اسماعیل "رنجبر"

 فارغ التحصیل پوهنځۍ حقوق وعلوم سیاسی، استاد اکادمی پولیس


 

سلام های خود را خدمت همت" صاحب تقدیم می دارم، خرسندم که ورجاوندان سایت «اصالت» به کارهای فرهنگی توجه خوب دارند و مقالات علمی ادبی، حقوقی، سیاسی، فلسفی علاقمندان را به نشر می رساند و اینک من خواستم جدیداً یک مقاله خود را به این سایت بفرستم که به نشر برسد و دوستان علم دوست از آن مستفید و بهره مند شوند.

  

در آغاز این بحث خواستم تا تحلیلی پیرامون سیر فلسفی تئوری دولت داشته باشم و اهمیت موضوع در این است، که مقدمه ذهن مارا آماده به مطالعه بعدی اثر خواهد کرد.

در عالمی که ما امروز زیست می کنیم، دولت- کشور امر غیر اجتناب پذیر می باشد، لذا اگر به ریشه و تکوین اولیه  دولت دست یابیم و بینش انسان اولیه را جویا شویم نیازمندیم از جوامع ابتدائی آغاز کرد. در ایام گذشته از لحاظ تاریخی گروهبندی ها به صورت طایفه و قبیله و عشیره و اقوام صحرا گرد و کوچنده و دامدار ظاهر می شوند. به مرور زمان انسان ها به فکر نظم اجتماعی می افتند، در آن مقطع زمانی یک سلسله مقررات و موازین را درک می کنند و سازگاری نظم حاکم بر جامعه را در تطابق شیوه و کنش های فردی و اجتماعی را واقعیت انکار ناپذیر می بینند، برای اولین بار در فکر انسان موشکاف ایجاد نطفه دولت بوجود میآید. در جماعت اولیه غالباً قواعد و مقررات شیوه جادویی سحر آمیز داشته است، انسانها در برابر حوادث طبیعی هراسناک بوده اند، و مفکوره تجزیه و تحلیل کافی بر چیره شدن بر مشکلات را نداشته است، انسانهای اولیه خود را تسلیم به نیروی مافوق می دانند و خواستار عنایت از نیروهای برتر انسانی اند. انگیزه اطاعت افراد بر مبنای ترس از نیرو های موجود در طبیعت بوده است، در این دوره انسانها خدایان متعدد دارند و ارتباط انسان ها با خدایان و اشخاص چون، کاهنان، جادوگران، و احترام و سجده بر بت های دست ساخته بشر به چشم خورده است، و این دوره را غرب دوره توحش و بربریت و اسلام عصر جاهلیت نامیده است، رفته رفته در جریان این مرحله مراکز بی شمار قدرت جای خود را به حاکمیت یک شخص می دهد که تبیین کننده مفهوم دولت است.

حکومت فراعنه (فرعون سالاری) در مصر قدیم و امپراتوری "مایا" و "انکا" در قاره امریکا در ادوار تاریخی، شکل می گیرد. ساحل حاصل خیز رود نیل، یکی از اولین و کهن ترین سرزمین های است که به سبب شرایط مساعد اقلیمی و جغرافیای، چهارچوب دولتی سازمان یافته و متمرکز را به دست می دهد، فرعون مصر، خود را خدایی می پندارد که جامعه بشری پوشیده و بر روی زمین نازل گردیده است. و سیطره و شوکت او برتر و بالا تر از همه کارکنان و کارگزاران جادویی- نیمه دینی است. شکل گیری چنین سازمان دولتی تئوکراتیک را در مصر باستان تلقی می کنند که مظهر دولت طبیعی است. و در جهت رفاه و سعادت مردم به کار گرفته می شود.

 و مفهوم دولت در نزد فلاسفه یونان نظیر چون سقراط، دولت را امر ضروری و اطاعت از قوانین آنرا امر انکار ناپذیر می داند.

افلاطون از شاگردان سقراط، دولت را برای تأمین آزادی های انسان در برابر قدرت می داند، به نظر افلاطون رهبریت دولت به دست فلاسفه افتد زیرا خیر مطلق انسانها، از عقل و خلاقیت هنری سرچشمه می گیرد. لذا فلاسفه و متفکران می توانند بهترین مدیران جامعه باشند، علاوه بر آن وظیفه دولت، نظارت بر تحقق آزاد و هم آهنگ این اعمال، در جهت رفاه سعادت عموم می باشد.

ارسطو از شاگردان افلاطون می باشد و ارسطو بی گمان از بزرگترین نوابغ بشری و یکی از پایه گذاران نخستین اندیشه انسانی در باب دولت کشور است، انسانها را موجود اجتماعی قلمداد می کند و این را خصوصیت فطری انسان تلقی می کند. لذا انسان نمی تواند خدایان یا دیگر موجودات زنده، خود را در ورای جامعه مدنی، خویش را بیابد، لذا به خانواده و دولت نیازی طبیعی دارد، تشکیلات دولتی جز فطرت انسان است، به ترتیبی که بدون آن مانند، ماهی بدون آب، نمی تواند به زندگی ادامه دهد. دولت به بشر فرصت آنرا می دهد که به هدف وجودی خود دست یابد، هم اورا تربیت می کند و هم از گزند خطرات و آسیب های داخل و خارج محفوظ می دارد، نظم مورد حاجت انسان را به او عطا می کند و در برابر، از خدمات او خواهان است. بهترین نمونه دولت ارسطو آن است که اکثریت افراد به آن دست یابند، لذا "جمهوری" و مردم سالاری را خوبترین مودل دولت می داند، لذا به اکثریت اهداف مردم رسیدگی می شود، به قول ارسطو هر جا که انسان است دولت کشور نیز است.

اگر از قرون قدیم به قرون وسطی سیر به بینش متفکران مسیحی داشته باشیم، تئوری دولت را در قالب اندیشه متفکر مسیحی سن توماس داکن که در سالهای  (۱۲۲۵-۱۲۷۴م) می زیست بررسی کنیم وی دولت را امر طبیعی و فطری می دانست و دولت را به عنوان امر لازم زندگی زمینی بشر می دانست، اضافه می کرد که قدرت فی نفسه مطلق است، اگر محتاط در امری رهبری نبود به سرکشی خواهد تاخت، پس قدرت را باید محدود کرد و فرمان روایان را وادار کرد تا به فرامین عدالت گردن گذارند، از آنجا خداوند عادل است، در نتیجه حقوق فطری هم عادلانه است. لذا این بینش که آزادی اراده انسان را در سنجش عادلانه بودن دولت می پذیرد و به افراد امکان می دهد تا برحسب قانون طبعیت در باره آن به داوری زانو زد، مایه اولیه اندیشه لیبرالی مربوط به دولت است.

به این ترتیب به آرأ متفکران مسلمان در باب دولت از اندیشه از اندیشه ابو علی سینا (۹۸۰-۱۰۳۷) حکیم و فیلسوف نامدار خراسانی مدد جوئیم ذهن ما را روشن خواهد کرد. ابوعلی سینا معتقد است که زندگی بشر بدون اجتماع مقدور نیست، و سعادت، کمال در اجتماع میسر خواهد شد به شرط که تحت لوای قواعد و مقررات زندگی کرد و روابط به گونه مسالمت آمیز بر پایه تعاون و همکاری باشد، به باور وی بهترین قوانین و قواعد همان است که از جانب پروردگار اراده شده باشد و از رهگذر پیامبران بر بشر نازل گردیده باشد تا خصلت بشری ارضا شود.

ابوعلی سینا از چند نوع حکومت سخن گفته است اعم آنها به شکل زیر است:

۱- حکومت مردم سالار، یعنی نظامی حکومتی که رئیس آن به وسیله مردم برگزیده شود.

۲- حکومت مردمان پست یا اراذل و ریاست آن آنها پست ترین افراد اند.

۳- حکومت وحدینه الریاسه، که معادل با حکومت استبدادی است و هدف رئیس آن اطاعت بی چون چرای مردم است.

۴- حکومت افاضل که آنرا ریاست فاضله نامیده است در این حکومت افضل خلایق، از حیث علم و کمال، فرمان راند.

بعداً به سنجش خوبی و بدی آن می پردازد و رژیم استبدادی را خوب تلقی می کند و پادشاهی را در نخست برتری می دهد و بعداً انتخابی را و حکومت مردمان پست را می زداید. و حکومت کرامیه را می ستاید و خوبترین مودل آنرا تلقی می کند، لذا ابوعلی سینا تنها از بینش الهی مدد نگرفته و به اشکال دولت های معاصر توجه نیز کرده است، که نظر آن در خور ستایش است.

از فیلسوفان دیگر باختری عبدالرحمن ابن خلدون است که نظر وی در باب دولت قابل ستایش است وی بر فرآیند دولت چنین نظر می دهد. دولت ها زائیده می شود و به رشد قدرت میرسد و پیر و فرسوده می شوند.

به گمان او، عمر دولت ها به پنج دوره بخش می شود.

۱- (دوران پیروزی) زمانی است که گروهها بر اساس عصبیت و انگیزه قدرت و رسیدن به رفاه دیگران غلبه می کنند و دولت را تشکیل می دهند.

۲- (دوران خودکامگی) به هوا خواهان خود کمتر نیاز دارد و به رسم خود سری گردن می نهند و فرمان های خود را به استبداد مورد اجرا قرار می دهد.

۳- (دوران آسودگی) هنگامی روی می دهد که نظم برقرار شده و دولت به شکوه و قدرت و عظمت خود رسیده است.

۴- (دوران خرسندگی) هنگامی روی دهد که نا فرمانی ها جای خود را به آرامش و سکوت می دهد.

۵- (دوران ویرانی) که حاصل رفاه و آرامش است و دولت را به سوی انحطاط و مرگ می کشاند.

ابن خلدون سه نوع دولت را بر پایه مأخذ سه گونه سیاست، از هم متمایز می کند:

۱- (خلافت) سیاست دینیه:- که کار دولت بر اساس قوانین شرع تنظیم یافته است.

۲- (استبدادی) سیاست عقلیه:- یا دولتی که مبتنی برقواعد عقلی عمل می کند.

۳- (مردم سالاری) سیاست مدینه:- یا آن گونه دولتی که به سوی مدینه فاضله رهنمون می شود.

ابن خلدون هم از دولت اسلامی فراتر می رود و حاکم را فارغ بال می سازد و تئوری منطقی را در خور افراد می دهد و بر آزادی جولان عقلی می زند و آزادی بیشتر را در قدرت، دولت و سیاست به بحث و بررسی می گیرد.

در قرون وسطی آرأ فیلسوفان مسلمان از ارزشمندی خاصش برخوردار بوده است. سیاست مدار، نمایش نامه نویس، مرد ریالیست کسی که تئوری پرداز جدید سیاست است همانا ماکیاولی است برخی ها با دیدگاه بدبینی به وی نظر دارد برای اینکه واقعیت عینی را فاش می گوید ولی این مشکل نیست، وی مرد تیزبین بوده در عصر خود، و ماکیاولی یا کسی که در شکل گیری قرون جدید و پدید آمدن رنسانس زندگی می کرد، وی وظیفه دولت را حفظ منافع شهریار می داند نه مردم و ذهن وی چنین القأ می کرد، اهداف فرمانروا یا شهریار بالآخره به تحقق اهداف جماعت منجر می شود.

ماکیاولی قدرت- را پایه گذار دولت- کشور تلقی می کرد، و می فرمود بر پایه قدرت توجه صورت گیرد و به منافع فرمان روا اولویت می داد برای حفظ و تداوم آن هر کاری را مجاز می دانست.

لذا اگر تئوری دولت را در قالب تئوری جان لاک پی گیریم. لاک طرفدار دولت زورمدار است و بر تعادل قواء سه گانه تاکید می کرد تعادل قوا در واقعیت تضمین کننده عدالت و اجرای آن است.

اگر به سیر نظریه دولت در قالب تئوری مکتب کانتی که همانا پوزیتویسم است بپردازیم ما را مدد بیشتری برای شناخت نظریه دولت خواهد کرد امانوئل کانت (۱۷۲۴-۱۸۰۴) فیلسوف معروف آلمانی است. کانت می گوید انسان به مدد عقل خود، واقعیت پیرامونی خود را درک می کند. لذا پس قواعد، نهادها و نظام هایی را خلق می کند تا امکان آنرا داشته باشد که آزادی فردی خود را با آزادی دیگر انسانها سازگار نماید. لذا تمام انسانها در ایجاد نظم عمومی و مشترک برای همه انسانها، به گونه ای شرکت می کند.

از بعد حقوقی دولت- کشور جماعت نظام یافته ای است که اراده ای انسانی خالق آن است نه پدیده دیگر بیرونی.

علاوه برآن کانت برخلاف ژان روسو که مبانی قواعد کلی را در شناخت مفهوم سود همگانی می دید، آن را ناشی از عقل و خرد انسانی می دانست. انسانی که قادر است از راه استدلال و تعقل، خود را واقعیت محیط خود را به نیکی بشناسد.

اگر به نظر مارکس و فریدریش انگلس (۱۸۲۱-۱۸۸۷) در باب دولت بپردازیم ما را واقف به تاریخی مارکسیسم خواهد ساخت، نظر این مکتب در مورد دولت در جهان بینی کلی این مکتب بیان گردیده است:

انسانها علاوه برآن که تولید می کنند، در بین خود روابط تولیدی ایجاد می کنند و به طور مداوم در حال ایجاد وسائیل جدید هستند، لذا همین روابط تولیدی و وسائیل تولیدی مجموعاً با هم زیربنای جامعه انسانی را تشکیل می دهد.

و دولت همانا طبقه روبنا است و نقش اساسی آن عبارت از حفظ کیفیات زیربنائی، در جهت منافع یک طبقه اجتماعی است در واقعیت دولت را نهاد سرکوبگری اجتماعی می داند که به طبقه استثمار گر امکان می دهد تا سلطه و تداوم تسلط خود را بر طبقه استثمار شده حفظ کند. لینین در این زمینه می گوید: «دولت ماشینی است برای حفظ تسلط طبقهء برحفظ طبقه دیگر».

مارکس پنج گونه اصلی دولت را در طول تاریخ مشخص کرده است:

۱- در آغاز، جماعت انسانی، بدون ابزار تولیدی مهم و نقش تولیدی معین در دولتی بی طبقه زندگی می کند، که آنرا جماعت ابتدائی نامیده است.

۲- با اختراع ابزار و وسائیل جدید، جماعت ابتدایی تبدیل به جامعه ای می شود که ابزار تولید به مالکیت گروه ویژه ای در می آید و انرژی انسانی نیز عنوان یکی از سرچشمه های تولید مورد تملک قرار می گیرد. در این مرحله جامعه جامعۀ برده داری پابه عرصۀ می گذارد.

۳- دگرگونی هایی که در جامعۀ برده داری حاصل می شود، دولت- کشور برده دار را تبدیل به دولت- کشور فئودالی می کند، ولی این مرحله، دارندگان زمین، کار سرف ها را مورد استثمار قرار می دهند.

۴- تغییراتی که در بطن جامۀ فئودالی حاصل می شود و ابزارها و وسائیل جدید تولید، اقتصاد این گونه جوامع را از زمین به صنعت و تجارت منتقل می کنند و سبب آن چی گردند که انقلاب صنعتی، زیربنائی این جوامع را دگرگون کند و با جهشی تند و خشن، دولت فئودالی را تبدیل به دولت سرمایه داری نماید. در این جامعه مالکان ابزار و صنعتی ماشین ها و کارگزاران را مورد استثمار قرار می دهند.

به عقیده مارکس و پیروانش تعارض بین طبقه مسلط (بورژوازی) و طبقه استثمار شده (کارگران)، بسیار روشن تر، واضح تر و حد و مرز گذاری شده تر است. به همین سبب مبارزه نیز در نظام سرمایه داری خشونت بار ترین شکل خود را دارا است.

۵- بالآخره، در جامعه سرمایه داری، انقلاب کارگری شعله خواهد کشید و هدف اساسی آن امحأ مالکیت خصوصی و ملی کردن ابزار تولیدی خواهد بود. انقلاب کارگری با آنکه طبقه استثمار کننده را از میان برمی دارد، ولی دولت را که دستگاه سرکوبگر است، فوراً از میان برنمی دارد، زیرا طبقات مسلط، گذشته فوراً تسلیم نمی شوند، بلکه در مقابل انقلاب به موافقت بر می خیزند در این مرحله، دولت قوی و قاطعی برای جلوگیری از اعمال ضد انقلاب لازم است. پس، دیکتاتوری پرولتاریایی مستقر می شود. زیرا با وجود آنکه در زیربنا، تعارض ها از میان رفته است، ولی مبارزه در سطح روبنا ادامه دارد.

به محض آنکه این مبارزه به اتمام رسید، دیگر دولت، علت وجودی خود را از دست می دهد به تدریج که جامعه به سوی بی طبقگی پیش رفت، زوال دولت آغاز می شود و جامعه و جامعه کمونیستی پا به عرصه وجود می گذارد.

به نظر انگلس، دولت به عنوان نهاد باید از میان برود ولی وظیفۀ او که همانا سازمان دادن به زندگی جماعت، بدون خشونت و اجبار است، باید باقی بماند. البته همان طوری که واضح است، رؤیای جامعۀ بی طبقه ای بدون دولت، هنوز پس از گذشت بیش از شصت سال جامۀ عمل نپوشیده است و دولت بیش از پیش به صورت نیرومند و قاطع به کار خود ادامه دهد. لینین این پدیده را این گونه توجیه می کند: در اندیشه مارکس و انگلس انقلاب باید در سطح جهانی عملی می شد، ولی چون در یک کشور (اتحاد جماهیر شوری سابق) به وقوع پیوسته است، بورژوازی جهانی، هم و غم خود را معطوف به درهم شکستن این انقلاب کرده است. لذا دستگاه دولتی بسیار پر قدرتی لازم است تا در مقابل خطرات داخلی و خارجی ایستادگی کند. این نظر، به گونه دیگر توسط استالین نیز مورد مدافعه قرار گرفته، به گونه ای که به گمان او وجود دولت نیرومند تا توفیق کامل مارکسیسم در مقیاس جهان لازم شمرده می شود.

میرسیم به نکته اخیر که امروزه دولت ها به کدام نوع سلطه برمردم دارد، شکل دولت های امروزی مردم سالار بوده  و اکثریت کشورها امروزه گذار کرده اند از دولت دیکتاتوری به مردم سالاری و حاکمیت دولت- کشور بر مردم برمبنای مشارکت و رضایت است، و دولت مقبولیت خود را از مردم می گیرد.

با عرض حرمت فراوان

اسماعیل "رنجبر"

آدرس ایمل اسماعیل رنجبر:

ismail.ranjber@yahoo.com

ادرس فیس بوک:

Esmail Ranjber

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org