چهارشنبه، ۳۱ جولای ۲۰۱۹


       
  
دکتور صبورالله سیاهسنگ

 

گفت ‌و شنود تلفونی با
 
ضیأ مجید، یاور داوود خان و قوماندان گارد

 

 

کمیتۀ مرکزی: ۱۱۹، ۱۳ یا ۱۲ تن؟

[][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][]

سیاسنگ: با محمد داوود چگونه آشنا شدید؟

احمد ضیأ مجید: به شخصیت داوود خان از آوان نوجوانی علاقه داشتم. اولین بار وقتی او را در کلوپ عسکری واقع چمن حضوری که منطقۀ جشن هم گفته می‌ شد، دیدم، هفده سال داشتم. حدو ده سال پیش از پیروزی رژیم جمهوریت که تازه نهضت نسوان اعلام شده بود. اما آشنایی به مفهوم نزدیکی با داوود خان در تابستان ۱۹۷۱ بود. از طریق پدرم به او معرفی شدم.

سیاسنگ: آیا او با محمد داوود نزدیک بود؟

ضیأ مجید: پدرم تورن‌ جنرال عبدالقادر دوازده سال رییس استخبارات وزارت دفاع نظام سلطنت بود؛ لذا با ظاهرشاه و داوود خان مراودۀ منظم وظیفوی داشت. سالهای پیش از ۱۹۷۳ در قطعۀ انضباط شهری کار می ‌کردم. روزی داوود خان و پدرم صحبت داشتند. وقتی با موترسایکل نظامی نزدیک شان رسیدم، مرا به او معرفی کرد. معرفت حضوری امکان تماس‌ های بعدی و همکاری نزدیک ما را مساعد ساخت و دیدارهایم با داوود خان منظم گردید. البته، پدرم نظر به مخالفت با دستگاه شاهی، هشت ماه پیش از سقوط سلطنت به بهانۀ معاذیر صحی از وظیفه استعفأ داده بود. چون نمی ‌خواست با پادشاه کار کند، خود را خانه ‌نشین ساخت.

سیاسنگ: شاید می‌ دانست محمد داوود نقشۀ کودتا در سر دارد.

ضیأ مجید: نه. گرچه من یکی از افراد فعال و دخیل در نقشۀ کودتا بودم، پدرم از پلان تغییر نظام به رهبری داوود خان اطلاع نداشت. بعد از پیروزی جمهوریت دوباره به وظیفۀ سابقه برگشت و متاسفانه دو ماه پس از آن وفات یافت.

سیاسنگ: محمد داوود با شما از چه آغاز کرد؟

ضیأ مجید: او که مرا همیشه "ضیا جان" خطاب می‌کرد، گفت: "ما و شما محمد زایی هستیم و یک قرن برین وطن حکم راندیم. حالا مسئولیت ایمانی و وجدانی داریم که این امانت را شرافتمندانه به مردم بسپاریم تا خود شان سرنوشت خود را تعیین کنند". متعاقباً در صحبت‌ های بعدی از طرح پایان دادن به سلطنت و تاسیس جمهوریت یاد کرد. من با تمام روح و روانم با او تعهد کردم.

سیاسنگ: عضو حزب دموکراتیک خلق افغانستان بودید؟

ضیأ مجید: هرگز عضو هیچ سازمان یا حزب سیاسی نبودم و نیستم. نه تنها در حزب دموکراتیک خلق افغانستان، بلکه در چند تشکیلات چپ و راست دیگر دوستان و آشنایان دارم. دوستی با شخصیت‌های سیاسی به معنای وابستگی سیاسی نیست.

سیاسنگ: ولی در جناح پرچم دوستداران زیاد تر دارید.

ضیأ مجید: پس از جنوری ۱۹۸۰ رییس ارتباط خارجۀ وزرات دفاع مقرر شدم. روزی ببرک کارمل به من گفت: اگر عضویت حزب ما را قبول کنی، به هر موقفی که بخواهی می‌رسی. قول است ترا تا مقام کمیتۀ مرکزی ارتقأ می ‌دهم.

سیاسنگ: محمد داوود شما را "فرزند" خوانده بود.

ضیأ مجید: روزی مرا برای صرف نان چاشت دعوت کرد و به اعضای خانواده گفت: "می ‌دانید امروز چرا بسیار خوش هستم"؟ زینب جان (همسرش) گفت: "به خاطر مؤفقیت و محبوبیت رژیم جمهوری". داوود خان گفت: "مهمتر از آن، شامل شدن ضیأ جان به جمع ماست. سر از امروز در خانوادۀ ما یک پسر عزیز زیاد شد". آن صحنۀ عاطفی را هیچ‌ گاه نمی ‌توانم فراموش کنم. بیست ‌و هفت سال داشتم. پاس این رشته را تا آخر عمر حفظ می ‌کنم. دیروز که یاور داوود خان و قوماندان گارد بودم، به او - منحیث پسر به پدر - احترام داشتم، امروز که هزاران لیل ‌و ‌نهار طی شده و چندین تغییر سیاسی در دستگاه حکومت افغانستان آمده، همان احترام را دارم و تا ابد خواهم داشت.

سیاسنگ: می ‌گویند محمد داوود به شما نامه‌ می ‌نوشت و کتاب می‌داد.

ضیأ مجید: داوود خان با لطف پدرانه به من نامه‌ ها نوشته و کتاب‌ها داده بود.

سیاسنگ: نامه‌ ها چه پیامی داشتند و کتاب‌ها چه بودند؟ 

ضیأ مجید: خط‌ های دست‌ نویس داوود خان را به شما می‌ فرستم تا محتوای شان را بدانید. در قسمت کتاب‌ ها، اولین اثری که به من داد "محمد پیغمبری که از نو باید شناخت" و دومین اثر "امپراتوری زرد" بود.

سیاسنگ: اصطلاح پرسش‌ انگیز "کمیتۀ مرکزی" از زبان محمد داوود چه داستان دارد؟

ضیأ مجید: به نظر من این اصطلاح پرسش ‌انگیز نیست. تقریباً چهار سال در مجالس رسمی و وسایل ارتباط جمعی استعمال می‌ شد. هدف "شورای مرکزی" بود و افرادش قبلاً "سرگروپ‌ ها" نامیده می ‌شدند.

سیاسنگ: آیا کاربرد نام "کمیتۀ مرکزی" وامی از سازمان ‌های چپ‌ نیست؟

ضیأ مجید: اسعتمال اصطلاح کمیتۀ مرکزی دلالت بر وجود تشکیلات کمونیستی نمی‌ کند. سازمان‌ های چپ‌ گرا و مشخص بگویم حزب دموکراتیک خلق افغانستان در کودتا سهم نداشتند تا به خاطر آنها از نام "کمیتۀ مرکزی" استفاده می ‌کردیم.

سیاسنگ: این برچسپ از کجا برخاست؟

ضیأ مجید: اتهام دست داشتن جناح پرچم در طرح و پیروزی کودتا اولین بار از طرف رادیو پاکستان علیه نظام نو تأسیس جمهوری تبلیغ گردید. پایۀ استدلال مخالفت با ما از همان تبلیغات رادیویی کشور همسایه شروع شد.

سیاسنگ: آدم‌های کلیدی "کمیتۀ مرکزی" را سیزده و برخی صد و نزده تن می ‌نویسند

ضیأ مجید: اگر سهم مجموع افراد نظامی و ملکی که در پیروزی کودتا سهم داشتند، در نظر گرفته شود، طبعاً تعداد شان بالاتر از ارقام یاد شده خواهد شد. اگر صرفاً به ساختار کمیتۀ مرکزی بپردازیم، تعداد اعضأ دوازده نفر است: محمد داوود، محمد حسن شرق، عبدالاله، غلام حیدر، فیض محمد، محمد سرور نورستانی، محمد یوسف، عبدالحمید محتاط، عبدالقدیر نورستانی، مولاداد و من احمد ضیأ مجید.

سیاسنگ: خلیل الله بابکر خیل؟

ضیأ مجید: او عضو کمیته مرکزی نبود.

سیاسنگ: مگر به "خلیل جان کمیتۀ مرکزی" شهرت داشت.

ضیأ مجید: خلیل از فارغان حربی پوهنتون در رشتۀ توپچی بود و خیلی زرنگ، از خود راضی و موقع شناس. چون بدون عضویت، در چندین جلسۀ کمیتۀ مرکزی اشتراک کرده بود؛ با صفت طنزآمیز "خلیل جان کمیتۀ مرکزی" یاد می ‌شد.

سیاسنگ: در عکس نخستین نشست کمیتۀ مرکزی که فردای کودتا گرفته شده است، سوی راست بالاتر از دیگران به چشم می ‌خورد.

ضیأ مجید: آن روز هم با استفاده از فرصت، ماهرانه و جسورانه آمد و در جلسه نشست. عکاس آژانس باختر دو قطعه عکس گرفت، یکی از وسط، دیگری از سمت چپ. در تصویر دومی چهرۀ خلیل کمی روشنتر دیده می ‌شود.

سیاسنگ: در رسانه‌ ها یک عکس پخش شده بود.

ضیأ مجید: عکس دوم نزد من است. حالا به شما می ‌فرستم.

سیاسنگ: پیشاپیش سپاس برای فرستادن آن یادگار گران ‌بها. می ‌گویند نمایان شدن خلیل‌الله در نخستین نشست کمیتۀ مرکزی مایۀ آزردگی بخش زیادی از هواداران فداکار رژیم جمهوریت گردیده بود. از همین رو، عکس اول گردآوری شد.

ضیأ مجید: خلیل تقریباً دو سال مکمل در بسیاری از جلسات سرگروپ‌ ها حاضر بود. اما دفعتاً پیدا شدن و نشستن در اولین جلسۀ کمیتۀ مرکزی را می‌ توان نوعی بهره‌ برداری هوشیارانه از یک موقعیت خاص تلقی کرد. از حق نگذریم - کم یا زیاد، مهم یا غیر مهم - از سهم ‌گیری او در کودتا نمی ‌توان انکار کرد.

سیاسنگ: راز واپس برداشته شدن عکس؟

ضیأ مجید: هفت یا هشت روز از پیروزی کودتا گذشته بود. پدرم نزد داوود خان رفت و از فعالیت‌ های مخفیانۀ یک گروه تربیه شده از جانب حکومت پاکستان به وی گزارش داد و گفت: "بر اساس راپورهای رسیده، دشمن می‌ خواهد علیه رژیم جمهوریت دست به اقدام مسلحانه بزند و علاوتاً پلان کشتن اعضای کمیتۀ مرکزی را دارد". داوود خان ضمن هدایات دیگر، تذکر داد که از نشر عکس اعضای کمیتۀ مرکزی که به شناسایی هویت شان کمک می ‌کند، تا سرحد امکان جلوگیری شود. در نتیجه، روزنامه‌ هایی که آن عکس را چاپ کرده بودند، از دفاتر و موسسات جمع آوری شدند.

سیاسنگ: از نامه‌ های دست‌ نویس محمد داوود یاد شد. دکتور محمد حسن شرق به نگارنده گفته است "چند نامۀ محمد داوود را در روزهایی که در هند بودم نزد ضیأ مجید امانت گذاشتم و گفتم چون کابل می‌ روم، اگر پیش خودم باشند به احتمال قوی گم و دور خواهند شد". و از زبان شما می ‌آورد که "نامه‌ ها نزد خانواده موجود هستند" (چهاردهم جنوری ۲۰۱۴). سرنوشت این نامه‌ ها؟

ضیأ مجید: دکتور شرق واقعاً پاکت حاوی کاغذهای مهمی را به من امانت داده بود. من هم در نگهداری آن از هیچ‌ گونه کوشش و احتیاط دریغ نکردم. با تأسف، زندگی شخصی من در هند دچار یک سلسله مشکلات و پیشامدهای ناخواسته شد و متحمل مشقات غیرقابل بیان گردیدم. در همان جریان، قسمت اعظم عکس ‌ها، اسناد و مواد مهم دست ‌داشتۀ خودم به شمول امانت دکتور شرق را از دست دادم. امیدوارم به دست هر که افتاده باشند، تلف نشوند.

[][]

گفت ‌و شنود تلفونی

کانادا/ بیست ‌و نهم جولای ۲۰۱۹
*

 چهرۀ خندان محترم احمد ضیأ مجید در عکس دوم نشانی شده است.



            

 

کمیتۀ مرکزی بدون حزب

[][][][][][][][][][][][][][][][][]

 

برای آگاهی بیشتر از نامگذاری، پیشینه، ساختار، دگرگونی و پایان کار کمیتۀ مرکزی نخستین دستگاه جمهوریت افغانستان نگاهی بیندازیم به پاره‌ هایی از "دیدار با شرق در غرب" (کلیفورنیا، چهاردهم جنوری ۲۰۱۴):

سیاسنگ: با پیروزی کودتای بیست ‌و شش سرطان ۱۳۵۲[هفدهم جولای ۱۹۷۳] اصطلاح "کمیتۀ مرکزی" سر زبان‌ها افتاد. آیا این کمیته بخش کلیدی کدام سازمان سیاسی را نشان می ‌داد؟

دکتور حسن شرق: "بخش کلیدی" بلی، اما "سازمان سیاسی" نه. مرحوم محمد داوود اولین بار این اصطلاح را صبح روز کودتا بر زبان آورد. وقتی پاچاگل وفادار آمد و با خوشحالی فریاد زد: "عبدالولی تسلیم شد"، به او گفتم: "تسلیمی عبدالولی و تفنگچه ‌اش را برایت تبریک می‌ گویم". محمد داوود به مجرد شنیدن صحبت ‌های ما گفت: "کودتا برای گرفتن مال مردم نیست. هر چیزی که از مال دولتی یا شخصی غارت شود، شما نزد کمیتۀ مرکزی مسئول خواهید بود".

سیاسنگ: "کمیته مرکزی" از اصطلاحات تشکیلاتی حزب سیاسی است.

دکتور شرق: همیشه چنان نیست. کمیتۀ مرکزی یعنی هستۀ اجراییه یا حلقۀ تعیین کننده در امور رهبری که در هر جنبش یا نهضت یا حرکت اجتماعی می‌تواند مورد استعمال داشته باشد.

سیاسنگ: آیا کاربرد نام این ساختار، برگرفته از حزب دموکراتیک خلق افغانستان نیست؟

دکتور شرق: هرگز نه. از کمیتۀ مرکزی که بدون موجودیت حزب و سازمان کار و فعالیت دارد، مثالهای فراوان در جهان داریم. از جانب دیگر، این اصطلاح تنها و مخصوص تشکیلات مارکسیستی نیست.

سیاسنگ: افراد "کمیتۀ مرکزی" پیش از کودتا چه نامیده می‌ شدند؟

دکتور شرق: مرحوم داوود اصطلاح "سرگروپ ‌ها" را به کار می ‌برد.

سیاسنگ: "سرگروپ‌ ها" در کدام سال به این نام یاد شدند؟

دکتور شرق: در نیمۀ دوم سال ۱۹۷۰.

سیاسنگ: سه تن از نخستین سرگروپ‌ ها؟ 

دکتور شرق: غلام حید رسولی، محمد سرور نورستانی و مولاداد. هر یک از آنان سه سه نفر را جذب کردند و تعداد شان به دوازده رسید. از جمع جذبی‌ ها، افسر جوانی به نام محمد یوسف که از اعتماد رسولی، نورستانی و مولاداد برخوردار بود، به حیث چهارمین سرگروپ پذیرفته شد. آنها در ظرف چهار ماه موفق به جذب تقریباً بیست نفر تانکیست گردیدند.

سیاسنگ: محمد هاشم، محمد جان و مهردل پیش از سرگروپ‌ ها پیوسته به شما گزارش میدادند. آیا این گروه نیز نامی داشت؟

دکتور شرق: این حلقه را نمی‌ توان کمیته نامید. اولی مدیر قلم مخصوص مصئونیت ملی، دومی مدیر ریاست اخذ خبر وزارت دفاع و سومی که به نام کوتاه میرک یاد می ‌شد، پیشخدمت سردار عبدالولی بود. آنها منفردانه به کارهای اطلاعاتی/ استخباراتی گماشته شده بودند و مستقیماً به من معلومات محرمانه میآوردند، اما کدام شبکۀ سازمان ‌یافته در میان نبود.

سیاسنگ: "کمیتۀ مرکزی" چه زمانی و چگونه از میان رفت؟

دکتور شرق: بعد از تصویب قانون اساسی در اواخر جنوری و اوایل فبروری ۱۹۷۷ رسماً منحل گردید.

سیاسنگ: اعضا با انحلال این ساختار همنوایی داشتند؟

دکتور شرق: منحل ساختن کمیتۀ مرکزی بدون مشوره و حتا بدون اطلاع اعضأ طی اعلامیۀ ریاست جمهوری صورت گرفت. اکثریت اشخاصی که در سقوط نظام سلطنتی نقش مهم داشتند، یکی یکی از هستۀ مرکزی رانده شدند.

سیاسنگ: جمهوریت بدون کمیتۀ مرکزی چگونه بود؟

دکتور شرق: پس از انشعاب و انحلال کمیتۀ مرکزی، "حزب انقلاب ملی/ ملی غورزنگ" به سرعت جان ‌گرفت. محمد داوود در مقابل افرادی که به مقام رهبری جدید وابسته نبودند، روی خوش نشان نمی‌ داد. سردمداران نوپا در پیشانی هر فردی که به مزاج شان برابر نمی‌ آمد، مهر "کمونیست" می‌ کوبیدند تا امکانی برای ماندن در کنار حاکمیت نداشته باشند.

سیاسنگ: پیامد این کارها؟

دکتور شرق: بریدن محمد داوود از بنیادگذاران جمهوریت، دل بستن به متولیان نظامی و ملکی دوران شاه، به مخاطره انداختن دوام و بقای جمهوریت.

سیاسنگ: آیا در درز افگندن میان کمیتۀ مرکزی وحید عبدالله نقش داشت؟

دکتور شرق: وحید عبدالله آنقدر که در موردش پخش می ‌کنند، آدم بد نبود.

سیاسنگ: می‌ گویند در برابر شما کین بی ‌پایان داشت.

دکتور شرق: زندگی سیاسی بدون کم و زیاد شدن دوستان و دشمنان ناممکن است.

سیاسنگ: در پایان، میان شما و محمد داوود هم رنجشی پدید آمد.

دکتور شرق: روابط مانند سابق نمانده بود. نکته‌ هایی داشتم که باید با وی در میان می ‌گذاشتم، اما مثل گذشته برایش قابل توجه نمی ‌بود. شاید دقیق ‌ترین جواب چنین باشد: بیشتر خوش می‌ شد که مرا نبیند.

سیاسنگ: واپسین یادگار؟

دکتور شرق: آخرین یادگار همان آخرین مکتوبش به من در جاپان است. در سطر دوم آمده بود: "وقت آن رسیده است تا به افغانستان بازگردی." تاریخ قسمت بالایی این مکتوب روز اول ثور سال ۱۳۵۷ [۲۱ اپریل ۱۹۷۸] بود و هفتۀ پیش از کشته شدنش را نشان می‌داد.

سیاسنگ: آیا این نامه یا نامه‌ های دیگرش را با خود دارید؟

دکتور شرق: چند نامۀ قلمی محمد داوود را در روزهایی که در هند بودم نزد ضیأ مجید امانت گذاشتم و گفتم چون کابل میروم، اگر پیش خودم باشند به احتمال قوی آنجا گم و دور خواهند شد.

سیاسنگ: سرنوشت کنونی آن امانت‌ها؟

دکتور شرق: ضیا مجید می ‌گوید که نامه‌ ها نزد خانواده موجود هستند و واپس به من خواهند رسید.

 

[][]

نگاره: دکتور شرق در خانه

کلیفورنیا/ چهاردهم جنوری ۲۰۱۴

 

 

 

 منبع: صفحۀ فیسبوک دکتور صیور سیاهسنگ

 

 

 

توجه:

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org