر رنگ را با غرور بلند مینماید، بدان معنی است که میگویند: «منم یک شهروند غیور و به این افتخار می نمایم.»

منحیث حسن ختام این بخش، مرتبط به همین بحث، مطلبی را از صفحه (۱۷۰) کتاب «تاریخ اندیشه سیاسی در غرب » میخوانیم: «انسان آزاد، انسانی است که به عنوان عضو جامعه سیاسی بتواند با قوانین و میثاق های جامعه تعامل کند، در وضع این قوانین مشارکت کند و همه اینها را با ملاحظه به سرنوشت عمومی انجام دهد. چنین شرایطی در جامعه مدرن به سرحدّ کمال خود میرسد. در جوامع پیش مدرن (سنتی) که قوانین و میثاقها از روی عادت پذیرفته می شوند آزادی هنوز محقق نشده است، آزادی به مفهوم زیستن بر طبق اصولی است که نقادانه بررسی و آگاهانه پذیرفته شده اند.»

ادامه دارد . . .

آدرس ایمیل:

Mir-sadat@hotmail.com

 

 

بیداری قلب آسیا

امیدها و چالشها

قسمت ۵

 

قبل ازپرداختن به بخش پنجم باید متذکر گردید:

در هفته گذشته نتیجه نهایی انتخابات اعلام گردید؛ در رابطه دو مورد قابل مکث می باشد:

 ـ جنبه مثبت این اقدام، همانا تطبیق قانون اساسی و قانون انتخابات و عقیم شدن ولو موقت معامله گری های پشت پرده است. (مثل آنکه "تاریخ مصرف" مولانا سیرت و اشخاص مماثل او "سپری" گردیده باشد. واله اعلم)

ـ جنبه منفی این گونه اجراآت، همانا عدم رعایت حکم ماده (۶۱) قانون اساسی در مورد موعد دو هفته پیشبینی شده به خاطر تدویر دور دوم انتخابات می باشد که با سکوت کمیسیون نظارت از تطبیق قانون اساسی همراه گردیده است.

طوری که معلوم میشود کمیسیون مستقل انتخابات، صلاحیت لک بخشی حاتم طایی گونه را نیز دارا می باشد، زیرا در آغاز کار نیز فیصله نموده بودند که در مورد شرایط پذیرش کاندیدان ریاست جمهوری، مبنی بر جمع آوری یکصدهزار امضاء، سی فیصد گذشت می نماید.

البته پذیرش فیصله کمیسیون انتخابات از طرف کاندیدان پیشتاز، عنصر مثبت می باشد. بسیار خوب خواهد بود تا کاندیدان مطرح در دور دوم نیز قانون را ملاک گفتار و کردار خود قرار بدهند و متوجه مسوولیت های بزرگ شان باشند. یکی ازین دو، سکاندار ارگ و دیگرش رهبر اپوزیسیون خواهد گردید. زمانی که نظام سازی و نهادینه شدن دیموکراسی هدف باشد، مسوولیت هر دو مقام مطرح میگردد. (برای دست اندرکاران دموکراسی نوپای افغانستان تجارب بزرگترین دموکراسی دنیا (هندوستان) بسیار آموزنده است.)

آنچه مایه نگرانی عمیق پنداشته می شود، شدت گرفتن رنگ و رخ قومی انتخابات است که باید با قوت با این تجارت کثیف مقابله صورت گیرد. هرگاه کاندیدان متوجه رسالت خود باشند با طرحها و عملکرد فراقومی و افغانستان شمول خواهند توانست تا خطرات این آفت را کاهش بدهند. جامعه مدنی، مطبوعات، رسانه ها و روشنفکران منتقد با افشای دسایس داخلی و خارجی میتوانند با این مصیبت مقابله نمایند. (در آینده پیرامون این مسائل بحث مفصلی خواهیم داشت.)

قسمت پنجم:

چنانچه در قسمت های قبلی نیز اشاره گردید، یکی از مبرمترین خواستهای مردم در انتخابات (16) حمل بر قراری حاکمیت قانون می باشد. زیرا عدم رعایت قانون و نبود حاکمیت آن باعث میگردد تا امراض مهلک اجتماعی گسترش بی سابقه یافته و دمار از روزگار مردم بیرون نماید. مبرمیت این خواست مردم به مثابه نیاز حیاتی جامعه، که حکایه از درد، رنج و عذاب آنان مینماید در شعار های انتخاباتی تعداد کاندیدان مطرح گردیده است.

عدم قانونیت وحاکمیت قانون باعث گردیده تا:

     ـ بحران مشروعیت

     ـ و بحران اعتماد

که هر دو به حیث مانع در راه نظام سازی و رفتن به طرف دولت ــ ملت، پنداشته می شود؛ گسترش یابد. متأسفانه در (13) سال حضور غرب به رهبری امریکا و مصارف هنگفت نجومی و تلفات بزرگ انسانی، در فقدان حاکمیت قانون، واقعیت های تلخ افغانستان ازین قرار است:

    ـ دولت فاسد و دولتمداران افسد (تا جای که در جهان مقام اول را کمایی نموده اند.)

    ـ گسترش سایه تفنگ، زور، زر و زورمندان بر تمام ساحات زندگی.

    ـ غصب زمین و ملکیت های عامه

    ـ استخراج غیر قانونی معادن

    ـ قدرت یابی بیش از حد مافیا در عرصه های مختلف (از مواد مخدر، تا احجار کریمه و چوب آدم ربایان و پول شویان)

   ـ نبود مصونیت مسکن و مصوونیت های فردی

   ـ تبعیضی جنسی و ستم بر زنان در بسیاری محلات

و در مجموع حاکمیت دزدان بر بیت المال (کلیپتوکراسی ) برقرار می باشد. (ملیاردها دالر حیف و میل گردیده و بر اساس اظهارات مسوولین مبارزه با فساد حتی یک مجرم، مجازات نگردیده است.)

در چنین اوضاع و احوال، حاکمیت قانون در برابرقانون جنگل مطرح می باشد. بسیار عبرت انگیز است که حال و روزگار ما، در دهۀ دوم قرن (۲۱) با روزگاری هشتادوچند سال قبل مشابهت دارد؛ در آشوب و بحران بعد از سقوط نهضت امانی، محمدیعقوب خان کندک مشرتوپچی نوشته جالبی دارد که آنرا از صفحه (۲۰۲) کتاب (آزادیهای سیاسی و اجتماعی ــ اثر داکترعبدالهادی حائری) نقل مینمایم:

«راستی و درستی، وطنخواهی و نوعپروری کلمات متداوله ما است، ولی در عمل جز ترس و کینه، رنج و بدبختی حاصلی نداریم . . . علمای اسلام از عمل نیک محروم اند، پاسبان دزد است، قاضی راشی است، دولت هم دشمن جان ما است، فرهنگ کانون جهل و فساد گشته و عدلیه مرکزظلم و قساوت ، همه میدانیم و همه آهسته قضایا را صحبت مینماییم ، با وجود آن به متعالمان و ملا نمایان احترام می گذاریم، از پاسبان می ترسیم، به قاضی التماس می کنیم، از دولت انتظار شفقت و مساعدت داریم و برای دفع ظلم به حکومت پناه می بریم و ...»

اکنون درک می نماییم که مردم بخاطر نجات شان ازشر این مصایب عظیم و رهایی از چنگال مفسدان فی الارض حماسه آفریده اند. مقابله با این مفاسد ومصایب فقط در وجود یک دولت کارا متصور است، دولتی که حاکمیت قانون را مستقر ساخته بتواند.

البته فراموش ما نشود که حاکمیت قانون تنها ابعاد حقوقی ندارد و رشد اقتصادی و بازسازی تحقق نخواهد یافت تا امنیت وجود نداشته باشد و امنیت بدون حاکمیت قانون (در بعد داخلی) همیشه یک سراب خواهد بود. فساد، فقر، بیکاری، عدم رشد و رونق اقتصادی و تداوم بحران، بی امنیتی و جنگ با هم پیوند زنجیره یی دارند.

بدینرو، بنابر اهمیت و مبرمیت افاده حاکمیت قانون به مثابه شاه رگ وستون فقرات دولت ملی و مدرن، به ایجاز روی آن مکث مینماییم:

حاکمیت قانون:

این افاده و مفهوم بعد از ایجاد دولتهای ملی در اروپا عام گردیده و در کشور ما از همان اواخر قرن (19) و از مشروطیت اول و سراج الاخبار به حساب سلطه و اقتدار قانون مطرح شده است. در زمان شاه امان اله نخستین قانون اساسی تصویب، و تمسک القضات الامانیه به حیث اولین قانون جزآ نافذ گردید.

حاکمیت قانونRule of Law) ) نه تنها مربوط به حقوق و علوم سیاسی می باشد، بلکه در سوسیولوژی سیاسی و علوم اقتصاد، تاریخ و فلسفه نیز مطرح می باشد و بخصوص در راستای شکل گیری دولت ملی و مشروع از مسایل کلیدی پنداشته می شود. در حقوق معاصر بین المللی و منجمله در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای ناشی از آن، قانون و رعایت و احترام آن جایگاه بارز و مشخص دارد. رعایت و احترام به قانون بر علاوه حقوق با مفاهیم اخلاق نیز پیوند دارد و بی جهت نمیباشد که: Moral Right و Legal Right، یعنی حق حقوقی (قانونی) و حق اخلاقی مطرح می باشد و از پاسخگویی حکومت در برابر شهروندان صحبت مینمایند.

حاکمیت قانون در واقعیت امر، جاگزین معقول در برابر شریعتمداری های می باشد که از انفاذ بی چون و چرای شریعت صحبت مینمایند. مبرهن است که طرح سیکولاریسم در منجلاب کنونی، قبل از وقت است و بر قراری حاکمیت قانون، نخستین پله به خاطر رسیدن به آن هدف می باشد.

حاکمیت قانون (Legality) چنانچه گفتیم متضمن قانونیت بوده و متکی بر موارد آتی می باشد:

ـ تفکیک قوا و بر مبنای آن ایجاد قوه قضائیه مستقل (Judicial Independence) می باشد.

ـ بربری و برادری

ـ عام بودن تطبیق قانون

ـ ایجاد فرصتهای مساوی برای تمام شهروندان

در همچو حالت و در وجود یک دولت کارا و ملی ارگانهای حراست حقوق (محاکم، څارنوالی و پولیس)، مقتدر و بی طرف قوام می یابد و حرفهای دانشمند معروف (هایک) مصداق پیدا مینماید که گفته بود: «مهمترین دغدغه قانونگذار باید صورت بندی قواعد عام و فراهم آوری زمینه های رفتار بیطرفانه و منصفانه با همگان باشد.»

اهمیت قانون:

قانون مآخوذ از کلمه یونانی نموس است و در فرهنگ عمید کلمه ناموس به معنی قانون و شریعت نیز آمده است و در «اکبر نامه» میخوانیم:

ز ناموس در شهر نامی نماند

به ساز و به قانون مقامی نماند

قانون رهبر شهروند است و درست در نقطه مقابل حاکمیت فردی و تصامیم شخصی قرار دارد.

آزادی و قانون: آزادی بدون قانون و حاکمیت آن متصورنمی باشد و به تعبیر روسو در پرتو قانون است که «اجبار به آزادی» مطرح میگردد و این مامول بقول ماندیلا، با احترام گذاشتن به آزادی دیگران ، بشیوه زندگی مبدل میگردد.

نباید فراموش نماییم که این مامول فقط با تسجیل در قانون و تطبیق آن متحقق شده میتواند. سیسرون در (120ق م) گفته بود: «ما، خادمان قانونیم، برای اینکه آزاد زندگی نماییم». ولتر، فضیلت اخلاقی یک جامعه را با قانون مرتبط میدانست: «زمانی یک جامعه دارایی فضیلت اخلاقی است که قانون همه افراد را با یک چوب براند.» شاعر ملی گل پاچا الفت در بیان اهمیت قانون کلام مقبولی دارد که آنرا منحیث حسن ختام این بخش می آوریم:

که می څوک په لخته ووهی ظالم دی

که قانون می خوځوی سر عدالت دی

ایمیل آدرس:  

Mir-sadat@hotmail.com

 

 بیداری قلب آسیا

امیدها و چالشها

قسمت ۴

 

یادداشت: در هفتۀ گذشته، به خاطر وفات یکی از اقاربم، مرحوم جیلانی کارگر نه توانستم قسمت چهارم را خدمت شما تقدیم نمایم، و اکنون این بخش را به روان آن خادم صادق وطن، شخصیت علمی و روشنگر متعهد که با علاقمندی مسایل وطن را تعقیب میکرد، اهدا می نمایم.

قبل از پرداختن به قسمت چهارم، در رابطه به تشویش و نگرانی از "معاملات پشت پرده" باید عرض نمایم که معامله گران در داخل و خارج ارگ با پر رویی به مردم به مثابه مالکان واقعی رای افاده مینمایند: "رای از شما و انتخاب از ما".

گرگان باران دیده با چهره های عبوس و ظاهر منکسر در واقع برای تداوم حاکمیت " شرکت سهامی طالبی ـ جهادی و مافیایی" مذبوحانه تلاش مینمایند تا به هر طریق ممکن جیفۀ شان را در طَبَق حاکمیت "بیمه" نمایند. واضح است که اولیای فساد و مفسدان فی الارض در تطبیق قانون منافع خود را در خطر می بینند، بدین رو در صدد کودتا بر ضد قانون اساسی برآمده اند. لذا وقت آن رسیده است تا مردم، جامعه مدنی و روشنفکران در دفاع از قانون اساسی، صدای اعتراض شان را رساتر نمایند.

 معامله و به اصطلاح ائتلاف بازی برای ایجاد و گسترش بحران، سازماندهی میگردد. یگانه راه مقابله با بحران تطبیق بلا شرط احکام ماده «۶۰» قانون اساسی و ماده «۲۰» قانون انتخابات می باشد. کاندید مورد احترام و حمایت مردم قرار خواهد گرفت که به ارزشهای قانون وفادار و متعهد باشد.

قسمت چهارم و به ادامه گذشته:

انتخابات (۱۶) حمل، در واقع پیام وحدت و وفاق ملی می باشد؛ زیرا پیام این روز به وحدت ملی اظهر من الشمس است: افغانستان کشور واحد، تجزیه ناپذیر و خانۀ مشترک تمام افغان ها اعم از اقوام با هم برادر وبرابر و پیروان مذاهب مختلف می باشد. با چنگ زدن به وحدت ملی که موجودیت و هست و بود وطن در گرو آن است، افغانستان کثیرالقوامی (کثیرالاتنیک) میتواند با تنوع فرهنگ، در پرتو تساوی حقوق، عدالت و برابری، با تثبیت حقوق شهروندی، به حیث ملت لایتجزا، دولت ملی و مشروع را ایجاد و به شاهراه ترقی و تمدن گذار نماید. (در بحث تنوع فرهنگی و قومی فوتوی از هموطنان عزیز هندو باور و سک در آن روز با انگشتان رنگین زیبایی باغ افغانستان را تمثیل مینمود)

در پرداختن به مبحث وحدت ملی، این عنصر مثبت را همیشه در نظر داشته باشیم:

طی این چهار دهه اخیر و سالهای جنگ داخلی و تنظیمی و مداخلات بی سابقه همسایه های حریص و طمّاع و تفرقه اندازی های امریکا، انگلیس و روس، و تبلیغات زهرآگین در این عرصه، خوشبختانه شالودۀ تفکر ملی به خاطر کشور واحد و تجزیه نا پذیر همیشه به حیث رکن اساسی رکین خلل ناپذیر باقی مانده است.

در جریان انتخابات فاکت های مثبت عرض وجود نموده است که باید مورد توجه قرار گیرد، یکی از آن موارد این واقعیت است که: کاندید ها از تمام مناطق رای داشته اند. این فاکت بدان معنی است که هیچ منطقه و قوم در « قباله» اربابان زور و زر نمیباشد. (خشنودی ما از این انکشاف به خاطر آنست که چند سال قبل و در جنگهای نیابتی تنظیمی، تا سرحدّ سقوط تحمیل گردید که مردمان زیادی به خاطر قیافه ظاهری و تلفظ "قروت و کروت" به خاک و خون کشانیده شدند)

هنگام بررسی این مسایل پیچیده، همیشه باید به دقت متوجه باشیم تا با خونسردی دو مسئله را با هم خلط نه نمایم:

  ـ خواست و ارادۀ مردم

  ـ و حقایق تلخ ناشی از شرایط تحمیلی خانمانسوز

متأسفانه در ده سال بعد از انفاذ قانون اساسی و در حالی که دوبار برای ریاست جمهوری و دو بار برای پارلمان انتخابات صورت گرفته است اما باز هم یک بخش مردم در گرو رای گروهی قرار دارند. (که عمده ترین مانع در بربر اعمال حاکمیت ملی پنداشته می شود.)

شکل گیری تکت های انتخاباتی به اساس "اتحاد" و مشارکت با رهبران قومی، نمایانگر حقایق تلخ و موجود جامعه افغانستان می باشد. عوامل آتی باعث تداوم این احوال نا گوار گردیده است:

ـ دولت و یا "شرکت سهامی طراز طالبی ــ جهادی و مافیایی" که مخلوق و محصول زد و بند و معامله می باشد. همچو دولتی بالطبع طرفدار تداوم این حالت بوده و نه میخواهد حقوق شهروندی و ضوابط دموکراسی نهادینه گردد. واضح است که باور به این حقوق و معیارها نزد شان وجود ندارد. ما دموکراسی وارداتی و قلّابی داریم، اما به نه بود و یا هم کمبود دموکرات ها مواجه می باشیم.

ـ عدم تعهد دولت به اصول دموکراسی و حقوق شهروندی باعث گردیده تا جامعه مدنی قوام نیابد و احزاب مقتدر ملی و سرتاسری مجهز با اندیشه و برنامه ملی عرض وجود نه نماید.

ـ عدم تعهد و بی علاقه گی حامیان خارجی، بخصوص امریکا و انگلیس مشوق تداوم این بحران پنداشته می شود. آنان منافع شان را در این حالت و در وجود زور و زر سالاران جستجو مینمایند.

این احوال نا گوار باعث گردیده تا قوای مسلح نیز با معجون قوم و تنظیم ملوث گردد و در حالیکه نظامیان خارجی افغانستان را ترک مینمایند؛ کشور از عدم موجودیت قوای مسلح ملی با آشوبهای جدید مواجه گردد.

در توجیه این احوال نا گوار، بعضی اوقات اصطلاح "نخبگان قومی" را بکار میبرند، آقایان متوجه نشده اند که هر گاه هدف شان "Elitism" هم باشد، این شیوه به درد دموکراسی نوپای افغانستان نمیخورد.

رویداد تاریخی (۱۶) حمل واضح ساخت که: اکثریت مردم و بخصوص سه بخش عمدۀ جامعه: زنان، جوانان و مردم فقیر و مستضعف افغانستان میخواهند تا دروازه های تجارت کثیف (قوم و زبان و مذهب) بسته گردد تا دروازه های حیات مدنی و راه و رسم دموکراسی واقعی در جامعه گشوده شود.

بدین رو اکثریت مردم به:

    ـ قوم پرستی

    ـ نژاد باوری

   ـ عصبیت قومی و قبیلوی

    ـ افراط و تفریط

جواب نفیه دادند تا از منجلاب عوامل منفی عبور و با دید فرا قومی، فرا زبانی و فرا مذهبی با زمانه همراه و همگام گردند.

نفی حاکمیت خانوادگی:

مرتبط با بحث فوق باید گفت: مصیبت حکومتهای خانوادگی، برگهای غم انگیز و رقت بار تاریخ ما را میسازد، اما آنانی که از تاریخ درس عبرت نگرفته اند و به اراده و قدرت مردم باور ندارند؛ با لجاجت میخواهند به حاکمیت خانوادگی و فامیلی خویش دوام دهند.

 تلاشهای مذبوحانه زیر نام اقوام شریف درانی انجام یافت و تنبل ترینها، با پیش کشیدن نواسه شاه سابق و شجره کشی ها، میخواستند بار دیگر بر گردۀ ملت سوار شوند؛ اما خوشبختانه با واکنش منفی مردم مواجه گردیدند. (این شجره کشی ها، قصه بسیار جالب جشنهای دوره شاهی را به ذهنم تداعی نمود: میگویند در یکی از کمپ ها لوحۀ نصب بود: اینجا پسر کاکای استاد نتو میخواند. البته استفاده از شهرت هنرمند بزرگ مطرح بوده است.)

در ارتباط با مباحثی که در فوق تذکار یافت، بد نخواهد بود تا جملاتی از (ارنست کاسیر) را بیاوریم تا حلاوت و منطق بحث ما را کمک نماید: «اجتماعی که در آن هر عضوی به جای آنکه مطیع ارادۀ دلخواه دیگران باشد، تنها از اراده عام تبعیت نماید، ارادۀ که آنرا تصدیق کرده و به منزله اراده خود اعلام کند، آن هنگام لحظه نجات فرا رسیده است. اما این رستگاری را خارج از جامعه انتظار داشتن بیهوده است، هیچ خدایی نمیتواند، ما را رستگار کند، انسان می باید نجات دهنده و به مفهوم اخلاقی آفریدگار خویش باشد، جامعه تا کنون زخمهای عمیقی بر پیکر نوع بشر زده است، با این همه، جامعه است که با دگرگونی و اصلاح خود میتواند و می باید این زخمها را درمان کند، چنین است راه حل روسو برای مسئله عدل الهی در فلسفه قانون خویش» (به نقل از صفحه ۲۳۶، کتاب فلسفه روشنگری). البته در قرآن کریم نیز ارشادی وجود دارد که: تغییر مردم را به تغییر نفس های شان حکم مینماید.

پایان بخش چهارم

ایمیل: Mir-sadat@hotmail.com

 

بیداری قلب آسیا

امیدها و چالشها

قسمت ۳

دنمارک ۲۷ اپریل

 

 تذکر:

بی پاسی خواهد بود تا از دوستان وعزیزانی که در فیسبوک، یا از طریق ایمیل و تلفون ذره نوازی فرموده و دست تفقد به این قلم داشته اند و سرورانی که از نقد شان آموختم سپاسمند نباشم.

البته در رابطه به نظر یک هموطن که فرموده است: «در زیر سیطره امریکا و بنیادگرایان طالبی و جهادی فداکاری مردم به هدر میرود.» با اذعان به واقعیت های تلخ باید گفت: تراژیدی افغانستان معلول و محصول مداخله خارجی می باشد، ما نه تنها با جنگ اعلان ناشده پاکستان و دسایس ایران مواجه می با شیم؛ بلکه سیاست های کجدارومریز امریکا و انگلیس نیز از عوامل تداوم تراژیدی افغانستان پنداشته می شود. سونامی بنیادگرایی و تروریسم که مرکز آن پاکستان، ارعابیون عرب و در بعد دیگر «قم» است؛ هست و بود افغانستان را تهدید مینماید.

در بعد داخلی چنانچه معروف است نفاق، فقر، جهل، عقب ماندگی قرون، دولت ناکام و ناکار و بازارفساد و ... و ده ها مورد انقطاب اجتماعی، سیاسی و فکری در زمرۀ موانع اساسی رفتن به طرف « دولت ــ ملت » شدن و ایجاد دولت ملی ـ مشروع و مهار کردن بحرانات مشروعیت واعتماد و گذار به شاهراه بازسازی وترقی محسوب میگردد. «شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل»

چه باید کرد؟

چنانچه گفته اند: فرصتها خلق نمیشود، عقل سلیم حکم مینماید تا از فرصتهای موجود باید استفاده کرد. سقوط مجدد افغانستان به دامان پاکستان و تکرار دورباطل جنگ داخلی و « نیابتی » به حیث چلنج و چالش اساسی پنداشته می شود. مردم مجبور اند با تمام این آفات وبلیات دست وپنجه نرم نمایند، بدینرو ساده ترین وظیفه منور افغان این است تا از موضع برحق مردم دفاع نماید. این قلم با تمام غبارهای تاریک، با همین درک و برداشت (در حالی که خاموشی را در این عرصه گناه کبیره میداند)، ازین بُعد بعید مکانی از زادگاه مان، که اگر نمی توان « آب جیحون را کشید» اما به قدر رفع تشنگی و به خاطرادای حداقل دَین مادروطن، درین راستا قلم میزند واندیشه و نظر خودرا با هموطنان شریک میسازد تا در پرتو نقد آنان تکمیل گردد.

 

بخش سوم:

رویداد (۱۶) حمل و سونامی بنیادگرایی اسلامی:

رویداد این روز میرساند که چنانچه در بخش اول عرض گردید؛ اکثریت مردم خطرات و عواقب هولناک بنیاد گرایی را درک نموده اند و همزمان با نفی طالبان، به ذهنیت طالبانی و بنیادگرایانی « داخل سیستم » و آنانی که با اتکآ ظاهری به قانون اساسی و شرکت در انتخابات « بازی سیاسی ــ تبلیغاتی » را به راه انداختد، به مثابه رخ دیگرسکه طالبان، نیز «نه» گفتند.

منادیان «حکومت الهی» از یکطرف "انتحاری" را تحت عنوان "استشهادی" توجیه مینمایند و از جانب دیگر از شرایط مساعد شده توسط "کافران غربی" و تمکین بر اصول قبول شدۀ آنان « دیموکراسی و انتخابات »، مصروف مانور و سودجویی می باشند. همین آقایان که زیر نام "جهاد" به خونریزی و تباهی وطن دوام میدهند برای اقناع خاطر " کافران واجب الاقتل" انتخابات را "حلاله" مینمایند.

در بحثهای انتخاباتی، هنگام صحبت بر حقوق زن، منادیان «حکومت الهی» پیوسته از «اصول اسلامی» صحبت میکردند و به این ترتیب از تحقق ارزشهای مندرج در قانون اساسی طرفه میرفتند، در حالی که قانون اساسی نافذ، اسلامی ترین قانون در کشورهای اسلامی می باشد که معیارهای قبول شده بین الملی نیز در آن باز تاب دارد.

ذکر این موضوع به این خاطر نیز حایز اهمیت است که ماهیت تداوم نبرد علم وجهل را در بیشتر از صد سال اخیر (از شمس النهار و مشروطیت) تا امروز باز تاب میدهد. اربابان جهل وتاریکی در تمام ادوار، به نام شریعت خود ساخته شان بر ضد قوانین اسلامی نافذ، در مقابل دولتهای نوگرا، بغاوت کرده اند. در لسان پشتو ضرب المثل دلچسپ وجود دارد: «کور خو وسیزید، مگر دیوالونه پاخه شول.» مردم برای درک وشناخت ازماهیت آنان قیمت گزاف پرداختند. اگر پای نقد واقعبینانه مطرح باشد، باید گفت: ذهنیت طالبانی وارعابی (بنیادگرایی خشن اسلامی)، ربطی به دین که رسالت آن ارشاد است، ندارد. استبداد زیر چتر مذهب و به نام به اصطلاح "تطبیق شریعت"، عواقب دهشتباری را برای جامعه به وجود می آورد که مردم یک نوع آنرا در وجود طالبان تجربه کردند و انواع دیگر آن مجال تطبیق نیافته اند .

مرتبت با این بحث دو مسئله آتی مطرح و در خور تعمق می باشد:

ـ سوء استفاده ازافاده اخوت اسلامی:

زیر این عنوان تلاش صورت میگیرد تا روابط دولتها و سازمانهای سیاسی را شکل بدهند. افاده اخوت اسلامی، به حیث یک چتر بخاطر کتمان مقاصد پاکستان، ایران و کشورهای سیطره جوی عرب بکار میرود. در حالی که دولت افغانستان باید مناسبات با تمام کشورها و منجمله با کشورهای اسلامی را بر اساس منافع و مصالح ملی تنظیم نماید.

چگونه میتوان از افاده اخوت اسلامی صحبت کرد؛ در حالی که اکثریت مسلمانان جهان در مرز فقر زندگی مینمایند و تاجران دین در افغانستان، پاکستان، ایران و کشورهای خلیج صدها ملیون دالر را برای امیال و هوسهای شخصی در اختیار دارند.

ـ تقسیم ملت افغانستان به مجاهد و شهروندان درجه دوم:

بزرگترین خبط در قرارداد « بن » که باید اولیای امور بدان اعتراف نمایند؛ ایجاد همین مرزبندی و انقسام ملت و امتیاز دهی زیر نام جهاد و مجاهد می باشد. این موضوع باعث گردیده تا شهروندان به درجه یک و با امتیازات خاص و درجه دوم تقسیم گردند، که در مغایرت تام با قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر قرار دارد. تاجران دین، تیکه داران جهاد و شریعتمداری ها، مانع اساسی رفتن به طرف ملت و دولت مدرن می باشند.

واقعیت خواست مردم این است که باید: برای گذار از گذشته و حال دردناک، به آینده تابناک از چسپیدن به:

(۷)، (۸) و (۲۶) خدا حافظی کرد و به حیث شهروندان متساوی الحقوق و ملت لا یتجزای افغانستان در تجلیل از (۲۸) اسد، صادقانه گام بگذاریم .

ادامه دارد . . .

 mir-sadat@hotmail.com

 

بیداری قلب آسیا

امیدها و چالشها

قسمت ۲

حمل ۱۳۹۳ دانمارک

یادداشت:

نشر قسمت اول این نبشته با استقبال تعدادی از هموطنان عزیزمواجه گردید و نقد ونظرات تکمیلی شان مرا رهنمایی مینماید، لذا صمیمانه ازین الطاف، نقد و تکمله آنان سپاس می نمایم.

یکی از دوستان در مورد جنجالهای شمارش آراء و معامله گری های پشت پرده تشویش شان را ابراز و نظر مرا در زمینه خواسته اند. در رابطه باید عرض نمایم که این موضوع در بخش مربوط به چالشها بررسی و تقدیم میگردد.

به ایجاز باید گفت که:

در راه نظام سازی در افغانستان منجمله دو چالش اساسی وجود دارد:

ـ بحران مشروعیت

ـ و بحران اعتماد

مهار کردن این دو بحران در گرو تطبیق شفاف و بلا شرط و یکسان قانون نهفته است. مصلحت ومصالح واقعی در قانون مسجل میگردد و قانون تمثال مصلحت پنداشته میشود.

بدینرو هرگونه تلاش مذبوحانه تحت عنوان مصلحت و... نه تنها مخدوش ساختن حق حاکمیت ملی (که در انحصار مردم است و در 16 حمل توسط آنان اعمال گردید) می باشد بلکه در عین حال بحرانات متذکره را تعمیق بخشیده ودر نهایت آب به آسیاب دشمنان وطن میریزد. ( اینجا و آنجا از عرق ریزی دایه های مهربانتر و بالا تر از قانون حرفها شنیده میشود و گفته میشود که آقای مولانا سیرت نیز با کسانی هم جوال است که به نوعی دیگر پلان بیگانگان و منجمله نوازشریف و ادارات اطلاعاتی پاکستان را محقق میسازند.)

احترام به اراده ورای مردم و اعلام نتایج شفاف و مشروع، پروسه انتخابات را اعتبار بخشیده و باعث گسترش فرهنگ دموکراسی می شود.

قسمت دوم :

رخ دیگر پیام انتخابات (16) حمل:

حضور گسترده

ـ جوانان

ـ زنان

ـ و مردم مستضعف، فقیر و به ستوه آمده، می باشد.

جوانان:

گفته می شود که (60) فی صد نفوس افغانستان را جوانان تشکیل میدهد؛ حضور گسترده و رو به تزاید آنان اعم از دختران وپسران در عرصه های مختلف حیات جامعه و به خصوص در میدان پر تلاطم سیاست از تغییر نسلها و حضور نسل جوان و بالنده بشارت میدهد. جوانانی که مبرا از تعصبات دوران جنگ سرد و فارغ از ذهنیت متحجر طالبانی و دغدغه جهاد و تنظیم بازی، میخواهند با گذشته دردناک و حال اسفبار وداع نمایند.

واضح است که هیچ نسخه خاصی برای پرورش نسل جوان وجود ندارد، کوره زمان و جبر روزگار آنان را از خطر هولناک انحطاط و فروریختگی اجتماعی و تسلیمی در برابر ارتجاع آگاه ساخته است. ( بی بی سی همراه با تلویزیون یک مناظره جوانان (18) تا(20) سال و محصل را راه اندازی نموده بود، درایت و حضور ذهنی و آگاهی این جوانان بیننده را وا میدارد، تا بگوید: ایکاش همین جوانان خود کاندید می بودند.

یکی دو روز قبل آگاهی یافتیم که، شهره جان قادری ازولایت بلخ از میان (225000 ) هزار شرکت کننده، مقام اول را از آن خود ساخته است. البته افتخارات و حماسه های جوانان در عرصه های سپورت، موسیقی، تحصیل و... مثنوی هزار من کاغذ میشود . )

زنان:

زنان به مثابه نیمی از پیکر جامعه، حقوق انسانی شان را به حیث شهروندان آزاد و کامل الحقوق تصاحب مینمایند و به چیزی کمتر از تساوی واقعی در عرصه های حیات اقتصادی، اجتماعی قانع نخواهند گردید. مبارزه زنان وارد مرحله کیفی جدید گردیده است؛ زیرا اکنون خودشان با حضور در حیات جامعه، به خصوص در شهرها به خاطر برابری و تساوی حقوق میرزمند .

باید با چشم باز تغییرات اجتماعی را ببینیم و عوامل نیرومند تغییر جامعه به حساب زنان و جوانان را مطالعه نماییم زیرا جامعه آبستن تحول گردیده است.

بخشهای آتی جامعه به ستوه آمده و تغییر می خواهند:

ـ مهاجرین در ایران و پاکستان

ـ بیجا شده گان داخلی

ـ معلولین و معیوبین

ـ بیوه ها و یتیمان

ـ بیکاران

ـ مردم فقیر

عدم توجه نسبت به سرنوشت بخشهای مستضعف جامعه، از نبود دولت کارا و مبرا از فساد ناشی میگردد. درین سیزده سال با سرازیر شدن ملیاردها دالر زندگی اکثریت مردم در مرز فقر و تیره روزی قرار دارد و فقط یک گروه اقلیت مشمول شرکت سهامی (دولت موجود) و همانند امریکا شاید چند صد خانواده به گنج های قارونی دست یافته اند و زیر ماسک دین و عنوان جمهوری اسلامی، غیر اسلامی ترین شرایط، افراط و تفریط و فیل و قیل بر مردم مسلمان تحمیل گردیده است .

این مصایب اجتماعی و ملی، دیگر به چالش بزرگ در برابر صلح و ثبات مبدل گردیده است.

بنابرین باید:

ـ عدالت اجتماعی

ـ حاکمیت قانون

ـ و تغییر و رشد اقتصادی

به مثابه مبرم ترین نیاز و خواست مردم در سر لوحۀ وظایف دولت آینده قرار داشته باشد.

اکنون در می یابیم که چرا توده های مردم بستوه آمده، بخاطر تغییر در زندگی و سرنوشت شان (16) حمل را به یک رویداد تاریخی مبدل ساختند.

تداوم پاسخ نا تمام به ملای لنگ:

مردم آزاده افغانستان در مبارزه تاریخی علم و جهل، در درازنای تاریخ و در تداوم آن در صد سال اخیر (از شمس النهار تا کنون) پاسخ نا تمام نهضت امانی به ملای لنگ را، در چند نوبت دوام داده اند و اکنون نیز مردم آماده اند تا این پاسخ را به خلف الصدق آن ملای کور (رهبر طالبان) تکرار نمایند.

پدران معنوی ما (رهبران مشروطیت اول) در نخستین شماره سراج الاخبار ملت را فرا خواندند تا «قدم در عرصه جهد بگذارند » و « همت » بکار برند تا از «عالم خامی» برهند. مولانا محمد سرور واصف قندهاری، در زیر پایه دار به مادرش نوشت:

«آزادی و مشروطیت و حاکمیت حق فطری ما است و ما در راه آزادی بنام جهاد ملی و اسلامی مبارزه کردیم و ... ما رفتیم و یقین داریم که ملت افغان آزادی و مشروطیت را بدست میآورد.»

محمود طرزی پدر ژورنالیزم افغانستان و شاخص ترین چهرۀ نوگرا در میان رهبران مشروطیت در مقاله تحت عنوان «خواب در تاریکی »، بیداری حقیقی را «بیداری فکر» و خواب حقیقی را «خواب رفتگی فکر» قلمداد کرد .

کمال مطلوب است که در کشاکش یک قرن و در احوال و زمان متفاوت کنونی، بار دیگر فرزندان شجاع افغانستان به خاطر آن آرمانهای تاریخی کمر همت بسته اند.

پایان قسمت دوم

ایمیل آدرس:

Mir-sadat@hotmail.com

 

 

بیداری قلب آسیا

امیدها و چالشها

حمل ۱۳۹۳

 

خــدا آن ملتـی را ســروری داد

که تقدیرش بدست خویش بنوشت «علامه اقبال»

به جای مقدمه:

موارد مربوط به نتایج انتخابات و اینکه کدام کاندید در نتیجه شمارش شفاف آراء، از طرف کمیسیون انتخابات به حیث رییس جمهور اعلام میگردد؛ مطمح نظر این نبشته نمیباشد.

آماج اساسی این قلم، بررسی انتخابات (۱۶) حمل ۱۳۹۳ به حیث یک رویداد بزرگ تاریخی می باشد، که درین روز، بقول اعجوبه هنر موسیقی فرهاد دریا، مردم به افغانستان رای دادند و نتیجه نشان داد که پیروزی واقعی مردم افغانستان و طالبان و پاکستان می باشند .

بدینرو این موضوع را به بررسی میگیریم که چرا (۱۶) حمل، ابعاد بزرگ تاریخی و اجتماعی داشته و به حیث نکتۀ عطف در راستای رستاخیز همگانی ملی و بیداری قلب آسیا بررسی گردد؛ البته انتقادات و نظریات هموطنان این بحث را تکمیل خواهند کرد.

قبل از همه به مثابه یک افغان ازین دهکده اروپا میخواهم به ارادۀ این ملت بزرگ ادای احترام نمایم و به منسوبان دلیر قوای مسلح مراتب ستایش خود را تقدیم بدارم.

*  *  *

در آینده پژوهشگرانی که تاریخ حقوق شهروندی و تثبیت این حق را در مسیر ملت شدن در افغانستان رقم میزنند، بدون شک بر رویداد (۱۶) حمل ۱۳۹۳ تمرکز خواهند کرد.

بسیاری اوقات طرح سوالات، چگونگی موضوع و جواب های آن را توضیح می دهد، پس بهتر خواهد بود تا نخست به طرح سوالات اساسی، در این رابطه بپردازیم:

 

از دید این قلم دو سوال و یا دو چالش اساسی قبل ازین روز وجود داشت:

یک: تهدید دشمنان تاریخی افغانستان:

طالبان و شرکای شرارت پیشه آن که در مجموع اجزای القاعده را تشکیل میدهند و آی اس آی پاکستان با راه اندازی حوادث خونبار و هولناک تلاش وسیع را بخرچ دادند تا ترسی را در افغانستان مستولی بسازند، تا به این طریق جلو تدویر انتخابات را بگیرند و یا اشتراک مردم را به حد اقل کاهش بدهند.

 

دو دیگر: طرح و دامن زدن به این ذهنیت استعماری انگریزی که:

"افغانستان قرون وسطایی و قبیلوی، استعداد رفتن به دموکراسی و ترقی را ندارد." و لابد سزاوار آن است تا در گرو ذهنیت طالبانی بر خاسته از دیوبند ـ قم و ارعابیون عرب باشد و در قیمومیت پاکستان و سیطره ایران قرار داشته باشد.

 

این سوال ها و چالش ها در گذشته و در بیشتر از یک قرن اخیر (از شمس النهار تا اکنون) عامل آن بود تا تمام تلاش ها به خاطر گذار از عقب ماندگی قرون و رفتن به شاهراه ترقی محکوم به شکست گردد.

 

اکنون جواب مردم را در رویداد (۱۶) حمل پیرامون سوالات فوق بررسی مینمایم:

مردم آزاده و شجاع افغانستان با وجود تمام تهدیدات جدی امنیتی و فی الواقع در جریان تداوم تهدیدات در تمام شهرها وتا دورترین قریه ها، از واخان تا هرات و از خوست، کنر و نورستان تا کرانه های آمو و کوهپایه های هزاره جات و دشتهای فراه و نیمروز و ... به ندای مادر وطن و نیاز زمان لبیک گفتند و آگاهانه در انتخاب تاریخی اشتراک نمودند.

 

بدینترتیب میتوان خاطر نشان ساخت که رویداد (۱۶) حمل در عین حال، یک رفرندوم و اعلام نظر هموطنان نیز پنداشته می شود.

به ملاحظه میرسد که رویداد (۱۶) حمل نه تنها انتخابات بلکه بنابر دلایلی که تذکار یافت به مثابه رویداد بزر گ عامل یک پیام روشن تاریخی می باشد که به بررسی جوانب مختلف آن میپردازیم:

ـ پاسخ تاریخی با رنگ انگشتان:

مردم آزاده افغانستان اعم از زن و مرد و پیر و جوان با رنگ انگشتان شان به خونریزی، دهشت، ترور و انتحار، نه گفتند و با طرد خشونت بر یگانه راه مشروع توسل به قدرت سیاسی، در میدان سیاست و میان مردم و رفتن به پای صندوق رای مهر تایید گذاشتند .

 

ـ طرد ذهنیت و ایدئولوژی طالبانی:

طالبان انتخابات را غیر شرعی می خوانند و به همین دلیل مصرانه به تحریم آن اقدام نمودند.

در رابطه به این ذهنیت غیر اسلامی و ضد مدنی، رفتن ملیونها افغان (بیشتر از شصت فی صد دارندگان شرایط رای دهی ) به پای صندوق رای دهی، این پیام آفتابی را اعلام میدارد که:

مردم آزاده افغان و اقوام با هم برابر و برادر ذهنیت طالبانی را مردود میدانند و همچو تحریمات را با خون خود باطل میسازند .

ـ پیام روشن به پاکستان :

مردم آزاده ما در (۱۶) حمل به نظامیان پاکستان و بخصوص آی اس آی آنکشور یکبار دیگر پیام دادند که:

با وجود تداوم جنگ اعلام نا شده آنکشور در چهل ویک سال اخیر و تجاوز آشکار آن کشور در وجود طالبان وسایر شرارت پیشه گان و ترور و انتحار و تهدید، هیچگاهی به اهداف شوم شان بخاطر سیطره بر افغانستان و رسیدن به اهداف استراتژیک خویش کامیاب نخواهد گردید.

 

چنانچه (۲۵) سال قبل نیز در همین شب وروز قوای مسلح افغانستان تجاوز و هجوم لشکر عرب و عجم به رهبری جرنیل های پاکستان را ناکام ساختند و با حماسه غرور آفرین ملی از دروازه شرقی کشور دفاع کردند (حمله بر جلال آباد و دفاع حماسه آفرین مدافعین وطن). در (۱۶) حمل امسال نیز مردم آزاده افغان با حضور گسترده در میدان سیاست و انتخابات، حماسه آفریدند و با تبارز اراده متّحدانه تمام اقوام و پیروان مذاهب مختلف، پلانهای شوم آن کشور را نقش بر آب کردند، همبستگی مردم با قوای مسلح، باعث گردید تا نیروهای امنیتی حدود (۱۴۰) پلان دهشت افگنانه عمّال پاکستان (طالبان) را دفع و خنثی نمایند .

وقت آن رسیده است تا جرنیل های انگریز مشرب پاکستان، با دقت دیوان علامه اقبال لاهوری و بخصوص مثنوی مسافر آنرا مطالعه نمایند، آن بزرگوار بعد از سفر به افغانستان گفته بود:

سرزمینی کبک او شاهین مزاج

آهوی او گیرد از شیران خراج

و چه بهتر که با درس عبرت، به صدای استاد استادان و آزاده مرد بزرگ وطن م، استاد قاسم افغان، که به خالق پاکستان، انگریز گفته بود، تمکین نمایند:

همین جا صلح کن با ما

چه حاجت که در آخر زمان شرمنده باشی

 

ـ رویداد تاریخی بمثابه انتقام خون شهداء:

گوشۀ دگر پیام این رویداد تاریخی انتقام خون شهدای گلگون کفن ما می باشد.

 در آموزه های دینی آمده است که یکی از نامهای خداوند منتقم می باشد. ملت افغان این بار از خون سردار ها، نیلوفرها، قاسم ها و . . . و با رنگ انگشتان شان، انتقام مدنی خون آنانی را گرفتند، که در راستای پلانهای شوم پاکستان توسط جانیان طالب بیرحمانه بشهادت رسیدند .

زشتی و پلشتی و دنائت طالبان و آی اس آی حدود ندارد، چگونه در شب سال نو، بر خلاف تمام ارزشهای انسانی، اسلامی و آیین نوروزی اطفال معصوم را در مکان ملکی و در حال صرف طعام، به رگبار گلوله بستند و هوتل سرینا را به صبرا و شطیلا افغانان مبدل کردند.

رییس جمهور کذّاب همین کشور کذایی، دو سه روز بعد در شهر عزادار کابل در چند صد متری محل آن حادثۀ هولناک، داد از دوستی میزند و هم قماش افغانی اش بر وی لبخند میزند ... فاعتبرو یا اولابصار

سر کشید بیدل امروز از بنای اعتبار

آنقدر پستی که نتوان از دنائت عار کرد

و به نقل از ویکتورهوگو می خوانیم که در احوال کنونی پیام مردم ما را بازتاب میدهد:

کوشش پست تو آنجا پایان میآبد که واقعیت سر بر میکشد

و داد گری، حقیقت، فضلیت و خرد

و جان پاک و دل با صفا به جنگ خیانت بر می خیزد

تو چیزی جز فرو بلعنده ماده پست نیستی

زندگی فساد نا پذیر در قلمرو آزمندی های تو نیست.

 

ادامه دارد . . .

آدرس ایمل:

mir-sadat@hotmail.com

 

 

مسوولیت مقالات، مطالب و نبشته های نشر شده در «دیدگاه ها» به دوش نویسنده گان آنها بوده

و الزاماً بیانگر نظرات و دیدگاه ادارۀ سایت «اصالت» نمیباشد.