سه شنبه، ۱  اپریل   ۲۰۰۸

هوالمحبوب

 

چرا علمای اسلام در افغانستان، از حقوق زن حرف نمی زنند؟

استاد سمیع رفیع

·       ارزیابی مختصر علمای اسلامی در افغانستان

·       زن از دید نظام قبیلوی و شریعت اسلام، یک مقایسهء مختصر

·       آموزش علوم دینی و تبلیغ و ترویج سالم آن در کشور

·       برنامه های اسلامی از طریق تلویزیون ها و تبلیغ دین

·       سخن آخر

 

ارزیابی مختصر علمای اسلام در افغانستان

نخست باید میان علمای واقعی و علما نما های که در خدمت زعمای وقت و قبیله بودند و استند، فرق قایل شد. علمای واقعی که چهرهء راستین دین را به نمایش می گذاشتند، نظریات علمی اسلامی شان با منافع دولت وقت و نظام قبیله سالاری در تضاد قرار گرفته مانند، سلطان العلما، سلطان بهاوالدین، امام ابوحنیفه، سید جمال الدین افغان و ابن سینا و ده ها مثال دیگر، مجبور به ترک دیار شدند. یک عدهء هم برای نجات جان شان سکوت اختیار کردند. اکثریت علمای ما در دو قرن اخیر، برای فراگرفتن علوم اسلامی به مدارس هند بریتانوی که در محوطهء پاکستان امروزی قرار دارد، سفر می کردند. در آنجا تحت تاثیر مدارس ظاهرأ اسلامی، اما در حقیقت تحریف شده از طرف استعمار و استثمار بریتانوی قرار میگرفتند و سرانجام به خدمت دولت گماشته می شدند، تا دین و مذهب را مطابق مرام دولت دست نشاندهء وقت و نظام قبیله تدریس و تبلیغ کنند. این علما نما های غافل، دنیا را قبلهء دل خود گردانیده و از شرع آسانی اختیار کرده و جاه ِ خلق را محراب خود کرده بودند و هم اکنون میکنند. گروهی دیگری از جاسوسان اجنبی، بنام پیر و مرشد که دین و اسلام را منحصر بخود و فامیل خود میدانستند « این خانواده ها را در وطن ما همه میشناسند و امروز هم به دستور آنها در دستگاه دولت حضور دارند» ، نیز از جانب انگلیس ها فرستاده شدند، تا طبق مرام انگلیس ها، در دستگاه حکومت و نظام قبیله به ترویج و تبلیغ دین مطابق میل شان  بپردازند.

زن از دید نظام قبیلوی و شریعت اسلام، یک مقایسهء مختصر

بطور مثال، هرگاه شوهر وفات کند، بعد از عدت معین، زن طبق قوانین اسلامی آزاد است تا هر کسی را که خواسته باشد، مطابق میل و ارادهء خود ازدواج کند، اما عنعنهء مضخرف ضد اسلامی قبیله، این اجازه را به زن نمیدهد و زن را جزء ملکیت شخصی فامیل شوهرش دانسته، وی را خلاف رضایتش به برادر شوهرش و یا یکی از اعضای فامیل وی به عقد نکاح درمی آورد.

مثال دیگر

بد دادن، یعنی وقتی بین دو گروه مناقشه صورت بگیرد و منجر به کشته شدن کسی شود، در این حالت، دختری را از طرف فامیل قاتل به مقتول میدهند تا میان آنها دوباره صلح برقرار شود. به این میگویند، بد دادن. این عمل، خلاف شریعت اسلام است، اما در نظام قبیله مروج است. خوب، حالا شما سرنوشت آن دختر معصوم را خود قیاس کنید که چگونه قربانی این عمل ضد انسانی قبیله سالاری میشود.

مثال دیگر

تعین همسر توسط دختران بالغ، حق شرعی و اسلامی شان است، اما نظام قبیله به زن این حق را نمیدهد که شوهر ایده ال خود را انتخاب کند، بلکه آنها را حتی قبل از بلوغیت، خلاف میل و ارادهء شان به شوهر میدهند.

مثال دیگر

میراث از مایملک پدر، حق دختر است، اما متاسفانه در نظام قبیله، هرگز برایش داده نمی شود. اگر زن در این مورد برای بدست آوردن حق شرعی خود دعوا کند، نزد فامیل و جامعهء قبیلوی برای ابد منفور میگردد.

در این مواردی که عرض کردم، علما نما ها، حرفی برای گفتن ندارند و نمیتوانند از حقوق زن دفاع کنند، چون خود در خدمت نظام قبیله قرار دارند و از طرف دیگر، منافع شان به مخاطره می افتد.

بگذارید از این مثال ها فراتر رفته، چهرهء زشت نظام قبیلوی را در مورد زن به شما به نمایش بگذارم:

در یکی از اخبار که از جانب خبرنگار بی بی سی تهیه شده بود، بگوش خود شنیدم که مردی، زن خود را با حیوانی که قاطر نام دارد، « قاطر، حیوانی است از خر بزرگتر و از اسب کوچکتر» تبادله کرده بود. خبرنگار از پسر کوچک این مرد می پرسد که پدرش چرا مادرش را با قاطر تبادله کرده است؟ پسر در جواب گفت که : پدرم میگوید: این قاطر روز پنجصد افغانی کار میکند و درآمد خوبی دارد و مادرت از کار افتاده بود.

مورد دیگر که شاید تا امروز هم از جانب قبیله از رواج نیفتاده باشد، چون تا چند سال اخیر مروج بود، در شهر های که نظام قبیله سرسخت حاکم است، محلی است، بنام «زن بازار» در روز بخصوص در این محل، زن ها را برای فروش می آورند. همهء آنها با روپوش صف می بندند، تنها دست های خود را بیرون می کشند، تا خریدار با دیدن دست های آنها، از سن و سال شان ملتفت شوند. همچنان قیمت آنها نیز با دیدن دست ها تعین میشود.

شما تصور کنید که این عمل تا چه حد زشت، و ضد انسانی و اسلامی است.

آموزش علوم دینی و تبلیغ و ترویج سالم آن در کشور

اول، باید که مدارس واقعأ دینی اسلامی تاسیس گردد و در آن، علمای متبحر و با تقوا به تدریس مشغول شوند.

دوم، دین و مذهب را از نظام قبیله و عنعنات قبیلوی جدا سازند.

سوم ، در مورد دین و مذهب باید روشنگری آغاز شود تا همه به ارزش ها و ماهیت های اصلی دین پی ببرند.

برنامه های اسلامی از طریق تلویزیون ها و تبلیغ دین

در مجموع  در شرایط امروزی، حرکت به طرف روشنگری که آن هم دین و مذهب باشد، قدم بسیار با اهمیت بوده، در این عرصه، فقدان چنین امر مهم و دانستن آموزه های دینی نزد همه بخصوص جوانان محسوس است. من در اوایل، زمانی که برنامه های دینی از طریق تلویزیون ها پخش میگردید، با دقت و علاقهء خاص تعقیب میکردم، اما شنیدن این برنامه ها برایم بسیار زجر دهنده بود که در آن، آیات و احادیث و معقوله های دینی و رویداد های تاریخی اسلام، بشکل بسیار سبک و ناگوار تعبیر و توجیه می شد. فعلأ از دیدن آنها منصرف شده ام، چون باعث ناراحتی من می شود.

آیات قرآن و احادیث پیغمبر را تحلیل و تفسیر کردن، کار هر بی سر و بی پا نیست. پیغمبر اسلام، حضرت محمد «ص» فرموده اند: «هر کس قرآن را به صواب ولی به رأی خود تفسیر کند، خطا کار است». کسی دست به تفسیر قرآن یازد که صاحب معرفت بوده به علوم مانند، علم لغت، علم اشتقاق، علم نحو، علم قرآئت، علم سیره ها، علم حدیث، علم اصول فقه، علم معاملات، علم موهبت و علم احکام، تبحر داشته باشد. همچنان در بخش عرفان اسلامی، که اخلاق و طریقت را دربر میگیرد، نیز به اشخاص با معرفت و صاحب حال ضرورت است که از مرحلهء شریعت فراتر رفته، تجربیات معنوی و عرفانی را پشت سر گذاشته باشند.  کسانی که در پردهء تلویزیون ظاهر میشوند و ترجمهء قرآن را بزبان شکسته میخوانند و احادیث پیغمبر را تعبیر وارونه میکنند، و حرف های که به ذعم خود به آن علاوه میکنند، به هیچ صورت چهرهء اصلی آیات قرآن و اسلام نبوده، گویندهء آن بی جهت از برای اغراض نفسانی، مرتکب گناه میشود. در سوره ها، کلمه ها و حرفهای قرآن، رمز و اسرار نهفته است، مفسرین و عارفان در این رابطه گفته اند که: در هر حرفی ارادتی، در هر کلمتی اشارتی، در هر آیتی زیادتی و در هر سورتی سعادتی است.

یکی، تفسیر کننده است و یکی حکایت کننده، اما تفسیر کننده و حکایت کننده با هم فرق بسیار دارند. بعضی از هموطنان ما که در دانشگاه های غرب، اسلام شناسی تحصیل کرده اند، البته ما میدانیم که اسلام شناسی غرب روی کدام ستون ها استوار است، این ها نیز در زمرهء حکایت کنندگان اند.

برنامه های تلویزیون های ما مبتذل است، چون صاحبان آن بدون تعهد و مسئولیت به دین و فرهنگ خود،  به دستور دشمنان دین و فرهنگ و وحدت ملی ما، برنامه ریزی میکنند و این برنامه ها از آنجا که از لحاظ محتوا و ماهیت، مبتذل و میان تهی است، توسط خودشان و یا اقارب شان اجرا میشود و نیاز به اشخاص فنی و مسلکی ندارد. همه میدانند که این تلویزیون ها از کدام منابع ناپاک تمویل مادی میشوند.

در مجموع، این عمل از دو حالت خالی نیست :

یا اینکه این گروه آگاهانه علیه دین اسلام استخدام شده اند تا ازین طریق مردم را بسوی گمراهی بکشانند، یا در اثر جهالت و خودبینی و اغراض نفسانی، خود را مستحق دانسته به چنین کار مهم مبادرت میورزند که جلو آن باید گرفته شود.

من دو قضیه از دو شخص را که بنام عالم دین در تلویزیون ها به شهرت رسیده اند، برای خوانندگان حکایت میکنم. البته خودم در این هر دو مجلس که در شهر ما به وقوع پیوسته بود، حضور نداشتم، اما نوار های تصویری آنها را مشاهده کرده ام.

چندی قبل، در شهر ما «ایسن، کشور آلمان» یکتن از این علما نما ها که خود را در این کار استاد میداند و درس های دینی میدهد، از امریکا تشریف آورده بود. در مسجد شهر ما، مردم از زن و مرد جمع شده بودند تا از این شخص چیزی در مورد دین بپرسند و بشنوند. این شخص، یک صحبت بسیار سرد و ضعیف در مورد پیغمبر اسلام «ص» کرده، بعد از آن به مردم گفت که هرگاه سئوالی داشته باشند، از وی بپرسند. بعضی از مردمان زیرک هم رفته بودند تا به اصطلاح، با طرح سئوالات مغلق و پیچیده که هم بُعد دینی دارد و هم سیاسی، این شخص را آزمایش کنند. هر سئوالی را که طرح میکردند، این شخص در پاسخ آن عاجز می آمد و مردم آهسته آهسته مجلس را ترک میکردند. سرانجام این آقا با  خانم ها تنها ماند. خانم ها هم با سئوالات بسیار مسخره کننده که باعث خنده و هیاهو در مسجد شده بود، با وی شوخی میکردند. بهتر است یکی از سئوالات طرح شده از خانمها را برای شما بیان کنم:

سئوال یکتن از خانم ها:

« مه هر روز که شوهرم از کار می آیه، از جیبش پیسیشه دزی می کنم، حالی ای پیسه پیش مه زیاد شده، آیا ازی پیسه ذکات سر مه فرض اس یا نی هههههههههه»

قبیح تر و شرم آور تر از همه در این روز این بود که این شخص، با بی شرمی و بی حیایی اصرار میکرد که برای وی بالاتر از هزار یورو پول باید جمع آوری کنند، مکرر می گفت که سفر دوازده روزه دارد و از هر مسجد همین مقدار پول را بدست آورده و متباقی مساجد دیگر نیز باید همین مبلغ را به وی بپردازند. این آقا میگفت: شما وقتی در محفل تان جاوید شریف «آواز خوان» را میخواهید، برایش چقدر پول میدهید؟ من که از خدا و قرآن گپ میزنم، باید بمن بیشتر بدهید.... چند نفر از جاهلین که خود را خدمتگار مسجد و دین میدانند، به زور و دعوا از حاضرین پول گرفتند و یک روز قبل نیز جبرأ از دوکانهای هموطنان پول اخذ کرده بودند تا جیب این آدم تن آسا را پُر کنند.

شخص دیگری نیز از امریکا، یک هفته بعد آن در همین مسجد آمده، باز مردم اعم از زن و مرد بدور وی جمع شدند. این بار بسیار جالب بود. این آقا که خود را عالم دین میگفت، در مورد حقوق زن حرفهای زد که تا بحال در تاریخ اسلام گفته نشده بود، از اینگونه حرف ها:

«عدالته ده مورد زن ها مراعات کنید، هر وقت زن از شما خواهش کرد که کت او خو کنید، نی نگویید، با او عمل خیر ره انجام بتین، چون ثواب داره. خو کدن با زن ها در جملهء عبادت حساب میشه. ههههههه  . ههرررر. خندهء سامعین»

«وقتی که پیاز خوردین، با زنای تان نزدیک نشین، چون اذیت میشن، یا ایکه او ره هم پیاز بتین باز ...»

«هیچ وقت طرف پای زن و چشمای زن سیل نکنین، چون زن ها چشم خراب دارن و شما را گمراه و تحریک میکنن»

«این شخص روی خود را بطرف ملای مسجد کرده میگوید: دخترای مجرد و مرد های مجرد فورأ یک لست جور کنن و او ره پیش ملا صاحب بیارن، تا ملا  نکاح شانه بسته کنه، مجرد بودن خوب نیست. به مه ده امریکا بسیار زن ها زنگ میزنن و از مه مشوره میگیرن و کمک میخاین ...............»

حالا شما با این آموزه های دینی از جانب این تیکه داران اسلام، خود تصور کنید که این ها چه هدف و مرام را تعقیب میکنند و از کجا گماشته شده اند و با این فهم و درایت دینی که دارند، کدام آگاهی  را به مردم انتقال میدهند؟

سخن آخر:

·       بیایید با فرهنگ پُرسایی و تفکر و روشنگری در دین و مذهب، از نظام قبیله بیرون آمده بسوی زندگی معنوی در حرکت شوییم.

·       تا طلسم نظام قبیله را نشکنیم، نمیتوانیم از حقوق زن حرف بزنیم، چون در نظام قبیله، زن هیج نوعه حقوقی نداشته، جزء ملکیت مرد حساب میشود.

·       به آنانیکه با دین و فرهنگ ما تجارت میکنند، از راه گفتمان بفهمانیم که با این ارزش های معنوی نمیتوان بازی کرد.

·       از تلویزیون های که از جانب اهریمنان تمویل مالی میشوند، تا هویت دین و فرهنگ و موسیقی ما را تحریف بکنند، باید جلوگیری بعمل آید.

·       راه بسوی وحدت ملی در قالب نظام قبیلوی، هرگز ممکن نخواهد بود. به معنی دیگر، ما نمیتوانیم وحدت ملی را در نظام قبیله تمثیل کنیم.

·       ایجاد حکومت مردمی، «دیموکراسی» در نظام قبیله محال است. فریب حرفهای غربی ها را نخوریم.

 

       سمیع رفیع

 

 

 توجه !

کاپی و نقل مطلب فوق صرف با ذکر نام و ادرس سایت «اصالت» مجاز است !