چهارشنبه، ۲۸  اگست ۲۰۱۳

دکتور فرید طهماس

 

داکتر در طبقهء ۵۵

طنز کوتاه

نوشته: دکتور فرید طهماس

 

فقط چند روز می شد که ادارهء روزنامهء ما از منزل اول به طبقه ۵۵ نقل مکان کرده بود.
یکروز، همین که می خواستم مطالب شماره نوبتی را از نظر بگذرانم و به مطبعه بفرستم، دیدم دروازهء دفتر باز شد و قند آغا در آمد. بسیار خوش شدم و فوراً از جا برخاستم و باهم رویماچی و بغلکشی کردیم. قند آغا همو دوست قدیم من است که در گذشته پوسته رسانی می کرد. راستی چندین سال می شد که او را ندیده بودم. هنوز چند دقیقه گپ نه زده بودیم که از صحت خود شکایت کرد و گفت: "والله داکتر صایب چند وخت میشه همی نانه که می خورم دل درد میشم. نمیشه که کدام دوا ــ موا بریم نوشته کنی؟" گفتم، قندآغا جان من داکتر استم اما داکتر طب نیستم؛ درد معده را داکتر طب باید تداوی کند. من ژورنالیست استم مگر نه می بینی که روزنامه نگاری می کنم . . .
دیدم عصبانی شد و گفت: "تو از وختی که داکتر شدی بیخی خوده گم کدی؛ والله اگه همیالی مره نه بینی و دوا نتی، خوده از همی منزل
۵۵ پایان نندازم؛ تو چه قسم داکتر استی که یک دل دردی ره نمی فامی؟"

دیدم بسیار عصبانی شده، حیران ماندم چه کنم، ترسیدم که حالا براستی خود را از منزل ۵۵ بیرون نیندازد. یکدفعه بیادم آمد که مادر کلان خدا بیامرزم می گفت، جوانی و بادیان از دارو های گیاهیی است که برای درد معده فایده دارد و خوردنش هم بی خطر. کاغذی گرفتم (به اندازهء نسخه داکتر) و نوشتم: "جوانی و بادیان". دیدم بسیار خوش شد و "نسخه" را گرفت و آرام از دفتر برآمد و به طرف لِفت رفت.

دو هفته بعد باز آمد، اما این بار با یک طفلک. پرسیدم چطور شد دل دردی؟ گفت "خدا خیرت بته داکتر صایب، دل دردیم بیخی جور شد اما همی بچه گک مره ببی که بسیار گریان میکنه و لاغر و ضعیف اس، اگه شوه کدام دوا ــ موا بریش بتی . . ."
فکر کردم اگر باز بگویم داکتر طب نیستم، باور نمی کند و از طرف دیگر در منزل
۵۵ استیم مبادا کدام گپ شود. قلم گرفتم و نوشتم: "چوشک و ساکودانه" گفت، "نی چوشک داره داکتر صایب". گفتم بسیار خوب، پس ساکودانه بدون چوشک. نسخه را گرفت و رفت.

 
یکروز دیگر با خانم خود آمد و گفت: "داکتر صایب همی همشیره گک تان کمی مریضی زنانه یی داره . . .". اینبار دیدم گپ بیخی کلان است؛ هم وقت کم و هم دو نفر آمده اند و هم منزل
۵۵. ناچار قلم گرفتم و نوشتم: "زنجفیل". "نسخه" را گرفتند و رفتند.
یکروز دیگر با برادر خود آمد که مریضی عقلی و عصبی دارد؛ یکبار دیگر با نواسه کاکای خود آمد که دندان درد است؛ یکدفعه با خواهر زادهء خود آمد که شاشه بند شده؛ یک دفعه با بچهء خسربرهء خود آمد که شکمرو شده؛ یکروز خشوی خود را آورد که زبان درد است؛ یک دفعه با دوست پهلوان خود آمد که نافش رفته . . .
 خلاصه هر باری که می آمد، یک داروی بی خطر برای شان می نوشتم و خود را از شر شان خلاص می کردم. بعد از آن شش ماه نیامد. فکر کردم برو شکر دیگر نمی آید.

سه روز پیش باز آمد و گفت: "والله داکتر صایب، چند وخت میشه که بواسیل (بواسیر) پیدا کدیم . . ." این بار خودم نیز عصبانی شدم و کم مانده بود خود را از منزل
۵۵ بیرون بیندازم. کمی حوصله کردم؛ دیدم هم وقت کم است، هم طبقه ۵۵. این بار نوشتم: یک کیلو مرچ سرخ تند همراه یک کیلو نوشادر. گفتم: این دوا ها را با هم یکجا کن و روزانه ده ــ دوازده بار در محل درد (ک) استعمال کن. بسیار خوش شد و رفت.

 و خودم با اعصاب نا آرام و به عجله رفتم پیش رییس حفظ و مراقبت تا دفتر روزنامه را از طبقهء
۵۵  به منزل اول تبدیل کند.

راستی گاهی آدمهایی پیدا می شوند که فکر می کنند کسی که داکتر است باید حتماً طبیب باشد و آنهم طبیبی جامع الکمالات!
ـــــــ

پایان،
۲۰۱۳ ــ هالند

 

 


 

 مطالب و نوشته های که تا کنون از محترم دکتور فرید طهماس در «اصالت» به نشر رسیده است:

 

 

ویروس انترنیتی - دکتور فرید طهماس

زردک و کتاب - دکتور فرید طهماس

می خواهم زن بگیرم - نوشته دکتور فرید طهماس

مصاحبه، نوشته دکتور فرید طهماس

خارپشتک - دکتور فرید طهماس

فرامین جدید به افتخار ۸ مارچ

چی گونه مشهور شدم - دکتور فرید طهماس

سربازانِ شاشوک، آمریکایی نیستند! - دکتور فرید طهماس

نابغه های شهر ما - دکتور فرید طهماس

عشق فیس بوکی - دکتور فرید طهماس

معلم اخلاق - طنز زیبایی از دکتور فرید طهماس

پتلون شیر لالا - طنز زیبایی از دکتور فرید طهماس

جوانِ عجیب (از طنزهای مردم دنمارک) - دکتور فرید طهماس

نمرهء تیلفون - طنز زیبایی از دکتور فرید طهماس

قندآغای پوسته رسان طنز جالب و زیبایی از دکتور فرید طهماس

فراموشکار - طنز زیبایی از دکتور فرید طهماس

بد بخت - شعر زیبایی از دکتور فرید طهماس 

مستورهء آداب - غزل نغز و زیبایی از دکتور فرید طهماس 

مرغ شکم پُر - طنز زیبایی به قلم دکتور فرید طهماس

معذرت می خواهیم! - طنز زیبایی از دکتور فرید طهماس

مصاحبهء «اصالت» با محترم دکتور فرید طهماس، ژورنالیست ورزیده، نویسنده و طنز نویس چیره دست کشور 

مصاحبهء دکتور فرید طهماس با داکتر فاروق فردا

فورمه را خانه پری کنید! - طنز جالب و زیبایی از دکتور فرید طهماس

لشمکِ چاپلوس - طنز بسیار جالب و زیبای از دکتور فرید طهماس

می خواست رییس شود! -  طنز زیبایی از دکتور فرید طهماس

پهلوانِ روزنامه نگار: طنز زیبایی به قلم دکتور فرید طهماس

طنز دربارۀ طنز - نوشته ای دکتور فرید طهماس

پدرم به جولا تبدیل شد - طنز بسیار جالب و زیبایی از دکتور فرید طهماس

مصاحبه با حزب دموکراتیک خلق افغانستان - نوشتهء دکتور فرید طهماس

مصالحه؟ - دکتور فرید طهماس

نامهء محترم دکتور فرید طهماس عنوانی «اصالت»

سنگها - نویسنده: لف تولستوی - مترجم: دکتور فرید طهماس

یک نامه و دو طنز به سایت وزین «اصالت» - دکتور فرید طهماس

لباس جدید پادشاه - ترجمه از روسی: دکتور فرید طهماس 

قو، ماهی و خرچنگ - ترجمهء تحت اللفظی: دکتور فرید طهماس

برگزیده یی از کتاب شیطان و دوشیزه پریم -  برگردان از روسی: دکتور فرید طهماس

یک رباعی به خاطر بهار - دکتور فرید طهماس

ای زن - پارچه ای نغز و زیبایی به قلم دکتور فرید طهماس

شش دوبیتی های نغز و زیبایی از دکتور فرید طهماس

     

 توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org