به باور شماری از تحلیلگران و روزنامه نگاران افغانستان، سقوط حکومت نجیب الله احمدزی و شکست سیاست "مشی مصالحه ملی" معلول توقف پشتیبانی مالی، نظامی و دیپلماتیک مسکو از کابل پس از روی کار آمدن بوریس یلتسین در کرملین بود. اگر بوریس یلتسین که در ژانویه سال ۱۹۹۲ قدرت را در مسکو به دست گرفت، می خواست و می توانست به حمایت از نجیب ادامه دهد، حکومت او حداقل در کوتاه مدت سقوط نمیکرد. برای روشن شدن رابطه سقوط حکومت دکتر نجیب با قطع کمک های مسکو به کابل باید به سیاست اتحاد جماهیر شوروی در قبال افغانستان توجه کنیم.
اتحاد شوروی از سال ۱۹۲۰ به بعد در تلاش بود تا از "یک دولت دوست" در کابل پشتیبانی کند. اگر در کابل دولتی روی کار می بود که دست اتحاد با مخالفان شوروی در آسیای میانه می داد و برای آنان در شمال افغانستان پایگاه فراهم می کرد، مرزهای جنوبی اتحاد شوروی ناامن می شد.
نا امنی در مرزهای جنوبی اتحاد شوروی و گسترش جنگ به آسیای میانه کابوس وحشتناک مسکو بود. به همین دلیل بود که مسکو در سال ۱۹۷۹به افغانستان لشکرکشی کرد تا دولت دوست خود را از خطر سقوط نجات دهد. شوروی کمپین خونینی برای حفظ دولت طرفدارش در افغانستان به راه انداخت.
اسناد نشان می دهد که ژنرال های روسی در سال ۱۹۸۴ به این نتیجه رسیده بودند که کمپین خونین ارتش سرخ برای تثبیت حاکمیت "دولت دوست" در افغانستان به بن بست رسیده است. نه شوروی قادر بود شکست استراتژیک را به مجاهدین تحمیل کند و نه مجاهدین می توانستند شهرهای بزرگ افغانستان را تسخیر کنند. اما تا زمان روی کارآمدن گرباچف، هیچ سیاست مدار شوروی جرات نکرد که به این بن بست اعتراف کند.
گرباچف به دنبال اعلام سیاست "گلاسنوست" و "پروستریکا" و تلاش برای تنش زدایی از سیاست خارجی اتحاد شوروی، به صراحت گفت که جنگ افغانستان به "یک زخم ناسور" برای مسکو بدل شده است و او می خواهد که هر چه زودتر نیروهای شوروی را از آن کشور بیرون کند. اما خروج نیروهای شوروی از افغانستان به آسانی مقدور نبود. گرباچف به یک شریک سیاسی قابل اعتماد در کابل نیاز داشت تا عملیات خروج را در همکاری با او، طراحی و اجرا کند.
عدول از لنین
ببرک کارمل که یک لننیست انعطاف نا پذیر بود، به گرباچف اعتماد نداشت. کارمل تصور می کرد که گرباچف از خط مرام لنین عدول کرده است و سیاستهای او به سود اتحاد شوروی و اقمار آن نیست. عبدالوکیل، وزیر خارجه حکومت نجیب در کتاب خاطراتش نوشته است که کارمل باری در جمع برخی از اعضای کلیدی حزب دموکراتیک خلق افغانستان گفته بود که او با روی کارآمدن گرباچف مجموعه آثار لنین را بار دیگر ورق زد و مفاهیم "گلاسنوست" و "پروستریکا" را در آن نیافت. به نوشته عبدالوکیل، کارمل در این جمع گفت که سیاستهای گرباچف تمام دنیای سوسیالیستی را نابود می کند.
واقعیت این بود که بیشتر اعضای کلیدی حزب دموکراتیک خلق به شمول کارمل نه تنها این که به زبان روسی تسلط نداشتند، بلکه در سطح ابتدایی هم این زبان را بلد نبودند. به همین دلیل بود که آنان از تحولاتی که بعد از روی کارآمدن گرباچف در سیاست های شوروی رخ داده بود، بی اطلاع بودند. ببرک کارمل سیاست های گرباچف را با ترجمه فارسی آثار لنین محک می زد و درک نکرده بود که رهبری جدید شوروی در پی تحول بنیادین است.
وزیر خارجه حکومت نجیب در کتاب خاطراتش نوشته است که گرباچف از سازمان "کا گ ب" کمک خواست تا بدیلهای احتمالی کارمل را برای او معرفی کند. عبدالوکیل نوشته است که این سازمان دکتر نجیب را برای گرباچف معرفی کرد.
کا گ ب و گرباچف درک کرده بودند که نجیب انعطاف پذیری لازم را دارد و می تواند با رهبری جدید شوروی کار کند. آقای عبدالوکیل نوشته است که دکتر نجیب دور از چشم ببرک کارمل در سال ۱۹۸۶ در تاشکند با گرباچف ملاقات کرد. به نوشته عبدالوکیل پس از این ملاقات بود که اطمینان گرباچف به دکتر نجیب بیشتر شد.
با برگشت نجیب از تاشکند دیپلوماتها و مقام های استخباراتی شوروی، تمام اعضای کلیدی حزب دموکراتیک خلق را قانع کردند که دوران کارمل به سر رسیده است. کارمل هم بالاخره تسلیم فشارهای شوروی شد و از قدرت کنار رفت. نجیب در ماه می ۱۹۸۶ منشی عمومی حزب دموکراتیک برگزیده شد و در ماه نوامبر ۱۹۸۷ سمت ریاست جمهوری را نیز به دست آورد.
خروج کامل
جالب این است که نجیب با آن که به گرباچف قول همکاری داده بود، باور نداشت که کل نیروهای شوروی افغانستان را ترک میکنند. او تصور می کرد که شورویها حضور محدود نظامی خود را در افغانستان حفظ می کنند.
آقای عبدالوکیل نوشته است که سازمان کا گ ب به نجیب اشاراتی رسانده بود که نظامیان شوروی به صورت کامل خارج نمی شوند. دکتر نجیب به امید این که مسکو حضور قسمی نظامی خود را در افغانستان کند، با گرباچف همکاری می کرد.
دکتر نجیب می خواست اتحاد شوروی شماری از نیروهای ویژه و چرخ بالهای خود را در فرودگاه کابل و شهرک مرزی حیرتان حفظ کند. دکتر نجیب انتظار داشت که امنیت بزرگ راه کابل – حیرتان را هم شوروی ها تأمین کنند. اما این اتفاق نیافتاد و به رغم درخواستهای مکرر نجیب از رهبری شوروی، گرباچف حاضر نشد که حتا یک سرباز خود را در افغانستان نگهدارد. کمکهای مالی و نظامی مسکو به دولت نجیب پس از خروج قوای شوروی از افغانستان نیز ادامه داشت.
دوام بن بست
سازمانهای جهادی پس از خروج کامل نیروهای شوروی تصور می کردند که می توانند چند ماه پس از خروج نیروهای شوروی، بساط حکومت دکترنجیب را برچینند. اما نیروهای نظامی حکومت دکتر نجیب توانستند که بن بست نظامی را به سود دولت حفظ کنند. دوام بن بست سبب شد که سازمان ملل متحد سیاست مصالحه نجیب را جدی بگیرد. برخی از رهبران جهادی هم به صورت محرمانه با دولت نجیب مذاکره کردند. اما ستاره اقبال نجیب با روی کار آمدن بوریس یلتسین و فروپاشی شوروی غروب کرد.
روتسکوی، معاون رئیس جمهوری روسیه با برهان الدین ربانی یکی از رهبران اپوزیسیون آشتی ناپذیر افغانستان، نوامبر سال ۱۹۹۱
بوریس پانکین وزیر خارجه شوروی (نفر سوم از راست) در دیدار با نمایندگان مجاهدین در مسکو، اشغال افغانستان را محکوم کرد
با روی کار آمدن یلتسین در سال ۱۹۹۲ سیاست شوروی در قبال افغانستان دچار تغییر استراتژیک شد. بوریس یلتسین به جای حمایت از "یک دولت دوست در کابل" سیاست معامله با گروهها را در پیش گرفت. یلتسین تصور می کرد که معامله با گروهها به جای حمایت از یک دولت کم هزینه است و سبب می شود که بنیادگرایان مذهبی از مرزهای جنوبی آسیای میانه دور نگهداشته شوند. با توقف حمایت روسیه از کابل و استقبال از هیات مجاهدین در مسکو در ژانویه ۱۹۹۲ زوال حکومت نجیب رقم خورد. این تحولات رهبران جهادی پشاور نشین را هم به پیروزی نظامی مطمین کرد. این رهبران دیگر با طرح سازمان ملل متحد برای انتقال قدرت به یک اداره غیرجانب دار همکاری نکردند.
تجربه مجموع حاکمیت حزب دموکراتیک خلق و به ویژه حکومت نجیب نشان می دهد که نهاد دولت در افغانستان بدون حمایت مالی، سیاسی و امنیتی بیرونی بقا ندارد. تجربه سیاست مصالحه دکتر نجیب هم نشان دهنده آن است که گروههای ضد دولت با یک حکومت از پا افتاده مذاکره نمی کنند. این گروهها وقتی با حکومت مذاکره می کنند که از پیروزی نظامی خود مطمین نباشند.
اگر نیروهای محدود نظامی ناتو که حالا در افغانستان حضور دارند، پیش از امضای یک توافق صلح تضمین شده میان کابل و طالبان، این کشور را ترک کنند، دولت کنونی افغانستان هم سقوط می کند. کشورهای عضو ناتو و روسیه هم نباید اشتباه استراتژیک یلتسین را تکرار کنند. سیاست حمایت از نهاد دولت باید محور سیاست خارجی این کشورها باشد. یلتسین با کنار گذاشتن این سیاست نتوانست امنیت آسیای میانه و روسیه را حفظ کند. با سقوط نهاد دولت در افغانستان در سال ۱۹۹۲ نیروهای بنیادگرا رودخانه آمو را عبور کردند و جنگ را تا چچن و داغستان بردند.
فردوس کاوش روزنامه نگار، کابل
www.esalat.org
توجه:
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat