16 - 7 - 2007
چگونه در حق مردم افغانستان جفا ميکنند ؟
)وطن پور)
تاريخ افغانستان تاريخي بس شگفت است، اين كشور هميشه مورد توجه ابرقدرتهاي خارجي بوده است و برغم آن كه بسياري از اين قدرتها توانستند وارد خاك افغانستان شوند اما ديري نگذشت كه با تحمل بدترين و سنگينترين شكستها و هزينهها اين كشور راترك كردند. از حملات گستردهي اسكندر در قرن سوم پيش از ميلاد و شكست تلخ و بزرگ وي در افغانستان و تا شكست اتحاد جماهير شوروي، انگيس و بالاخره نيروهاي ناتو. اين روايتها داستان، رمان يا افسانه نيست بلكه واقعيتهاي تاريخي هستند كه در تاريخ به ثبت رسيده است . ناتو كه از حس مسووليتپذيري و اخلاص نيروهاي خود مطمئن بود به درخواست آمريكا براي حمايت از بازسازي افغانستان وارد اين كشور شد و در دولت حامد كرزي كه پس از شكست طالبان و با حضور و حمايت آمريكا تشكيل شد فعاليت خود را در افغانستان آغاز كرد.
امروز بعد سياسي و امنيتي حضور نيروهاي ناتو در افغانستان صرفا به بعد نظامي تبديل شده است و هزينههاي سنگيني كه در اين زمينه به نيروهاي ناتو در افغانستان وارد شده است به مردم غير نظامي نيز تعميم پيدا كرده است به گونهاي كه مردم بيش از طالبان مورد هدف قرار ميگيرند و در بسياري از حملات جنگندههاي ناتو، غيرنظاميان هدف قرار داده مي شوند تا نيروهاي طالبان . در واقع وضعيت فعلي نيروهاي ناتو در افغانستان باز هم بازميگردد به اشتباهات فاحش سياستهاي خارجي دولت بوش. اين دولت بدون داشتن اطلاعات كافي از وضعيت موجود در افغانستان و بدون كسب آگاهيهاي لازم نسبت به ماهيت و هويت ملت افغانستان برنامهريزيهاي قبل و بعد از جنگ افغانستان را پيريزي كرد. از آنجايي كه اروپاييها چون آمريكاييها چندان تمايل و اصراري بر ادامهي تلفات سنگين جنگي آن هم در جنگي كه نتايج پايانياش از همان ابتدا مشخص بود، ندارند تلاش ميكنند كه با حداكثر هزينه، امكانات و نيرو طالبان در افغانستان را شكست دهند و فعاليت عناصر اين افراطيون را ريشه كن كنند اما اين امر ميسر نيست .
سرنوشت و آيندهي افغانستان بايد در نهايت توسط افغانها تعيين شود و رهبري اين كشور در تمامي امور بايد به دست افغانها انجام گيرد، بنابراين ماموريت ناتو در افغانستان ماموريت شكست خوردهاي است و رهبران اروپايي بايد پيش از گسترش دايرهي اين شكست اقدامات لازم براي خروج خود از افغانستان را مهيا سازند . بزرگترين اشتباه ناتو آن بود كه از يك سازمان ائتلافي اروپايي دفاعي-امنيتي به يك بازوي توانمند براي سياستهاي خارجي آمريكا تبديل شد و در همين حال بود كه سياستهاي خارجي آمريكا از ١١ سپتامبر دچار تغييرات شگرف شد تغييراتي كه به شكل فاجعه باري براي منافع ايالت متحدهي آمريكا و هم پيمانان آن زيان بار بود. درك اين واقعيت گرچه براي اروپاييها در طولاني مدت حاصل شده است اما در حال حاضر بسياري از رهبران اروپايي سياستهاي خود را براساس اين واقعيت دنبال ميكنند.
گوردن براون، نخست وزير انگليس، دولت آلمان، هالند و فرانسه در تازهترين موضعگيريهاي خود نسبت به قضيهي فعاليت ناتو در افغانستان اشارههايي مبني بر تمايل خود جهت خروج نيروهاي خود از افغانستان ارائه دادهاند. نيكولا ساركوزي، رييسجمهور فرانسه كه به نزديك ترين فرد به دولت بوش معروف است اخيرا اعلام كرده است ادامهي مشاركت نيروهاي فرانسوي در افغانستان امري حتمي نيست. فرمانده نظامي ناتو نيز اعلام كرده است بايد تغييرات جدي در تاكتيكهاي ناتو انجام گيرد.
در نتيجه اين تحولات ويليام فالون يکي ازجنرالان پرقدرت ارتش ايالاتمتحده اخيرا به پاكستان سفر كرد و با پرويز مشرف، رئيسجمهور اين كشور، لوي درستيز ارتش پاكستان و مسوولين اطلاعاتي ارتش پاكستان (isi)ديدار و گفتگو كرد .علاوه بر اين ريچارد بوچر، دستيار وزير امور خارجه ايالات متحده و جان نگروپونته، معاون وزير امور خارجه اين كشور نيز اخيرا از اسلامآباد ديدار كردند . دليل اين موج تازه سفر مقامات آمريكايي به پاكستان اين است كه شورشها مرز نميشناسند .اين بدان معنا نيست كه آمريكاييها خواستار تعقيب گروههاي شورشي و گسترش دامنه عمليات نظامي به فراسوي مرزهاي افغانستان هستند بلكه برعكس اعتقاد دارند تعقيب اين گروهها بايد از مناطق قبايلينشين پاكستان شروع شود.
ازجانب ديگردرگيريهاي روزهاي اخير بين طالبان و نيروهاي دولتي ، آ مريکائي وناتو تلفات سنگيني بر غيرنظاميان وارد کرده است. افزايش تلفات غيرنظاميان باعث نارضايتي مردم افغانستان شده است .
دولت کرزي نيز از نيروهاي خارجي درخواست کرده است که درعمليات نظامي خود دقت بيشتري به خرج دهند واز تلفات غيرنظاميان جلوگيري نمايند. اما تاکنون چندان توجهي به نظريات دولت افغانستان نشده و نظاميان خارجي هم چنان به عمليات پرتلفات خود وکشتار غيرنظاميان ادامه داده اند. جالب توجه تراين که عمليات نظامي که نيروهاي آمريکائي و ناتو انجام ميدهند تاثير چنداني بر قدرت نظامي طالبان برجاي نگذاشته است. تصرف منطقه ميانشن در قندهار مويد چنين برداشتي است .
قدرت گرفتن مجدد طالبان درشرايطي که نيروهاي خارجي عمليات گسترده نظامي خود را در شرق و جنوب بشدت پي گيري مي کنند.، بدين معنا است که اين گونه عمليات موثر نيست و چه بسا که بدليل تفاوت قايل نشدن بين افراد مسلح طالبان وافراد غيرنظامي ،شامل زنان وکودکان قبايل را بطرف حمايت از طالبان نيز سوق داده باشد. اين که طالبان مي توانند برخي از شهرها را از تصرف نيروهاي دولتي يا آمريکائي وناتوخارج سازند بخودي خود گوياي اين امر است که عمليات نظامي نيروهاي خارجي موثر واقع نشده است. درهرحال هر روز که مي گذرد برآمار تلفات غير نظاميان درافغانستان در اثر بمبارانهاي جنگنده هاي آمريکائي و ناتو افزوده مي شود و بموازات آن خشم و نارضايتي مردم نيز از عملکرد نيروهاي خارجي در حال افزايش است .اين وضعيت دير يا زود نيروهاي خارجي را به بن بست خواهد کشاندو درنهايت موجب شکست وناکامي آنها خواهد شد . همچنان گسترش عمليات هاي نظامي آمريکا و ناتو و به دنبال آن افزايش کشتار مردم از سوي تشکل هاي امداد رساني با انتقاد شديد مواجه شده است .
اخيرا نود و چهار تشکل غيردولتي که در بخش امدادرساني در افغانستان فعاليت مي کنند، با صدور بيانيهايي از افزايش روز افزون شمار تلفات انساني ابراز نگراني کردند. در بيانيه تشکلهاي امداد رسان که نام گروه هاي داخلي و خارجي در آن ديده مي شود ، آمده است ، درپنج ماه گذشته ، حداقل 230 غيرنظامي از جمله هشت زن و کودک قرباني عمليات نظامي نيروهاي خارجي و افغاني شده اند. در اين بيانيه تاکيد شده است، نيروهاي نظامي آمريکا و ناتو به صورت نامناسب به زور متوسل مي شوند.
چهارده غيرنظامي در افغانستان تنها به دليل حرکت در نزديکي نيروهاي خارجي کشته شده اند.اين بيانيه دو روز پس ازآن منتشر شد که نيروهاي آمريکايي با حمله به يک مکتب در زرغون شاه در ولايت يکتيکا ، هفت متعلم را به کام مرگ فرستادند. ولي نيروهاي آمريکايي اين اقدام ضد انساني خود در کشتن هفت کودک را تنها يک اشتباه خواندند. انتقاد تشکل هاي داخلي و خارجي امداد رسان درافغانستان از آمريکا و ناتو نشان مي دهد که حيات مردم به شدت به خطر افتاده است .
نيروهاي خارجي از طريق بمباران مناطق مسکوني که با ادعاي پناه گرفتن نيروهاي طالبان در آن مناطق انجام مي شود، باعث کشتار مردم در افغانستان شده اند.اعتراض به عملکرد نيروهاي آمريکايي و ناتو که بارها از طريق سازمان هاي غيردولتي ، نهادهاي حقوق بشر و دولت ابراز شده است ، هيچگاه مورد توجه مقامات کاخ سفيد و رهبران ناتو قرار نگرفته است . اما گسترش دامنه اعتراض ها به رفتار نيروهاي خارجي که اين بارتوسط تشکل هاي امداد رساني صورت مي گيرد ، بيانگر وجود مخالفت گسترده با خشونت طلبي واشنگتن و متحدينش در افغانستان است . به اعتقاد کارشناسان ، عمليات هوايي آمريکا و ناتو که به افزايش تلفات مردم عادي افغانستان منجر شده ناشي از نگراني نيروهاي خارجي از عمليات زميني است .
بي ترديد ناديده گرفتن زندگي انساني در افغانستان و کشتار مردم از سوي ائتلاف هرگز از خاطره افکار عمومي جهان پاک نخواهد شد .در پي انتقادهاي شديد حامد کرزي از اقدامات نيروهاي خارجي ، ناتو به اشتباه در عملکرد خود در افغانستان اعتراف کرد . با افزايش کشتار غير نظاميان براثر عمليات بي هدف نيروهاي امريکايي و ناتو ، حامد کرزي از نيروهاي خارجي خواست براي جان مردم ارزش قايل شوند . رئيس جمهور فرماندهان نيروهاي امريکايي و ناتو را به همکاري با دولت براي مبارزه با تروريسم فرا خواند.
به دنبال اوج گيري خشم کرزي از عملکرد نيروهاي خارجي ، سخنگوي ناتو اعلام کرد کرزي حق دارد از تلفات غيرنظاميان افغانی خشمگين باشد. وي اذعان کرد که بايد عمليات ضد تروريسم در افغانستان به گونه اي مناسب انجام شود . ازطرف ديگر جنگنده هاي امريکايي با حمله به مناطقي در افغانستان و پاکستان دهها غير نظامي را به کام مرگ فرستادند . مقامات نيروهاي خارجي در افغانستان مدعي هستند که عمليات هوايي در مناطقي انجام مي شود که تروريست ها در آن مناطق پناه گرفته اند .
اما اين ادعا با واقعيت ها سازگاري ندارد . به عبارت ديگر بمباران هاي ناتو و آمريکا در مناطق مسکوني صورت مي گيرد و بيشترين تلفات نيز متعلق به غير نظاميان است . از سوي ديگر بمباران گسترده مناطق مختلف افغانستان به بهانه مبارزه با تروريسم ، ناامني دراين کشور را افزايش ميدهد . درحال حاضر تهديد جان مردم از طريق عمليات بي هدف ناتو ، نوعي ناامني رواني را در سطوح مختلف جامعه به وجود آورده است . علاوه براين گستردگي عمليات هوايي ناتو باعث شده است روند بازسازي دچار رکود شود .
بنابراين تا زماني که نيروهاي خارجي برنامه ای روشن و هدفمند براي مبارزه با تروريسم تدوین نکنند ، کاهش کشتار غير نظاميان ، ثبات داخلي و رونق اقتصادي در افغانستان میسر نمي شود . انتشار گزارششهای محافل اطلاعاتي - امنيتي آ مريکا در گذشته نشان داد که سياست هاي کاخ سفيد به افزايش تروريسم و ناامني در جهان منجر شده و تروريسم بين المللي را گسترش داده است .روزي نميگذرد كه خبر كشته شدن تعدادي از مردم غير نظامي در حملات جنگندهاي آمريكا منتشر نشود و پس از آن طولي نميكشد كه فر ماندهان نظامي ناتو با اتخاذ موضعگيري اعلام ميدارند اين افراد مظنون به عضويت در تشکلات طالبان هستند.
گويا به جاي آن كه جنگندههاي آمريكا از بمبهاي هوشمند براي بالا بردن سطح هدف گيري دقيق استفاده كنند، از بمبهاي كودن كه هيچ دقتي درهدف گيري ندارند استفاده ميكنند و گرنه چگونه ممكن است كه در هر بار حملهي نظامي جنگندههاي آمريكايي به مناطقي كه مظنون به فعاليت طالبان هستند بيشتر غير نظاميان هدف قرار داده ميشوند! ابراز تاسف و انجام عذرخواهي از سوي يك طرف نظامي نسبت به اشتباهي كه در انجام ماموريت و هدفي كه به او موكل شده است يك امر معمول و بلكه يك اصل ديپلماتيك كاملا معروف است به طوري كه امروز سياست عذرخواهي و ابراز تاسف نسبت به اشتباه سياسي يا نظامي به عنوان يكي از اصول عامهي ديپلماسي تعريف ميشود؛ اما اين تاسف هرگز نميتواند از بار مسووليت قانوني و انساني مربوط به جنگهاي نظامي بكاهد، وآنگهي تاسف و اشتباه نيز بار معنايي خود را دارد .
زماني كه در برههاي از زمان عذرخواهي نسبت به امري انجام ميگيرد به آن معنا است كه آن اشتباه دوباره تكرار نخواهد شد اما اين موضوع دربارهي افغانستان و عراق قابل تطبيق نيست زيرا يك نوع جنايت هميشه در حال تكرار شدن است و هميشه غير نظاميان مسلح در حملات نيروهاي آمريكا در عراق و نيروهاي ناتو در افغانستان قرباني ميشوند. بنابراين ابراز تاسف و عذرخواهي از اشتباهي كه بعضا به يك واقعيت تبديل شده است، اصلا قابل قبول نيست. ياپ دو هوپ شفر،سکرترجنرال ناتو در توضيح كشته شدن بيش از بيست وپنج غير نظامي كه در حملات جنگندههاي ناتو در جنوب افغانستان هدف قرار داده شدند، به اختصار ميگويد كشته شدن اين بيست وپنج نظامي امر بسيار تاسفباري است.
اما شفر بايد بداند براي تعبير احساس خود نسبت به اين فجايع انساني در افغانستان كه تكراري و مشابه به هم است به كلمهاي غير از متاسفم نياز دارد كلمهاي كه بتواند عمق فاجعه را بيان كند و باري از هم و غم باقيماندگان اين فجايع انساني را بر دارد .سربازان ناتو نبايد فراموش كنند كه آنها هزاران كيلومتر راه طي نكردهاند تا پيامآور قتل و كشتار، هرج و مرج و ويراني باشند.
ناتو اگر نميتواند نيروهاي خود را از افغانستان خارج سازد حداقل اين نيروها را به عاملي براي هدف قرار دادن غير نظاميان تبديل نكند. از زماني كه آمريكا رياست ناتو در افغانستان را به عهده گرفته است الگوهاي عمليات نظامي به چيزي كاملا مشابه و برابر با عمليات نظامي آمريكا در عراق تبديل شده است. در هر عمليات نظامي كه در افغانستان يا عراق انجام ميشود اگر ده غير نظامي كشته شوند ميان آنها دو مظنون دستگير يا كشته ميشوند و در برخي اوقات اين دو مظنون نيز در ميان تلفات انساني اين عملياتهاي نظامي ديده نميشود. در تمامي عملياتهاي نظامي كه در عراق توسط نيروهاي آمريكايي انجام مي گيرد و اكثرا در شب واقع ميشود، كودكان و زنان عراقي هدف قرار داده ميشوند و برغم آن فرماندهي آمريكا اعلام مي دارد كه در آن منطقه يا آن منزل افراد مظنون به فعاليت تروريستي يا مسلحان شبكهي القاعده مستقر بودند در حالي كه دوربينهاي رسانههاي خبري چيز ديگري از اين حادثه را به نمايش ميگذارد ، چيزي كه حقيقت سياستهاي وحشيانه و تلخ را نشان ميدهد.
از همان زمان كه آمريكا فرماندهي نيروهاي ناتو در افغانستان را برعهده گرفت الگوي سياست نظامي در عراق و افغانستان كاملا مطابق شده است. روزي نميگذرد كه ده تا پانزده تن از غير نظاميان در عمليات متفرقهي ناتو در افغانستان كشته نشوند، جالب آن كه تعداد اشتباهات نيروهاي ناتو در هدف گيري دقيق محل فعاليت اعضاي طالبان روز به روز بيشتر شده است. چندي پيش در يكي از اين عملياتها در جنوب افغانستان به گفتهي كرزي، بيش از پنجاه غير نظامي افغان كشته شدند در حالي كه سکرترجنرال ناتو تعداد اين تلفات را تنها بيست وپنج غير نظامي اعلام كرد و با ابراز تاسف مختصري اعلام داشت:
اعضاي طالبان از غير نظاميان به عنوان سپر انساني استفاده ميكنند به همين دليل است كه در هر بار عمليات نظامي تعدادي از غير نظاميان تلف ميشوند. اگر بخواهيم موشكافانه اين اظهارات شفر را ارزيابي كنيم، ميبينيم كه نيروهاي ناتو براساس قانون صريح بينالملل بايد به حق ملتي براي انجام مقاومت مشروع در برابر نيروهاي خارجي معترف باشند. بنابراين براساس اين اصل صريح فرماندهي نيروهاي ناتو نبايد براساس بهانهي سپرهاي انساني مردم بيگناه را هدف توپ و گلوله قرار دهد زيرا اين مردم حتي در صورت عدم حضور طالبان در ميان خود حق حمل سلاح براي رويارويي با دشمن را دارند . اظهارات شفر براي توجيه عمليات اخير نيروهاي ناتو در جنوب افغانستان نه از جنبهي نظامي نه از جنبهي قانوني و نه حتي از جنبهي اطلاعاتي يعني ارزيابي منطقهي حادثه قبل از انجام حملات نظامي قابل توجيه نيست. جنگندههاي آمريكايي بنا بر اظهارات مسوولان ا تنها در عمليات نظامي جنوب افغانستان بيش از شصت تن از غير نظاميان را كشته كه بسياري از اين افراد متعلق به يك خانواده بودند و براساس اطلاعات بدست آمده سه خانوادهي هجده نفره در اين حملات كشته شدند. گويا سياست هرج و مرج و بحران ائتلاف ديگر نيازي به رسوايي ندارد زيرا عملكرد اين نيروها به حد و مرزي از رسوايي رسيده است كه ديگر هيچ كس را ياراي تحمل اين رسواييها نيست .
پیمان ناتو با جدی تلقی کردن اوضاع افغانستان بهترین طرح ممکن را برای بهبود شرایط در این کشور پیدا کنند این در حالی مطرح می شود که به نوشته هفته نامه اکونومیست ناتو درگیر عملیاتهای خونین زمین گير شده است و ناتو در سرزمینی برای موفقیت تلاش می کند که پیشتر آنجا اردوهای مختلفی از جمله بریتانیا در قرن نوزدهم میلادی و اردوی اتحاد جماهیر شوروی در قرن بیست شکست خورده اند براستی یکی از سوالات عمده در افغانستان این است که چرا ناتو هم در تامین امنیت در افغانستان موفقیت چندانی نداشته است .
موقعيت ناتو درافغانستان چندان تفاوتى باوضع ماشين جنگى بوش در عراق ندارد. اكنون بيش از يك سال از زمانى كه ناتو رهبرى نيروهاى بين المللى را دراين نقطه بحرانى دردست گرفت مى گذرد. موج ناامنى به صورت همه گير درحال پيشروى ازسمت جنوب وشرق به نواحى مركزى وقلب افغانستان است. رشته حمله هاى انتحارى اخير در مراكز استقرار نيروهاى دولتى و اردوگاه هاى نظاميان خارجى زنگ هشدار جدى به كسانى بودكه هنوز به اميد بازگشت امنيت زير چتر ناتو دل خوش كرده اند.
همانند عراق دراينجا نيز آتش ناامنى، دامن آمريكايى ها راگرفته است. به همين دليل خانم رايس بيش ازديگران فرماندهان ناتو را شماتت وحتى تهديد مى كند. اين درحالى است كه فرمانده ناتوهمچنان ازكاخ سفيد ودولت هاى خط مقدم، براى شكست طالبان و تأمين امنيت در افغانستان فرصت مى خواهد.
فرماندهان ناتو در افغانستان، اميدوارند كه افزايش نيرو، آنان را به آغاز عمليات بيشتر و گسترده تر عليه طالبان قادر سازد. فرماندهان ناتودرآخرين اقدام ، درخواست اعزام نيروى بيشتر و اعطاى كمك هاى مالى تازه به دولت كرزى را كردند . رايس اين خواسته آنها را نيز با كمك حلقه شريكان اروپايى آمريكا امكان پذير ساخت. اما با وجود آن كه كشورهاى عضو ناتوپذيرفتند كه اعزام نيروى تقويتى لازم است، ولى تمايلى به استقرار بيشتر منابع خود در اين بخش خطرناك نشان نمى دهند و جالب تر اين كه در اغلب موارد اين كشورها حتى با تغيير وظايف سربازان شان و اعزام آنها از مناطق امن تر به خط مقدم جنگ در جنوب موافقت نكرده اند. اگر ازاين منظر به جبهه جنگ افغانستان نگاه شود، نيروهاى بين المللى دراين بحران بخشى ازمشكلات ساختارى ائتلاف حاكم برعراق را به ارث برده است. در رأس هرم مشكلات، بحث نبود نيروهاى رزمجو و آماده جنگ قرار دارد. به عبارتى درافغانستان نيز مسأله بزرگ بلوك نظامى غرب، اين است كه چه كسانى پس ازاين همه تلفات وكشتارحاضربه حضور درميدان جنگ خواهند شد؟
اين نگرانى نيز به طور جدى وجود دارد كه تعداد سرباز تقاضا شده، اصلاً اعزام نشوند و نيروهاى يارى امنيتى (ايساف)، بايد با نيروهاي از نفس افتاده خود مأموريتش را انجام دهد.
به عبارتى معماى بزرگ اين است كه هنوز معلوم نيست كه اين نيروى تازه نفس و حياتى، چگونه و از كجا بايد تأمين شود. براى نخستين بارزنگ ناكامى ناتو درآستانه اجلاس جهانى اين سازمان در ريگا به صدا درآمد. البته پيش ازآن نيز فرماندهان ناتو از كمبود نيروى ذخيره و هليكوپتر و برخى تجهيزات شكايت داشتند.
اما به صورت نمادين اين اجلاس برشكست مأموريت ناتو مهر تأييد نهاد. از آلمانى ها تا ايتاليايى ها اقرار كردند كه مأموريت ناتو در افغانستان دچار بحران است. اما توجيه مشترك آنها اين بود كه قواى ناتو در افغانستان از لحاظ ساختارى و نيروى انسانى براى چنين جنگى آمادگى نداشت . ناتو اكنون در افغانستان حدود ۴۰ هزار نفر نظامى خارجى - ۲۰ هزار نفر آمريكايى و ۲۰ هزار نفر سربازان و افسران ناتو و متحدين آن در چارچوب ايساف ـ نيرو گردآورده است.
اما عجيب است كه همانند عراق يك معادله معكوس ميان ميزان پديده ناامنى با فرآيند تصميم هاى ناتو، برقرارشده است. يعنى هرگامى ناتو به جلو برداشت شعله هاى بحران بيشتر زبانه كشيد. چنان كه توافق سران ناتو دراجلاس ريگا در مورد اعزام نيروهاى تازه، درافغانستان كارى پيش نبرد. اكنون كه نزديك دوماه از اين اجلاس مى گذرد، ترديدها نسبت به اين كه اين سازمان تنها با اتكا بر اقدام هاى نظامى بتواند مشكلات امنيتى افغانستان راحل كند، بيشتر شده است. در يك مرحله، صدراعظم آلمان پيشنهاد تازه اى دادكه برخى رجال کشور نيزاستقبال كردند. طرح مركل شامل تدوين استراتژى نو در ابعاد نظامى و اقتصادى براى سامان امورامنيتى ومعيشتى افغانستان مى شد. اما نكته جالب دربازتاب طرح مركل، اين بودكه استراتژى قبلى براى افغانستان را آمريكا و انگليس تنظيم كرده بود.
به همين جهت آلمان و فرانسه در اجلاس ريگا تمايلى براى اعزام نيرو به جنوب افغانستان نشان ندادند. به ظاهر بوش و بلر از اين شانس برخوردار بوده اندكه ذهن رقيبان داخلى آنها بر بحران عراق مشغول است وچندان فرصت پرداختن به ماجراى افغانستان را نيافته اند.
اما درمقابل، آنها با چالشى كه هنوز ابعاد عميق آن ناپيدا است در درون جبهه غرب روبه رو هستند. بايد منتظر ماند تا با آشكارشدن دامنه شكست ناتو، اين رشته از اختلاف ها نيز گريبان دو رهبر انگلوساكسون را بگيرد. پرسش جدى دركارنامه يك ساله ناتو اين است كه آيا به راستى تنها مشكل كمبود امكانات و ضعف نيرو موجب ناكامى ناتو وتوقف ماشين جنگى بزرگترين سازمان امنيتى غرب دراين نقطه آسياى مركزى شد ؟ يا آن كه اين اتفاق عوامل ديگرى غير از آنچه امثال رايس مى گويند داشته است؟
بى گمان جبهه مقابل ناتو وآمريكا از پديده ترس اين نيروها و اختلاف درونى سازمان ناتو بيشترين بهره رابراى تاخت وتاز دوباره درصحنه افغانستان برده است. اما پاسخ واقعى چالش هاى ناتو، در سؤالى نهفته است كه ستادمركزى نيروهاى ائتلاف حاضربه شنيدن و انديشيدن به آن نيست. آن سؤال آزاردهنده اين است كه چرا بهبودى در اوضاع اجتماعى واقتصادى افغانستان به عنوان زيرساخت بحث امنيت اين كشور پديد نيامد و چه چيزى سبب شد تا طالبان باهمان شعار برقرارى رفاه وامنيت، دوباره وارد صحنه شدند. چرا ناتو وآمريكا دست متحد آشناى خود دراسلام آباد را در تشويق و تجهيز دوباره طالبان و به تزلزل كشاندن حكومت كرزى باز گذاشتند . شايد طنزآميز ترين بخش ماجرا اين باشدكه فرمانده ناتو و يا رابرت گيتس درسخنان آتشين خود ازمماشات وكوتاهى دولت مشرف درمقابله باطالبان اعتراض سردادند.
پرسش بهت آور افكارعمومى دراين ماجرا اين است كه به راستى آيا دستگاه هاى اطلاعاتى آمريكا و ناتو ازائتلاف مشرف باطالبان بى خبر بودند و نمى دانستند طالبان در پاكستان نه تنها پناهگاه دارند، از پايگاه هاى آموزشى و مراكز سياسى و فرماندهى لوژستيكي نيز برخورداربودند. دولتى بادستان خالى: اما قصه ناكامى آمريكا وغرب درافغانستان از يك خلف وعده بزرگ شروع شد. خلف وعده يا خيانت به دولتى كه با اراده وپشتوانه سياسى آنها واردكابل شده بود. آنها دست كرزى را با ندادن كمك هايى كه بايد مى دادند بستند و گريبان او رادرچنگ جامعه فقير گرفتاركردند. پنج سال پيش مردم از حضور جامعه بين المللى بااين اميد كه تعهدات بين المللى ضامن تأمين صلح، امنيت و دموكراسى خواهد بود، استقبال كردند؛ آنان وعده آمريكا مبتنى بر « طرح مارشال براى افغانستان» را جدى تلقى كردند. اما طرح مارشال هنوز از قفسه مصوبات كنفرانس برلين خارج نشده است.
بنابراين اكنون كه زمان حسابرسى درميدان بحران فرارسيده است، بايد به يادآوردكه جامعه جهانى براى بازسازى افغانستان وعده هايى داده بود كه مردم افغانستان را سخت اميدوار ساخته بود ؛ ولى اين وعده هاى بلند بالاهيچ كدام تحقق نيافته است. به تعبير دوستان كرزى، روند «بازسازى» آن قدر كند ، ناموفق و بيمار است كه مشكل است بتوان آن را بازسازى خواند ؛ بخصوص از ديد توده مردم كه هيچ گشايشى در زندگى خود حس نمى كنند. كارنامه اجتماعى نيروهاى ائتلاف در پنج سال حضور نظامى درافغانستان كارنامه اى پر اشتباه وآميخته به رفتارهاى مغاير فرهنگ وسنت هاى اجتماعى اين كشوراست. مى توان گفت كه آمريكايى ها ازهمان سوراخى گزيده شدند كه روس ها دودهه پيش درافغانستان شكست خوردند. آنهاهيچ يك ازظرافت هاى فرهنگى و مذهبى اين كشور را در تعامل خود حفظ نكردند.
نتيجه اين بى اعتنايى و ندانم كارى يك فاجعه بود. رسوايى هايى كه دراثر رفتار اهانت آميز سربازان آلمانى با جسد افغان ها يا برخوردهاى خشن و اهانت آميز نيروهاى آمريكايى ، ارتكاب جرايم گوناگون ازسوى نيروهاى ناتو همگى دست به دست هم داد كه از لشگر حافظان صلح، سيماى يك نيروى بى ضابطه و بى اخلاق ساخته شود . بحران اخلاقى - انسانى ديگرى آنجا بروز كردكه ناتو به حمله هاى بدون ضابطه دست زد.
حمله هايى كه سبب مصدوم شدن و آواره شدن اهالى شهرها و روستاهاى بسيارشد.
پيامد همين رشته ازحمله هاى كور بود كه انگيزه هاى مخالفت با حضور نيروهاى خارجى را تشديد بخشيده و زمينه نفوذ دوباره طالبان را فراهم ساخت.
تحليل گران ناكامى طرح صلح وسامان سياسى درافغانستان، روى فاكتور «نقص كار طراحان» نقشه حكومت جديد افغانستان تأكيد ويژه اى دارند. مشكلى كه موجب شد كه حكومت افغانستان نوين چون طفلى ناقص متولد شود و در مرحله رشد نه تنها با عارضه سرگردانى دست به گريبان شود كه حتى به رفتارها و تصميم هاى خودسرانه نيز دست زند. به اعتقاد ناظران اجلاس بن و توافقنامه هاى حاصل از آن، روند دولت سازى و پايه ريزى دموكراسى را درافغانستان ناتمام ونيم بند رها كرد؛ و نتيجه اين كوتاهى و قصور، آن شد كه دولت مستقر در مناطق و حتى درمركز با آفت هايى چون: فساد گسترده، هرج و مرج ، حضور گسترده جنگ سالاران، رشد مافياى مواد مخدر و در مجموع عناصرى كه متهم به ارتكاب جنايات جنگى هستند، دست به گريبان شد. اين آفت ها دستگاه دولت در مركز و محلات را از انجام رسالت تاريخى وحتى رسيدگى درست به انبوه مشكلات مردم باز داشت.
عاقبت ناكارآمدى و ناتوانى دولت نيز روشن بود. ازهمراهى مردم با حكومت شديداً كاسته شد. حال پس از ناكامى ناتو چه موهبتى براى افراطيون مهمتر از يأس و سرخوردگى مردم، كه اگر تبديل به خشم شود قادر است سوخت يك شورش ويرانگر تازه برضد دولت مركزى كابل و نيروهاى ائتلاف شود.
شايد يكى از وجوه بارز عملكرد بد دولتمردان كابل، درنحوه جذب وتوزيع كمك هاى خارجى نمايان شد. كمك هاى مالى بين المللى سرازير شده به افغانستان در۵ سال اخيرهرچند گره گشاى معضل هاى اين كشورفقير و بحرانى نبود، شايد اگر سازماندهى درستى داشت به نتايجى هرچندمحدود منجر مى شد.اما از كمك هاى خارجى در پنج سال اخير استفاده درستى به عمل نيامد و بيشترين اختلاس ها نيز درهمين عرصه صورت گرفت.
سرنوشت دولت كابل ازاين جهت نيز بسيار شباهت به دولت مالكى درعراق داردكه آمريكايى ها اورا درميدان جنگ باتروريست ها بى سلاح وبى سپاه گذاشتند.
تا جايى كه امروز پس از حدود۵ سال هيچ اثرى از تشكيل ارتش نيست. دولتمردان كابل بارها گفتندكه درصورت بازسازى نيروى مسلح افغانستان و تأمين منابع مورد نياز مالى و تسليحاتى، خودكفايى افغانستان درزمينه امنيت و مبارزه با شورشگرى ناممكن نيست؛ ولى پاسخ غرب بويژه آمريكا به اين خواسته در ۵ سال اخير آن قدرسرد بوده كه ترديدى باقى نگذاشت كه آمريكا به كادر رهبرى افغانستان اعتماد ندارد.
به اعتقاد افغان ها واشنگتن به اين وسيله مى خواهد حضور نظامى خود را در افغانستان توجيه كند.
علاوه براين آمريكا با توجه به ملاحظات امنيتى پاكستان از اين ترس دارد كه در صورت برخوردارى افغانستان از قدرت نظامى، زمامداران افغانستان با روش نظامى درصدد حل اختلاف هاى خود با پاكستان برآيند.
اما ازديد مقام هاى كابل همه اين گمانه زنى ها ساخته ذهن جنرال هاى اسلام آباداست كه افغانستان را بدون ارتش مى خواهند. به هرحال امروز كابل براى سنجش صداقت غرب و آمريكا بزرگترين ملاكش همانا بحث ارتش ملى است ومعتقداست كه رشد سريع كمى و كيفى نيروهاى مسلح ، بهترين پاسخ به چالش هاى موجود اين كشور است. مردان كابل مى دانند كه اگر نيروهاى مسلح در آينده نزديك از نظر شمار نفرات، آموزش و تسليحات و تجهيزات رشد كنند، در آن صورت به نيروهاى ناتو در افغانستان نيازى نخواهد بود .
امتياز ديگر اين كار آن خواهد بود كه حضور نيروهاى افغانى در مناطق ، ميان مردم اين كشور حساسيت هاى كمترى را ايجاد خواهد كرد و حربه اى بزرگ از دست افراطيون طالبان خارج خواهدشد. باز دراين رابطه نيز يك شباهت ديگر مى توان ميان دو دولت كرزى ومالكى كه هر دو بر سر داشتن ارتش مستقل با آمريكا درچانه زنى هستند قا ئل شد. نوارمرزى پاكستان، ودراين راستا براى اطمينان ازبرنامه نظامى ناتو يك ملاك دارد، ناتو چه ميزان حاضراست تا پاكستان را از تداوم سياست ضد افغانى اش منصرف بسازد.
كابل وشخص كرزى مى گويد: غرب بايد مستقيم و بدون ابهام و با استفاده از ابزارهاى متعددى كه در اختيار دارد، فشار بر پاكستان را افزايش دهد. از سوى ديگر راه ورود افغانها به اداره امورامنيت وداشتن ارتش را بازكند . افغان ها در روبه رو شدن با طرف هاى غربى اين سخن صريح را به زبان مى آورند كه تاكنون هرچه اروپا وآمريكا به عنوان كمك براى افغانستان تصويب كرده اند، صرف آن ۴۰ هزارنيروى ناتو شده است. از اين رو، در اين مرحله آنها ازاصلى به نام تخصيص كمك هاى مالى جديد، متناسب با نيازمندى هاى بازسازى سريع ، ازسوى جهان خارج سخن مى گويند. اين سخن زبان حال افغان هاى خسته ازبازى هاى سياسى غرب است كه آمريكا و متحدين غربى آن از غم افغان ها به افغانستان نيامده اند.
آنان منافع استراتژيك خود را دنبال مى كنند . پس، هم اكنون همانند عراق درافغانستان ودرذهن دولتمردان كابل نيز اين هو شيارى جرقه زده است كه هم پيمانى با آمريكا و ناتو را تنها درصورتى بپذيرند كه اين همكارى با منافع ملى افغانستان مطابقت داشته باشد. سخن همه افغان ها امروزدرتريبون هاى داخل وخارج اين است كه اگر آمريكا و غرب صادق هستند جلوى تمايلات توسعه طلبانه محافل نظامى پشتيبان طالبان را بگيرند و از عينك اسلام آباد به مسائل افغانستان ننگرند. تبصره براخبارمنتشرشده درباره افغانستان وخبرگزاري نوا.