پنجشنبه، ۲۵ جولای ۲۰۱۹


       
  
دکتور صبورالله سیاهسنگ

            

یادداشت: نگارنده این سطور (سیاه سنگ) بارها با خط فکری و بینش یکجانبه نگری مرحوم عبدالقهار عاصی (به ویژه در اشعار و پورنوگرافی های وی) پس از انقلاب اسلامی چه از طریق مطبوعات، محافل رسمی دفتر انجمن نویسنده گان و چه در نشست های حضوری با وی ابراز مخالفت آشکار را داشته ام که هرگز صبغه ضدیت شخصی نداشته و نمیتوانست داشته باشد.

 

بازتایپ: ع . ق . فضلـی

۲۵ جولای ۲۰۱۹

 

نام «مقامۀ گل سوری» محصول همان دوران است. از ویژه گی های این دفترچه، میتوان به چند نکتهء فنی و استاتیک اشاره نمود: افاده های بسیار تلطیف یافته، انتخاب کلمات عامیانه، بازتاب خصائص و ممیزه های محلی و بومی، صفا و ساده گی بیان عاشقانه ها و صمیمیت و عواطف رقیق در پیام محتوی، مقامهء گل سوری (اگر از چند نمونهء ناشیانه بگذریم) در کلیت از شادابی و گسترده گی احساس در وادی عشق حکایه ها دارد.

یگانه فرقی که عاصی با بسیاری از شاعران جوان داشت، این حقیقت انکار ناپذیر است که او بر خلاف معمول از اوج آغاز کرد و بنا بر دلایل مشخص (که در همین نبشته آمده است) به تدریج سوی قهقرا رفت و سرانجام خاموش شد. یک نگاه شتابنده بر توالی پیاپی گزینه ها از دیوان عاشقانهء باغ، لالایی برای ملیمه، غزل من و غم من، تنها ولی همیشه تا مرثیه های برای کابل، ثبوت این ادعاست. تا آنجا که در سه مجموعهء اخیر به روشنی میتوان دریافت که عاصی از لحاظ شعری به نقطه پایان نزدیک شده بود.

قهار عاصی چگونه از شعر فاصله گرفت؟

عاصی بدون شک یک استعداد بسیار جوان، برجسته و فورانی در شعر بود که میتوانست بهتر جان بگیرد و قریحهء خدا دادش را در شیوه های گوناگون غزل، قصیده، مثنوی، رباعی، شعر نو، شعر آزاد و بی وزن فراوان تجربه نماید. اما او برخلاف آنچه که در موردش مبالغه میشد؛ نه «نابغهء شعر» بود و نه «مولانا جلال الدین روزگار»! اما یک شاعر خوب بود، با تمام سروده های، پخته و ناپخته اش، مثل هر شاعر خوب دیگر، که شعرهایش را به راحتی و (خوب یا بد) به زیبایی می سرود. او روحاً شاعری بود با ذوق جوانانه و در سروده هایش عمیقاً تحت تأثیر فریدون مشیری و مهدی سهیلی نصف عمر شاعری حقیقی قهار عاصی را میتوان در عاشقانه هایش باز شناخت. به همین جهت شعر او در میان جوانان بیشتر مقبول و پسندیده واقع میشد.

به گمان اغلب دستهای پنهانی در کار بود که از آغاز دهه شصت به بعد، او را با الطاف امکانات گسترده و القاب بلند بالا، از مسیر اصیل هنری و تلاشهای طبیعی شاعرانه، منحرف ساختند. اگر او مثل هر شاعر جوان دیگر کوره راه دشوار گذر شعر را با پا های برهنهء خودش می پیمود، با آن استعداد و فطرت شعری که داشت، امروز یکی از نام آور ترین سرود پردازان کشور میبود.

به هر حال در اوایل دهه شصت هنوز رگه ها و جوهر های شاعرانه در برخی آثارش که دور از سفارش و سپارش سروده میشد، به چشم میخورد. «دیوان عاشقانه باغ» گزینهء دیگر و پیامد ناگزیر این دوره است.

بعد عاصی تصنیف سازی (و بیشتر برای فرهاد دریا) و چهار پاره سرایی را پیشه نمود. ناگفته نماند که حتی در برخی از این تصنیف ها نیز میتوان درخشش استعداد شاعر را مشاهده نمود؛ اما با تأسف بیماری حادی که اندیشهء شعر عاصی با آن جابجا مصاب شد و تا آخرین لحظات زنده گیش دوام آورد، ناهمگونی سلیقه و تنوع بینش سیاسی اش بود که به سرعت پیش میرفت. او چندین بار به شیوه های گوناگون به سیاست های مختلف روی آورد و متأسفانه نا آگاهانه بدون استثنا در هر بار اشتباه کرد. شاید او صادقانه در جست و جوی راهی بود که آنرا نمی یافت با دریافت همین حقیقت تلخ بود که در گذشته برای جولان دادن و مطرح ساختن آشکارای اشتباهات عاصی، امکانات فراخ و بیچون و چرای تمام جراید، مجلات و روزنامه های حکومتی را در اختیارش گذاشتند. تا به حدی که سرانجام عاصی با سروده های چون مرثیه ی برای استاد خلیلی، جناب کهنهء روشنفکر، شمشاد های سرخ خیابانی و بعدها ملل متحد، قاعده و استثنا، خطبهء بر یک جنازه متحرک، قلمنامه، تنها ولی همیشه همچون زن و چند تای دیگر در گرما گرم آزادی مطبوعات، علناً و عملاً به شاعری مبدل شده بود که به جای استعاره و تصویر، صریحاً به آدرس شخصیت ها، سازمانها و دسته بندیهای سیاسی و فرهنگی هجویه ها، دشنام ها می سرود، و به اینگونه بر پشت کمند تند پای سیاست بازیهای ناخواسته، از سرزمین شعر و شاعری فاصله یافت، که ایکاش، چنان نمیشد. و نیز با هجویه یی بنام خطبه یی بر یک جنازه متحرک در مجموعه جزیره خون این هجویه ها تند تر شده.

من باور دارم که عاصی در ابتدا شاعر حساس و عاطفی بود. اگر تقدیر و اجل او را مهلت میداد، بدون شک در آیندهء نه چندان دور، الهام های به فراموشی سپرده شده، او را از پیش رفتن در کژ راهه های طولانی و پیچاپیچ باز میداشت و دوباره به سوی جلگه های سر سبز شعر فرا میخواند. و ایکاش چنین میشد.

*    *    *

عبدالقهار عاصی دو سال پیشتر ازدواج کرده بود و با دریغ که دیگر، هرگز نمیتواند شاهد نخستین سالگرهء یگانه دخترش «مهستی» باشد. روحش شاد و فردوس برین جایش باد!

=======

 

 

مجله «سحر»، صفحه ۲۳/ شماره پنجم، ماه قوس- جدی ۱۳۷۳
 مطابق ۱۳ اکتوبر ۱۹۹۴

 

 

 

 

 

 

 

 

 

توجه:

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org