چهار شنبه، ۹ نوامبر ۲۰۱۱

عنعنه پوچ عربها


صالحه (رشیدی)

 

عنعنه پوچ عربها ما را از بدو تولد هراسان، دنباله رو بی ارزش جلو داده و با هر وسیله و بهانه ای که نظر به زمان جای چسپ داشت به سوی جهالت کش کشان برده است می برد تا سرحد بربادی و تباهی، مردم و زمامداران تجارت پیشه بنام دین کور کورانه پی شان در حرکت اند هنوز که هنوز است این تجاران دین شیرۀ مردم مسلمان را به نحوی مکیده و ساختمان های از خون مردم ساخته اند، به خون انسان برابر قطره آبی ارزش قایل نیستند و بدون فرق کردن از نگاه علم و منطقی بالاتر از همه تکنالوژی جدید همه دساتیر شان را جشن میگیرند، قربان کلمه عربی ایثار و فداکاری، همه ساخته و پرداخته تخیل است. و ما انسانهای با عقل قرنهاست زیر بار و فشار این مسایل رفته ایم، عدالت اسلام در روزهای عید شان نمایان است؛ یک تعداد از سیری و سرمایه دار میمیرند و تعداد وسیعی از گرسنگی و هم در انتحار تربیه شدۀ عرب ها، هیاهوی این روز نه تنها تظاهر است، بلکه رنج دهنده، درد آور و تحمل ناپذیر است. صد ها کودک، زن و مرد در عقب دروازه های ایستاده تا پارچه گوشتی نی، بلکه توته های گوشتی را که قابل مصرف و استفاده نبوده و به میل شان برابر نیست به این گروه فقیر و بیچاره میدهند و خود شاهد استم که با دشنام و حرف های زشت رانده میشوند. چرا انسان و این مسلمانها همیشه دست یاری رسان ندارند و شریک غم و اندوه نمیشوند؟ و جالب اینکه چرا تنها در سه روز باید آشتی و رفع کینه و کدروت کرد؟ همیشه دوستی، محبت، احترام، گذشت، تحمل و یاری رساندن به نیازمندان گناه دارد؟ درست که در قرآن شریف آیاتِ ذکر شده مفید و به نفع آدم ها است، پس کتاب برای کی است، عمل کردن مشکل است، اما تطبیق آن با زور ساده طوریکه قرنها و سالهاست که میلیونها انسان بنام دین و مذهب کشته میشوند، اخلاص و برادری در بین مسلمانان سوال بر انگیز شده ترس از خدا نیست همه جنایات خودرا حواله آخرت میکنند؛ این دنیا با همه عظمت و زیبایش برای بهترین زیستن نیست برای زجر و درد کشیدن است، کاش مشکل طبیعی باشد، به گونۀ مثال سیلاب، زمین لرزه، بروز امراض و سایر آفات طبیعی. دریغا که با درد و انده همه مصایب از کشور های اسلامی و برادران مسلمان دامنگیر کشور من افغانستان شده، عید را اگر معنای لفظی کنیم جشن خوشی، پس تمنا دارم که هر لحظۀ زندگی تان را به خوشی سپری کنید، اگر دچار مشکل هم باشید خنده کنید که خنده نمک زندگی و شاد زیستن هنر است، پس نمی نویسم عید مبارک، خوش و خندان باشید.

تمام روز ها در زنده گی انسانها روز است امروز با بازنمودن سایت «اصالت» روز من تغییر کرد با نوشتۀ یکی از هموطنانم به عنوان زیبای زیبایی "عید قربان نمایش اشک و خون" برخوردم، البته زیبایی آنرا در احساس نویسنده یافتم چون با درد آشنا و با درد زاده شدیم و روز مرا تغییر داد و عنوان واقعاً مرا برد بطرف درد های ملتم که باید فریاد شود و متأثر از هموطنانم میشوم که زمانی به ضد این خرافات در مبارزه بودند، اما امروز سخت دنباله رو خرافات اند. شما میدانید که درد یعنی چه؟ گاهی درد را تجربه کرده اید؟ باز درد هم درد غربت را، باور دارم همه تجربه کرده اند بخصوص وطن دوستان با رسالت «اصالت»، از من بخوانید که فقط درد رفقیم شده،

از من بخوانید که فقط درد رفیقم است

ودرد تنهایم نمی گذارد

گام به گام مرا بخود چنان می فشارد

که گلویم را برای کشیدن فریاد می بندد

بلی، درد رفیق من است که تنهایم نمی گذارد

تا لبخند بیاید شادابم کند

اشک هایم را با مهربان بودن بخود می ریزاند

و تنم را با آتش کشیدن برای روشنی تو ای خواهر میسوزاند

خواهر، تو فریب مخور، زنده گی زود میگذرد

این من بودم، لالایی بدبختی در گوشم نواخت

تو بیدار شو، زمان، زمان دیگریست

دیگر با جهالت همبستر مباش

ای خواهر، تو اجازه مده، هوشیار باش

که چشمانت با حرفِ حیا کور کنند

گلویت با زیور ببندند

و با جامۀ زربف پیش از مردن کفنت دوزند

ای خواهر تو اجازه مده فریاد زن

عصر من و تو یکی نیست

اما عمر من و تو در گذر است

باز من و درد تنهایم

من با درد رفیقم

اما ای خواهر تو تنها نیستی

همه خواهرانم با تو یکجاستند

۲۰۱۱- ۱۱- ۶