چکنم مادر
به خاک سرد و نمناک زمستان
سپاریدن برای همیش ترا
هر چه ناله زنم کو گوش شنوا
تن نحیف نا توان ترا
گور کردن زیر خاک سیاه
مادر قصه گو داستان پرداز من
سکوت است و سکوت
در فضایی تنگ گور
نمی خواهی مرا ؟
به یک قطره اشکم دریا می گریستی
ناله هایم را نمیشنوی
به رسم ترحم
امروز از خانهء کوچک تو آواز نمی شنوم
سرد است خانهء تو
تنگ است خانهء تو
نه فرش، نه در، نه تخت و نه نور
زندانی در قفس شدی
برای ابد ماندی در تابوت
گر تو راحت شدی از جفای دنیا
مرا تنها ماندی با غم ها
به حسرت دیدار تو می شتابم
زود
صالحه (رشیدی)
2009 / 1 / 9
آبروی اهل دل از خاک پای مادر است
هر چه دارد این جماعت از دعای مادر است