پنجشنبه، ۱۰ جنوری ۲۰۰۸
چرا اين همه
ماجراجويی،
نظاميگری و سُلطه خواهی ؟
)اسکاری(
ماجرای ۱۱ سپتامبر
حوادث 11 سپتامبر حملات انتحاري و تروريستي بود كه با هماهنگي كامل ميان عناصر تروريست در اين روز در سال 2001 به وقوع پيوست .صبح 11 سپتامبر 19 نفر، كه بنا به گفته منابع غربي اعضاي القاعده بودند و يا با اين گروه در ارتباط بودند؛ چهار طياره تجارتي را ربودند و پيلوتي هر يك از اين طياره ها را بر عهده گرفتند . ربايندگان با قصد قبلي دو طياره (يونايتد ايرلاينز پرواز شماره 175 و آمريكن ايرلاينز پرواز شماره 11) را به دو برج تجارت جهاني كوبيدند )برج اول ساعت 8:46:30 مورد اصابت قرار گرفت و طياره دوم ساعت 9:02:59 برج دوم را مورد هدف قرار داد.( هر يك از اين طياره ها به دو برج شماره يك و دو تجارت جهاني برخورد كردند . مدت كوتاهي پس از اين حادثه، هر دو برج فروريختند (برج اول پس از 102 دقيقه و برج دوم پس از 56 دقيقه) و خساراتي نيز به ساختمانهايي كه اطراف اين دو برج بود؛ وارد آمد.
ربايندگان پرواز سوم نيز طياره آمريكن ايرلاينز پرواز شماره 77 را به يكي از اضلاع ساختمان پنتاگون (مقر وزارت دفاع آمريكا) واقع در آرلينگتون كاونتي در ايلات ويرجينيا كوبيدند. در نزديكي واشنگتن دي سي نيز مسافران و خدمه طياره چهارم )يونايتد ايرلاينز پرواز 93) تلاش كردند كنترول مجدد طياره را از ربايندگان باز پس گيرند، اما اين طياره در زميني واقع درنزديكي شهر كوچك شاكسويل در ايالت پنسيلوانيا سقوط كرد. در حوادث 11 سپتامبر 2001 علاوه بر 19 رباينده اين چهار طياره ، 2.974 نفر نيز جان باختند. يكي ديگر از قربانيان نيز به دليل مشکل ريوي درگذشت و 24 نفر هم بر اثر وقايع 11 سپتامبر 2001مفقود شدند.
اما از حملات هولناك 11 سپتامبر در آمريكا 6 سال گذشت و در تمام اين مدت جورج بوش، رئيس جمهوري آمريكا بوده است .اين واقعه كه در همان روزهاي نخست رياست جمهوري بوش روي داد، محور و كانون توجيهكننده همه سياستها و اقدامات اين دولت قرار گرفت .اكنون نام 11 سپتامبر با دولت بوش غيرقابل تفكيك است. ديويد هندرسون از اقتصاددانان آمريكايي كه در سياست خارجي هم متخصص است در سالگرد اين واقعه ، سياستها و اقدامات دولت بوش را از روز نخست بعد از اين واقعه بررسي كرده است .در يكي از كتابهايم با نام« تصميمات بزرگ در كار و زندگي» نوشتهام كه هنگام ساختن خانه، مهمترين اشتباهات از همان روز نخست روي ميدهد.
دليل اين گفته هم روشن است. در روز نخست تصميماتي اتخاذ ميشود كه بر همه تصميمات و اتفاقات روزهاي بعد تاثير ميگذارد .اگر از همان گام نخست مكان نادرستي براي بناكردن خانه انتخاب شود همه كارهاي بعدي براي ساخت خانه به هدر ميرود. اين اصل براي هر رويدادي صادق است. در ابتداي هر طرحي تصميماتي اتخاذ ميشود كه مسير راه را رقم ميزند و اگر اين تصميمات اشتباه باشد كل مسير به خطا ميرود.
بوش هم در روز نخست بعد از 11سپتامبر اولين اشتباه را مرتكب شد. او در مراسم بازديد و حضور در صنف درسي در فلوريدا بود كه دستيارش خبر حمله را كنار گوش او زمزمه كرد . او ابتدا خوب عمل كرد و سعي داشت تا با حفظ آرامش درباره گام بعدي و حركتي كه بايد نشان دهد تصميم بگيرد، اما سخناني كه در انتهاي آن روز گفت اولين اشتباهش بود . او گفت: امروز صبح آزادي توسط يك دشمن بدون چهره و بزدل مورد حمله قرار گرفت و ما از آزادي دفاع ميكنيم. اينكه چطور به چنين نتيجهاي رسيده را هيچ وقت براي مردم آمريكا توضيح نداد. او هيچ گاه براي اين سخنانش سندي ارائه نكرد و هيچ گاه هم آن را رد نكرد . اما اگر آمريكا به خاطر آزادبودنش مورد حمله قرار گرفته بود دو گزينه پيش روي دولت اين كشور در پاسخ به اين حملات وجود داشت؛يكي اينكه آزادي را از خود سلب كند تا ديگر مورد حمله قرار نگيرد و ديگر اينكه به كساني كه ميخواهند دوباره دست به چنين حملهاي بزنند حمله كند. اما اگر اين حمله دليل ديگري دارد كه دارد، بايد دليل ديگر را دريافت.
وزارت دفاع آمريكا در سال 1997 دليل ديگر و واقعيتر اين حمله را بيان كرده كه البته اين دليل هيچ ربطي هم به آزادي در آمريكا ندارد. دليل اين حملات سياستهاي مداخله جويانه دولت آمريكا در خارج بوده است. تخليل گران دفتر علوم دفاعي پنتاگون در سال 1997، يعني چهار سال قبل از وقوع حملات 11 سپتامبر در گزارشي درباره واكنش وزارت دفاع به تهديدات فراملي نوشته است: آمريكا به عنوان يك قدرت جهاني گاه با درخواست مداخله و واكنش و استقرار نيرو در سراسر جهان رو به رو ميشود . موقعيت آمريكا در جهان گاه انجام حمله را از سوي اين كشور اجتناب ناپذير ميكند. اطلاعات تاريخي نشان ميدهد كه ميان حضور آمريكا در صحنهها و اتفاقات بينالمللي و افزايش حملات تروريستي عليه اين كشور ارتباط مستقيم وجود دارد.
اين عبارات كاملا روشن است و در اسناد وزارت دفاع آمريكا وجود دارد. چرا ارتش جمهوريخواه ايرلند در انگليس بمب ميگذاشت؟ چرا آنها در كانادا يا بنگلادش بمبگذاري نميكردند؟ پرسيدن اين سؤال درست مانند جواب دادن آن است . آنها در مكاني بمبگذاري ميكردند كه ميدانستند در مسير تصميم گيريها درباره آينده و شرايط آنها تاثيرگذار است. آمريكا اگر ميخواهد از وقوع اقدامات تروريستي عليه مردم كشورش جلوگيري كند بايد از مداخله در امور ديگر كشورها بپرهيزد.
اينكه هدف حمله كنندگان 11 سپتامبر حمله به آزادي در آمريكا بوده استدلال كاملا غيرمنطقياي است . چطور كساني براي حمله به آزادي در كشوري ديگري حاضر به خودكشي و انجام حمله انتحاري ميشوند؟ اما استدلال دوم كه عوامل حمله انتحاري در اعتراض به مداخله دولت آمريكا در امور داخلي ديگر كشورها جان خود را به خطر انداخته باشند استدلال منطقيتري است. چرا اين تروريستها كشورهاي آزاد ديگر را مورد حمله قرار ندادهاند و تنها آمريكا را هدف گرفته اند؟ بوش فرصت فكر كردن درباره اين استدلالها را نداشت.
مردم آمريكا منتظر بودند كه او كاري كند و كشوري را در انتقام اين حمله هدف قرار دهد. حملات 11 سپتامبر روز سهشنبه اتفاق افتاد و بوش و مشاورانش شنبه هفته بعد در كمپ ديويد استراتژي حمله به افغانستان را بررسي ميكردند . بن لادن به عنوان طراح اين حملات معرفي شده بود و مكان او هم در افغانستان تحت كنترول طالبان بود. دولت بوش ابتدا به طالبان فرصت داد تا داوطلبانه بن لادن را تحويل دهند، ولي طالبان درخواست ارائه سند مبني بر نقش بن لادن در اين حملات را داشت .
دولت بوش نه چنين سندي را به طالبان ارائه كرد و نه هنوز آن را به مردم آمريكا نشان داده است. مقامات آمريكايي اما در آن زمان در سخنرانيها و مصاحبههاي خود تاكيد ميكردند كه بدون شك بن لادن طراح اين حملات بوده است . بعد از اين حملات، چندين مجموعه تحقيقات گسترده از سوي چند نهاد در آمريكا انجام شد. سازمانهاي اطلاعاتي از يك سو و نيروهاي امنيتي از سوي ديگر تا ماهها مشغول انجام اين تحقيقات بودند.
بخشي از اين اطلاعات محرمانه است و تا مدتها منتشر نميشود. اما اكنون كه شش سال از آن زمان ميگذرد هيچ اطلاعات مهم و حساسي از آن تحقيقات هنوز منتشر نشده و به اطلاع مردم آمريكا نرسيده است . اينكه دلايل بوش براي حمله به افغانستان چقدر درست و محكم بوده تنها يك سوي ماجراست. سوي ديگر اين سكه آن است كه اين حمله تا چه اندازه موفقيتآميز بوده است .بوش از همان روزهاي نخست شعار دستگيري بنلادن زنده يا مرده را ميداد. اما هنوز در اين مورد هيچ پيشرفتي صورت نگرفته است.
به جاي دستگيري بنلادن در اين شش سال بوش تنها دو جنگ ناتمام در كارنامه خود به جا گذاشته كه هردوي آنها به باتلاقي دامنگير براي نظاميان اين كشور تبديل شده است .اقداماتي كه در اين شش سال عمر دولت بوش انجام شده، هيچ كمكي به تحقق اهداف اعلام شده اين دولت مانند برقراري دمكراسي و گستراندن آزادي نكرده است. بسياري از آمريكاييها به ويژه در طبقه نخبه اين كشور، اقدامات و سياستهاي بوش را بعد از 11 سپتامبر باعث بيآبرويي كشورشان ميدانند.
با گذشت شش سال از جنگ افغانستان و ۵ سال از جنگ عراق در حالى كه نظاميان ايالات متحده در هيچ كدام نتيجه مثبتى نگرفته است افكار عمومى آمريكا را به اين باور رسانده كه زمان تلاش ملى براى قطع كمك هاى مالى به خزانه جنگى نومحافظه كاران فرارسيده است. از اين رو آنها نهادهاى تصميم گير اين كشور را زير انتقادها و پرسش هاى تند در باره مصرف بودجه اين كشور براى جنگ قرارداده اند. روزى نيست كه در رسانه ها و يا تريبون كنگره سخنى از نفى و سرزنش كاخ سفيد كه هنوز بر ادامه هردو جنگ پرهزينه اصرار دارد به ميان نيايد.
آمارهاى منتشره از پولى كه دولت بوش تاكنون در دو جنگ هدر داده براى مردم آمريكا گيج كننده است. بويژه اگر دراين جدول ها و نمودارها نشان داده شود كه با اين پول ها چه بخشى از مشكلات حاد صحت و درمان يا تأمين اجتماعى مردم آمريكا حل مى شد. مسأله اى كه امروز در دخل و خرج جنگ به يك گناه نابخشودنى در كارنامه دولتمردان آمريكا تبديل شده اين است كه اغلب مصرف پروژه هاى بزرگ امنيتى ـ نظامى آمريكا از محل درآمدهاى مالياتى تأمين مى شود.
به همين دليل نمايندگان كنگره دائماً از اين تمثيل براى نقد بوش بهره مى گيرند كه او هزينه جنگ را از جيب مردم آمريكا پرداخت كرده است. در سال ۲۰۰۲ بوش براى جنگ در عراق و افغانستان ۸۰۴ ميليارد دالر را از كنگره دريافت كرد، اما رقيبان دموكرات او محاسبه كرده اند كه خرج واقعى به ۱/۶ تريليون دالر مى رسد.
جنگ عراق بر اساس پيشگويى هاى نظامى آمريكا مى بايست كوتاه مدت و كم خرج باشد. اما در نشست مطبوعاتى كه اخيراً در واشنگتن برگزار شد، رهبر حزب دموكرات در كنگره آمريكا خاطر نشان كرد كه پيش از آغاز جنگ در ماه مارچ سال ،۲۰۰۳ رئيس جمهور جورج بوش به كنگره آمريكا گفته بود كه خرچ جنگ از ۵۰ تا ۶۰ ميليارد دالر را در بر مى گيرد . وى اين چنين به ياد آورد كه مشاور وقت رئيس جمهور در امور مالى «لورنس لندسى» پيشگويى كرده بود كه هزينه جنگ خيلى گرانتر، در حدود ۲۰۰ ميليارد دالر خواهد شد. و در نتيجه او براى اين تخمين و محاسبه اش از كار بر كنار شد .
رهبر اكثريت دموكرات هاى كنگره مى افزايد: امروز گزارشات خود بيانگر اين واقعيت است كه هزينه حقيقى اين جنگ حتى از حدس هاى لندسى هم به مراتب بيشتر خواهد بود، در عمل ۱۰ مرتبه گرانتر از آن چيزى كه لندسى پيش بينى مى كرد.اما علت اعتراض آمريكايى ها به مسأله مهمترى برمى گردد آنها مى گويند: ما بايد براى تأمين امنيت مردم آمريكا هر نرخى را كه باشد پرداخت كنيم. اما غير قابل قبول است كه جنگ زندگى و آينده ما را امن تر نمى كند. با ادامه جنگ ضريب امنيت مردم نيز پايين مى آيد.
بر حسب نظر سنجى هاى تازه، هر خانواده آمريكايى - باتعداد چهار نفر- براى تأمين مصارف دو جنگ در افغانستان و عراق تا سال ۲۰۰۸ کم ازكم ۰۰۰ ۲۱ دالرهزينه مى كنند. حال با يك حساب تقريبي عمق فاجعه آشكار مى شود، اگر جنگ ده سال ديگر طول بكشد طبق برآورد هاى اين گزارش هر خانواده آمريكايى بايد ۰۰۰ ۴۶ هزار دالر به مصرف برساند . رهبر ديگر دموكرات ها سناتور هرى ريد اظهار مى دارد كه دموكرات ها از گزارش نظر سنجى ها همچون مداركى براى محدود كردن امكانات بوش در عراق استفاده خواهند كرد.
در عين حال او افزود كه مصارف جنگ روز به روز افزايش مى يابند و با سرعتى حتى بيشتر از آن چه كه تا حال تخمين زده شده است به پيش مى رود و روند صعودى مى يابد .بر طبق اظهارات تحليل گران اگر بوش به ادامه نقشه هاى جنگى خويش ادامه دهد و كنگره شمار سربازان اردو را كاهش ندهد خرج عمومى اين جنگ براى ۱۰سال آينده از ۵ / ۳ تريليون دالر هم فراتر مى رود.
دموكرات ها مى گويند اين بار در تصميم شان براى تغيير در برنامه و بودجه جنگ مصمم هستند. هرى ريد تأكيد مى كند كه علاقه منديم سياست ها را در عراق تغيير دهيم و تضمين كنيم كه اين فاجعه ادامه نيابد. ما به حيث بخش قانون گذارى حكومت تمام كوشش مان را به خرج داده، به رئيس جمهور و مردم كشور نشان خواهيم داد كه دراين جنگ فقط رئيس جمهور تعيين كننده نيست. اما گروه ديگرى از كارشناسان در نقد مصارف جنگ بر عوارض آن در سياست هاى منطقه اى بوش مى پردازند. آنها معتقدند كه دولت آمريكا علاوه بر مردم اين كشور هزينه هاى نظامى گرى خويش را بر دوش دولت ها و نظام هاى سياسى منطقه بويژه دول عربى - نفتى منطقه سرريز كرده است.
دانيلا مارك حيم، تحليلگر مركز پژوهشى «Heritage Fundation» بر اين عقيده است كه درصورتى كه دولتمردان آمريكا در تأمين مصارفات جنگ از محل ماليات و خزانه اين كشور دچار مضيقه شوند تلاش خواهند كرد پاى كشورهاى اروپايى و عربى را به ميان بكشند. و اين نكته شايد تفسير سياست نوين بوش و رايس باشد كه براى ادامه جنگ در عراق و افغانستان اين بار از الگويى به نام مشاركت شركا سخن رانده اند.
منابع مورد استفاده:راه توده ،همشهري ، ابرار،تجاوزولشکرکشي هاي آمريکا، جهان بسوي قرن بيست يک ،علل وانگيزه هاي فروپاشي شوروي وجنگ درافغانستان .