مسوولیت مطالب نشر شده در «دیدگاه ها» به دوش نویسنده گان آنها میباشد

 

 

مطالب نشر شده در «دیدگاه ها» بیانگر دیدگاه «اصالت» نمیباشد.

 

 

تاریخ ارسال به «اصالت»

Sun, May 31, 2009 15:21

 

بهتان کشتار دو میلیون افغان در فاصله بین هفتم ۱۳۵۷ و
 هشتم ثور
۱۳۷۱

 

بیان این مطلب که کمونستها «خلقی ها و پرچمی ها» دو میلیون نفر را کشته اند زبانزدِ مردمی که از واقعیتِ حوادث و قضایای وطن خود مطلع نیستند، شده است. و بهتانزنی خوبی برای عاملین این جنایات و حامیان شان می باشد. اکثریت مردم ما در داخل کشور و آنعده اشخاصی که وطن خود را نسبت عوامل مختلف ترک کردند، در روشنائی واقیتها (عوامل چه بود و عاملین اصلی کشتار و ترورها کی ها بودند و می باشند) قرار نگرفته اند و تنها منابع اطلاعاتی شان را تبلیغاتی عامیلین جنگ و کشتارها که واقیعتها را برعکس و به منافع خود انعکاس میدادند، بود تا ذهنیت هموطنان ما را در داخل و خارج کشور و جهانیان را در تاریکی و به منافع خود قرار دهند.

بهتر است که شمه ئی از واقعیت قضایا و کشتار هموطنان ما توضیح شود تا چهرۀ اصلی جنایت کاران واقعی که سنگ مردم دوستی و وطنپرستی را بر سینه های خود میزنند برملا شود. عامل عمده و اصلی جنگ و ویرانی کشورما، جنگ سرد میان بلاک شرق و غرب بود. که با تغییر سیاست شهید محمد داود (متزلزل شدن مناسباتِ شوروی و افغانستان ناشی از مناقشه بریژینف با محمد داود، نزدیک شدن محمد داود با بلاک غرب به کمک دولت ایران و عربستان) شروع شد. پیآمد بعدی آن تصفیهء اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان از پُستهای ملکی و نظامی در دولت آنزمان بود تا سبب شد که دو جناح از هم پاشیدۀ حزب (خلق و پرچم) وحدت کنند. اما وحدت شان تحمیلی و تاکتیکی بود. ترور میر اکبر خیبر و مارش حزب دموکراتیک خلق افغانستان در مراسم تشییع جنازۀ شهید خیبر سبب قهر محمد داؤد شد و رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان را توقیف کرد. یک تعداد هموطنان ما به خصوص مخالفین حزب دموکراتیک خلق افغانستان ادعا می کنند که عامل بد بختی افغانستان حادثه هفتم ثور است. لطفاً انگیزه وقوع آن را با وجدان پاک، دور از همه ذهنی گری بررسی و قضاوت کنند. وقتی رهبران یک سازمان سیاسی که هزاران عضو در بخش های نظامی، ملکی به خصوص در بین اقشار زحمتکش جامعه دارد بدون دلیل زندانی شوند، و با شناختی که از رهبری دولت آنوقت وجود داشت که امکان از بین بردن آن رهبران زندانی شده میرفت، بناً با نظرداشت پرنسیپ دفاع از خود (عقل و وجدان سالم حکم می کند که به خاطر خود و مردم، باید قیام مسلحانه صورت می گرفت) همان بود که طبق پلان قبلی (هرگاه حزب مورد ضربه رژیم قرار گیرد، باید اعضای حزب در اردو به خاطر دفاع از خود، اقدام به قیام مسلحانه کند) چون حفیظ الله امین در بخش نظامی مسئولیت داشت، قومانده قیام مسلحانه را به موقع صادر کرد و حادثهء هفتم ثور که هر شخص و گروپ نام جداگانه بر آن نهاده اند، به وقوع پیوست.

مناسبات سیاسی و اجتماعی در کشور و در سطح جهان تغییر نمود. جنگ سرد به جنگ غیرمستقیم دو بلاک تبدیل گردید. بازیگران اصلی در عقب پرده مانند دو (قوچ) به اشکال مختلف به مقابله شروع نمودند، چانس خوبی برای دشمن اصلی کشورما پاکستان که عامل مستقیم جنگ و بربادی وطن ما بود و میباشد، پیدا شد و کتلیست را در زمینه بازی کرد و مینماید. مردم و کشورما در این مقابله صدمات شدید جانی، مالی و روحی را متحمل شده میشوند جناحهای خلق و پرچم حزب دموکراتیک خلق افغانستان با درک از تغییر سیاست در کشور به خاطر نجات و بقای خود از ضربات احتمالی حکومت محمد داود، اقدام به وحدت نمودند، اما وحدت مذکور اورگانیک و دقیق نبود. از همان اوایل هفتم ثور اختلافات قبلی بین دو جناح باز شدت پیدا نمود (قرار شنیده گی در روزهای اول حادثه هفتم ثور، حفیظ الله امین، ببرک کارمل را تهدید به مرگ کرد اما نورمحمد تره کی در زمینه مداخله کرد). گرچه در اوایل تغییر رژیم، مردم نه تنها مخالف نبودند، بلکه تا حدودی راضی به نظر می رسیدند. اما چپروی تند در سیاست حکومت جدید و عدم رضایت جناح پرچم در شیوۀ برخورد حکومت با مردم سبب گردید تا یک تعداد رهبران جناح پرچم به خارج تبعید و تعداد دیگر رهبری و اعضای آن جناح زندانی و به قتل رسیدند. جناح خلق با تعقیب سیاست خشن و تند به خصوص کادرهای بی تجربه و کم سواد، که صرف با فرا گرفتن اندک از تیوری مارکسیزم ـ لیننیزم بدون درک واقعیت جامعه افغانی و اینکه در کشور متدین و مذهبی، با داشتن خصوصیات و فرهنگ به خصوص افغانی و اینکه وطن و مردم ما در کدام یک از مراحل تاریخی قرار دارد (نیمه فیودالی و مناسبات کهنه). همچنان هرگز تسلیم زور و خشونت نشده و نمیشوند، میخواستند تا نظام سوسیالستی را بر چنین جامعه تحمیل نمایند. در زمینه بیانیه های رهبران آنوقت شاهد ادعا میباشد.

صدور فرامین هشتگانه (گرچه به منافع اکثریت جامعه بود) نسبت عدم مساعد بودن زمان، شکل و شیوه تطبیق آن و اوامر رهبری دولت به شکل خشونت بار، برخورد نا سالم با مردم، فرورفتن در قدرت، فراموش نمودن اهداف ایدیولوژی و شیوه عملکرد آن، زندانی نمودن و کشتار هزاران هموطن ما در مرکز و ولایات کشور سبب گردید تا قیامها علیه دولت وقت به همکاری و رهبری دول همسایه به خصوص دولت پاکستان شروع گردد. فوقاً یاد آور گردیدم که عامل عمده مداخله خارجی در قضایا وطن ما و جنگ سرد بود، و مهره های مورد ضرورت خود را قبلاً بین سالهای ۱۳۵۰ الی ۱۳۵۷ تحت تربیه قرار داده بودند. چنانچه در زمان جمهوریت محمد داود تحت رهنمائی استخبارات پاکستان شورشها را در بعضی مناطق کشور ما به راه انداختند.(صفحه ۱۳۴ کتاب کرباس پوشهای برهنه پا خاطرات دوکتور محمد حسن شرق) اما مهره های شکست خورده دوباره به پاکستان پناه بردند و تحت تربیه مجدد با امکانات بیشتر قرار گرفتند و ازین اگنتهای پاکستانی رهبران جهادی(!) ظهور نمود.

با قیام و یا کودتای هفتم ثور دولت جدید تشکیل گردید و توسط تعدادی زیاد کشورهای جهان به رسمیت شناخته شد، مناسبات سیاسی و دیپلوماتیک برقرار گردید. اما برخورد ناسالم با مردم زجر و شکنجه، زندانی نمودن و کشتار هموطنان ما توسط مسئولین حزبی و دولتی بالخصوص اورگان استخباراتی اکسا و کام، تعقیب سیاست خشن و عوامل خارجی، بحران کشورما را شکل بین المللی داده، هردو بلاک شرق و غرب آماده گی جنگ غیر مستقیم را گرفتند. بلاک شرق به رهبری اتحاد شوروی با درک اینکه حفیظ الله امین برعلاوه تعقیب سیاست خشن و کشتار دسته جمعی و نسل کشی (قضایای ولایات هرات، بامیان و سایر نقاط کشور که اسناد و صحبت های شان ثبت شده) و مخالفت علیه سیاست های شوروی در منطقه، قتل نورمحمد تره کی و زندانی نمودن فرکسیون تره کی از جناح خلق و اینکه بلاک غرب به رهبری امریکا به کمک همپیمانانش جهت انتقام از شوروی در شکست ویتنام و جلوگیری از پیشرفت شوروی به جانب جنوب و سایر دلایل به شمول ایجاد کمپهای تربیت نظامی توسط امریکا در خاک پاکستان و ایران جهت تربیه تروریستان، سبب گردید تا شوروی آماده گی حمله به افغانستان را نظر به دلایل فوق، سرنگونی رژیم امین، محفوظ نگهداشتن جمهوریتهای آسیای میانه و . . . بگیرد. در مرحله اول زمینه وحدت دوباره حزب دموکراتیک خلق افغانستان جناح های خلق (فرکسیون تره کی) و پرچم رامهیا نموده و بعداً به کشورما قوای خود را پیاده نمود. با این عمل شوروی سیاست جهانی تغییر کرد. حتی اختلاف نظر بین اعضای بلاک شرق به وجود آمد بلاک غرب در راس امریکا، اکثر کشورهای اسلامی به خصوص عربستان سعودی تحت نام اینکه اسلام در خطر است اما هدف عمده پخش و انتشار مذهب وهابی در افغانستان، پاکستان و کشورهای آسیای مرکزی، دول همسایه افغانستان، حتی دولت اسرائیل که علیه کشورهای اسلام در جنگ بوده و میباشد در مخالفت با شوروی، متحد شدند، بنام داعیه افغانستان و کمک به مسلمانان، از یک اسلام برعلاوه گروپهای خورد و کوچک تنظیمهای هفتگانه در پاکستان و تنظیمهای هشتگانه را در ایران بوجود آوردند. دولت چین برعلاوه کمک سلاح و مهمات کمپ های تربیه تروریستان را در خاک خود، که اکثر تربیه شده گان آنرا اعضای گروپهای ماوئیستی تشکیل میداد ایجاد نمود. بنام جهاد (در حالیکه جهاد از نظر لغوی به معنی کوشش کردن و کوشیدن به اندازه طاقت و مبارزه کردن در راه حق میباشد. و کلمه مجاهد به معنی کوشش کننده، که در راه حق به خاطر تطبیق و عملی کردن هدایات خداوند(ج) جهت به وجود آوردن عدالت، برادری و برابری بدون نظرداشت منافع شخصی یعنی خاص از برای خداوند(ج) میباشد، نمایند). در حالیکه تنظیمها و گروپهای ماویئستی که تحت نام اسلام صرف به منافع شخصی و برای کشورهای بیگانه (حتی دشمنان اسلام) فعالیت های تخریبی از قبیل قطع راه های مواصلاتی، سوختاندن مکاتب، تعمیرات دولتی، تخریب استیشنهای برق، پل و پلچک و دهها ساختمانهای دولتی (دارائی عامه یعنی بیت المال)، چور و چپاول اموال تجارتی ملکیت تاجران، قتل و کشتار مردم را مرتکب گردیدند. جهت تائید و وضاحت موضوع مطالب ذیل قابل دقت میباشد:

۱ ـ کمپ های تربیت نظامی برای کدام مقاصد در پاکستان، ایران و چین ایجاد گردید؟ آیا این مجاهد نما ها که تربیت نظامی را فرا گرفته بودند هموطنان ما را نوازش میدادند و یا به قتل میرسانیدند؟

۲ ـ ملیارد ها دالر پول نقد که کشورهای عربی، غربی، امریکا و سایر کشورها برای کدام مقاصد تحت نام داعیه افغانستان از طریق آی ـ اس ـ آی برای تنظیمهای جهادی و قوماندانان متناسب به فیصدی حجم فعالیتهای تخریبی، ترور و کشتار شان پول نقد و سایر کمکها توزیع میگردید؟ بهترین سند در زمینه اثر دگروال یوسف مسئول بخش افغانی آی ـ اس ـ آی (استخبارات پاکستان) میباشد، که در کتاب تلک خرس بصورت مفصل ارتباطات رهبران جهادی را با اداره آی ـ اس ـ آی، سبک و شیوه کارشان، اجرای اعمال تخریبی آنان را در تمام افغانستان و بخصوص شهر کابل (آتش همیش روشن باشد) توضیح نموده، علاوتاً بازدیدهای رهبران جهادی را با رئیس استخبارت امریکا، بصورت عموم در خانه ضیاالحق توزیع، مقدار و انواع سلاح های مختلف النوع، کشورهای کمک کننده سلاح، شرکت و همکاری کارمندان نظامی پاکستان در فعالیتهای تخریبی و تروریستی و دهها حوادث مختلف در زمینه کشتار هموطنان ما به صورت مفصل تشریح داده است. (هر افغانیکه علاقه دارد تا حوادث وطن خود، نقش رهبران جهادی و کشورهای خارجی هردو بلاک در ویرانی و کشتار مردم ما چه بوده باید همین کتاب را با آنکه از عینک رژیم پاکستان تحریر شده، مطالعه نماید) به همین شکل جورج آرنی ژورنالیست و نویسنده انگلیسی در کتابی بنام "افغانستان گذرگاه کشورکشایان" مطالب فوق را با مدارک مستند دیگر از شیوه برخورد، اشکال زجر و شکنجه و کشتارها را مفصلاً ارائه داشته است. محترم آقای ریگستانی وکیل مردم در پارلمان افغانستان که در این اواخر از وظیفه اش استعفا نمود در یک اثر خود به صراحت از کشتار کارمندان دولت، اعضای ح.د.خ.ا. و اعضای گروپ توسط شورای نظار با افتخار یاد آورشده است. به همین منوال دهها اثر دیگر توسط دانشمندان، تاریخ نویسان و ژورنالیستان داخلی و خارجی درزمینه برشته تحریردرآمده که بیانگرجنایات به اشکال فجیع آن میباشد.

۳ ـ معادل ملیاردها دالر سلاحها و مهمات مختلف النوع مدرن ثقیل و خفیف، کمک دول ذیدخل در قضایای کشورما به تنظیمها توسط پاکستان و ایران توزیع گردید. آیا سلاح و مهمات مذکور برای وترین های منازل رهبران و به اصطلاح مجاهدین صاحبان داده شده بود؟؟ و یا توسط آن هزاران انسان کشورما از بین رفت؟ آیا آن راکت های سکر۲۰ ـ ۳۰ ـ ۶۰ و . . . که از ساحات مختلف بالای قراء، قصبات، شهرها پرتاپ میگردید. آیا راکتهای مذکور تنها بالای منازل اعضای حزب و افرادیکه در ادارات دولتی آن زمان اجرای وظیفه میکردند اصابت مینمود؟ یا هزاران منزل رهایشی و ساختمانها که دارائی عامه بود تخریب و هزاران افغان شهید شدند؟

۴ ـ چه تعداد هموطنان ما به اثر انفجارات، حریق و چور و چپاول نمودن قطارهای اکمالاتی که مواد غذائی را برای مردم انتقال میدادند، توسط مجاهدین نما ها کشته شدند؟

۵ ـ به اثر راه گیریها جاده های مواصلاتی، حملات شبانه بالای منازل مردم در تمام نقاط کشور، ترور نمودن کارمندان دولت و مردم عادی در همه نقاط کشور چه تعداد شهید شدند؟ این رهبران و قوماندانان در نقطه، نقطه کشورما نسبت مظالم به جان، مال و ناموس مردم داستانهای نفرتبار آفریده اند. تنها از شیوه و شکل کشتار هموطنان ما انواع قتل های ذیل را اختراع و ثبت تاریخ نمودند و صدها کست ویدوئی از جنایات شان نزدهموطنان ما موجود است که به شیوه ذیل کشتار نمودند:

۱ ـحلال کردن مانند گوسفند.

۲ ـ در جوال انداختن و از کوه لول دادن.

۳ ـ قتل رقص بسمل اکثراً توسط قوماندانان گلبدین در مناطق جنوب کابل بود.

۴ ـ سوختاندن هموطنان ما توسط تیل،

۵ ـ هموطنان ما را در دشتها، برهنه نموده و بشکل چارمیخه به روی زمین بسته نموده و بدن شان را مواد شیرین میمالیدند و میرفتند تا حشرات به خصوص زنبورها گوشت و پوست شان را گزیده و میخوردند.

۶ ـ ذریعه تبرزین کشتن که شیوۀ جنایت قوماندان لطیف در منطقه کندهار بود.

۷ـ خصی نمودن گرفتار کنندگان تا لحظه مرگ، شیوۀ جنایت قوماندان در منطقه بغلان بود.

۸ ـ به درخت از پای آویزان کردن.

۹ ـ انداختن در چاه و کاریزها "چاه آهو" در پنجشیر گودالهای سیټ او کنډاو از جنایات حقانی و صدها چقری و گودال در مناطق مختلف کشور.

۱۰ ـ کشتار توسط فیر سلاح که شکل معمولی قتل بود و بصورت عموم اکثر مجاهدین(!) مرتکب چنین جنایت شده اند. و دهها شکل کشتار دیگر . . . که به اثر اعمال فوق یعنی قتل، ترور، تخریبات و جنایات صدها هزار هموطن ما (خلقی، پرچمی و سایر کارمندان دولت به شمول مردم عادی) بشکل فجیع کشته شدند. در همه قریه ها، قصبات و شهرها از اجساد بدست آمده ای هموطنان ما قبرستانهای بزرگ و تپه های شهدا را احداث نمودند، اینکه اجساد چه تعداد هموطنان ما بدست نیآمد به خداوند متعال معلوم است. آیا این شهدا و قربانیان که به اثر مجاهدت فوق الذکر تنظیمهای جهادی، جان های شیرین خود را از دست دادند همان دو ملیون نفر مورد نظر تبلیغ کننده گان نیست؟ واقعاً همان هموطنان عزیز ما میباشند که توسط دشمنان وطن که در خارج کشور به خاطر ویرانی وطن و کشتار هموطنان ما تربیه شدند و دستآورد تربیه فرا گرفته شان میباشد شهید گردیدند و تا امروز قتل، کشتار، ویرانی، چور و چپاول به اشکال مختلف ادامه دارد. و بهترین مثال در زمینه جنایات خیلی وسیع این مجاهدین نماها بعد از ۸ ثور۱۳۷۱ میباشد که به خاطر منافع شخصی، گروهی، تنظیمی، قومی، منطقه ای و عقیده تی به صدها هزار هموطن ما را به قتل رسانیده، وطن را ویران، اموال مردم را چور و چپاول نمودند، دارائیهای عامه را بنام غنیمت غصب و دهها اعمال خلاف قانون و شریعت را مرتکب شده و میشوند. ضرورت به مثال دادن ندارد، برعلاوه فلمهای مستند، آثار تحریر شده داخلی و خارجی، شاهدان عینی خود هموطنان ما میباشند. مرحلهء بعدی حضور طالبان در جامعه ما میباشد که برعلاوه تعصب شدید مذهبی محدود نمودن حقوق و آزادیهای هموطنان ما به خصوص زنان، کشتارهای دسته جمعی و نسل کشی در مناطق شمالی و مرکزی کشور، تخریب و از بین بردن آثار فرهنگی و کلتوری وطن ما ایجاد مراکز تربیه تروریستان بین المللی مانند غده سرطانی که مکروبها را از کشورهای مختلف جهان به دور خود جمع نموده، از یک طرف اسلام را بدنام و در ذهنیت جهانیان کوبیدند و از جانب دیگر همه بشریت را تهدید نموده روزانه به اثر اعمال تروریستی آنان صدها نفر بقتل میرسند. و بعد از سقوط طالبان و پیاده شدن (تجاوز) قوای ناتو در کشورما که با قتل بیش از چهارهزار نفر اسیر خلاف پرنسیپهای بین المللی در شبرغان شروع شده، با قتل، کشتار، تجاوزات به مال و ناموس مردم ادامه دارد، کشتار دسته جمعی افراد غیرنظامی در مناطق مختلف کشور به اثر بمباران هوائی و زمینی ناتو، و اشکال مختلف آن ادامه دارد، لذا قضاوت به دوش شما هموطنان ما که بعد از حادثه هفتم ثور ۱۳۵۷ تا به ثور ۱۳۷۱ نظر به توضیح مطالب فوق چه تعداد هموطنان ما را بقتل رسانیدند و بعد از آنکه قدرت دولتی را پارچه پارچه چور و چپاول نمودند، چه تعداد هموطنان ما بدست این مجاهد نماها شهید شدند و بعد از آن بدست متعصبین مذهبی و تروریستان بین المللی (طالبان و گروه القاعده) و سپس توسط قوای ناتو، طالبان و . . .. روزانه به قتل میرسند. آیا باز هم خلقیها و پرچمیها هستند؟. حال باید عملکرد دولت آنوفت افغانستان، باصطلاح کمونستها (خلقی و پرچمی) یاد میگردند را مورد غور و بررسی قرار داد که واقعاً قاتل دوملیون هموطن ما میباشند یا نه؟ بهتر است تا حکومات آنوقت را بصورت جداگانه با نظرداشت اینکه جرم عمل شخصی است (هدف این است تا هردوره را بصورت مشخص، با نظرداشت اینکه در خصومت قرار داشتند و صد ها پرچمی توسط حکومت تره کی ـ امین بقتل رسیدند مورد مطالعه قرار داد) بصورت جداگانه و موجز با شیوه برخورد شان در مقابل مردم و کشورهای مداخله گر مطالعه نمود. و بعداً اصدار حکم در زمینه جنایات شان کرد :

ـ مرحله اول هفتم ثور ۱۳۵۷ الی ورود قوای شوروی به خاک ما: با ایجاد رژیم جدید، حکومت تازه بنیاد که از هنر دولت و مردم داری فهم و تجربه لازم نداشتند، قدرت و صلاحیت چشم بینای شان را کور و دست پر از مرهمت حکومتداری را به کرزهای آتشی تبدیل نمود، در اولین مرحله اشخاص صاحب نفوذ با تجربه و چیز فهم را از بین برده و با تعقیب سیاست خشن رهبری و کادرهای جناح خلق بدون درک از جامعهء خود، اعلان جهاد(!) را علیه مردم و سازمانهای سیاسی بنامهای (اخوان الشیاطین، اشرافیت ناسیونالیستهای تنگ نظر، ماویستها، بقایای رژیم نادرغدار، فیودالها، ملاکین و . . .) نموده و تعداد وسیع مردم را تحت تعقیب، شکنجه و اذیت قرار داده هزاران هموطن ما به اشکال مختلف (برق دادن، ناخن کشیدن، از طیاره پرتاب کردن توسط منصور هاشمی و همکارانش در مناطق بدخشان و تخار، جوقه ـ جوقه زیر خاک نمودن، دستگیری دسته جمعی و سر به نیست کردن «حادثه شورش منطقه چندوال شهر کابل، کشتن اضافه از صد نفر توسط احکام علیشاه پیمان قوماندان عمومی پولیس، حادثه بغلان توسط والی آقای آفت، کشتار دسته جمعی اضافه از سه صد نفر در کنرها و . . .»، به دریا پرتاب کردن و . . ..در شهرها و بعضی قصبات قصه های از مظالم کادر های آن رژیم وجود دارد) و سایر شیوه های برخورد به مقابل بزرگان قومی در جامعه نیمه فیودالی کشورما که ریشسفیدان، روحانیون و بزرگان قوم نقش ارزشمند در بین مردم و اجتماع دارند، سبب گردید تا علیه رژیم برخواسته و مقاومت نمایند و این مرحلهء میباشد که آب به آسیاب بلاک غرب و دشمنان افغانستان، پاکستان ریخته میشود. و زمینهء مداخله غیر مستقیم که شامل ایجاد مراکز تربیت گروه های تخریبی و تروریستی میباشد، آغاز میگردد.

اتحاد شوروی بخاطر منافع خود، جلوگیری از مداخله های بعدی که سرحدات جنوبی اش محفوظ بماند، از یکطرف زمینه های وحدت دوجناح از هم رمیده حزب ( خلق و پرچم) را به وجود میآورد و از جانب دیگر آماده گی پیاده نمودن قوای نظامی خود را به کشورما می گیرد. همان بود که با تیره شدن مناسبات بین رژیم امین و شوروی، با یک حمله غافل گیرانه قوای نظامی خود را درکشورما پیاده نموده، امین و یک تعداد اعضای گروپش را از بین بردند و حزب متحد شده تحت رهبری ببرک کارمل حکومت جدید را به وجود آورد. با پیاده شدن قوای شوروی در کشورما، سیاست جهانی تغییرنمود. از یکطرف اختلاف بین اعضای بلاک شرق بوجود آمد و از جانب دیگر شوروی در ذهنیت جهانیان محبوبیت قبلی خود را از دست داد. و جنگ سرد به جنگ نیمه مستقیم بین هردو بلاک شرق و غرب شروع شده و شدت پیدا نمود. هردو طرف بخاطر تحقق منافع خویش و بدست آوردن پیروزی بیشتر در جنگ ازسلاح های مختلف جدید و کهنه خود در وطن ما استفاده نمودند. در داخل کشور رژیم جدید با تعقیب سیاست منطقی تر نظر به حکومت قبلی تره کی ـ امین و داشتن تجربهء بیشتر شروع به کار نمود. با نظرداشت شرایط و وضع کشور سیاست ملی و دموکراتیک (نه سوسیالستی و نه کمونیستی) را اعلان نمود، هدف عمده ایجاد نظم و قانون در جهت منافع اکثریت مردم بود، چنانچه اورگانهای مختلف حراست حقوق را ایجاد نمود (در حالیکه در رژیم قبلی رهبری و کادرهای آن از زور، خشونت و دیکتاتوری پرولتاری صحبت و عمل مینمودند، محاکم و اورگانهای حراست حقوق بنام وجود داشت و رژیم در جهت سرکوبی و شکنجه مردم عمل میکرد.) اورگانهای کام و اکسا که مرکز شکنجه، ظلم و کشتار بود، از بین رفت و در عوض اورگان خاد ایجاد و در چوکات قانون وظایف خویش را انجام میداد.

اورگانهای څارنوالی و محاکم اختصاصی منحیث اورگان نظارت کننده و تطبیق کننده قانون به ارتباط وظایف اورگانهای کشف و تحقیق خاد طبق قانون ایجاد گردید، به همین شکل څارنوالی و محاکم قوای مسلح و پولیس در جنب لوی څارنوالی و ستره محکمه جهت ایجاد نظم و حکومت قانون تاسیس و صلاحیتها و وظایف شان طبق قانون تعیین گردید. هدف عمده دولت در آن زمان تطبیق یکسان قانون بود و طبق روحیه ماده ۷ اعلامیه جهانی حقوق بشر که در اصول اساسی جمهوری دموکراتیک افغانستان و قوانین اساسی آنزمان تسجیل شده بود (همه اتباع در مقابل قانون دارای حقوق مساوی میباشند) عمل مینمود، چنانچه جهت تحقق احکام قانون صدها کادر حزبی و دولتی بشمول کارمندان خاد و قوای مسلح در صورت تخلف از قانون، زجر و شکنجه مردم طبق قانون حتی به اشد مجازات محکوم شدند. برای رژیم آن وقت هرکسیکه (کارمند دولت، عضو حزب، مخالف دولت) از قانون تخلف میکرد مجازات میگردید. به همین دلیل بود که نسبت مداخلات خارجی و مخالفین دولت حجم فعالیت ها تخریبی و تروریستی زیاد بوده، و اورگان خاد منحیث خدمتگاران مردم و وطن جنایت کاران را پیش و یا بعد از انجام اعمال جنایت کارانه شان دستگیر مینمودند و جلو هزاران وقوع جنایت شان را در مرکز و ولایات کشور کشف و خنثی نمود. به همین دلیل اورگان متذکره دشمنان زیاد داشت. علاوتاً فامیلهای که اولاد شان عضویت گروپها و سازمانهای مخالف دولت را داشتند از عضویت و ارتباط اولاد و اعضای فامیل خود با سازمانهای تروریستی و مخالف دولت مطلع نمیبودند، حینیکه مستند و با اسناد دستگیر میشدند، برای شان قابل قبول نبود و با داشتن شناخت قبلی از اورگانهای کام و اکسا و تبلیغاتیکه دشمنان داخلی و خارجی علیه اورگان خاد که اعمال جنایتکارانه شان را خنثی و برملا میکرد، ذهنیت مردم را تغییر داده، فکر میکردند که اعترافات عضو فامیل شان توسط زور و شکنجه گرفته شده. اما اورگان څارنوالی اختصاصی منحیث نظارت کننده تطبیق قانون بر اورگانهای خاد تاسیس و روزانه از اورگانهای خاد بشکل واقعی (نه فورمولیته) نظارت بعمل میآورد.

چون مداخلات وسیع خارجی، فعالیتهای تخریبی و تروریستی تنظیمهای جهادی، سازمانهای تروریستی ماوئیستی و سایر گروپها که جنگ را بالای رژیم وقت تحمیل نموده بودند، اورگان خاد که از نظر وظیفه در پهلوی قوای مسلح وقت نقش سازنده را در جهت تثبیت کشف، دستگیری و تخقیق دشمنان مردم افغانستان ایفا میکرد. به همین سبب اورگان خاد مرکز ثقل تبلیغات دشمنانه داخلی و خارجی رژیم آنوقت را تشکیل میداد و به طبق عادت گمان میرود که دشمنان و مخالفین در موقع خواب هم علیه اورگان متذکره و اعضای رژیم آن وقت دشنام بدهند، چون مانند قاری صاحبان دشنام دادن را فرا گرفته اند. نمیتوانیم از بعضی تخلفات، قانون شکنیها و شکنجه دادن بعضی از کارمندان انگشت شمار خاد در مرکز و ولایات چشمپوشی نماییم، هرگاه متخلفین تثبیت و تشخیص میگردید قانوناً مجازات میگردید. جهت معلومات و ثبوت ادعا شما هموطنان عزیز باید متذکر شوم که چار نوع کنترول بالای کارمندان و اورگان خاد وجود داشت: ـ اورگان څارنوالی اختصاصی که طبق پلان معینه از اورگانهای کشف، تحقیق و نظارتخانه ادارات مربوطه بشمول زندانها نظارت میکرد. ـ آمرین و روسای ادارات مربوطه ـ ریاست سوم خاد که یک وظیفه اش کنترول کارمندان خاد بود. (استخبارات بداخل خاد) ـ ریاست امور سیاسی خاد بود که کارمندان هر اداره خاد ماهانه جلسات حزبی داشتند، در صورت تخلف از قانون در جلسات حزبی اعمال کارمند متخلف مورد انتقاد قرار میگرفت و ثبت پروتوکول شده به ریاست عمومی ارسال میگردید و در آنجا نظر به شدت تخلف تصمیم به تعقیب عدلی گرفته میشد، این پروسه را اختلافات جناحی حزب (خلقی و پرچمی) دقیقتر ساخته بود. ـ حکم وجدان، ترس از اورگانهای فوق و یاد شدن تخلف قانونی شان در جلسات رهبری اورگان خاد دارد.

امیدوارم که چند مثال کوچک بعضی سوالات شما هموطنان مارا جواب باشد:

ـ تروریستانیکه حوادث انفجارات سینمای پامیر، میدان هوائی کابل، جوار سفارت هند، سینمای آریانا، مکرویانهای اول و سوم، راکت پرانی بالای ایستگاه سرویس پهلوی وزارت معارف، سرای شهزاده، میدان هوائی کابل، انفجارات ۲۶ طیاره در میدان هوائی شیندند، مزار شریف، کندهار، هرات و سایر ولایات و . . . را مرتکب شدند. چه تعداد هموطن ما در این جنایات بقتل رسیدند. همین جانیان توسط کار استخباراتی با اسناد و مدارک دستگیر و به اعمال خود اعتراف و محاکمه علنی گردیدند باید مجازات میگردیدند؟ آ یا مسوولین دولت وقت روی قاتلین را میبوسید و با دادن تحفه آنها را رها میکرد. لذا با درنظرداشت اینکه جهت کمک به رژیم فعلی کشورما بخاطر تحقق سیاست های بخصوص خود ۳۴ و یا بیشتر کشورها در راس بزرگترین قدرت جهان امریکا برعلاوه پیاده نمودن قوای نظامی خود در وطن ما، کمک های نظامی و مالی فراوان برای رژیم موجود جهت سرکوب تروریستان که خودشان بوجود آورند (زائیدند) تربیه و بزرگ نمودند مصروف جنگ با آنان و کشتار هزاران هموطن بیگناه و غیرنظامی ما میباشند. در حالیکه بین سالها ۱۳۵۹ الی ۱۳۷۱ همین تعداد کشورها علیه رژیم وقت در جنگ غیر مستقیم نظامی و جنگ مستقیم تبلیغاتی قرار داشتند. همان طور که رهبران جهادی جنگ نظامی آن قدرت ها را پیش می بردند، و مرتکب قتل صدها هزار هموطن ما گردیده اند، قلم بدستان و ژورنالیستان که در خدمت دشمنان وطن و مردم ما قرار داشتند و در جنگ تبلیغاتی طبق هدایات اورگانهای استخباراتی مداخله گران با دورغ پرانی، سیاه را سفید و سفید را سیاه جلوه داده اکثر جنایات خویش را بگردن حکومت آن وقت میانداختند، به همین لحاظ از یک طرف ذهنیت مردم ما بخصوص در خارج کشور و مهاجرینیکه در پاکستان و ایران بسر میبردند تغییرداده اند. و از جانب دیگر همین اشخاص بودند که در تحقق پلانهای دشمنان کشورما کمک نمودند. علاوتاً محترمان مسکنیار، شکیب علومی، عباسی و همقطاران شان از یک طرف به روحیه دشنام دادن تربیه شده، بدون درک واقعیت همان مطالب فراه گرفته را به اصطلاح (از بر نموده) و هر خاریکه در خانه، کوچه و بازار در پای شان بخلد، دهان را باز کرده همه اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان را بنام اینکه مبارزه مینماییم، دشنام داده توهین و تحقیر مینماید هرگاه وظایف گذشته و فعلی این ژورنالیستها(!) را بدقت برسی نماییم آنان بودند که اعمال جنایت کارانه تنظیمها را تائید و تبلیغ نمودند، آنان بودند که پلانهای تخریبی و جنایت کارانه استخبارات پاکستان، ایران و سایر کشورهای ذیدخل در قضایای افغانستان را تائیداً تبلیغ نمودند، پروگرامها، مصاحبه ها و . . . را سازمان دادند خلاصه آنان در قتل و کشتار هموطنان ما و در تخریب و بربادی وطن ما با تنظیمها شریک میباشند. اما اشخاص مانند جناب حسن سیغانی که فعلا خود را حسن امیری نام نهاده و امثال شان که عضویت گروپهای تروریستی را داشتند چون خودشان مرتکب جرایم قتل، ترور، مسموم نمودن مکاتب، موسسات عامه، چور و چپاول، اختطاف و دهها جنایت دیگر شدند و بعد از مرور زمان که در جبهات توسط تنظیمها، بخصوص گلبدین رانده و سرکوب شدند و رهبر سازمان ساما شهید قیوم رهبر، در پاکستان مانند سایر افغانان چیزفهم توسط گروپ گلبدین ترور گردید. یک تعداد ماویستها در تنظیمهای جهادی تنظیم گردیدند و یکجا در تطبیق پلانهای جنایتکارانه استخبارات پاکستان (آی ـ اس ـ آی ) شریک شدند. لذا یک تعداد هموطنان ما که در همه محافل، مجالس، تلویزونها و سایر منابع تبلیغاتی با صدای رسا، شور و گلون پاره کردنها متذکر میشوند و شکل شعار را برای شان گرفته که (کمونستها دو ملیون انسان را کشتند) و به اصطلاح عامیانه همین مطلب ساجق دهن شان شده است دو مطلب عمده در آن نهفته است:

۱ـ از واقیعتهای فوق مطلع نیستند و صرف تحت تاثیر تبلیغات عاملین اصلی چنین جنایات، نسبت عدم موجودیت منابع واقعی خبری در داخل و خارج کشور قرار گرفته اند.

۲ ـ چون عضویت کدام سازمان و یا تنظیم به اصطلاح جهادی را داشتند، یا طبق وظیفه قبلی که عادت گرفته بودند و یا جدیداً وظیفه گرفته اند تا چنین تبلیغات و دروغ پرانیها نمایند. به امید درک واقعیت از حوادث و قضایای وطن خود.

 بااحترام

 ع. باغبان