یکشنبه، ۴ می ۲۰۱۴
میر
عبدالواحد سادات
(«اصالت» در قبال مطالب منتشره در دیدگاه ها هيچ مسووليتي ندارد و با احترام به آزادي بیان و دموکراسي
نميخواهد سانسور نمايد و دست رد به سينه نويسنده گان بزند)
بیداری قلب آسیا
امیدها و چالشها
قسمت ۳
دنمارک ۲۷ اپریل
تذکر:
بی پاسی خواهد بود تا از دوستان وعزیزانی که در فیسبوک، یا از طریق ایمیل و تلفون ذره نوازی فرموده و دست تفقد به این قلم داشته اند و سرورانی که از نقد شان آموختم سپاسمند نباشم.
البته در رابطه به نظر یک هموطن که فرموده است: «در زیر سیطره امریکا و بنیادگرایان طالبی و جهادی فداکاری مردم به هدر میرود.» با اذعان به واقعیت های تلخ باید گفت: تراژیدی افغانستان معلول و محصول مداخله خارجی می باشد، ما نه تنها با جنگ اعلان ناشده پاکستان و دسایس ایران مواجه می با شیم؛ بلکه سیاست های کجدارومریز امریکا و انگلیس نیز از عوامل تداوم تراژیدی افغانستان پنداشته می شود. سونامی بنیادگرایی و تروریسم که مرکز آن پاکستان، ارعابیون عرب و در بعد دیگر «قم» است؛ هست و بود افغانستان را تهدید مینماید.
در بعد داخلی چنانچه معروف است نفاق، فقر، جهل، عقب ماندگی قرون، دولت ناکام و ناکار و بازارفساد و ... و ده ها مورد انقطاب اجتماعی، سیاسی و فکری در زمرۀ موانع اساسی رفتن به طرف « دولت ــ ملت » شدن و ایجاد دولت ملی ـ مشروع و مهار کردن بحرانات مشروعیت واعتماد و گذار به شاهراه بازسازی وترقی محسوب میگردد. «شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل»
چه باید کرد؟
چنانچه گفته اند: فرصتها خلق نمیشود، عقل سلیم حکم مینماید تا از فرصتهای موجود باید استفاده کرد. سقوط مجدد افغانستان به دامان پاکستان و تکرار دورباطل جنگ داخلی و « نیابتی » به حیث چلنج و چالش اساسی پنداشته می شود. مردم مجبور اند با تمام این آفات وبلیات دست وپنجه نرم نمایند، بدینرو ساده ترین وظیفه منور افغان این است تا از موضع برحق مردم دفاع نماید. این قلم با تمام غبارهای تاریک، با همین درک و برداشت (در حالی که خاموشی را در این عرصه گناه کبیره میداند)، ازین بُعد بعید مکانی از زادگاه مان، که اگر نمی توان « آب جیحون را کشید» اما به قدر رفع تشنگی و به خاطرادای حداقل دَین مادروطن، درین راستا قلم میزند واندیشه و نظر خودرا با هموطنان شریک میسازد تا در پرتو نقد آنان تکمیل گردد.
بخش سوم:
رویداد (۱۶) حمل و سونامی بنیادگرایی اسلامی:
رویداد این روز میرساند که چنانچه در بخش اول عرض گردید؛ اکثریت مردم خطرات و عواقب هولناک بنیاد گرایی را درک نموده اند و همزمان با نفی طالبان، به ذهنیت طالبانی و بنیادگرایانی « داخل سیستم » و آنانی که با اتکآ ظاهری به قانون اساسی و شرکت در انتخابات « بازی سیاسی ــ تبلیغاتی » را به راه انداختد، به مثابه رخ دیگرسکه طالبان، نیز «نه» گفتند.
منادیان «حکومت الهی» از یکطرف "انتحاری" را تحت عنوان "استشهادی" توجیه مینمایند و از جانب دیگر از شرایط مساعد شده توسط "کافران غربی" و تمکین بر اصول قبول شدۀ آنان « دیموکراسی و انتخابات »، مصروف مانور و سودجویی می باشند. همین آقایان که زیر نام "جهاد" به خونریزی و تباهی وطن دوام میدهند برای اقناع خاطر " کافران واجب الاقتل" انتخابات را "حلاله" مینمایند.
در بحثهای انتخاباتی، هنگام صحبت بر حقوق زن، منادیان «حکومت الهی» پیوسته از «اصول اسلامی» صحبت میکردند و به این ترتیب از تحقق ارزشهای مندرج در قانون اساسی طرفه میرفتند، در حالی که قانون اساسی نافذ، اسلامی ترین قانون در کشورهای اسلامی می باشد که معیارهای قبول شده بین الملی نیز در آن باز تاب دارد.
ذکر این موضوع به این خاطر نیز حایز اهمیت است که ماهیت تداوم نبرد علم وجهل را در بیشتر از صد سال اخیر (از شمس النهار و مشروطیت) تا امروز باز تاب میدهد. اربابان جهل وتاریکی در تمام ادوار، به نام شریعت خود ساخته شان بر ضد قوانین اسلامی نافذ، در مقابل دولتهای نوگرا، بغاوت کرده اند. در لسان پشتو ضرب المثل دلچسپ وجود دارد: «کور خو وسیزید، مگر دیوالونه پاخه شول.» مردم برای درک وشناخت ازماهیت آنان قیمت گزاف پرداختند. اگر پای نقد واقعبینانه مطرح باشد، باید گفت: ذهنیت طالبانی وارعابی (بنیادگرایی خشن اسلامی)، ربطی به دین که رسالت آن ارشاد است، ندارد. استبداد زیر چتر مذهب و به نام به اصطلاح "تطبیق شریعت"، عواقب دهشتباری را برای جامعه به وجود می آورد که مردم یک نوع آنرا در وجود طالبان تجربه کردند و انواع دیگر آن مجال تطبیق نیافته اند .
مرتبت با این بحث دو مسئله آتی مطرح و در خور تعمق می باشد:
ـ سوء استفاده ازافاده اخوت اسلامی:
زیر این عنوان تلاش صورت میگیرد تا روابط دولتها و سازمانهای سیاسی را شکل بدهند. افاده اخوت اسلامی، به حیث یک چتر بخاطر کتمان مقاصد پاکستان، ایران و کشورهای سیطره جوی عرب بکار میرود. در حالی که دولت افغانستان باید مناسبات با تمام کشورها و منجمله با کشورهای اسلامی را بر اساس منافع و مصالح ملی تنظیم نماید.
چگونه میتوان از افاده اخوت اسلامی صحبت کرد؛ در حالی که اکثریت مسلمانان جهان در مرز فقر زندگی مینمایند و تاجران دین در افغانستان، پاکستان، ایران و کشورهای خلیج صدها ملیون دالر را برای امیال و هوسهای شخصی در اختیار دارند.
ـ تقسیم ملت افغانستان به مجاهد و شهروندان درجه دوم:
بزرگترین خبط در قرارداد « بن » که باید اولیای امور بدان اعتراف نمایند؛ ایجاد همین مرزبندی و انقسام ملت و امتیاز دهی زیر نام جهاد و مجاهد می باشد. این موضوع باعث گردیده تا شهروندان به درجه یک و با امتیازات خاص و درجه دوم تقسیم گردند، که در مغایرت تام با قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر قرار دارد. تاجران دین، تیکه داران جهاد و شریعتمداری ها، مانع اساسی رفتن به طرف ملت و دولت مدرن می باشند.
واقعیت خواست مردم این است که باید: برای گذار از گذشته و حال دردناک، به آینده تابناک از چسپیدن به:
(۷)، (۸) و (۲۶) خدا حافظی کرد و به حیث شهروندان متساوی الحقوق و ملت لا یتجزای افغانستان در تجلیل از (۲۸) اسد، صادقانه گام بگذاریم .
ادامه دارد . . .
بیداری قلب آسیا
امیدها و چالشها
قسمت ۲
حمل ۱۳۹۳ دانمارک
یادداشت:
نشر قسمت اول این نبشته با استقبال تعدادی از هموطنان عزیزمواجه گردید و نقد ونظرات تکمیلی شان مرا رهنمایی مینماید، لذا صمیمانه ازین الطاف، نقد و تکمله آنان سپاس می نمایم.
یکی از دوستان در مورد جنجالهای شمارش آراء و معامله گری های پشت پرده تشویش شان را ابراز و نظر مرا در زمینه خواسته اند. در رابطه باید عرض نمایم که این موضوع در بخش مربوط به چالشها بررسی و تقدیم میگردد.
به ایجاز باید گفت که:
در راه نظام سازی در افغانستان منجمله دو چالش اساسی وجود دارد:
ـ بحران مشروعیت
ـ و بحران اعتماد
مهار کردن این دو بحران در گرو تطبیق شفاف و بلا شرط و یکسان قانون نهفته است. مصلحت ومصالح واقعی در قانون مسجل میگردد و قانون تمثال مصلحت پنداشته میشود.
بدینرو هرگونه تلاش مذبوحانه تحت عنوان مصلحت و... نه تنها مخدوش ساختن حق حاکمیت ملی (که در انحصار مردم است و در 16 حمل توسط آنان اعمال گردید) می باشد بلکه در عین حال بحرانات متذکره را تعمیق بخشیده ودر نهایت آب به آسیاب دشمنان وطن میریزد. ( اینجا و آنجا از عرق ریزی دایه های مهربانتر و بالا تر از قانون حرفها شنیده میشود و گفته میشود که آقای مولانا سیرت نیز با کسانی هم جوال است که به نوعی دیگر پلان بیگانگان و منجمله نوازشریف و ادارات اطلاعاتی پاکستان را محقق میسازند.)
احترام به اراده ورای مردم و اعلام نتایج شفاف و مشروع، پروسه انتخابات را اعتبار بخشیده و باعث گسترش فرهنگ دموکراسی می شود.
قسمت دوم :
رخ دیگر پیام انتخابات (16) حمل:
حضور گسترده
ـ جوانان
ـ زنان
ـ و مردم مستضعف، فقیر و به ستوه آمده، می باشد.
جوانان:
گفته می شود که (60) فی صد نفوس افغانستان را جوانان تشکیل میدهد؛ حضور گسترده و رو به تزاید آنان اعم از دختران وپسران در عرصه های مختلف حیات جامعه و به خصوص در میدان پر تلاطم سیاست از تغییر نسلها و حضور نسل جوان و بالنده بشارت میدهد. جوانانی که مبرا از تعصبات دوران جنگ سرد و فارغ از ذهنیت متحجر طالبانی و دغدغه جهاد و تنظیم بازی، میخواهند با گذشته دردناک و حال اسفبار وداع نمایند.
واضح است که هیچ نسخه خاصی برای پرورش نسل جوان وجود ندارد، کوره زمان و جبر روزگار آنان را از خطر هولناک انحطاط و فروریختگی اجتماعی و تسلیمی در برابر ارتجاع آگاه ساخته است. ( بی بی سی همراه با تلویزیون یک مناظره جوانان (18) تا(20) سال و محصل را راه اندازی نموده بود، درایت و حضور ذهنی و آگاهی این جوانان بیننده را وا میدارد، تا بگوید: ایکاش همین جوانان خود کاندید می بودند.
یکی دو روز قبل آگاهی یافتیم که، شهره جان قادری ازولایت بلخ از میان (225000 ) هزار شرکت کننده، مقام اول را از آن خود ساخته است. البته افتخارات و حماسه های جوانان در عرصه های سپورت، موسیقی، تحصیل و... مثنوی هزار من کاغذ میشود . )
زنان:
زنان به مثابه نیمی از پیکر جامعه، حقوق انسانی شان را به حیث شهروندان آزاد و کامل الحقوق تصاحب مینمایند و به چیزی کمتر از تساوی واقعی در عرصه های حیات اقتصادی، اجتماعی قانع نخواهند گردید. مبارزه زنان وارد مرحله کیفی جدید گردیده است؛ زیرا اکنون خودشان با حضور در حیات جامعه، به خصوص در شهرها به خاطر برابری و تساوی حقوق میرزمند .
باید با چشم باز تغییرات اجتماعی را ببینیم و عوامل نیرومند تغییر جامعه به حساب زنان و جوانان را مطالعه نماییم زیرا جامعه آبستن تحول گردیده است.
بخشهای آتی جامعه به ستوه آمده و تغییر می خواهند:
ـ مهاجرین در ایران و پاکستان
ـ بیجا شده گان داخلی
ـ معلولین و معیوبین
ـ بیوه ها و یتیمان
ـ بیکاران
ـ مردم فقیر
عدم توجه نسبت به سرنوشت بخشهای مستضعف جامعه، از نبود دولت کارا و مبرا از فساد ناشی میگردد. درین سیزده سال با سرازیر شدن ملیاردها دالر زندگی اکثریت مردم در مرز فقر و تیره روزی قرار دارد و فقط یک گروه اقلیت مشمول شرکت سهامی (دولت موجود) و همانند امریکا شاید چند صد خانواده به گنج های قارونی دست یافته اند و زیر ماسک دین و عنوان جمهوری اسلامی، غیر اسلامی ترین شرایط، افراط و تفریط و فیل و قیل بر مردم مسلمان تحمیل گردیده است .
این مصایب اجتماعی و ملی، دیگر به چالش بزرگ در برابر صلح و ثبات مبدل گردیده است.
بنابرین باید:
ـ عدالت اجتماعی
ـ حاکمیت قانون
ـ و تغییر و رشد اقتصادی
به مثابه مبرم ترین نیاز و خواست مردم در سر لوحۀ وظایف دولت آینده قرار داشته باشد.
اکنون در می یابیم که چرا توده های مردم بستوه آمده، بخاطر تغییر در زندگی و سرنوشت شان (16) حمل را به یک رویداد تاریخی مبدل ساختند.
تداوم پاسخ نا تمام به ملای لنگ:
مردم آزاده افغانستان در مبارزه تاریخی علم و جهل، در درازنای تاریخ و در تداوم آن در صد سال اخیر (از شمس النهار تا کنون) پاسخ نا تمام نهضت امانی به ملای لنگ را، در چند نوبت دوام داده اند و اکنون نیز مردم آماده اند تا این پاسخ را به خلف الصدق آن ملای کور (رهبر طالبان) تکرار نمایند.
پدران معنوی ما (رهبران مشروطیت اول) در نخستین شماره سراج الاخبار ملت را فرا خواندند تا «قدم در عرصه جهد بگذارند » و « همت » بکار برند تا از «عالم خامی» برهند. مولانا محمد سرور واصف قندهاری، در زیر پایه دار به مادرش نوشت:
«آزادی و مشروطیت و حاکمیت حق فطری ما است و ما در راه آزادی بنام جهاد ملی و اسلامی مبارزه کردیم و ... ما رفتیم و یقین داریم که ملت افغان آزادی و مشروطیت را بدست میآورد.»
محمود طرزی پدر ژورنالیزم افغانستان و شاخص ترین چهرۀ نوگرا در میان رهبران مشروطیت در مقاله تحت عنوان «خواب در تاریکی »، بیداری حقیقی را «بیداری فکر» و خواب حقیقی را «خواب رفتگی فکر» قلمداد کرد .
کمال مطلوب است که در کشاکش یک قرن و در احوال و زمان متفاوت کنونی، بار دیگر فرزندان شجاع افغانستان به خاطر آن آرمانهای تاریخی کمر همت بسته اند.
پایان قسمت دوم
ایمیل آدرس:
بیداری قلب آسیا
امیدها و چالشها
حمل ۱۳۹۳
خــدا آن ملتـی را ســروری داد
که تقدیرش بدست خویش بنوشت «علامه اقبال»
به جای مقدمه:
موارد مربوط به نتایج انتخابات و اینکه کدام کاندید در نتیجه شمارش شفاف آراء، از طرف کمیسیون انتخابات به حیث رییس جمهور اعلام میگردد؛ مطمح نظر این نبشته نمیباشد.
آماج اساسی این قلم، بررسی انتخابات (۱۶) حمل ۱۳۹۳ به حیث یک رویداد بزرگ تاریخی می باشد، که درین روز، بقول اعجوبه هنر موسیقی فرهاد دریا، مردم به افغانستان رای دادند و نتیجه نشان داد که پیروزی واقعی مردم افغانستان و طالبان و پاکستان می باشند .
بدینرو این موضوع را به بررسی میگیریم که چرا (۱۶) حمل، ابعاد بزرگ تاریخی و اجتماعی داشته و به حیث نکتۀ عطف در راستای رستاخیز همگانی ملی و بیداری قلب آسیا بررسی گردد؛ البته انتقادات و نظریات هموطنان این بحث را تکمیل خواهند کرد.
قبل از همه به مثابه یک افغان ازین دهکده اروپا میخواهم به ارادۀ این ملت بزرگ ادای احترام نمایم و به منسوبان دلیر قوای مسلح مراتب ستایش خود را تقدیم بدارم.
* * *
در آینده پژوهشگرانی که تاریخ حقوق شهروندی و تثبیت این حق را در مسیر ملت شدن در افغانستان رقم میزنند، بدون شک بر رویداد (۱۶) حمل ۱۳۹۳ تمرکز خواهند کرد.
بسیاری اوقات طرح سوالات، چگونگی موضوع و جواب های آن را توضیح می دهد، پس بهتر خواهد بود تا نخست به طرح سوالات اساسی، در این رابطه بپردازیم:
از دید این قلم دو سوال و یا دو چالش اساسی قبل ازین روز وجود داشت:
یک: تهدید دشمنان تاریخی افغانستان:
طالبان و شرکای شرارت پیشه آن که در مجموع اجزای القاعده را تشکیل میدهند و آی اس آی پاکستان با راه اندازی حوادث خونبار و هولناک تلاش وسیع را بخرچ دادند تا ترسی را در افغانستان مستولی بسازند، تا به این طریق جلو تدویر انتخابات را بگیرند و یا اشتراک مردم را به حد اقل کاهش بدهند.
دو دیگر: طرح و دامن زدن به این ذهنیت استعماری انگریزی که:
"افغانستان قرون وسطایی و قبیلوی، استعداد رفتن به دموکراسی و ترقی را ندارد." و لابد سزاوار آن است تا در گرو ذهنیت طالبانی بر خاسته از دیوبند ـ قم و ارعابیون عرب باشد و در قیمومیت پاکستان و سیطره ایران قرار داشته باشد.
این سوال ها و چالش ها در گذشته و در بیشتر از یک قرن اخیر (از شمس النهار تا اکنون) عامل آن بود تا تمام تلاش ها به خاطر گذار از عقب ماندگی قرون و رفتن به شاهراه ترقی محکوم به شکست گردد.
اکنون جواب مردم را در رویداد (۱۶) حمل پیرامون سوالات فوق بررسی مینمایم:
مردم آزاده و شجاع افغانستان با وجود تمام تهدیدات جدی امنیتی و فی الواقع در جریان تداوم تهدیدات در تمام شهرها وتا دورترین قریه ها، از واخان تا هرات و از خوست، کنر و نورستان تا کرانه های آمو و کوهپایه های هزاره جات و دشتهای فراه و نیمروز و ... به ندای مادر وطن و نیاز زمان لبیک گفتند و آگاهانه در انتخاب تاریخی اشتراک نمودند.
بدینترتیب میتوان خاطر نشان ساخت که رویداد (۱۶) حمل در عین حال، یک رفرندوم و اعلام نظر هموطنان نیز پنداشته می شود.
به ملاحظه میرسد که رویداد (۱۶) حمل نه تنها انتخابات بلکه بنابر دلایلی که تذکار یافت به مثابه رویداد بزر گ عامل یک پیام روشن تاریخی می باشد که به بررسی جوانب مختلف آن میپردازیم:
ـ پاسخ تاریخی با رنگ انگشتان:
مردم آزاده افغانستان اعم از زن و مرد و پیر و جوان با رنگ انگشتان شان به خونریزی، دهشت، ترور و انتحار، نه گفتند و با طرد خشونت بر یگانه راه مشروع توسل به قدرت سیاسی، در میدان سیاست و میان مردم و رفتن به پای صندوق رای مهر تایید گذاشتند .
ـ طرد ذهنیت و ایدئولوژی طالبانی:
طالبان انتخابات را غیر شرعی می خوانند و به همین دلیل مصرانه به تحریم آن اقدام نمودند.
در رابطه به این ذهنیت غیر اسلامی و ضد مدنی، رفتن ملیونها افغان (بیشتر از شصت فی صد دارندگان شرایط رای دهی ) به پای صندوق رای دهی، این پیام آفتابی را اعلام میدارد که:
مردم آزاده افغان و اقوام با هم برابر و برادر ذهنیت طالبانی را مردود میدانند و همچو تحریمات را با خون خود باطل میسازند .
ـ پیام روشن به پاکستان :
مردم آزاده ما در (۱۶) حمل به نظامیان پاکستان و بخصوص آی اس آی آنکشور یکبار دیگر پیام دادند که:
با وجود تداوم جنگ اعلام نا شده آنکشور در چهل ویک سال اخیر و تجاوز آشکار آن کشور در وجود طالبان وسایر شرارت پیشه گان و ترور و انتحار و تهدید، هیچگاهی به اهداف شوم شان بخاطر سیطره بر افغانستان و رسیدن به اهداف استراتژیک خویش کامیاب نخواهد گردید.
چنانچه (۲۵) سال قبل نیز در همین شب وروز قوای مسلح افغانستان تجاوز و هجوم لشکر عرب و عجم به رهبری جرنیل های پاکستان را ناکام ساختند و با حماسه غرور آفرین ملی از دروازه شرقی کشور دفاع کردند (حمله بر جلال آباد و دفاع حماسه آفرین مدافعین وطن). در (۱۶) حمل امسال نیز مردم آزاده افغان با حضور گسترده در میدان سیاست و انتخابات، حماسه آفریدند و با تبارز اراده متّحدانه تمام اقوام و پیروان مذاهب مختلف، پلانهای شوم آن کشور را نقش بر آب کردند، همبستگی مردم با قوای مسلح، باعث گردید تا نیروهای امنیتی حدود (۱۴۰) پلان دهشت افگنانه عمّال پاکستان (طالبان) را دفع و خنثی نمایند .
وقت آن رسیده است تا جرنیل های انگریز مشرب پاکستان، با دقت دیوان علامه اقبال لاهوری و بخصوص مثنوی مسافر آنرا مطالعه نمایند، آن بزرگوار بعد از سفر به افغانستان گفته بود:
سرزمینی کبک او شاهین مزاج
آهوی او گیرد از شیران خراج
و چه بهتر که با درس عبرت، به صدای استاد استادان و آزاده مرد بزرگ وطن م، استاد قاسم افغان، که به خالق پاکستان، انگریز گفته بود، تمکین نمایند:
همین جا صلح کن با ما
چه حاجت که در آخر زمان شرمنده باشی
ـ رویداد تاریخی بمثابه انتقام خون شهداء:
گوشۀ دگر پیام این رویداد تاریخی انتقام خون شهدای گلگون کفن ما می باشد.
در آموزه های دینی آمده است که یکی از نامهای خداوند منتقم می باشد. ملت افغان این بار از خون سردار ها، نیلوفرها، قاسم ها و . . . و با رنگ انگشتان شان، انتقام مدنی خون آنانی را گرفتند، که در راستای پلانهای شوم پاکستان توسط جانیان طالب بیرحمانه بشهادت رسیدند .
زشتی و پلشتی و دنائت طالبان و آی اس آی حدود ندارد، چگونه در شب سال نو، بر خلاف تمام ارزشهای انسانی، اسلامی و آیین نوروزی اطفال معصوم را در مکان ملکی و در حال صرف طعام، به رگبار گلوله بستند و هوتل سرینا را به صبرا و شطیلا افغانان مبدل کردند.
رییس جمهور کذّاب همین کشور کذایی، دو سه روز بعد در شهر عزادار کابل در چند صد متری محل آن حادثۀ هولناک، داد از دوستی میزند و هم قماش افغانی اش بر وی لبخند میزند ... فاعتبرو یا اولابصار
سر کشید بیدل امروز از بنای اعتبار
آنقدر پستی که نتوان از دنائت عار کرد
و به نقل از ویکتورهوگو می خوانیم که در احوال کنونی پیام مردم ما را بازتاب میدهد:
کوشش پست تو آنجا پایان میآبد که واقعیت سر بر میکشد
و داد گری، حقیقت، فضلیت و خرد
و جان پاک و دل با صفا به جنگ خیانت بر می خیزد
تو چیزی جز فرو بلعنده ماده پست نیستی
زندگی فساد نا پذیر در قلمرو آزمندی های تو نیست.
ادامه دارد . . .
آدرس ایمل:
مسوولیت مقالات، مطالب و نبشته های نشر شده در «دیدگاه ها» به دوش نویسنده گان آنها بوده
و الزاماً بیانگر نظرات و دیدگاه ادارۀ سایت «اصالت» نمیباشد.