پنجشنبه، ۱۶ می ۲۰۱۳
دیورند ای تو نام نامی هر ناکسی از من چه میخواهی؟
برویت سایه بی ننگی غم، برسرت خاک فراموشی،
به چشمت دیو دژخیمان وحشت
در تنت بوی فساد و خون
بگو! دیگر چه میخواهی؟
به تومار دروغت سالها از خویشتن بیگانه میگردم
به فتوای وجودت اهریمن با بی حیایی
بسته در زنجیر،خاکم را
چه مردابی که ابر آسمانش آشتی برمن نمیبارد
چه کابوسی که رنگ زندگی را زرد میسازد در آنسوی دیار من
زپیر ناخلف میراث استبداد، خطی در میان آشیانم قصه میسازد
دگر ای در خفا در استینم زهر نامردی نهانی ریخته، از من چه میخواهی؟
* * *
بگو!! . . . من نیستم، هرگز نبودم غیر دست خط
بپای صفحه بیداد استعمار دوران با پلنگ کور
شکایت کن که من دیگر نمیمانم که من از یک سراب و قصهِ بیگانه، خط ماجرا گشتم
بگو دیگر!!!
مرا در گور تاریخم رها سازید
مرا در انزوای وحشت بیداد، پیر مرده پندارید
منم آن لاشه ناجور در دست سیاهی ها
منم آن مومیایی بدست صاحبان زر
که در بیراهه بیراهند
بیا ای سدهِ از دور برجامانده لاشم را تماشا کن
دو دستت را برویت گیر، آتش، دود و خمپاره
ترا از نام من بیچاره میسازد
منم شیاد در افسانه ها، خط مجازی، هیچ بی موجب
ترا از من کسانی ناخلف در سد نافرجام غربت، هستی آواره میسازد
شاعره: حسنیه عثمان داود
ترتیب کننده انجنیرعبدالقادر مسعود
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat