دخول و خروج قطعات نظامی اتحاد شوروی
و نامه های پیش و پس از شهادتِ
دکتور نجیب
در این روز ها که دارند رفقا نتایج شب و روز خون دل خوردن های خود را بعد سال های فراق لمس میکنند تعدادی از افراد معلول مریض و مجهول اتش دستور گرفته اند تا با گند نامه های خود از نام رهبران حزب سیاه مشق های نموده با یک تیر خود چند شکار نمایند از یک طرف روحیه ای بی اعتمادی را دامن بزنند و از طرف دیگر شخصیت های رهبران نیک نام حزب را بد نام بسازند که دریغا تعدادی از اعضای خانواده های این رهبران که از فتنه گری های این دلالان مزد بگیر اگاه نیستند غیر اگاهانه در خدمت و تایید جعلیات قرار میگیرند. این افراد تا که توانستند در رابطه به پلنوم ۱۸!؟ انتقال قدرت به "مجاهدین"!؟ جعلیات و یاوه سرایی های در رابطه به شخصیت و نقش زنده یاد رفیق ببرک کارمل به راه انداختند در اوایل تا اندازۀ بر واقعبت ها اثر گذاشته بود، ولی زمان کوتاهی نه گذشته بود که اآفتاب حقیقت جاویدان درخشید و واقعیت ها از عقب ابرهای سیاه تاریک و ضخیم جاویدانه شد که این مزد بگیران سیاه مشق های شان طوق لعنت به گردن شان شد و با سیاه رویی از صفوف رزمندۀ حزب تجرید شدند. اینها که در لباس مریدان و ثنا خوان شهید رفیق نجیب به دستور یخن پاره میکردند تا ایشان را در پیشگاه حزب مردم و جهانیان بد نام محکوم نمایند. در رابطه به پلنوم ۱۸ چنان چشم پنهان و نعره میکشند که گویا همه حزب مردم و جهان در آنزمان به سیاره مریخ به سیاحت رفته بودند (برای اینکه مستند واقعیت را دانست مراجعه شود به بیانیه های زنده یاد رفیق ببرک کارمل در جرگه عالی قبایل ۱۳۶۴، لویه جرگه ۱۳۶۴، تیزس های دهگانه، بیستمین سالگرد حزب، خطاب به مردم ولایت قندز، خطاب به منسوبین قوای مسلح، خطاب به کادر ها و فعالین حزب و گزارش ایشان در مهمترین رویداد تاریخی پلنوم ۱۷ حزب دموکراتیک خلق افغانستان و سایر اسناد حزبی که در سایت وزین و پُرمحتوای «اصالت» به خاطر جاودانه شدن و زنده نگهداشتن تاریخ پُرافتخار حزب محبوب مان اقبال نشر یافته و صدها اسناد مربوط به دولت و حزب کمونیست اتحاد شوروی و کشور های ذیدخل در افغانستان).
آنچه مربوط میشود به دخول و خروج قطعات نظامی اتحاد شوروی واقعیت آن برای همه آنهایکه خِرَد و شهامت قبول واقعیت را دارند روشن است، ولی برای آنهاییکه خود را هم "شهید" هم "غازی" و هم "سلامت" میشمارند همان قصه میخواند که "از عروس خبری نیست در خانۀ داماد؟؟؟ دهل و پای کوبی است!!!" این "جهادی"!؟؟؟ ها که چند روز میشود یتیم شده اند اگردهن شان قف میکند که ما "شوروی" و "دیوار برلین" را شکستیم که گِله نیست چون آنها تا حالی نمی دانند که کشور و ملتی شکستن ((در مقابل پول، قتل طفل زن پیر و جوان به جرم انسانیت، مسلمان مومن بودن، به جرم دانش و قرآن فرا گرفتن، به جرم امامت و آموزگاری، به جرم داکتر بودن، انجینر و کارگر بودن، تخریب و به اتش کشیدن خانه مکتب مسجد شفاخانه فابریکه پل بند برق سرک . . .)) خود روزی در همان کشور و ملت و مادری که آنها را به دنیا آورده و با شیر خود بزرگ کرده بود که امروز حرام و نبخشیده شده است. آنهایی که اگر خِرَد میداشتند چنین نمی بودند ورنه کتاب "تلک خرس" بادار شان و دهها نیشخند و ریشخند بادارِ بادار های خود را در موردِ خود میفهمیدند و اگر ذره وجدان میداشتند امروز با این لعنت و نفرینی که ملت افغان سنگ و چوب کشور و جهان بر آنها میفرستند زیر سایه سبز شدن درختِ بی غیرتی خود نمی نشستند. ولی آنهاییکه با القاب "داکتر" "پوهاند" "عضو کمیته مرکزی" . . .؟؟؟ از رفیق شهید نجیب، نطاق حزب، ماتریالیست، انترناسیونالست، و شخصی که از همه مقدم بود بر اعتقاد دوستی افغان- شوروی و شخص اول نزدیک و با اعتماد اتحاد شوروی و کمیتۀ امنیت دولتی (ک. ج. ب) آن بود که در تمام تصامیم و پلانها با اتحاد شوروی تصمیم گیرنده بود که حتی رهبری حزب ما از بسیاری موارد آگاهی نمیافتند. آن شخصیت مبارز انقلابی چپ و روشنفکر را که زمانی تصویر و. ای. لینین رهبر پرولتاریای جهان زینتبخش دفتر کارش بود آنقدر حقیر معرفی کردند با القاب مجاهد کبیر و . . . که برای بسیاری ها تعجب آور است که آیا ایشان (دکتور نجیب) رهبر حزب اسلامی بودند یا حزب دموکراتیک خلق افغانستان؟. اعلام روز نجات . . .!؟ توطئه های همان دستیاران و کارشناسانی بود که سر یکجا دست دیگر جا شور داده جیب جان خود را تضمین میکردند، همان های که رفیق نجیب رهبر حزب را از رهبری یک حزب مترقی رهبر یک تیم ساختند، همانهایی که رییس جمهور کشور را رییس یک ولسوالی ساختند، همانهایی که همان مرد با غرور و شهامت را به یک فراری نیمه شب و از خانه بزرگ اش (حزب و مردم) زندانی کوتی تبدیل کردند و بالاخره همه دست به دست هم داده پلان نامردانه شهادت اش را سر ارباب قبولاندند چون به خوبی میدانستند که فردا اگر رفیق نجیب زنده بماند اولین تصفیه را با همین مارهای دهن آستین مینماید. برای پوشاندن همین واقعیت ها است که این دزدان سر خود پر میجویند و هنوز هم دل شان سرد و جیب شان پُر نشده برای ایجاد روحیه عدم اعتماد از نام شان سوء استفاده مینمایند و از همه بدتر ایشان را از یک شخصیت سیاسی و تاریخی به یک انسان بیسواد و یک خشوی شکسته در ظلمت خود معرفی میدارند نامه های را از نام شان جعل کردند که هیچ عقل سلیمی نمیتواند قبول کند که آن "نطاق حزب" چنان از سواد انشاء سیاست حتی از درک شرایط و مسوولیت عاجز در تنفر از خود علیه خود قرار گرفته . . . از همه درد آور اینکه تایید این همه جعلیات را با خوش خدمتی های مادی و دستبوسی های شیطانی بالای خانم شان مهر صحت گذاشتند که غیر آگاهانه امروز در مقابل روح پاک شوهر در مقابل دختران شان حزب و مردم تاریخ کشور مسوولیت حقیر و توهین ایشان را نیز به دوش گرفتند (چون این نامه ها از مرز شخصی خارج شده برای اهداف سیاسی و اتهام به اشخاص نشر شده است بناً اشخاص و نهاد های مربوط حق اعتراض را برای صحت و ثبوت آن از مراجعه حقوقی در رابطه حق خود میدانند) این ثنا گویان . . . این مطلب را خوب میدانند که فردا یا پس فردایی چنین حادثه به وقوع پیوستنی است و یا هم خود همین ها سازماندهی کنند همه میدانند که اسناد بیشمار واقعی در آرشیف دولتی و نزد اشخاص به قلم و کتابت رفیق نجیب وجود دارد که (در عصر تکنالوژی کار چند لحظه است تا اصلیت تحریر آن با ثبوت DNA. رفیق نجیب به دست آید)
رفقای عزیز!
یکتعداد رفقا با مطالعهء قسمتِ اول بدون بررسی نوشته را شکل تخریبی دیدند و آنهایکه ذیدخل در قضیه هستند مثل مار گزیده گی ها از خوشی میرقصند چون قسمتِ از پروژۀ شان که بدنامی شهید نجیب است دارد نتیجه خود را میدهد. آنعده رفقای عزیز که در کشور هندوستان مهاجر اند این پروژه را به رهبری شخص گلخان اکبری سابق رییس ۱۲ خاد که زمانی وظیفه اش به صفتِ رییس قندهار و ریاست ۱۲ بصفت اجنت دو طرفه ای پاکستان استخدام شده بود که این شخص با گفتار شاهدان عینی مسوولیت انتقال ساحات عظیمی مربوط حاکمیت را در زمان فرار رفیق نجیب به گلبدین حکمتیار به دوش داشت این شخص با تمام خانواده اش از طریق آی ایس آی پاکستان به هند انتقال داده شد و در هند به صفت اجنت دو طرفه بین هند و پاکستان به نفع آنها فعالیت میکند، صاحب میلیونها دالر و تأثیر مستقیم بالای فامیل رفیق شهید نجیب دارد نوشتهء کتابی توسط خانم شان نیز کار همین شخص است. با تذکر این موضوع میآیم به مسئلهء تخریب . . .
رفقای عزیز!
در تاریخ سیاسی کشور ما یگانه حاکمیتِ دولتی و حزبی یعنی ح.د.خ.ا. این افتخار را دارد که با شهامت اشتباهات و کارکردهای خود را بصورت علنی در پیشگاه مردم به نقد و انتقاد گرفته راههای برون رفت خودرا طرح کرده و در مقابل خیانت به حزب و کشور فقط به عدالت اتکاء کرده که شما شاهد محکمه های سابقه دار ترین افراد حزب بودید. و من هم به صفت یک عضو حزب که هیچگونه دشمنی شخصی با رفیق نجیب و افراد یاد شده ندارم با روحیه ای که پرورش یافته ام در مقابل حزب خود بی تفاوت نمانده آنچه که میدانم صادقانه طرح میکنم و به این مطمین هستم که کامل نبوده خالی از اشتباه نیستم که امیدوارم رفقای اصولی در این رابطه صادقانه همکاری نمایند.
رفقای عزیز برای بررسی امروزی لازم است کمی به عقب برگردیم به سال های ۱۳۶۴ و ۱۳۶۵ شمسی. در آنزمان حاکمیت حزبی و دولتی را میخائیل سیرگییویچ گرباچوف با تیمی از افرادی که دیگر جای "انترناسیونالزم" را به "ناسیونالزم" و "دسپلین حزبی" را به "انارشیزم" تبدیل کردند و میخواستند پروسه طولانی "باز سازی" را در یک شبه انجام بدهند (که نتیجهء آنرا دیدند) در آنزمان دیگر تعهدات بین المللی شان برای شان پوچ بود در گیر و دار هیاهوهای عوام فریبانهء غرب بودند که گرباچوف را به صفت . . .!؟ میگرفتند با همین "باغ های سرخ و سبز غربی" جهانی را به شمول خود در خون نشاندند. گرباچوف و تیم آن که دیگر خود را "تبعه اتحاد شوروی" نه، بلکه یک "روس" میشناختند با همین اندیشه بر خورد خود با افغانستان را تعیین کردند. آنها در مورد رفیق کارمل به نیکویی میدانستند که سیاست مدار قوی قاطع و همیشه با برخورد مسوولانه در رابطه به کشور حزب و مردم خود تصمیم میگرفت. این محک تجربه برای گرباچوف در کنگرۀ ۲۷ حزب کمونیست اتحادشوروی برای گرباچف بالا تر از برداشت اش معلوم شد که کارمل تنها یک رهبر افغانی نه، بلکه یک شخصیت شناخته شدۀ بین المللی فراتر از مرزهای افغانستان است برخلاف پروپاگند های دستوری اشخاص فاقد فهم سیاسی و . . . با حفظ احترام و روحیهء دیپلوماتیک ملاقاتی با گرباچوف انجام دادند و در آنجا در مقابل پیشنهادها و نظریات گرباچوف رفیق کارمل تحلیل دقیق و همه جانبه در رابطه شرایط ملی و بین المللی ایجاد یک برنامهء منظم مسوولانه به شکل تدریجی با تضمین های بین المللی برای مردم افغانستان و تسریع عواقب برخورد غیر مسوولانه ارایه نمودند و ملاقات در فضای دوستانه پایان یافت. برای آنهایی که از هوا غیر مسوولانه گز میکنند و چیز های میگویند بهترین سند تاریخی برای درکِ واقعیت ها مطالعهء گذارش رفیق کارمل در پلنوم ۱۷ کمیته مرکزی ح.د.خ.ا. منتشره در سایت وزین «اصالت» است. در اینجا باید اشاره کنم به آنعده افرادی که از بلوغ سیاسی عاجز استند و غیر آگاهانه از چشم کور تعصب قومی . . .نشخوار میکنند به طور مثال (محمد زمان جان شورای شهری پیشآهنگان تا اکنون از تکامل عاجز مانده و به نام مستعار "نصرت مهمند" یگان اراجیف . . . سیاه میکند).
تاریخ و مردم بادرکِ ما واقعیت را به درستی میدانند و آنهایکه نمی خواهند به دستور . . . و جبر تاریخ واقعیت ها را قبول کنند خوب میدانند که روزی در قلب تاریخ ما خط زرین در رابطه به رفیق زنده یاد کارمل و سر سپرده گان ح.د.خ.ا. چنان ثبت شود که تاریخ و نسل به نسل از آن به افتخار یاد نموده و الگوی آینده ها باشد. ما میدانیم که در مقطع حیاتی و تاریخی کشور ما رفیق کارمل بصفت یک سیاستمدار که با درک همه جهات منفی مثبت و مسوولیت تاریخی بخاطر مردم حزب و کشور خود بزرگترین تصمیم را گرفت با رفقای خود به شمول رفیق نجیب به تاریخ ۶ جدی ۱۳۵۸ روز واقعی نجات مردم و کشور داخل کشور شد. در آن زمان حالتی که کشور مردم و حزب داشت و از طرف دیگر همه کادر های حزب خیلی جوان و کم تجربه بودند بطور مثال رفیق نجیب ما ۳۱ سال داشتند رفیق گلاب زوی ما ۲۸ سال داشتند و همینطور دیگران را تصور کنید ولی در کمترین زمان به رهبری خردمندانه رفیق کارمل و با احساس پاک و تعهد صادقانه فرزندان حزب در مقابل مردم و کشور به یاری مردم شریف کشور و مساعدت های دوستانه و انترناسیونالستی اتحاد شوروی و کشور های سوسیالیستی و دول دوست با گذشت هر روز شرایط امنیتی اقتصادی و سیاسی به نفع مردم افغانستان تغییر مثبت مینمود. ((در این جا باید یاد آور شد و این واقعیت را قبول کرد که در دخول و خروج قطعات نظامی اتحاد شوروی نه ح.د.خ.ا. نه رفیق کارمل و نه رفیق نجیب کدام نقشی داشتند، ولی هیچ کسی برابر رفیق نجیب مخالف خروج قطعات نظامی شوروی نبود و تا آخر کوشید که مانع حداقل آنها شود با اسناد . . .))
همانطوریکه یاد آور شدیم تحت رهبری رفیق کارمل کشور ما در تمام عرصه ها به طرف رشد و تکامل پیش میرفت و رفیق کارمل از مناسبات دوستانه اتحاد شوروی و سایر کشور های دوست بطور علمی و پلان شده استفاده اعظمی را در رشد اقتصادی تربیه کادر های مسلکی برای تکمیل اردوی مجهز مدرن، خدمات عامه، صحت، پرورش، زراعت، شهرسازی و . . . (در رساله یاداشت های محترم کشتمند در این مورد معلومات دقیقی وجود دارد) مهمتر از همه نقش دولت در مقابل مردم بود برای مردمی که سالها دولت های فاسد و جباری را دیده بودند که آنها هرگز برای مردم نبودند و برای مردم یک وهم بود و بس. یکی از استعداد های بارز رفیق کارمل در امور تشکیلاتی بود با شناخت دقیق از افراد در نصب کادرها بسیار دقیق و جدی برخورد مینمودند این موضوع در حزب و دولت برای همه قابل درک بود. و چنان دولتی را به مردم خود تقدیم کرد که همه فرزندان شان در خدمت شان بودند چیزی بنام فساد و رشوه واژه بیگانه شده بود. و در پهلوی آن دهها شرایط مشترک مردمی و دولتی در اختیار مردم قرار داشت. و همه ملیت های ساکن کشور دیگر با هم برادر و برابر به معنی واقعی آن بودند و همه دوشادوش هم کار و پیکار مینمودند همه افغان بودند و به افغانستان خدمت میکردند و این افتخار را دارند که تا حالا کسی ایشان را پشتون کسی تاجیک میگوید. این را باید همیشه به یاد داشت با رهبری سالم همه تا پایین سالم میباشد رهبری که اعتماد به نفس داشت به اصول مبارزۀ خود اعتقاد داشت به تهعد خود برای خدمت به مردم و کشور خود صادق بود چنان حزب و فرزندانی را نیز پرورش داده با خود داشت این ثبت تاریخ است حاکمیت دولتی و حزبی که تحت رهبری رفیق کارمل بود اولین و آخرین نظام خدمتگذاران صادق وطن و مردم بودند که شاید زمانی طولانی بگذرد تا چنان خورشیدی بتابد. این یک بررسی تاریخی است که به پژوهش تاریخی ارتباط میگیرد که در این جا از بحر بیکران قطره را یاد آور شدیم. و حال برمیگردیم به حوادث بعد از سفر رفیق کارمل از کنگره ۲۷ حزب کمونیست اتحادشوروی و بعد از پلنوم ۱۷ کمیته مرکزی ح.د.خ.ا. پلنوم، دیگر صدای زنگ خطر بود برای گرباچوف، به همین خاطر در مدت کمتر از یک ماه دست به اقدام توطیه زدند که قبلا ک. گ. ب. (کمیته امنیت دولتی اتحادشوروی) در وجود رفیق نجیب ما آماده کرده بودند با آن همه باغ های سرخ سبز با اعتماد و وفاداری رفیق نجیب نسبت به آنها و تعهداتی را که نسبت به آنها قبول و عهد بسته بود به شرط دادن رهبری برایش در این قسمت مددگار داخلی شان آموزگارشان آقای سلیمان لایق بودند (همان لایقی که همه با یک صفت میشناسند و همان لایقی که اولین کسی بود با کلمات . . . نام "فراری" را به شاگردش در سطح ملی و بین المللی گذاشت)
و همچنان ک. گ. ب. (کمیته امنیت دولتی اتحادشوروی).در این رابطه رهبری جناح خلقی خصوصاً شاخهء امینی ها را با وعده ها آمادۀ پشتیبانی از نجیب ساخته بود و آنها با شناختی که داشتند که میتوانند در وجود او به اهداف خود برسند بیدرنگ قبول سینه چاک میکردند و در حین زمان قطعات "گارد خاص" و سایر جزوتام های قوای مسلح را در محاصره قرار دادند که در اولین برخورد آنها با "گارد خاص" مواجه شدند به تعقیب آن با تجمع اعتراضیه هزاران حزبی و از همه بر خورد غیر قابل قبول و باور برای رفیق نجیب ما و ک. گ. ب. (کمیته امنیت دولتی اتحادشوروی).برخورد و عدم پشتیبانی کارمندان وتعدادی از رهبری "خاد" (خدمات امنیت دولتی) بود که این کودتاه هم مثل همه کودتاه ها شب روز گرفتاری بود زندان و تبدیل کردن افراد ضد کودتاه به محلات دور از مرکز حتی افرادی را که بعد از سالها از اجرای وظایف از ولایات کمتر از یکماه شده بود که به مرکز آمده بودند فرستادند و یکتعداد از قطعات څارندوی و اردو که دست امینی ها بود بنام "جلب و احضار" اسناد افراد را پاره کرده به دورترین نقاط کشور سوق نمودند به شمول افسران و ترخیص داران و . . . بعد چند روز مارش اجباری و نمایشی از متعلمین مکاتب به دستور آقای ظهور رزمجو که خود در پیشاپیش ان قرار داشتند به پشتیبانی از کودتاه انجام دادند و . . . در اینجا باید یاد آور شد قبل از انجام پلان مشترک ک. گ. ب. (کمیته امنیت دولتی اتحادشوروی). و رفیق نجیب ما که محو فزیکی رفیق کارمل را به بهانه مریضی و . . . در نظرداشتند اعضای حزب از خود شهامت با برخورد قاطع در برابر توطیه انجام دادند که باعث خنثی پلان شان شد و در عوض برای فرو نشاندن عکس العمل حزب رفیق کارمل را بنام رییس شورای انقلابی اعلام نمودند و خود مصروف تصفیه کاری و ایجاد زد و بند ها گردیدند تا به گونه . . . رفیق کارمل را به تبعید فرستادند. به این ترتیب رفیق نجیب ما را گرباچوف به قدرت رسانید. از همین روز است که فروپاشی حاکمیت دولتی و حزب ما آغاز شد دیگر به جای بهترین فرزندان حزب باند امین که دست شان به خون مردم آغشته است جانشین شدند و صدها کادر اصولی حزب از وظایف سبکدوش در بست احتیاط خانه نشین شدند دیگر افراد آلوده در دستگاه دولتی داخل شده مسایل قومی، گروهی، رشوه، فساد به مستی شروع کرده مردم در رنج دیگر "کمیته مرکزی حزب" به "شورای مرکزی فرکسیونها" تبدیل شده هرکدام دنبال حق گرفتن و ضربه زدن حریف خود بود. رفیق نجیب ما در عذاب گیر بود یکی که دیگر اعتبار و اعتماد در بین حزب را با خود نداشت و از طرف دیگر تا اخیر خود را رهبر نه همان رییس خاد میدانستند در امور حزبی دولتی و مردم با بازی اوپراتیفی و زد و بند برخورد کردند به همین دلیل تا اخیر موفق به اعتماد مردم و حزب نه شدند.
و حالا مختصراً چند سطری با محترم ک. کمال
آه . . .!؟ به این کمالی (ک. کمال) که نجیب دارد!
کمال جان!
وقتی که من در نوشته ام از ثنا خوان های یاد کردم از روی کدام تصادف نبود شما خود به سایت پیام وطن مربوط به رفیق خوشحال قهرمان ج. ا. مراجعه نموده مطالعه نمایید که چه حالت زاری است که شهید نجیب الله را در زنده گی یکبار و بعد مرگ هر روز میکشند. اگر آنمرد زنده میبود و چنان اوصاف را در مورد خود میخواند جلو سکته خود را به یقین که نه خودش و نه هم طبیبی گرفته میتوانست.
چنین افرادی که به یقین در زنده گی حتی یکباری هم نجیب را ندیده اند امروز یا از روی دستور و یا مرض جبر قوم زبان آنها را ثنا گوی تذکره نویس ساخته که یکی آنست که واقعاً واقعیت ها را نمی دانند و دیگری هم دستور است که خورد و خمیرش کن همانطوریکه در زنده گی اش حزب و حاکمیت دولتی را پارچه پارچه ساخت شما از مرگ اش هم همان سازید . . .!؟ حال کمی بشنوید تا بدانید رفیق نجیب ما اگر هر کاری مهمی که میداشتند کنار میگذاشتند ولی در افتتاح اطاق های دوستی افغان- شوروی حاضر بودند و باید فردا عکس شان که شامل محفل افتتاحیه بود چاپ و در صدر اطاق قرار میداشت و بودیجه خاصی را برای ایجاد این اطاق ها قرار داده بود و هرگونه غفلت جزای سنگینی درقبال خود داشت و مصرف این اطاق ها یک مجسمه زیاد تر بود (مجسمهء درژنسکی بنیانگذار ک. گ. ب.) در سطح کشور اطاق های دوستی خاد شیک ترین و لوکس ترین بود. کارمندان مدیران و رییس های که در بعضی موارد در برابر مداخلات بیجاه مشاورین با آنها برخورد میکردند از طرف شخص رفیق نجیب ما در عوض بررسی به جزا حتی اخراج از ارگان بدرقه میشدند که تعداد زیادی چنان اشخاص زنده اند. (((دفتر کاری که عکس رهبر کارگران جهان، که از جملهء دهها عکسی که خود شان انتخاب کردند، نصب است مربوط شخص رفیق نجیب بوده و مجسمهء سلف شان رهبر چکیست ها "درژنسکی" که اگر خوب دقت کنید در مقابل شان روی میز قرار دارد))) من در نوشته ام تذکر دادم و اکیداً برای شما که تا هنوز نه فهمیدید یاد آور میشوم که هیچکسی برابر رفیق نجیب ما به دوستی با شوروی ها نزدیک نبود شخص اول قابل اعتماد و متهعد شان رفیق نجیب ما بود که از اکثر تصامیم شان اصلاً رهبری حزب آگاهی نمی یافت در حالیکه مسوولیت همه را بعداً به آنها جعل کردند حد دوستی و اعتماد چنان بود که رفیق نجیب ما مشترکاً پلان نافرجام ترور رفیق کارمل را تحت پوشش "سکته قلبی" چیزی که در ک. گ. ب. معمول بود طرح ریزی کردند که خوشبختانه توسط رفقای اصولی رهبری داخل خاد افشاء شده جلوگیری به عمل آمد بالاخره جبراً رفیق کارمل را تبعید کردند سوال اینجاست که کی غلام بود کی واقعاً دوستی کرده بود؟ کسی که دوستی کرده بود معیار دوستی را هم میدانست و رفقای خود را نیز به دوستی مهمانوازی و صداقت که از جمله معیار های خاص افغانی است تشویق میکرد. وقتی که دوستان شان داشتند به معیار های دوستی در مقابل مردم افغانستان غیر مسوولانه برخورد کنند وانمود کردند که دست دوستی دادند نه گردن غلامی اکیداً برایت برادر کمال جان تأکید میکنم نا فهمیدن عیب است فهمیدن نه برای اینکه واقعیت را بدانی زحمت میشود گزارش پلنوم ۱۷ را مطالعه کن تا از عذاب وجدان راحت شوید. به این ترتیب اتحاد شوروی به رهبری گرباچوف با پلان وسیع قبلی شخص مورد اعتماد خود را که قبلا با ایشان پروتوکول های داشتند با یک کودتا در تبانی با باند امین جلاد به قدرت رسانیدند. از همینجا است که فروپاشی حزب و حاکمیت دولتی که به خون هزاران شهید با چه دشواری های ساخته شده بود آغاز شد و پلان تباهی مردم و کشور به شکل غیر مسوولانه عملی شد.
کمال جان همانطوریکه قبلاً اشاره کردم که نه فهمیدن عیب است شما تعبیر عالمانه خود را از مطالعهء اسناد تاریخی حزبی و دولتی در زمان رهبری رفیق کارمل دادید باید برای شما خاطر نشان بسازم که رفیق کارمل در حیات خود با شهامت و صداقت به خاطر مردم و کشور شان مبارزه کردند و تا رخت بستن از این دنیا با اصول قاطعانه پابند بودند و از خود مکتب و حزبی را با همان اصول به جا گذاشتند و خانم مبارز شان مثل رفیق زنده گی و مبارزه شان صادقانه و با وقار در خانهء غریبانهء خود به همان اصول زنده گی نیکی را پیش میبرند. بناً شما هرگز نامه های پس از وفات ایشان را نخواهید دید تا طبق عادت مطالعه نمایید. من میدانم که برای شما درد آور است که میبینید باوجود قومانده رفیق نجیب ما به مقیم پیکار رییس ادارۀ ۷ امنیت دولتی که همه اسناد ها و . . . مربوط به زمان رهبری رفیق کارمل را از بین ببرند ولی با گذشت هر روز به همکاری فرزندان صدیق آن حزب در داخل و خارج از کشور آرشیف اسناد حزبی- دولتی و سخنرانی های رهبر زحمتکشان افغانستان زنده یاد ببرک کارمل بزرگ در سایت وزین «اصالت» یگانه سایت و تریبیون اعضای صدیق و وفادار ح.د.خ.ا. تکمیل شده میرود و آگاهان آگاه میشوند که حقیقت در کجا بود شما که در سطح بلا و برکت قرار دارید برای ما جعل و واقعیت است که حالا بدانید که با تابش آفتاب حقیقت واقعاً تاثیر برکت جعل نمیماند میفهمم این نیستی به شما مشکل تمام میشود.
کمال جان، تا جایی که من نوشتهء شما را مطالعه کردم اگر به خطا نروم حتماً از جمله ملاهای تحتِ پوشش ریاست ۷ بودید که امروز به همان قسمت بد رفیق نجیب ما شما ثنا خوان تذکره نویس و تحلیل گر سیاسی شان هستید که شمار چنان فتواهای عالمانه زیادی در آرشیف سایت های مربوط تان وجود دارد و در این نوشته شما نکات عالمانه دیگری است که کوتاه به آن مروری میکنیم از اینکه رفیق نجیب ما را گفتید در عنفوان جوانی . . . بودند که به حزب گرویدند کدام نقشی در ایجاد اش هم نداشتند پسان که . . . سرشان آمد یک مؤمن واقعی استحاله نمود "ناسیونالست . . ." دریغا که در هر دو غسل تعمید اش همان یک پیرش بود- سلیمان لایق- که روز در گوش اش آیات قرآن در شب شعر در وصف لینن کبیر و ارتش سرخ همان لایقی که روزی در خواب با "اسپ سفید" ایشان را به "زیارت سخی" فرستاد که پیر جوان باسواد بی سواد حزبی غیرحزبی انگشت حیرت به این کرامات به دهن گرفتند و روز ها این خواب دهن به دهن تعبیر . . . میشد و همان استاد او را "ناسیونالست" ساخت حق مگر "افغان" نی فقط "پښتون" که همه شاهد آن اند. ولی کمال جان اگر این آیت و حدیث خواندن ریا و قوم و زبان پرستی نزد مردم اعتبار میداشت رهبران "جهادی" برادران رفیق نجیب ما جایی نزد مردم میگرفتند که هر کدام در این راه تخصص شرق- غرب سرمایه شیطانی بالاتر از استاد شان غلام مجدد و ک. گ. ب. را در احتیار داشتند.
آنچه در بارۀ "روز نجات" به تعبیر خود هرچه بگویید قصهء گوساله گوساله گفتن ها را همه میدانند، ولی روزی اگر جرئت پیدا کردید در رابطه به به رسمیت شناختن کودتاه کمونیست ها به رهبری گینایف توسط رفیق نجیب ما چیزی بگویید چون با گفتن این میدانید که "روز نجات" یعنی چه . . . آنچه مربوط میشود به مسلک "کرمنال تخنیک" فکر میکنم که شما کافی اشتغال عالمانه دارید اگر از روی لطف این علم را ببخشید و بگذارید به کار خود ادامه بدهد گرچه "نامه های پس از شهادت" ساخت آی. ایس. آی. پاکستان را افشاء میکند گرچه میدین (ساخت) پاکستانی و پوده اند. شاید برخلاف شما را که میشود از این چال استاد آگاه نیستید غیر آگاهانه شریک جرم شدید کمک کند با فهمیدن واقعیت، ولی برای آنهایی که بهتر رفیق نجیب ما را میشناسند میدانند که از آغاز تا انجام پرنسیپی که نجیب داشت هرگز خانم خود را اجازه داخل شدن به سیاست نمیداد اگر از روی قضای بد روزی در جریان بحثی حضور میداشتند و سخنی میگفتند از طرف رفیق نجیب ما در حضور همه جا به جا سرزنش میشدند بناً این نامه ها آنهم با . . .!؟ برای خانم شان اگر رفیق نجیب ما آرزوی چیزی برای گفتن میداشتند زمانی زیادی را در اختیار داشتند رساله ای را ترتیب دهند که چنان نکردند اول اینکه تعهداتی داشتند که دیگر سیاست نمیکنند و از طرف دیگر ضمانت حیاتی داشتند که با آمدن سربازهای (طالب ها) شان آنها به منزل بعدی امید میرسند پس با آیندۀ خود ریسک نمی کردند و شما ناراحت نباشید مثل همه حقیقت ها این جعل نیز بسیار ساده افشاء میشود. آنچه ایشان در حق حزب کردند شما در اینباره هم ناراحت نباشید بالای هر حزب از طرف افرادی که به گفتهء شما در عنفوان . . . و به دستور دشمنان خارجی حزبی را پارچه پارچه ساختند گدشته است، شخصیت ها رفته اند، ولی احزاب زیسته اند. آنچه مربوط میشود به افتخار حزب مربوط اعضای حزب میشود "دفاع مستقلانه جنگ جلال آباد" دفاع از کودتاه تنی و . . . که رفیق نجیب ما به هیچکدام آن عقیده نداشت به آنچه ایشان باور داشتند زد و بند های که با ارباب ها داشتند و خارج شدن در اینجا نامهء جعلی را که همین اکنون زینت بخش سایت شما است پاکستانی ها به هیچ آماده نکردند با همکار عزیز شان اگر کمی تعمق به نوشته خود و نامهء خود نمایید. شما صداقت رفیق نجیب ما را از کودتای خودش آغاز نمایید همینطور کودتای شهنواز تنی، ترور شهید جلال رزمنده، صحبت با مردم خوست، عکس آن با مردم شمالی، طرح ترور افراد سرشناس حزبی و قوای مسلح از جمله ۲ ترور نافرجام علیه جنرال افضل لودین در جلال آباد و جنرال علومی در قندهار . . . و بالاخره از دامن زدن های مسایل قومی و زبانی تا "حوادث مزار" سوال اینجاست، همان دوستمی که برای اولین بار با افراد خود شعار ((وطن یا کفن)) را با فیته های سبز بر سر در تالار قصر سلام خانه سر داد در شمال، جنوب، در شرق و غرب کشور در خط مقدم قرار داشت و خواب را بر دشمنان وطن حرام ساخته بود به دشمن تبدیل شد مگر میشود "حوادث قندهار" و "خوست" را پنهان کرد که توسط توپخانهء خود دولت مورد حمله از عقب قرار گرفت و با مراجعه به نزد رفیق نجیب ما چندین بار ولی برخلاف حتی بدون پذیرفتن به دفتر پذیرش به شکل توهین آمیز با ساعت ها انتظار بدون ملاقات جواب دادند و سازماندهی قصدی رییس خاد مزار جمعه اڅک، رسول بیخدا و هیئتی در رأس آن مڼوکی منگل و . . . بالاخره بدون هرنوع مسوولیت رهبری حزبی را به "فرید مزدك" رهبری دولتی را به محترم "رحیم عاطف" رها کرده سکرتر و بادیگارد را گرفته در نیمه شب فرار را بر قرار ترجیح داده حتی به استاد خود "سلیمان لایق" و مرحوم "غلام فاروق یعقوبی" هم توجه نکرد حزب و مردم که جایش معلوم بود که چه ارزشی نزد ایشان داشتند اینکه چه چیز های میگویید یک جهت قضیه است، ولی واقعیت این است که این همه پلان ها که با "حزب اسلامی" و "جمعیت اسلامی" ترتیب شده بود همه اش پلان های خاص خود رفیق نجیب ما مشترک با روس ها، امریکایی ها . . . ترتیب شده بود که اصلاً کسانیکه استعمال شدند بسیار ناوقت به این قضیه پی بردند این فلم های که شما حالا روز یکی شاهد دیدار اش میباشید توسط "غربی ها" به پلان مشخص و استفادۀ مشخص ترتیب شده که شما نتایج آنرا نیز لمس میکنید ما در این فلم ها "فرید مزدک" را میبینیم، ولی ریش رسیده و حالت پریشان شان را نی چون به ما تنها حق دیدن همین را داده اند از اینکه چند روز پیش از این در زیر زمینی توسط رفقای!؟ خود زندانی بودند حق نداریم شما میتوانید این واقعیت را از افرادیکه اکثریت شان به شمول "فرید مزدک" زنده است جویا شوید. از اینکه شما از رفیق نجیب ما به نام های "سلطان"، "امیر"، "سردار جهاد" و "سپه سالار شهیدان" یاد میکنید من به شما میگویم من هرگز طرفدار مرگ هیچ زنده جان چه رسد که انسان نیستم به قتل رسانیدن رفیق شهید ما نجیب را مثل هر جنایت دیگر تقبیح میکنم، ولی این حق را نمی دهم که به هزاران شهید پاک ما که با قامت رسا با شجاعت و با اعتقاد کامل جان شیرین و هست بود شان را در میدان مبارزه فدای آرمانهای پاک شان که رفاه و خوشبختی مردم رنجدیده و آبادی سرزمین شان بود کرده اند چنین سپه سالاری حاتم بخشی نموده روح آن شهید را ناآرام ساخته رنج را به بازمانده گان شان نصیب نمایید. رفیق نجیب ما در اثر معامله و برخورد شخصی در مقابل مردم کشور و حزب با سازمان های استخباراتی کشور های خارجی فقط به فکر نفع شخصی خود فیصله و اعتماد خام را نسبت به اعتماد مردم و حزب ترجیح داده منفعت مردم و کشور را فدای منافع شخصی خود کردند که در نتیجه همین باور و فیصله خام بود که در بازی خود خود فریب خام را خورده توسط همان طرف معامله خود به شهادت رسیده ایشان در میدان مبارزه نه، بلکه در محلی که دشمنان مردم و کشور ما برایشان جهت ختم عملیات شان تعیین کرده اند قرار داشتند و هر لحظه انتظار برآورده شدن آرزوهای خام شخصی خود را میکشیدند در حالیکه از اثر خیانت شان کشور و مردم اش در خون و آتش میسوخت ای کاش زنده میماندند تا در پیشگاه مردم محکمه میشدند تا درسی میبود به آینده ها که امروز چنان نمی بود. این است هموطن عزیز کمال جان حق و واقعیت. گفته ها زیاد است، ولی کافی است آنچه مشوره دوستانه میدهم شهامت کن واقعیت را ببین قبول کن بگذار اگر مشکل هم باشد برای فردای فرزندانت که محکومت برای نه آموختن حق و واقعیت نکنند. امروز جهان دهکده شده خرد را از فضای فرتوت قبیله و زیان نجات بده . . . دشمن دانا بهتر است از دوست نادان کمال جان!
میدانم که این نوشته عواطف و احساسات یکتعداد رفقا را جریحه دار میسازد و یکتعدادی هم که مصروف پالیسی ستراتیژی و تاکتیک هستند چنان بررسی ها را پیش از وقت میدانند با گذشت بیشتر از دو دهه و یکتعداد رفقای ما با وجودی که خود در این واقعیت ها داخل بودند و ثمرۀ آنرا با درد ها دیده اند ولی از روی عواطف کلتوری و سیاسی و . . . نمی خواهند از بحث چنین مسایل مبرم که از همین ضعف ما تا امروز دشمنان ما استفاده نموده گاهی ما را مصروف یکی گاهی مصروف دیگری میسازند. ما از خط انتهای صبرِ زمان گذشته ایم اگر از همین "اجلاس هامبورگ" و "وحدت نهضت ترقی و دموکراسی و حزب متحد ملی" استفاده مثبت نکنیم شما خواهید دید که دیگر ختم است از همین اکنون دشمنان آرام نه نشسته محفل گوشه شدن ها و تخریب ها را شروع کردند هوشیار بیدار بود.
این نوشتهء من بعد از مباحثهء طولانی با رفیق انجنیر فضل الرحیم «همت» عزیز به خواهش و مسؤولیت شخصی من جهت نشر در سایت وزین و پُربینندۀ «اصالت» یگانه مرجع و تریبیون بااعتبار و با اعتماد تمام اعضای صدیق ح.د.خ.ا.، نیروهای چپ واقعی و روشنفکران مترقی کشور فرستاده شده و تأکید میکنم که مسوولیت نوشته ام را با ثیوت واقعیت به دوش داشته در تکمیل آن همکاری همه ای شما عزیزان آرزویم است. در اخیر از رفقای مسوول تخنیکی سایت «اصالت» تقاضای رفیقانه دارم تا سرود حزب ما و انترناسیونال را جهت روان آرام رفقا بگذارند. عالم سپاس از شما رفقای عزیز.
سید کاظم