جمعه، ۷ مارچ  ۲۰۰۸

در مورد اسماعيليه چه ميدانيم ؟

(نبرد همگام – شمشاد)

 

اسماعيليه يكي از فرق مهم شيعه است كه پس از اثني‏عشريه بيشترين تعداد پيروان را در ميان شيعيان جهان دارد. اسماعيليه كه از اختلاف بر سر جانشيني امام جعفر صادق (ع) در (۱۴۸ هجری.ق/۷۶۵م) از شيعه اثني عشري در كوفه از هم جدا شدند در مدتي كوتاه سازماندهي فرقه اسماعيليه شكل بهتري گرفت و با توجه به اين كه امويان همچنان خاندان علي ابن ابيطالب (ع) را از رهبري جامعه مسلمانان محروم نگهداشته بودند و شيعيان و امامان آنها را مورد ظلم و ستم قرار مي‏دادند بر عليه حكومت عباسيان غاصب قيام نمودند.   دعوت اسماعيليه در آغاز گسترش عدل را تحت حكومت قريب الوقوع اعقاب اسماعيل، فرزند ارشد امام صادق(ع) نويد مي‏داد و مسلمانان را بر حمايت از امام فرا مي‏خواند، به سرعت پيروان اسماعيليه درخراسان ، ايران، عراق، شام، يمن و عربستان شرقي(بحرين) و شمال آفريقا متشكل شدند و بالاخره اين فرقه موفق شد در (۲۹۷هـ .ق/۹۰۹م) خلافت فاطميان را به رهبري امام اسماعيليه (مهدي محمد) در افريقا پايه گذاري نمايد.   دوره فاطميان در واقع (عصر طلايي) تفكر و ادبيات اسماعيليه بود كه طي آن داعيان و متكلمان اسماعيليه كتب و رسائل زيادي در علوم مختلف اسلامي تأليف كردند، جنبه‏هاي بارز تفكر باطني اسماعيليه در مباحث گوناگون از جمله جهان شناسي و تعبير ادواري تاريخ و تأويل، در اين آثار به تفصيل تجلي يافته است. از يادگارهاي آن دوران مسجد جامع الازهر مصر كه هم اكنون به دانشگاه الازهر تبديل شده است و صدها آثار ارزنده كه از دانشمنداني اسماعيليه مذهب بجا مانده كه مي‏توان ايدئولوژي و جهان بيني فرقه شيعه اسماعيليه را در كتب و متون هر كدام جستجو نمود دوره خلافت فاطميان مصر كه از امام مهدي محمد شروع شد تا زمان نزار به طول انجاميد كه دوره خلافت و امامت فاطميان مصر دوصد و هفتاد و چهار سال مي‏باشد.(۲۹۷هـ .ق/۹۰۹م)

تلويزيون پيام افغان که مديريت آنرا عمر خطاب بدوش دارد و اين شبکه تصويري گاه گاهي آگاهانه و يا نا آگاهانه دسته گلهاي را به آب ميدهد. خطاب بدون اينکه بداند کار ثواب و غيرثواب چه را ميگويد بي رحمانه و عقده مندانه عليه خدمات انسان دوستانه و ميهن پرستانه آقاي انجينر احسان الله بيات قرار گرفته و بدون مسووليت سخنان را بخورد شنويندگانش ميدهد. که يکي دوبارنمايندگان بيات در آمريکا از طريق تلفون حقايق را بگوش خطاب رساندند اما کو گوش شنوا و منطق تشخيص خوب از بد ؟.

خطاب در قضيه جنرال دوستم و اکبرباي چنان خصمانه و نا آگاهانه جبهه گيري نمود که ده ها بارجنرال دوستم را به کشتن، زندان و گرفتاري تهديد نمود و جنرال دوستم، يونس قانوني، مارشال فهيم و عبدالله را يگانه خایين و جنايتکار تاريخ افغانستان ميداند و اگر اين اشخاص در افغانستان زنداني و يا به جزاي اعمال شان رسانده شوند و کشور ترقي و تعالي را در يکشب طي ميکند و افغانستان به معراج خوشبختي عروج خواهد کرد.

چندي قبل در تلويزيون خطاب -استاد، پروفيسيور و داکتر هاشميان ظاهر و سخنان که شايسته وي نبود در مورد مذهب اسماعيليه بيان داشتند . اما انچه که قابل بحث است اين است، آقاي هاشميان کوچکترين اطلاع و آگاهي در مورد اين مذهب ند اشته و به مثابه يک استاد و قلم بدست معلوماتش درباره حکيم ناصر خسرو در حدودي يک شخصيت باسواد و مکتب رفته با اندوه فراوان نبود.  هاشميان گاهي ناصر خسروي بلخي را امام و زماني پيشواي مذهب اسماعيليه معرفي نمود و در جريان اين بحث و مباحثه، تلفونهاي متعددي کشيده شد که همه صحبتها تقريبآ مانند سخنان هاشميان خصمانه و کژانديشانه بود. چند باري خواستم که وسيله تلفون حقايق تاريخي اسماعيليه ها و در مورد شخصيت حکيم ناصر خسرو را به سمع وي برسانم اما نسبت مصروف بودن لينهاي تلفون متاسفانه اين شانس ميسرنگرديد . ناگذير ازين طريق خواستم که يک سلسله معلومات و حقايق را غرض معلومات جناب هاشميان تهيه بدارم .

مکثي کوتاه بر زندگي و فعاليتهاي فرهنگي و مذهبي ناصرخسرو(بلخي)

ناصرخسروي بلخی (۴۸۱۳۹۴ هجری)  یکی از نابغه های فکری و شاعر مشهور ادب پارسی دری در قرن پنجم هجری (یازدهم میلادی) محسوب میگردد. ابو معین ناصر پسر خسرو پسر حارث قبادیانی، شاعر، حکیم، نویسنده و سیاح مشهور و داعی بزرگ ا سماعیلیه ( در اسماعیليه معروف به حجت خراسان)  در سال ۳۹۴ ه. در قبادیان بلخ (در شمال افغانستان امروزی) بدنیا آمد. ناصر خسرو در آعاز زندگی در دربار پادشاهان غزنوی اشتغال داشت ، اما در اثر خوابیکه دید به قول خودش از خواب غفلت بیدار شد، شغل دیوانی را کنار گذشت و در جستجوی حقیقت ، معرفت و کمال به مسافرت پرداخت، تا سال ۴۴۴ هجری در مسافرت بسر برد. وی مدت هفت سال سرزمین عربستان و شمال شرقی و جنوب غربی و مرکزی خراسان و آسیای صغیر و شام و سوریه و فلسطین و مصر و قیروان و سودان را سیاحت کرد.

مدت سه سال در مصر ماند، درین مسافرت هفت ساله با حکما و دانشمندان وعلمای مختلف ملاقات کرد و مباحثات آراست در مصر وی بدیدار خلیفه فاطمی (امام ا سماعیلیه) المستنصربالله مشرف گردید ، او کیش اسماعیلیه را موافق میل و آرزوی خود یافت و بدان پیوست و عنوان حجت خراسان را دریافت نمود. و در سال ۴۴۴ ه . که حدود پنجاه سال داشت به خراسان بر گشت و به بلخ زادگا اصلی خویش فرود آمد، و بدعوت مردم به کیش اسماعیلیه پرداخت. اما با خصومت امرای سلجوقی مواجه شد. امرای سلجوقی شاید هم با اشاره خلفای بغداد (عباسیان) که د شمنان خونی اسماعیلیان بودند عوام و علمای اهل سنت را علیه وی تحریک کرده ، باب خصومت را باز نمودند. عوام در تبانی با ملاها دست به آشوب زده به خانه اش هجوم برده کاشانه اورا به آتش کشیدند. وي ناگزیر بلخ را ترک نموده متواری گشت و بالاخره به (یمگان) بدخشان (افغانستان) پناه برد و بقیه عمر خود را در آنجا گذرانيد . ناصرخسرو در بدخشان به تحقیق و تصنیف و تآلیف پرداخت، تا آنکه در سال ۴۸۱ هجری پدرود حیات گفت.

شعر «عقاب» ناصر خسرو بلخي

روزى ز سر سنگ عقابى به هوا خاست
و اندر طلب طعمه پر و بال بياراست
بر راستى بال نظر كرد و چنين گفت
امروز همه روىِ جهان زير پر ماست
بر اوج چو پرواز كنم از نظر تيز
مى‏بينم اگر ذره‏اى اندر تك درياست
گر بر سر خاشاك يكى پشّه بجنبد
جنبيدن آن پشّه عيان در نظر ماست
بسيار منى كرد و ز تقدير نترسيد
بنگر كه از اين چرخ جفاپيشه چه برخاست
ناگه ز كمينگاه يكى سخت كمانى
تيرى ز قضاى بد بگشاد برو راست
بر بال عقاب آمد آن تير جگردوز
و از ابر مر او را به سوى خاك فروكاست
بر خاك بيفتاد و بغلتيد چو ماهى
و آن‏گاه پر خويش گشاد از چپ و از راست
گفتا عجبست اينكه ز چوبى و ز آهن
اين تيزى و تندى و پريدن ز كجا خاست
زى تير نگه كرد و پر خويش بر او ديد
گفتا ز كه ناليم كه
از ماست كه بر ماست.

تحصیلا ت نخستین خویشرا در زادگاهش به پایان رساند و به کسب سایر علوم چون :

-     طب .-   مو سیقی .-     حسا ب .-  نجو م .-   فلسفه . -  ز با ن یو نا نی پرداخت . با سفر های از نزد علما و دانشمندان عصر خود نیزکسب علم نمود. ناصر خصرو در سن ۲۸ سالگی به سرودن شعر آغاز کرد و در شعر دارای دو دیوان یکی  به ز با ن دری و دیگری به زبان عربی میباشد. ناصر خصرو در دربار سلطان محمود و پسرش سلطان مسعود راه یافت که از احترام و عزت و مشاغل مهمی  در دربار آنان  بر خوردار بود.  اشعار ناصرو خسرو  حاوی مطالب و مضامین ستیزنده و پرخاشگری علیه مظالم روحانیون د نیاپرست  و تاریک اندیش و شاهان و حکمرانان استثمار گرو مفت خور است که دهقانان و کار گران و کاسبا نرا در ده و  شهر استثمار میکردند و از حاصل دسترنج آنان خوان هفت رنگ برای اهل و عیال خویش اماده میکردند . مشاهده این وضع بر روح حساس و پرخاشگر شاعر با احساس تاثیر شگرف نمود و بدین اساس وی از در بار و جاه وجلال قطع رو ا بطه میکند. وقتی روابط خود را با دربار و در باریان قطع میکند به روحانیان رو می  آورند . که از معاشرت و اخطلات با آن خیلی ها در رنج و عذاب میشود . چه وی ازین نزدیکی با آنان در میابد که آنان مشتی  فاقد منطق سلیم و سالوس و متعصب ، کوتاه نظر و از پادشاهان و امیران و خواجگان بدتر میباشد; چنانکه میگوید:

 از رنج روز گار چو جانم ستوه گشت                       

  یک چند با ثنا بدر پادشاه شدم

صد بندگی شاه ببا یست کردنم

از بهر یک امید که از وی روا شدم

جز رنج و درد هیچ نگردند  حاصل

زانکس که سو اوبه امید شفا شدم

از شاه زی فقیه چنین بود رفتم

کز بیم مورد در دهن اژدها شدم.

ناصر خسرو نا امیدانه مجامع روحانیون را نیز ترک و در سن چهل سالگی برای دریافت حقایق و دانستن حال و احوال توده های زحمتکش مشغول گشت  . ناصر خسرو به شهر های مختلف خراسان ، هندوستان  به سفرهای طولانی و پررنج میپردازد که در این سفر با طوایف گوناگون هند آشنا و خصوصیات قوی آهنین و عنعنات ملی آنانرا درک و با دانشمند هندی به گفت و شنود ميپر دازد. بعد از سفر هندوستان سفر های دیگری به همراهی برا د رش و یک غلام هندی بمدت هفت سال بکشور های چون ایران ، ارمنستان ، آسیای صغیر  ، طرابلس ،عراق، سوریه ، فلسطین، مصر ،تونس ، سودان ، یمن جزیره العرب می نماید.از این سفر ها تجارب مهم نصیب اش میگردد که همیشه از آن میآموزد و تحقیق میکند و می نویسد.در کتاب < نگاهی نو به سفر نامه ناصر خسرو> تالیف فیروز منصوری آمده است.

چنان شنیدم که ناصر خسرو وقتی به قزوین رسید ، دکان پبنه  دوزی رفت و بنشست تا کفشها یش  را اصلاح کند ناگاه  در بازار غوغا برخاست. پنبه دوز از دکان برخاست در میان آن غوغا افتاده چون بازگشت لقمه گوشت بر سر درفش داشت.

ناصر پرسید : این چیست و این غوغا چه بود ؟

پنبه دوز گفت: شخصی شعر ناصر خسرو خوانده بود ; او را پاره پاره کردند . این لقمه گوشت اوست .

ناصر کفشهایش را رها کرد و گفت : در شهری که شعر ناصر باشد من نباشم .

ناصرخسرو یکی از شاعران و نویسنده گان بزرگ ادبیات پارسی است که در فلسفه و حکمت دست بالاي داشت، وي در خداشناسی و دینداری سخت استوار بوده است، و مناعت طبع و بلندی همت و عزت نفس و صراحت گفتار و خلوص او از سراسر گفتارش آشکار است. ناصربزرگ  در یکی از قصاید خویش میگوید که به یمگان افتادنش از بیچارگی و ناتوانی نبوده، او در سخن توانا است، و از سلطان و امیر ترس ندارد. ناصر جهان سلفه را به پشیزی نمی‌خرد. (از زبان خود ناصر خسرو). او به آثار منظوم و منثور خویش می‌نازد و به علم و دانش خویش فخر می‌کند.   ناصر خسرو در باره خود چنین می‌گوید:

گه نرم و گه درشت چون تیغ

پند است نهان و آشکارم

با جاهل و بی خرد درشتم

با عاقل نرم و برد بارم .

ناصر در سفرنامه رویدادها و قضايا را با بیطرفی و بی غرضی تمام نقل می‌کند. اما زمانی‌که به زادگاه‌اش بلخ می‌رسد و به امر دعوت به مذهب اسماعیلیه مشغول می شود، ملا ها و فقه‌ها سد راه او شده و عوام را علیه او تحریک نموده، خانه و کاشانه‌اش را به‌نام قرمطی ، غالی و رافضی به آتش کشیده قصد جانش می‌کنند، به این سبب در اشعارش لحن او اندکی در تغییر می‌کند،  اما نسبت گرایش به مذهب اسماعیلیه و وظیفه‌ای‌ که به‌وی محول شده بود و نیز رویارویی با علمای اهل سنت و با سلجوقيان  و خلفای بغداد که مخالفان سرسخت اسماعیلیان بودند، ستیز و پرخاشگری در وی بیدار می‌شود، به فقها و علمای زمان می‌تازد و به دفاع از خویشتن می‌پردازد.  ناصر خواستار جامعه‌ای‌ است منزه و پاک؛ دور از مفاسد اخلاقی، آدم‌کشی، دزدی، رشوه‌خواری، خیانت، چاپلوسی، عیش و عشرت. وی معتقد است که چنین جامعه‌ای جز زیر سیطره دین بوجود نمی‌آید. ناصر مدیحه‌گویی را دروغ می‌شمارد و از شاعرانی که امیران و سلاطین را مدح می‌کنند بیزار است، او شاعری را می‌پذیرد که شعرش رهنمای مردم باشد.

محور شعر ناصر عقیده مذهبی و اخلاق است و وی همه چیز را زیر سیطره ای این دو قرار داده، از این رو دیوان اشعارش اغلب مشتمل است بر عقاید مذهبی، اخلاق و بقول امروزی اشعار سیاسی در انتقاد از امیران، شاهان و شاعرا ن ستایشگر، انتقاد از عالمان دینی که دین را وسیله قرار داده ،خود تا گلوگاه غرق در گناه می‌باشند.   ناصر در اشعار خویش به قرآن استناد می‌کند. در بسیار موارد آیات قرآن را تضمین می‌کند. وی برای قرآن ظاهر و باطن و یا به معنای دیگر تنزیل و تآویل قایل است. وی معتقد است که هرکس بی تاویل به قرآن دست یازد او گمراه است.  

من آنم که در پای خوکان نریزم

مر این قیمتی  د ر لفظ د ری  را . 

آثار ناصرخسرو

ناصرخسرو دارای تالیفات و تصنیفهای بسیار بوده است، چنانچه خود درین باره گوید: منگر بدین ضعیف تنم زانکه در سخن / زین چرخ پرستاره فزونست اثر مرا

آثار ناصرخسرو عبارت اند از:

دیوان اشعار پارسی

دیوان اشعار عربی ( که متاسفانه در د ست نیست). خود درباره دو دیوان پارسی و تازی چنین گوید:  بخوان هر دو دیوان من تا ببینی / یکی گشته باعنصری، بحتری یا: این فخر بس مرا که به هر دو زبان / حکمت همی مرتب و دیوان کنم

-  جامع الحکمتین - رساله ایست به نثر دری در بیان عقاید اسماعیلیان.

خوان الاخوان - کتابیست به نثر در اخلاق و حکمت و موعضه.

- زادالمسافرین - کتابی است در بیان حکمت الهی به نثر روان.

- گشایش و رهایش - رساله‌ای است به نثر روان فارسی، شامل سی پرسش و پاسخ آنها.

-  وجه دین - رساله ایست به نثر در مسائل کلامی و باطن و عبادات و احکام شریعت.

-  بستان‌العقول و دلیل المتحرین که از آنها اثری در دست نیست.

- سفرنامه - این کتاب مشتمل بر مشاهدات سفر هفت ساله ایشان بوده و یکی از منابع مهم جغرافیای تاریخی به حساب می‌آید.

-  سعادت‌نامه - رساله ایست منظوم شامل سیصد بیت.

- روشنایی‌نامه - این رساله نیز به نظم پارسی است.

به از کتابها و رساله‌های فوق کتابها و رساله‌های دیگری نیز به حکیم ناصرخصرو ونسبت داده شده اند که بسیاری از خاورشناسان که راجع به احوال و آثار ایشان تحقیق کرده اند در وجود آنها تردید کرده اند. نام این کتابها و رسالات عبارت است از: اکسیر اعظم، در منطق و فلسفه و قانون اعظم؛ در علوم عجیبه - المستوفی؛ در فقه - دستور اعظم - تفسیر قرآن - رساله در علم یونان - کتابی در سحریات - کنزالحقایق - رساله‌ای موسوم به سرگذشت یا سفرنامه شرق و رساله‌ای موسوم به سرالاسرار.

زادالمسافرین

زادالمسافرین، مهمترین اثر ناصر خسرو قبادیانی بلخی ، سخنور، متکلم و حجت نامدار اسماعیلیه است که نزدیک به ۱۰۰۰ سال پیش از این (۴۵۳ ق) تالیف شده و معتبرترین و عمده ترین منبع در شناخت اندیشه‌ها و باورهای او به شمار می آید. این کتاب ، یکی از مهمترین آثار کلامی فلسفی اسماعیلیه و حاوی واپسین باورهای مذهبی و ایده های کلامی و جهان‌شناختی رسمی فاطمیان در دوره امپراتوری دینی آنان است ، پیش از آن که دعوت فاطمی دچار دودستگی نزاری و مستعلوی شود.

زادالمسافرین در زمره متون منثور کهن پارسی است و به جهت روزگار تالیف و روش نگارش ، از دیرباز مورد توجه سبک شناسان نثر پارسی بوده است. زادالمسافرین سرشار از واژه های نادر و کهن پارسی است و افزون بر آن ، برابرنهاده های پارسی ارزشمندی برای اصطلاحات فلسفی عربی در آن آمده که سخت در خور توجه است. زادالمسافرین به سبب محتوای کلامی فلسفی و زبان ویژه و کهن، متنی آسان نیست. همین موضوع موجب شده که د ست نوشته‌های بر جای مانده از آن آکنده از اغلاط و تصحیفات باشد، جدای از آن که نسخه های اصیل و کهن آن بس اند ک است. سیدمحمد عمادی حائری، پس از نسخه ‌شناسی تطبیقی زادالمسافرین و برگزید ن کهن ترین ، اصیل ترین و صحیح ترین نسخه ها، با تامل در مفاهیم کلامی فلسفی اسماعیلیه از يکطرف و دقت های واژه ‌پژوهشي و سبک‌ شناسانه از دیگر سو، به تصحیح انتقادی این اثر پرداخته و برای نخستین بار متنی صحیح و اصیل از آن عرضه کرده است. او همچنین تعلیقاتی پیرامون اثبات متن و ضبط نسخه ها، بر متن ویراسته خود افزوده است.

ناصر خسرو بلخي از خراسان چنين ياد مى ‏كند:

خراسان جاى دونان گشت، گنجد
به يك خانه درون آزاده با دون؟
نداند حال و كار من جز آن كس
كه دونانش كنند از خانه بيرون
همانا خشم ايزد بر خراسان
بر اين دونان بباريدست اكنون
كه اوباشى همى بى‏خان و بى‏مان
در او امروز خان گشتند و خاتون.

آقاخان سوم (۱۹۵۷-۱۸۷۷)

سلطان محمد شاه ( آقاخان سوم  )(۱۹۵۷-۱۸۷۷) چهل و هشتمين امام موروثی مسلمانان شيعه‌ی اسماعيلی بود. او به واسطه‌ی دانش عميقی که از سنت‌های فرهنگی متنوع داشت، واجد جايگاهی منحصر به فرد بود و نقشی مهم در امور بين‌المللی زمان خويش ايفا کرده و حرفه‌ی عمومی او دارای ابعاد زيادی بود. سلطان محمد شاه يک اصلاح‌گر اجتماعی بود که دغدغه‌های‌اش شامل کاهش فقر روستايی و ارتقاء زنان در جامعه بود. او که يکی از طرفداران تحصيلات مدرن بود، به يکی از حاميان پرشور پيشرفت تحصيلی مردان و زنان در هند و آفريقای شرقی تبديل شد. او که يکی از خبرگان مشتاق فرهنگی بود، پشتيبان يک آموزش حقيقتاً چند فرهنگی بود که بهترين‌ها و بالاترين‌ها را از ادبيات کلاسيک غرب و شرق با هم تلفيق می‌کرد. او قهرمان روابط حسنه ميان کشورها و ملت‌ها بود. در سال ۱۹۹۸، انتشارات بين‌المللی کگن پاول، گزيده‌ای از سخنرانی‌ها و نوشته‌های سلطان محمد شاه را منتشر کرد که ويرايش، تعليقات و مقدمه‌ی آن را پروفسور خ. خ. عزيز، يکی از محققيق برجسته‌ی تاریخ شبه قاره‌ی هند به انجام رسانيده است.

 

تحقیقات مدرن در مطالعات اسماعیلیه در دهه‌ی ۱۹۳۰ آغاز گردید که محققین به طور مدون و منسجمی به مطالعه‌ی نسخ خطی اسماعیلیه که از سوریه، یمن، آسیای میانه و هند به دست آمده بودند پرداختند. نسل‌های بعدی محققین این سنت را حفظ کردند و کماکان درباره‌ی اسماعیلیه در بستر پیش-مدرن و مدرن آن می‌افزایند. در سال ۱۹۷۷، مؤسسه‌ی مطالعات اسماعیلیه با هدف حفظ و روشن ساختن میراث تاریخی، ادبی و فلسفی تشیع به طور عام و سنت اسماعیلیه به طور خاص پایه‌گذاری شد. طی چندین سال گذشته، بسیاری از این تحقیقات از طریق مشارکت و همکاری اعضای هیأت علمی مؤسسه‌ی مطالعات اسماعیلیه با دايرة المعارف‌ها و دانش‌نامه‌های متنوعی به زبان‌های مختلف در دسترس قرار گرفته‌ است.

آقاخان سوم (۱۹۵۷-۱۸۷۷) چهل و هشتمین امام مسلمانان شیعه‌ی اسماعیلی بود. وی به خاطر آشنایی نزدیكش با فرهنگ شرق و غرب جایگاهی ویژه در ایفای نقشی مهم در روابط بین المللی زمان خود داشت و اشتغال درازمدت وی به امور عامه از جوانب فراوانی برخوردار بود. او عضو شورای قانونگذاری سلطنتی هند (۱۹۰۴-۱۹۰۲)، رییس مسلم لیگ سراسری هند (۱۹۱۳-۱۹۰۶) و بنیانگذار كنفرانس مسلمانان سراسر هند (۹-۱۹۲۸) بود. او مبارزه‌ی موفقیت‌آمیزی را برای حق رأی جداگانه مسلمانان سراسر هند انجام داد و رهبری هیأتی را در سال ۱۹۰۶ به عهده گرفت كه به این منظور با نایب السلطنه گفتگو نمودند. او رهبر هیأت مسلمانان و تمامی هندی‌ها در كنفرانس میزگرد لندن (۳۲-۱۹۳۰) بود كه آینده‌ی قانون اساسی هند را مورد بررسی قرار داد. در سال ۱۹۳۴ او به عضویت شورای خبرگان بریتانیا انتصاب شد. او در مقام نماینده‌ی هند در كنفرانس كاهش تسلیحات در ژنو در سال ۱۹۳۲ و به عنوان فرستاده‌ی ارشد هند در جامعه‌ی ملل در دهه‌ی ۱۹۳۰ شركت داشت. در سال ۱۹۳۷ او به اتفاق به عنوان رییس جامعه‌ی ملل انتخاب گردید.

آرزوی آقاخان سوم در مقام یك اصلاح‌‌گر اجتماعی زدودن فقر از جوامع روستایی و ارتقای مقام زن در اجتماع بود. او طرفدار تعليم وتربيه نوین و از مبلغین سرسخت پیشرفت زنان و مردان آفریقای شرقی و هندوستان در امر تحصیل بود. با داشتن ذوقی سلیم در امور فرهنگی، وی آموزش مبتنی بر تلفیقی حقیقی از بهترین‌های فرهنگ غرب و متون كلاسیك فرهنگ شرق را توصیه می‌نمود. او قهرمان صلح و آشتی میان ملل گوناگون و افراد مختلف بود. در هند او مكرراً از آرمان اتحاد هندو و مسلم دفاع می‌كرد و به طرفین یادآور می‌شد كه هند مادر مشترك همگی آنهاست. در صحنه‌ی بین المللی او پیوسته برای صلح جهانی تلاش می‌نمود.

معرفی جناب آقاخان پيشوای کنونی اسماعيليه های جهان

سازمان آقا خان و شبکه های مختلف اين سازمان در تاجيکستان از اوائل دهه 1990 ميلادی شروع به فعاليت کردند 

دري صداي آمريکا: پنجاهمين سال امامت پرنس آقا خان رهبر فرقه اسماعيليه.

کمتر کسی در فرانسه يافت می شود که با نام پرنس کريم آقاخان (۷۰ ساله) آشنايی نداشته باشد.  او يکی از ثروتمندترين انسانهای روی زمين است؛ درآمد وی ۱۵۰ ميليون دالر در سال تخمين زده می شود. کريم آقا خان که (۴۹) چهل ونهمين امام اسماعيليه است پانزده تابيست ميليون طرفدار (جماعت) دارد .

آقاخان در سن بيست سالگی در روز ۱۱ جولای ۱۹۵۷ به امامت مسلمانان شيعه‌ی امامی اسماعيلیه رسيد و جانشين پدر بزرگ‌اش، سلطان محمّد شاه شد. او چهل و نهمين امام موروثی مسلمان شيعه‌ی اسماعيلیه است و از تبار مستقيم حضرت محمّد، صلی الله عليه و آله و سلم، از طريق پسر کاکا و دامادش، علی (ع)، امام اول شيعيان، و همسرش فاطمه (س)، دختر پيامبر اکرم است.

آقاخان، پسر پرنس علی خان و پرنس تاجُ الدوله علی خان، در ۱۳ دسامبر۱۹۳۶ در ژ نو متولد شد. وی دوران کودکی خود را در نایروبی، پایتخت کنیا، سپری و سپس برای تحصیل مدت  نه سال را در مدرسه‌ی له روزی سوییس گذرانید. و در سال ۱۹۵۹ از دانشگاه هاروارد به دریافت مدرک ممتاز لیسانس در رشته‌ی تاریخ اسلام نایل گردید.

کریم آقاخان نیز پس از نشستن بر مسند امامت در سال ۱۹۵۷ همواره مترصّد بهبود موقعیت تمام مسلمانان مخصوصاً در مواجهه و رویارویی با چالش‌های ناشی از دگرگونی‌های سریع تاریخی بوده است. امروز، جماعت اسماعیلیه در بیست و پنج کشور جهان، خصوصاً اروپا، آسیای مرکزی، خاور میانه و همچنین آمریکای شمالی زندگی می‌کنند. طی چهار دهه‌ی اخیر، یعنی از زمانی که آقاخانِ فعلی به امامت رسیده، تغییرات سیاسی و اقتصادی عظیمی در بسیاری از این مناطق رخ داده و وي توانسته است سیستمِ پیچیده‌ی مدیریتِ جامعه‌ی اسماعیلیه را که در زمان سلطه‌ی استعمار توسط پدربزرگش پایه گذاری شده بود با شرایط جدید کشور های مستقل که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی واستقلال جمهوری‌های آسیای میانه ازلحاظ کمّی و کیفی تغییریافته است، منطبق و به مرحله‌ی اجرا درآورد.

از دیدگاه آقاخان، اسلام مکتبی مبتنی برتعقل و ایمان قلبی است، مکتبی که شالوده‌ی آن گذشت، تساهل و ارج نهادن به مقام والای انسان یعنی اشرفِ مخلوقاتِ خداوند است. در نظامِ فکری تشیع، هدفِ امامِ این است که دستاوردهای افراد و بازتاب‌های عملی بینشِ اخلاقیِ جامعه که ملهم از تعلیمات اسلام است، محفوظ باقی بماند. در سال ۱۹۷۶، وي در سخنان خود در کراچی خطاب به کنفرانس جهانی سیرت رسول الله متعرض این نکته شدند که تعلیمات آخرین پیامبر خدا در تلاش برای پیدا کردن راه حل‌های تازه برای مسایلی که با روش‌های سنتی آن زمان قابل حل نبودند، می‌تواند سرمشقی الهام بخش برای مسلمانان باشد تا بتوانند بدون آنکه در اصول بنیادی اسلام خدشه‌ای وارد شود، به پدید آوردنِ جامعه‌ای واقعاَ مدرن و پویا بیندیشند.

در طول تاريخ، اسماعيليان، تحت راهنمايی‌های امام خود، خدماتی در رشد تمدن اسلامی داشته‌اند دانشگاه الازهر و دارُ العلم، در قاهره و خود شهر قاهره، نمايشگر خدماتِ ايشان به زندگی فرهنگی، مذهبی و علمی مسلمانان است. از ميان فلاسفه، قضات، فيزيکدانان، رياضيدانان، ستاره شناسان و دانشمندان نامور گذشته که تحت حمايت امامان اسماعيلیه پرورش يافته‌اند می‌توان قاضی نعمان، حميد‌الدين کرمانی، ابن هيثم، ناصر خسرو و نصيرالدين طوسی را نام برد. دستاوردهای امپراطوری خلفای فاطمی بخش اوليه‌ی تاريخ اسماعيلیه، تقريباً از ابتدای اسلام تا قرن يازدهم را در بر می‌گيرد. خلفای فاطمی که به نام فاطمه (س)، دختر حضرت محمّد (ص)، نامگذاری شده بودند، در قسمت مديترانه‌‌ای خاور ميانه، بيش از دو قرن مؤسسِ دولتي بودند که به گسترشِ علم، هنر و تجارت علاقه‌ی فراوان نشان می‌‌داد.

پايتختِ آن قاهره، توسط فاطميان پايه گذاری شد. پس از دوره‌ی فاطميان، مرکز جغرافيايی اسماعيلیه از مصر به سوريه و ايران منتقل گرديد. در قرن سيزدهم، پس از آنکه الموت، مرکز اسماعيليان در خراسان، به دست کشورگشايان مغول افتاد، اسماعيليان قرن‌ها به صورت جوامعی پراکنده در آسيای ميانه، سوريه، هند و ديگر مناطق زندگی می‌کردند. در دهه‌ی ۱۸۳۰ آقا حسنعلی شاه، چهل و ششمين امام اسماعيلی، به دريافت عنوان افتخاری آقاخان، از طرف شاه ايران، نايل گرديد. در ۱۸۴۳، آقاخان اول ايران را به قصد هند که در آن زمان جماعت بزرگی از اسماعيليان در آنجا ساکن بودند، ترک گفت. آ

قاخان دوم در سال ۱۸۸۵ در حالی که فقط مدت چهار سال از امامت او می ‌گذشت به عالم باقی شتافت و پدر بزرگ و امام پيش ازآقاخان فعلی، سلطان محمد شاه جانشين او گرديد.  در دوره‌های اخير، خانواده‌ ی آقا خان سنت خدمت در امور بين المللی را دنبال کرده‌اند. پدر بزرگِ آقاخان رييس اتحاديه‌ی ملل، پدرش، پرنس علی خان، سفير پاکستان در سازمان ملل و پرنس صدرالدين آقاخان، کاکاي آقاخان فعلی، نماينده‌ی عالیرتبه‌ ی سازمان ملل برای پناهندگان و همچنين هماهنگ کننده‌ی برنامه‌های سازمان ملل برای کمک به افغانستان و نماينده‌ی اجرايی سازمان ملل در مناطق مرزی عراق- ترکيه است.

برادر آقاخان، پرنس امين، در سال ۱۹۶۵ پس از فارغ التحصيلی از هاروارد به مقر سازمان ملل، در بخش امور اقتصادی و اجتماعی پيوست. از سال ۱۹۶۸، پرنس امين به امور مديريت و توسعه‌ی اساسی مؤسسات امامت پرداخته است. بزرگ‌ترين فرزند وي، پرنسس زهرا، در سال ۱۹۹۴ از دانشگاه هاروارد با درجه‌ی ليسانس در مطالعات توسعه فارغ التحصيل شده است و اکنون رييس بخش رفاه اجتماعی در مقر آقاخان در فرانسه است. پسر ارشد ايشان، پرنس رحيم، که از دانشگاه براون (آمريکا) در سال ۱۹۹۵ فارغ التحصيل شده است، مسئوليت‌هايی در زمينه‌ی مؤسسات توسعه‌ی اقتصادی امامت دارد. پسر دوم ايشان، پرنس حسين که از کالج ويليامز (امريکا) در سال ۱۹۹۷ فارغ التحصيل شده است به فعاليت‌های فرهنگی در شبکه‌ی توسعه‌ی آقاخان می‌پردازد. 

هماهنگ با چنين بينشی از اسلام و نيز سنّت خدمت به بشريت، اسماعيليان در هر کجا که زندگی می‌کنند چهارچوب سازمانی شفافی را ايجاد کرده‌اند تا به اجرای فعاليت‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بپردازند. تحت رهبری آقاخان، اين چهارچوب گسترش يافته و به شبکه‌ی توسعه‌ی آقاخان تبديل شده است.

اين شبکه شامل سازمان‌‌های متفاوتی است که در جهت بهبود شرايط زندگی و ايجاد فرصت‌های مناسب در مناطق خاصی از دنيای در حال توسعه فعاليت می‌کنند. در هر کشور، اين سازمان‌‌ها در جهت منافع مشترک تمام مردم صرف نظر از مليّت و يا مذهب آنها مشغول به خدمت هستند. دامنه‌ی فعاليت‌های فردی وي معماری، تعليم و تربيت و بهداشت، سرمايه گذاری در بخش خصوصی و افزايش سازمان‌های غير دولتی و توسعه‌ی روستايی را در بر می‌‌گيرد.

طی سال‌های اخير، آقاخان نشان‌ها، مدارک افتخاری و جوايز متعددی به خاطر جنبه‌های مختلف کارش دريافت کرده است. ايشان در چندين مناسبت‌ نشان‌هايی مدنی از دولت‌های فرانسه، پرتگال، ساحل عاج، ولتای عليا، ايران، پاکستان، ايتاليا، سنگال، مراکش، اسپانيا و تاجيکستان دريافت کرده است. در اکتبر سال ۱۹۹۸، به مناسبت مراسم جايزه‌ی معماری آقاخان، کليد طلايی شهر گرانادا (غرناطه) به ايشان اهداء شد. وي از دانشگاه‌هايی در پاکستان، کانادا، بريتانيا و ايالات متحده‌ی آمريکا مدارکی افتخاری بدست آورده است.

ايشان نشان‌ها و جوايزی از سازمان‌های حرفه‌ای مختلف به خاطر کارشان در زمينه‌ی معماری و حفظ بناهای تاريخی دريافت کرده‌اند. در سال ۱۹۵۷ عنوان حضرت‌والا از سوی عليا حضرت ملکه‌ی بريتانيای کبير و عنوان والاحضرت از سوی شاه ايران در سال ۱۹۵۹ به ايشان اعطا شد.

اسماعيليه در افغانستان

اسماعيلي از آغاز پيدايش خود در افغانستان نفوذ پيدا كرد و در دهه پاياني قرن سوم هجري، فعاليت اين مذهب در افغانستان بسيار اوج گرفت. ناصرخسرو بزرگ‌ترين نقش را در ترويج و گسترش مذهب اسماعيليه در افغانستان قرن پنجم هجري داشته است. وي از سال ۴۴۴ تا ۴۸۱ ق در بلخ و بدخشان، به عنوان داعي و حجت به تبليغ مذهب  اسماعيليه مشغول بوده است. در هنگام حمله مغول به افغانستان، مناطق بدخشان كه در حصار كوه ها بودند، از تعرض مغول مصوون ماندند. بنابراين، بدخشان پناهگاهي شد براي اسماعيليان نزاري و به گنج خانة نوشته‌ها و آثار نزاري تبديل شد. اسماعيليان افغانستان، پنج تا هشت درصد نفوس  كشور را تشكيل مي‌ دهند كه در ولايات ذيل پراكنده‌اند: بغلان ، بدخشان ، كابل، ميدان، باميان، پروان،  سمنگان، زابل، فارياب، بلخ، ننگرهار، جوزجان، قندهار و...

 

محمد شفق خواتي درنوشته يي زيرعنوان اسماعيليه درافغانستان مينويسد: به نظر مي‌رسد حضور اسماعيليه در افغانستان تاريخ بلندي ‌دارد. طبق روايت هايي، محمدبن اسماعيل پس از وفات امام صادق (ع) به سوي ري و دماوند رفت و در آنجا مخفي شد. وي تعدادي از پيروان خود را به قندهار، هند و سند براي تبليغ مذهب اسماعيليه اعزام نمود. بنا بر نقل ديگر، زماني كه محمدبن اسماعيل در دماوند (يا نهاوند) به سر می برده است، هارون‌الرشيد جمعي را براي دستگيري وي فرستاد، اما محمدبن اسماعيل از اين موضوع اطلاع يافته و به فرغانه (در تاجيكستان‌ كنوني) مي رود و قاضي شمس الدين را براي تبليغ به هرات مي‌فرستد.
در قرن سوم، ناحيه ري پايگاه مركزي دعوت اسماعيليه در منطقه جبال بود. در آن زمان يكي از فقهاي اهل سنت به نام زعفراني، مردم را بر ضد اسماعيليه شوراند و غياث، رهبر دعوت اسماعيليه در ري را مجبور به فرار به طرف خراسان كرد. به گفته خواجه نظام الملك در سياست‌نامه، «اين غياث كه از ري بگريخته بود و به خراسان شده، به مرو الرود مقام گرفت و اميرحسين علي مرورودي را دعوت كرد و اجابت يافت». غياث در حدود سال ۲۸۰ هجري به مرو الرود (بالا مرغاب امروز در شمال افغانستان) رفت و اميرحسين بن علي مروزي را به مذهب اسماعيليه درآورد. بسياري از مردم در نواحي مجاور مرو الرود (طالقانِ افغانستان)، (فارياب، هرات، غور و غرجستان) نيز بر اثر نفوذ اين امير قدرتمند كه بعدها خود يكي از داعيان اسماعيليه شد، بدين مذهب گرويدند. حسين بن علي مروزي كه از اميران و صاحب منصبان مهم دستگاه ساماني بود، از سال ۳۰۷ تا ۳۱۲ق به عنوان داعي اسماعيليه در خراسان فعاليت مي‌كند و پايگاه دعوت را از نيشابور به مرو الرود منتقل مي‌نمايد. فعاليت اسماعيليه در غور و غرجستان (در مركز افغانستان كنوني) نيز در پايان قرن سوم هجري و در زمان حكومت امير اسماعيل ساماني به وسيله فردي به نام ابوبلال اوج مي‌گيرد كه با سركوب و عكس العمل سريع و شديد وي مواجه مي‌شود.

مذهب اسماعيليه از آغاز پيدايش خود در افغانستان نفوذ پيدا كرد و در دهه پاياني قرن سوم هجري، فعاليت اين مذهب در افغانستان بسيار اوج گرفت. ناصرخسرو بزرگ‌ترين نقش را در ترويج و گسترش كيش اسماعيليه در افغانستان قرن پنجم هجري داشته است. وي از سال ۴۴۴ تا ۴۸۱ ق در بلخ و بدخشان، به عنوان داعي و حجت به تبليغ آيين اسماعيليه مشغول بوده است.
در هنگام حمله مغول به افغانستان، مناطق بدخشان كه در حصار كوه ها بودند، از تعرض مغول مصون ماندند. بنابراين، بدخشان پناهگاهي شد براي اسماعيليان نزاري و به گنج خانه نوشته‌ها و آثار نزاري تبديل شد. در مورد تاريخ جديد اسماعيليان افغانستان اطلاعات فراواني در دست نيست. اسماعيليان افغانستان، پنج تا هشت درصد نفوس  كشور را تشكيل مي‌دهند كه در ولايات ذيل پراكنده‌اند: بدخشان (تراكم بيشتر اسماعيليه در اين ولايت است)، كابل، ميدان، باميان، پروان، بغلان، سمنگان، زابل، فارياب، بلخ، جوزجان، قندهار و...

سلطان محمود غزنوي (۴۰۹ ـ ۳۷۷ هـ.ش) كه دامنه حكومتش از قزوين (در ايران) تا درياي ستلج (هندوستان شمالي) و از خوارزم تا درياي عرب گشوده بود، در تمام مناطق قلمرو خود به قلع و قمع شيعيان پرداخت. محمود، اسماعيليان بسياري از ساكنين شهر ري را به دار زد. به همين ترتيب، محمود غزنوي با اسماعيليان غور و ديگر نواحي افغانستان نيز با شدت بسيار برخورد نمود. وي با تكفير اسماعيليان غور، به قلع و قمع آنان مي‌پرداخت.
با يك نگاه به طرح جهاني اسماعيليه در مي‌يابيم كه خراسان يك جزيره مستقل و مناطق اسماعيليه نشين در افغانستان امروزي و ماوراءالنهر، همه، زيرمجموعه اين جزيره بوده است. شاهد اين مطلب اين است كه ناصرخسرو خود را حجت خراسان مي‌خواند، و در عين حال، عمده فعاليت او در شمال افغانستان (بلخ) و شمال شرق (بدخشان) بوده است. در حالي‌كه ايوانف، با تكيه بر اطلاعاتي درباره جمعيت اسماعيليه، از بدخشان به عنوان يك جزيره مستقل ياد مي‌كند. ابوالمعالي از داعي‌اي در غزني نام مي‌برد كه هم شأن حسن صباح و ناصرخسرو و از مؤسسان نهضت اسماعيليه در آن مناطق بوده است.
طبق نظر سوم، بدخشان، ري و مناطق جنوبي افغانستان، بايد هركدام جزيره‌اي جداگانه و مستقل از خراسان بوده باشند، و اين خود دلالت بر فعال بودن اسماعيليه در غزني (پايتخت حكومت غزنويان) دارد. مارشال گ. هاجسن نيز به اين تقسيم‌بندي سه گانه جغرافيايي در سرزمين هاي ايران ـ خراسان و ماوراءالنهر اذعان دارد، ولي احتمال مي‌دهد كه اين تقسيم‌بندي، مدت درازي دوام نداشته است.
در دوره پس از تجزيه افغانستان امروزي به دو دولت غوري و غزنوي، اسماعيليان، علاءالدين حسين سلطان غور را به كيش خود درآوردند و با كمك او آزادانه به تبليغ آيين خود پرداختند. امر ديگري كه در گسترش تشيع در غور و غرجستان مؤثر بود، علاقه امراي آن به اهل‌بيت است كه قزويني نيز بدان اشاره دارد.
با اين حال، رابطه تيره اسماعيليه پس از علاءالدين حسين با فرزند او سيف الدين محمد و فقهاي اهل سنت، نشان آشكاري از وضعيت نامناسب اسماعيليه افغانستان در اين مقطع است. سيف الدين محمد، همه داعياني را كه پدرش در سال ۵۳۴ ق به غزني دعوت كرده بود و نيز بسياري ديگر از كساني را كه تازه به اين كيش درآمده بودند، از دم تيغ گذراند. حكمرانان غوري پس از او نيز بارها عليه اسماعيليه دست به اقدامات جنگي زدند. نفوذ فقهاي اهل سنت در دستگاه حكومتي سلاطين بعدي غور، شايد از عوامل مهم سخت‌گيري ايشان بر اسماعيليه بوده است. غياث الدين كه بر غور و مناطق ضميمه آن حكومت مي‌كرد، شافعي شده بود و برادرش شهاب الدين كه بر غزني و مناطق اطراف آن حكومت مي‌كرد، حنفي شده بود.

حمله چنگيز به افغانستان در سال ششصد قمري آغاز شد كه علي رغم مقاومت سرسخت مردم افغانستان، مغول ها بر بيشتر اين سرزمين مسلط شدند. پيامد حمله مغول به اين كشور، آسيب هاي بزرگي بود كه بر فرهنگ، اقتصاد و اجتماع آن وارد شد و شهرهاي گوناگون تخريب گرديد. حدود صد سال پيش از اين مقطع، يعني در سال ۴۸۷ق، اسماعيليه در مجموع جهان اسلام به دو شاخه نزاري و مستعلوي تجزيه شده بود و در قهستان  سلسله نزاري حاكم بود. قلعه الموت (پايگاه اسماعيليان نزاري) در سال ۶۳۳ق به دست مغول ها تخريب گرديد و حكومت قهستان توسط مغولان به حاكمان سني آل كرت (حاكمان هراتي) واگذار شد. حكيم سعدالدين بن شمس الدين، معروف به نزاري قهستاني، نخستين مؤلف نزاري پس از الموت، در آغاز جواني در دستگاه اداري مؤسس آل كرت، يعني شمس الدين محمد اول (۶۷۶ ـ ۶۴۳ق) و جانشينان او خدمت مي‌كرد. روش نزاري قهستاني كه بياني شاعرانه و صوفيانه داشت تا انديشه‌هاي اسماعيليه ، الگوي بسياري از نويسندگان بعدي نزاري در افغانستان، ايران و آسياي مركزي شد. كوه هاي پامير و هندوكش و مناطق بدخشان كه در حصار اين كوه ها بود، از حمله مغول مصون ماند و پناهگاهي براي اسماعيليان نزاري شد كه از بيم قتل عام مغول از قهستان فرار كرده بودند.
در اين دوره، اسماعيليان بدخشان و نواحي پيرامون آن كه پيش از سقوط الموت به امامان نزاري بعيت آورده بودند، از تأثيرات حمله مغول به دور ماندند و در دوره بعد از الموت، سنت ادبي تا حدي ويژه از آن خود به وجود آوردند. اينان با اهميت دادن ويژه به آثار ناصرخسرو، مقدار زيادي از آثار موجود نزاري را از دوره الموت و بعد از آن كه به زبان پارسي نوشته شده بود، حفظ كردند.
قاسم شاه، فرزند شمس الدين محمد، نيز شمس الدين سبزواري را با اعطاي منصب پير به سوي افغانستان فرستاد. وقتي شمس الدين سبزواري وارد بدخشان شد، مردم بسياري به ديدار او شتافتند و او آنان را به پذيرش مذهب اسماعيليه و اداي سوگند بيعت با امام قاسم شاه ملزوم ساخت. وي پس از آن در تبت صغير، غزني، چيناب، وانل نگري، دره‌هاي هندوكش و پامير، كشمير و هندوستان به انجام مأموريت پرداخت. بدخشان و نواحي آن در نيمة نخست قرن نهم هجري جزء امپراطوري تيموري درآمد. پس از آن، بدخشان را ازبك ها گرفتند، ولي ميران اسماعيليه شغنان، همانند سلسله تيموريان محلي، پيوسته در برابر ازبك ها مقاومت مي كردند. در سال  ۹۱۳ق شاه رضي الدين بن طاهر، يكي از امامان محمد شاهي، از پايگاه دعوت خود به بدخشان آمد و به كمك پيروان محلي خود زمام حكومت بخشي از بدخشان را به دست گرفت.

در جنگ سال ۹۱۵ هجري، شاه رضي الدين كشته شد و در نتيجه، نزاريان بدخشان كه آن زمان از شاخه محمد شاهي بودند، به شدت به وسيله اميران تيموري محل مورد آزار و اذيت قرار گرفتند. پس از اين، رابطه اسماعيليه با تصوف پررنگ ‌شد و اسماعيليان خود را در پشت خرقه صوفيان پنهان كردند. سلطه مغولان و تيموريان بر افغانستان به صورت كلي سبب شد كه مدارس، كتابخانه‌ها، نخبگان و مجموعه فرهنگ به شدت صدمه ببيند و روحيه تقديرگرايي به وجود آيد. تحت چنين شرايطي، علاوه بر اسماعيليان، مردمان ديگري نيز به زيّ صوفيان درآمدند كه تا امروز هم اين جريان به اشكال گوناگون در اين سرزمين به حيات خود ادامه داده است. در نيمه نخست قرن نهم هجري، امامان نزاري قاسم شاهي در زيّ پيران صوفي در انجدان سر برآوردند. انجدان كه در مركز ايران، در حوالي محلات و قم واقع است، مدتي بيش از دو قرن مقر امامان نزاري قاسم شاهي باقي ماند. مستنصر بالله دوم (۸۸۵ ـ ۸۶۸ش) نيز عده‌اي از داعيان معتمد خويش را به نقاط مختلف ايران، افغانستان و آسياي مركزي فرستاد.
وقتي شاه اسماعيل صفوي (۹۳۰ ـ ۹۰۷ق) دستور قتل شاه طاهر، معروف‌ترين امام سلسله نزاري قاسم شاهي در دوره انجدان را در سال ۹۲۶ق صادر كرد، شاه طاهر به هندوستان گريخت و فعاليت ها و خدمات خود را در احمدنگر هندوستان آغاز كرد. در دوره‌اي كه او در احمدنگر به سر مي‌برد، چند نفر از داعيان بدخشان، از جمله ميرزا صوفي و ميرزاجان محمد كابلي و سيد حيدرشاه، سيدشاه محمد و برخي ديگر از بدخشاني ها، به ديدار او آمدند و امام آنان را راهنمايي نمود.
دوره انجدان شاهد تجديد حيات فعاليت هاي ادبي نزاريان بود. قديمي‌ترين نتيجه اين تجديد حيات ادبي به زبان پارسي به وسيله ابواسحاق قهستاني (نيمة دوم قرن نهم هجري) و خيرخواه هراتي (متوفاي بعداز ۹۶۰ق) پديد آمد. محمدرضا بن سلطان حسين غورياني هراتي، معروف به خيرخواه هراتي، نويسنده و شاعري پركار بود. امام مستنصر بالله دوم او را به عنوان داعي به جانشيني پدرش كه از داعيان يا پيران محلي در زادگاه خويش در غرب افغانستان بود، نصب كرده بود.
سخنان مستنصر بالله دوم در كتاب پنديات جوانمردي و ديگر آثار خيرخواه هراتي منعكس شده است. نسخه‌هاي پنديات جوانمردي هنوز در مجموعه‌هاي خطي نزاري در بدخشان و ديگر مناطق اسماعيليه نشين افغانستان نگهداري مي‌شود. عبدالسلام شاه نيز به تبعيت از پدرش، مستنصر بالله دوم، نزاريان محمد شاهي افغانستان را دعوت كرد كه بيعت خود را تغيير دهند و به متابعت از امامان بر حق، يعني امامان قاسم شاهي بپردازند.
در قرن نهم، بايد از يكي از نويسندگان سرشناس اسماعيليان در بدخشان، يعني سهراب ولي بدخشاني نام برد كه در حوالي ۸۵۶ به تأليف اشتغال داشته است. از نوشته‌هاي مهم او سي و شش صحيفه است كه در زبان بدخشاني هاي امروز بدين نام مشهور است و در اصل صحيفه الناظرين نام داشته است. كتاب ديگر او رساله‌اي بدون عنوان است. علاوه بر اين، رسالات و كتب ديگري نيز براي او نام
برده‌اند.

بدخشاني ها در قرن نهم و دهم نويسندگان ديگري نيز داشته‌ اند.

امیر عبدالرحمن‌خان، سومین پسر امیر محمدافضل‌خان، نوهٔ امیر دوست‌محمدخان، امیر افغانستان (۱۸۸۰ - ۱۹۰۱) از دودمان بارکزی كه در سال ۱۸۴۰ متولد شد. وی در زمان زمامداری پدرش بحیث فرماندار قطغن و بدخشان ایفای وظیفه می‌کرد. وی بر ضد کاکایش امیر شیرعلی‌خان برخاست و پس از شکست به بخارا فرار نمود. در سال ۱۸۶۶ به افغانستان بازگشت و شیر علی خان را شکست داده، پدرش محمد افضل خان را بر تخت سلطنت نشاند. پس از سه سال شیر علی خان بار دوم قدرت را بدست گرفت وی پا به فرار نهاد. پس از وفات شیر علی در سال ۱۸۸۰ زمام امور کشور را در دست گرفت. در دوران سلطنت وی بعضی از سرحدات کشور به شمول خط دیورند در سال ۱۸۹۳ نشانی شد. بمنظور تحکیم قدرتش وی مرتکب اعمال خشونت بار علیه مردمان هزاره در افغانستان مرکزی گردید. پس از چندی بر ضد نورستان که درآنزمان مسلمان نبودند، لشکر کشی نمود و آنها را جبرا به دین اسلام وادشت. وی در سال ۱۹۰۱ در باغ بالای کابل فوت نمود و در آن شهر دفن گردید.

عبدالرحمن خان كه در استبداد گوي سبقت را از همه حكام افغانستان برده بود، به طور گسترده به قلع و قمع شيعيان پرداخت. طبيعتاً مظالم عبدالرحمن بر اسماعيليان افغانستان نيز بي سابقه بوده است.
اسماعيليان به دليل استنكاف از پرداخت ماليات، توسط عبدالرحمن تحت تعقيب قرار مي‌گيرند. هزاره‌هاي اسماعيليِه مناطق تركمان، پارسا و شيخ علي (مناطقي در ولايت پروان) سركشي مي‌كنند و با حاكم محلي خود درگير مي شوند و او را زنداني مي‌‌كنند.

مناطق چندي كه اسماعيليه نشين بودند، توسط دولت سركوب و احياناً از جايي به جايي كوچ داده مي‌شوند. اين مناطق عمدتاً در ولايت بدخشان بوده است (مثل رستاق، شغنان، دوشان، حضرت امام و...). اسماعيليان، يا به تعبير ملا فيض محمد كاتب هزاره، «هزاره هاي آقاخان محلاتي مشرب»، از مناطق شيخ علي و تاله و برفك به تمرد از حكومت پرداختند و در پي آن، حكومت به سركوب آنان مي پردازد و در اين سركوب، غير اسماعيليان منطقه نيز به كمك نيروهاي دولتيِ اعزام شده از كابل برمي خيزند.

پس از مدتي در همين سال درگيري شديد ديگري بين نيروهاي دولتي و اسماعيليان از طوايف «كرم علي»، «علي جم» و «نيك پي» اتفاق مي افتد. در ادامه جنگ و گريز، سرانجام هزاره‌هاي اسماعيليه به سنگلاخ ها و مغارات و سوراخ هاي كوه ها پناه مي‌برند و عبدالرحمن خان دستور مي‌دهد كه جنگجويان دولتي همة اموال ايشان را تملك كنند و اسيران را به كابل بفرستند.  دو درگيري شديد ديگر نيز در همان سال بين اسماعيليان شيخ علي و نيروهاي دولتي اعزامي از كابل پيش مي‌آيد و در نتيجه، حكومت عده‌اي از هزاره‌هاي اسماعيليه را از شيخ علي به فيض آباد بدخشان، چند خانوار را به دره نعلبك دوآب و 53 خانوار از اهل ترميشي را به بلخ و مزار شريف تبعيد مي‌ كند و عده اي هم به كوه ها پناه مي برند. برخي از اسماعيليان شيخ علي نيز به گرشك و لوگرو در هرات تبعيد مي شوند و تعدادي هم دركارگاه هاي پرده بافي و كرسي نيين و كارخانه چرم گيري و حكاكي به كار گمارده مي‌شوند.
همچنان بين نيروهاي دولتي با اسماعيليان هزاره شيخ علي درگيري پيش مي آيد كه در اثر آن، اسماعيليان به شدت سركوب مي‌شوند و افسران دستور مي دهند كه نظاميان، اموال، حيوانات، زنان و دختران ايشان را تملك كنند. اما اين خودسري افسران ظاهراً مورد پسند عبدالرحمن واقع نمي شود و دستور به بازگرداندن اموال و زنان و دختران اسماعیليان مي دهد. اسماعيليان كه ديگر رمقي براي مقابله با دولت نداشتند، با هر وسيله اي مي خواستند حكومت را از خود راضي كنند؛ به همين جهت، اموالي را كه افسران و نظاميان از آن ها به تاراج برده بودند، حتي پس از دستور عبدالرحمن به بازگشت آن، به حكومت و شاه بخشيدند تا شايد باعث دل نرمي حضرت والا نسبت به خودشان شوند.

وضعيت خفقان و استبداد و سركوب هاي شديد اسماعيليان به دست حاكمان كشور در سده‌هاي اخير سبب شد كه اسماعيليان اکثرآ درخفازندگي نمايند ومورد ظلم وشکنجه زمامداران وبي مهري اشخاصي خاص قرارگيرند اما آن گونه كه قرائن نشان مي‌دهد، اسماعيليان هرچند در مقياس محدود، در اكثر شهرهاي افغانستان حضور دارند. ايشان در برخي موارد خود را اثناعشري معرفي مي‌كنند و بعض ديگرش سني  و تشخيص شان براي ديگران تا اندازه‌اي مشكل است؛ هرچند در برخي ولايات مذهب خود را آزادانه آشكار مي‌كنند. آنچه مسلم است، شيعيان اسماعيلي در ولايات ذيل حضور دارند:
- بدخشان: از زمان ناصرخسرو به بعد، تمركز بيشتر اسماعيليان در بدخشان و نواحي آن بوده است. اسماعيليان نزاري بدخشان كه از آغاز قرن سيزدهم هجري از فرقه محمدشاهي به پيروي از امامان قاسم شاهي گرويدند، بيشترين اسماعيليان افغانستان هستند. بر اثر تعيين مرز بين روسيه و انگليس، تماس اسماعيليان با رهبرانشان كم شد. آخرين تماس آقاخان سوم با پيروانش در اين مناطق، در سال ۱۹۲۳ بود كه در اين سال وي پير سبزعلي (متوفاي ۱۹۳۸م) را كه از مردم خوجه بود، به عنوان سفير خويش در بدخشان منصوب كرد. نظام شورايي متحدالشكل و هيأت هاي وابسته آن كه بر اساس «قانون اساسي » در سال ۱۹۸۶م و به دست كريم آقاخان چهارم ايجاد شد، جماعت هاي اسماعيليه بدخشان افغانستان و تاجيكستان و ديگر اسماعيليان افغانستان را در بر نگرفته است، چنان‌كه اسماعيليان ايران نيز از شمول آن خارج‌اند. اين جوامع از طريق نظام هاي ديگري كه مبتني بر كميته‌هاي خاص است اداره مي‌شوند. در سال هاي اخير، توجه خاصي به امور مذهبي و اجتماعي ـ اقتصادي اسماعيليان بدخشان مي‌شود...
در مقدمه تاريخ بدخشان به نقل از خليلي راجع به مقبره ناصرخسرو مطالبي درج شده است كه به آگاهي افزون‌تر از نفوذ مذهب اسماعيليه و جايگاه آن در بدخشان كمك مي ‌كند.
- كابل: در ولايت كابل و نواحي آن نيز تعدادي اسماعيلي حضور دارند كه ايشان نيز تا قرن يازدهم و دوازدهم هجري پيرو سلسله نزاري محمدشاهي بوده‌اند، ولي پس از آن به سلسله قاسم شاهي گرويده‌اند و از امامان آقاخاني پيروي مي ‌كنند. اسماعيليان كابل و نواحي آن به «علي اللهي» معروف‌ اند.
- باميان: در ولايت باميان، اسماعيليان در اين مناطق زندگي مي‌كنند: ۱. شيبر؛ ۲. شنبل؛ ۳. عراق و ۴. درّه شكاري.
كاظم زيداني مي‌گويد: در مناطقي چون درّه شكاري و باميان، آثار قلعه‌ هاي مخروبه زيادي به جاي مانده است كه به نظر مي‌ رسد از آن اسماعيليان بوده‌اند.

 زيرا باقلاع «الموت» و ساير قلعه‌هاي اسماعيلي شباهت دارند.
ميدان: در ولايت وردك و ميدان نيز اسماعيليان در اين مناطق حضور دارند: ۱. سياه سنگ؛ ۲. كالو و ۳. بهسود. اسماعيليان بهسودي همانند اثناعشري ها، مراسم محرم و عزاداري برپا مي‌دارند و در آداب خود تفاوت چنداني با اثناعشري ها ندارند. در برخي منابع نيز ايشان «علي اللهي» ناميده شده‌اند. تيمور خانوف از برنس چنين نقل مي ‌كند: «به شهادت برنس در سال ۳۰ قرن ۱۹ يك نفر از رهبران علي اللهي كه در ايران و تركيه پيرو داشت، كوشش كرد در منطقه بهسود تبليغاتي را به نفع خود راه اندازد، اما آن فعاليت ها به يك جنگ واقعي مذهبي مبدل گشته و با نابودي كامل فرقه علي اللهي پايان يافت.» (كتاب مسافرت به بخارا، قسمت ۱ـ۲، چاپ مسكو، ۱۸۹۴ م، صص ۲۶۳ـ۲۶۴). روحانيون شيعه مذهب و همچنین رهبران طوايف هزاره دائماً مي‌كوشند تا هيچ فرقه مذهبي ديگري در مناطق آن ها نفوذ ننمايد.
-  پروان: بعد از ولايت بدخشان، يكي از مراكز پرتراكم اسماعيليه، ولايت پروان است و بيشتر اسماعيليان امروزي ولايت كابل نيز از پروان بدانجا نقل مكان كرده‌اند. بيشترين مناطق اسماعيليه نشين در پروان، درّه شيخ علي و سرخ پارساست كه شامل اين طوايف هزاره مي‌شود: ۱. علي جم؛ ۲. كرمعلي؛ ۳. نيك پي؛ ۴. برمك و... چنان كه قبلاً هم گفته شد، در اثر تنش هاي طوايف شيخ علي و سرخ پارسا با حكومت عبدالرحمن خان جابر، بسياري از خانواده‌هاي اين طوايف در مناطق غربي و شمال شرقي افغانستان تبعيد و پراكنده شدند. - بغلان: در ولايت بغلان، اسماعيليان در مناطق ذيل  سكونت دارند،دوشی، دهنه غوري ، تاله و برفك، درّه كيان،كيله‌گي،لرخاب ، درّه كيان ، دره اسکار تاگلد ره وتلخيان ... از مناطق مهم اسماعيليه نشين است كه برخي تصور مي‌كنند اسماعيلي ها عمدتاً در اين منطقه حضور دارند.

در دوره‌هاي اخير، رهبري اسماعيليان به دست سادات وبخصوص خانواده نادري بوده است و امروزه نيز سيد منصور نادري پس از پدروبه نسبت غيابت برادربزرگش سيدشا ه ناصر(نادري)  رهبري اسماعيليان افغانستان را به عهده دارد. ولي بعدازآزادي افغانستان ازطالبان نقش وي وخانواده اش کمرنگ گرديده ودفاترمتعددازامامت درکشورعملآ حضوروفعاليت دارند .
يكي از دلايل شهرت اسماعيليان مناطق فوق الذکراين بوده است كه ايشان به رهبري خانواده نادري، دستگاه سياسي نظامي داشته‌اند. البته ايشان در دوران ظهور تنظيمي هاي جهادي درپاکستان روابط نزديك خود را با دولت كابل حفظ كردند. وپس از تصرف کابل توسط تنظيم ها ، اسماعيليان و سيد منصور نادري به ائتلاف شمال پيوستند وصاحب قدرت وقوايي نظامي شدند وبا مشاركت جنبش شمال (به رهبري جنرال دوستم) و حزب وحدت اسلامي ائتلاف تشكيل دادند .
-  كنر، لغمان، كاپيسا و ننگرهار: در اين ولايات بيشتر نورستاني ها حضور دارند كه اصالت يوناني دارند و جديد الاسلام گفته مي‌شوند، زيرا بعدها به دين اسلام مشرف شده‌اند. مناطق ايشان پس از تشرف به دين اسلام نورستان نام گرفت و پيش از آن به كافرستان معروف بوده است. نورستاني ها از چهار قوم نسبتاً بزرگ كاموز، هلار، سلار، كاموج و پانزده فرقه كوچك‌تر ديگر در پانزده ولسوالي وعلاقداري در اين ولايت  و از جمله بدخشان زندگي مي‌كنند. ايشان با زبان سانسكريت تكلم مي‌كنند.  نورستاني ها بيشتر به علي اللهي معروف ‌اند، ولي قرائن بسياري در دست است كه ايشان با ديگر اسماعيليان افغانستان تفاوت چنداني ندارند. ايوانف مي‌گويد: در بعضي نقاط افغانستان جماعت نزاري ها هنوز به نام علي اللهي خوانده مي‌شوند، گرچه آنان در واقع با علي اللهي‌هاي ايران و كردستان فرق دارند .

در منابع متعددي كه درباره اسماعيليان نوشته شده است، و نيز در كتب تاريخي افغانستان، گاهي اسماعيليان اين كشور به عنوان علي اللهي معرفي مي‌شوند و گاهي تصريح مي‌شود كه ايشان اسماعيليه ‌اند و علي اللهي لقب گرفته‌اند. قبلاً هم اشاره شد كه اسماعيليه كابل و بهسود نيز به علي اللهي معروف‌اند.
در بخش عقايد اسماعيلية افغانستان اشاره خواهيم كرد كه عقايدي كه به علي اللهي‌هاي افغانستان نسبت داده مي‌شود، همان عقايد ساير اسماعيليان اين كشور است. سيد جمال الدين نيز در تتمه البيان في تاريخ الافغان به برخي عقايد ايشان اشاره مي‌كند كه با عقايد ساير اسماعيلية افغانستان تشابه زيادی دارد. روابط نورستاني ها با اسماعيليه بدخشان نيز برقرار است و عده‌اي از ايشان اساساً در بدخشان متوطن گزيده‌اند. يادآوري اين نكته هم ضروري است كه بخشي از نورستاني ها، شيعه ‌اند.
- سمنگان: در ولايت سمنگان، اسماعيليه ها در دره صوف و روي دو آب زندگي مي‌كنند.
- زابل: در ولايت زابل، طوايف پاينده محمد (دادخان، صحبت خان و محمد خان) كه از طوايف دايچوپان مي‌باشند، اسماعيلي هستند.
غير از ولايت هاي نامبرده، در ولايت هاي قندهار، فارياب، جوزجان، بلخ و... نيز احتمالاً گروه هايي از اسماعيليان حضور دارند كه اطلاع تفصيلي از آن ها در دست نيست. مذهب اسماعيليه به ويژه در ولايت قندهار ريشه ديرينه دارد. آقا محمدخان با حمايت اسماعيليان، سپاهي تشكيل داد و آهنگ فتح هرات را داشت. در زمان عبدالرحمن خان نيز تعدادي از خانواده‌هاي اسماعيليه شيخ علي و سرخ پارسا از ولايت پروان به قندهار، گرشك و... تبعيد شدند.لازم به  يادآوري است كه از نظر تمايزات نژادي، اسماعيليان بدخشان تاجيك، نورستاني ها يوناني تبار و ساير اسماعيليان افغانستان عمدتاً از نژاد هزاره و بخشي هم از سادات هستند. اسماعيليان قندهار نيز احتمالاً از سه نژاد هزاره، بلوچ و پشتون‌اند.

در پاييز سال ۱۳۸۱، آقاخان چهارم در كابل و بدخشان به بازديد از پيروان خود شتافت و پس از چند سال محروميت اسماعيليان افغانستان از ديدار او، پيروان ‌اش به استقبال او رفتند. آقاخان در اين سفر با حامد كرزي و ساير دولتمردان در كابل نيز ديدار كرد و از آن ها وعده همكاري با پيروانش را دريافت نمود و متقابلاً خود وعده همكاري با دولت كابل در پروژه‌هاي بازسازي اين كشور را سپرد.

در سال ۱۳۸۱، شصت و ششمين سالگرد تولد پرنس كريم آقاخان از سوي اسماعيليان افغانستان در شهر كابل و در مسجد جامع اسماعيليان (جماعت خانه) گرامي داشته شد. در مراسم بزرگداشت تولد آقاخان، اشخاص زيادي سخنراني نموده و بر لزوم رعايت حقوق اقليت هاي مذهبي در قانون اساسي جديد تأكيد كرد.

ديدگاه های آقاخان در باره جنگ

پس از سقوط الموت در تهاجم بي امان مغولان ويرانگر (۶۵۴هـ.ق/۱۲۵۶م) مرحله جديدي در تاريخ اسماعيليان آغاز شد، بسياري از پيروان اسماعيليه و كتب عقيدتي آنان از چپاول و قتل عام مغولان در امان ماندند و به افغانستان و هند انتقال يافتند.   اسماعيلياني كه در ايران باقي ماندند عمدتاً به گروههايي در پوشش خرقه تصوّف رو آوردند كه تا دوره صفويه همچنان ادامه يافت. در اوايل دوره صفويه امامان نزاري در انجدان وكَهَك در نزديكي قم مستقر شدند. و در اواسط قرن نوزدهم ميلادي تعدادي از اسماعيليان ايران به خصوص در مشهد و كرمان باقي مانده‏اند و مانند هم كيشان خود در افغانستان و پاكستان و تاجيكستان گزيده‏هايي از ميراث ادبي و مذهبي نزاريه را كه در اين مناطق به زبان پارسي نوشته شده حفظ كرده‏اند.

اسماعيليان در طول دوران بعد از الموت و چپاول مغول مورد آزار ساير گروههاي مسلمان قرار داشته اند. در چنين شرايطي چاره‏اي جز تَقيّه كه از معتقدات شيعه ميباشد درباره عقايد و تعاليم ديني خود نداشتند و نيز ادبيات و متون مذهبي خود را مخفيانه در مجموعه‏هاي خصوصي و دور از دسترس غير اسماعيليان نگهداري كرده‏اند.  در نتيجه تا چند دهه قبل اسماعيليان عمدتاً بر اساس نوشته‏هاي دشمنان و همچنين افسانه‏هاي ساخته و پرداخته شده صليبيون و وقايع نگاران اروپايي چون ماركوپولو كه با نقل قول قسمتي از سفرنامه خود را تدوين نموده بود قضاوت مي‏شدند.  از دهه ۱۹۳۰ ميلادي به بعد دسترسي منظم و مستمر محققان به تعداد زيادي از متون اصيل اسماعيليه تغييرات بنيادي در اين رشته از مطالعات اسلامي پديد گشته است. در نتيجه اين تحولات، اسماعيليان از پشت پرده ابهام بيرون آمده و مورد ارزيابي مجدد قرار گرفته‏اند و تدريجاً تصوير صحيح تري از تاريخ، جهان بيني و ايدئولوژي و تسلسل امامت آنها بدست مي‏آيد.آنچه از تاريخ برمي‏آيد اسماعيليان موفق شدند از ساير فرقه‏هاي شيعي پيشي گرفته و براي مدت چند قرن نقش عمده‏اي در تحولات تاريخ دنياي اسلامي داشته باشند و ارمغانهاي ارزندهاي به فرهنگ و انديشه اسلامي ارزاني دارند.

 در حال حاضراسماعيليان كه پس از دوازده اماميان بزرگترين جامعه شيعي را تشكيل ميدهند عمدتاً در هند و پاكستان و شرق افريقا سكونت دارند و تعداد در يمن، سوريه، ايران، افغانستان و تاجيكستان در آسياي ميانه (شوروي سابق) و پامير زندگي ميكنند.

مطلب زير بخش هايی از مصاحبه نشريه فرانسوی لاکروا La Croix با آقاخان، رهبر روحانی شيعيان اسماعيليه است.  شمار شيعيان اسماعيلیه ۱۵ تا ۲۰  ميليون نفر در ۲۵ کشور عمدتا در هند، پاکستان، شرق آفريقا، آسيای ميانه و همچنين در سوريه، ايران و افغانستان است. نهادهای مذهبی آقاخان علاوه بر ياری رساندن به همکيشان خود، در همکاری با سازمان های بين المللی، درگير برنامه های توسعه در کشورهای جهان سوم است. پس از فروپاشی اتحاد جماهير شوروی، او خود را به شدت وقف آسيای ميانه کرده است.

مناقشه جاری در عراق را چگونه می بينيد؟

کريم آقاخان: اين خطرناک ترين مناقشه ای است که پس از يک دوره طولانی تجربه می کنيم. کنترول پيامدهای آن بسيار دشوار خواهد بود، چون برخی نهادهای اين بخش از جهان، از جمله سياسی، مذهبی و اقتصادی را تحت تاثير قرار داده است. عراق در خط گسل ميان دو بخش جهان عرب واقع شده است، ميان اعراب مسلمانان و اعراب غيرمسلمان؛ ميان اهل شيعه و اهل سنی؛ ميان وهابيون و شيعيان.

مناقشه حاضر يک سلسله پرسش های اساسی پيش آورده که رسيدگی به آنها نيازمند تدبير است. اين جنگ توازن مذهبی منطقه را تحت تاثير قرار داده است. در عراق، شيعيان در اکثريت هستند درحالی که يک دولت سنی حاکم است. سوريه برعکس است. با توجه به اين بستر، بايد پرسيد آرزوی ما برای عراق پس از صدام حسين چيست. آيا سازمان ملل نقش محوری در بازسازی عراق را خواهد پذيرفت؟ آيا به سوی استعمار موقتی عراق توسط انگليسی ها و آمريکايی ها پيش می رويم؟ آيا انتخابات در عراق باعث به قدرت رسيدن شيعيان خواهد شد؟ آيا اين اکثريت شيعه با ايران يا يمن متحد خواهد شد؟ آيا درک متقابل بيشتری ميان شيعيان عرب و شيعيان غيرعرب يا ميان شيعيان عرب و سنی های عرب پديد خواهد آمد؟ اينها پرسش های اساسی است.

از لحاظ نظامی و اقتصادی، محور ايران-عراق بسيار قدرتمند خواهد بود. آيا اعراب اهل تسنن و شرکای آنها به اين واقعيت چه واکنشی نشان خواهند داد؟ در برابر اين پرسش ها، گفته می شود که مردم عراق سرنوشت خود را تعيين خواهند کرد. اما وضعيت پس از طالبان در افغانستان نمايانگر دشواری های اتحاد کشور، تغيير حکومت و يافتن رهبرانی برای هدايت تحولات است.

بسياری از طرفين اين درگيری از خدا نام می برند. احساس شما چيست؟

من به نبرد ميان جهان اسلامی و جهان مسيحی اعتقادی ندارم. در هر جنگی، وقتی کسی جان مردان و زنان را به مخاطره می اندازد، مشکل اخلاقی وجود دارد: سرنوشت اين مردان و زنان. اما من در بوش يا بلر دشمنی مسيحيت با اسلام را حس نمی کنم. شايد تمايل به اين گفته حرف داشته باشد که: "ما اين جنگ را به نام ارزش های اخلاقی دين و مذهب خود راه می اندازيم." تجربه ۱۱ سپتامبر عميقا برای آمريکا تکان دهنده بود.

من تونی بلر را خيلی خوب می شناسم. به نظر من فلسفه شخصی او عليه جهان اسلامی موضع گيری نشده است. از سوی ديگر، در اروپا يا آمريکا اين تمايل شديد هست که واژه های عمومی "عرب" يا "مسلمان" برای شمار زيادی از کشورها يا اوضاع به کار برده شود.

ما به پيچيدگی اين بخش از جهان که اطلاعات چنان ضعيفی از آن داريم توجه کافی نشان نمی دهيم. پيش از انقلاب ايران، غرب با کلمه "شيعه" آشنا نبود. همچنين تنها پس از جنگ افغانستان بود که کلمه "وهابی" در غرب شناخته شد. غرب اکنون در جريان اين بحران در حال درک پيچيدگی های جهان اسلامی است. من آرزو داشتم اين ادراک به طرق ديگری حاصل می شد.

آيا پس از جنگ، امکان ايجاد دمکراسی در عراق يا در کل در جهان عرب وجود خواهد داشت؟

دمکراسی در عراق سابقه طولانی ندارد. ايجاد يک نظام معتبر وقت می خواهد و سازمان دادن آن خيلی سخت است. افغانستان اين مساله را ثابت می کند. به علاوه، ما بايد برای پذيرش حکم دمکراسی آماده باشيم. اين دمکراسی بايد در طول زمان و در شرايط پايدار اعمال شود. در بسياری از کشورها، تجربه دمکراسی شکست خورده است. اگر بخواهيد در جهان سوم فرآيند دمکراسی را آغاز کنيد، واجب است نه تنها در مورد روند آن، بلکه همچنين بر تاثير آن و نتايج آن تامل کنيد. عراق کشوری با مردم تحصيل کرده و دارای سنت های عظيم است. اما نحوه تفکر آن از افغانستان کثرت گراتر نيست. دمکراسی، اگر در عراق برقرار شود، بايد به مشروعيت کثرت گرايی منجر شود. دستيابی به اين هدف آسان نيست. هدف نهايی داشتن يک دمکراسی موفق است و برای اين کار ضروری است نخبگان لايق در دولت حضور يابند.

آيا مفهوم دمکراسی در همه جا يکسان است؟

مدل دمکراسی بايد با معيار هر کشور تنظيم شود. اگر کسی يک حکومت تک حزبی را تغيير می دهد، مثل مورد عراق، من طرفدار آنم. اما در آن صورت ضرورت دارد يک نظام سياسی که بر واقعيت های سياسی، مذهبی، قومی و زبانی کشور قابل انطباق است ايجاد شود. برای من مساله اساسی، مديريت اين کثرت گرايی است. اين يک موضوع بنيادی در جهان سوم است.

جامعه بين المللی تا کجا بايد اين فرآيند دمکراتيک را مورد حمايت قرار دهد؟

بازسازی اقتصادی نيازمند حمايت طولانی است تا ايجاد يک نظام مالی تازه، آزادسازی اقتصادی، و مديريت بهتر دارايی های عمومی عملی شود. عراقی ها به لطف نفت از ابتدای کار از فرصت داشتن يک اقتصاد سالم برخوردار خواهند بود. در سطوح سياسی، تصميم در مورد پالايش فرآيند دمکراتيک برای تطابق با کشور به عهده عراقی هاست. اين همان فرآيندی است که امروز در افغانستان دنبال می شود. اين همان چيزی است که ايرانی ها هم اکنون در جستجوی آن هستند. ما در جهان اسلامی چه عرب و چه غيرعرب، در سطوح سياسی وارث يک گزينه تحميلی هستيم: انتخاب ميان نظام اتحاد جماهير شوروی يا نظام غربی. راه ميانه، يعنی راه غيرمتعهدها با موفقيت همراه نبود. ما دوره مرکزگرايی، با حاکميت تک حزبی را پشت سر گذاشتيم. امروز ما در جستجوی راه تازه ای هستيم. اين فرآيند با بی ثباتی همراه است، چون تازگی دارد. برای مثال رهبران کشورهای آسيای ميانه نظام شوروی را کنار گذاشته اند و در حال کشف و بازآموزی هستند.

شما با توجه به موقعيت خود به عنوان رهبر اسماعيليان چه تجربه ای به ارمغان می آوريد؟

شيعه اسماعيلیه يک امام زنده دارد که در جهان زندگی می کند، و پيوندهای زيادی دارد. من تغييرات (جهان) را نظارت می کنم و تا حد امکان نحوه ساخت نهادهايی که نيازهای اسماعيليان را برآورده می کند پيش بينی می کنم.  ما در جامعه اسماعيليه يک گروه قومی، يک زبان يگانه، يا يک تاريخ مذهبی منفرد نداريم. من به اين کثرت گرايی سابقه دار توجه می کنم. من عملکرد خود را با توجه به بستر زمانه تنظيم می کنم. من خروج از دوران استعمار، پايان جنگ سرد، ايجاد بنگلادش و انقلاب ايران را تجربه کرده ام. مواجهه با اين وضعيت ها، مستلزم تامل، پيش بينی آينده، و واکنش نشان دادن به ضروريات بود....

درباره موضع سرسختانه پاپ عليه جنگ در عراق چه نظری داريد؟

اظهار نظر درباره اين مسائل نيازمند ظرافت است. شخصا، من با انديشه مناقشه ذاتی ميان جهان مسيحی و جهان اسلامی مخالفم. اين نظريه سفسطه آميز است.... عناصر وحدتبخش سه دين توحيدی جهان، اسلام، يهوديت و مسيحيت که هرسه ريشه های ابراهيمی دارد، بيش از عناصر تفرقه انگيز آنهاست.  مهم اين است که تعيين شود اين مذاهب يگانه پرست چگونه می توانند بر آنچه مايه اتحاد آنهاست تکيه کنند و اجازه ندهند شرايط زندگی روزمره آنها را از هم جدا کند. من به جيم ولفنسون رئيس بانک جهانی که لزوم اين گفتگوی اديان را درک کرده احترام می گذارم. او خواهان گفتگويی است که فقط به مباحث الهياتی محدود نمی شود بلکه به حوزه هايی می پردازد که برای مردم در جوامعی که بانک در آن مسئوليت هايی دارد نيز فوايدی به همراه دارد. ما خود با کليسای کاتوليک در کشورهای متعدد همکاری داريم.

اعطای دکترای افتخاری دانشگاه اِوُرا برای «خدمت مادی و معنوی به بشريت»

در سال ۱۹۳۱ م. مدرسه مطالعات شرقي در لندن تعدادي نسخه خطي اسماعيليه بدست آورد. از آن زمان باز كشف آثار اسماعيليه با سرعتي اعجاب انگيز پيش رفته است. كتابخانههاي بيشتري از جمله كتابخانه دانشگاه آمريكايي بيروت، دانشگاه توبينگن و مهمتر از همه مؤسسه مطالعات اسماعيليه در لندن مجموعههايي از آثار اسماعيليه را به تملّك درآوردند.

بزرگترين توفيقي كه در اين زمينه دفعتاً و واحدتاً بدست آمد در ۱۹۵۹/۱۹۶۳ م. بود و آن هنگامي كه يك هيأت اكتشافي روسي حدود ۲۵۰ نسخه خطي اسماعيليه را در منطقه گورتو بدخشان كه از سال ۱۹۲۵ بخشي از شوروي (سابق) تاجيكستان را تشكيل ميداد كشف كرد.

مارچ ۲۰۰۶: آقاخان در سمپوزيوم بين‌المللی دانشگاه اِوُرا در ۱۲ فبروري با عنوان «جامعه‌ی جهان-مردم ، امنيت و حقوق انسانی در جامعه‌های کثرت‌گرا و صلح‌جو» اظهار داشت که جامعه‌های مدرن بايد سخت‌گيری و موضوعيت برنامه‌های درسی‌شان را بهبود بخشند، نهادهای جامعه‌ی مدنی را تقويت کنند و اگر قرار است دموکراسی‌های با ثبات و مطمئنی باشند و قادر به حمايت از منافع مردم ‌شان، چهارچوب اخلاقی توانمندی از رواداری و احترام را بسازند. آقاخان در سمپوزيوم بين‌المللی دانشگاه اِوُرا در ۱۲ فبروري با عنوان «جامعه‌ی جهان- مردم ، امنيت و حقوق انسانی در جامعه‌های کثرت‌گرا و صلح‌جو» سخن می‌گفت.

پيش‌تر از آن در همان روز در مراسمی دانشگاهی که به رهبری رييس جمهور پرتگال يورگه سامپائیو و رييس دانشگاه مانوئل پاتريسيو برگزار گرديد، درجه‌ی دکترای افتخاری به آقاخان اعطا گرديد. حاضران در مجلس وزير داخله و امور خارجه، دیوگو فريتاس دو آمارال، نمايندگان دیپلماتيک بين‌المللی، اعضای سنا و اعضای هيأت علمی دانشگاه و مقامات محلی بودند.

آقاخان در اين سمپوزيوم، که رياست آن به عهده‌ی رييس جمهور سامپائيو بود، گفت که ناتوانی رهبران سياسی و مدنی چه در ملت‌های فقير و چه در ملت‌های غنی در حمايت از مردم در برابر آرايه‌ای از فشاری دايم از فقر گرفته تا تأثير بلايای طبيعی و آشوب‌های شهری نشانگر ناکامی دموکراسی در دستيابی به آرمان‌های‌اش است. او در ادامه گفت: «قرن‌ها، مردم روشنفکر بر آن بودند که با دموکراتيک شدن جامعه مردم به درستی با مشکلات‌شان در می‌افتند. می‌گفتند مانع بزرگ پيشرفت اين است که دولت‌ها گوش‌شان به چند تن انگشت شمار است نه انبوه مردم. استدلال می‌کردند که با پيشبرد دموکراسی‌ست که برنامه‌ی پيشرفت در يک دستور کار مترقيانه قرار می‌گيرد. اما گمان نمی‌کنم که چنین تحليلی همچنان معتبر باشد.»  او اشاره کرده که تقريباً ۴۰ در صد از اعضای سازمان ملل متحد اکنون در شمار «دموکراسی‌های ناکام» هستند و ناکامی‌ها غالباً نتيجه‌ی ناتوانی محض فردی و مؤسساتی است.

فساد، فقدان رأی‌دهندگان آگاه، گزارش‌های سطحی رسانه‌ها در کنار قانون‌گذاران ضعيف يا متشتتی که فاقد دانش لازم برای رسيدگی به معضلات پيچيده هستند، همگی باعث می‌شوند که دموکراسی‌های تصميم‌هايی ناکارآمد بگيرند. آقاخان گفت که چالش‌های دموکراسی‌ها را رشد سريع جمعيت‌های جهان-شهروندی در نتيجه‌ی مهاجرت فزاينده وخيم‌تر ساخته است. در نتيجه، ملت‌ها کثرت‌‌گراتر می‌شوند، اما اين الگوهای اجتماعی جهان-شهروندی هنوز «اخلاقی جهان-شهروندی» را در کنار خود ندارند. او خواستار عقلانيتی اخلاقی شد که بتوان آن را ورای مرزبندی‌های فرقه‌ای با همگان سهيم شد تا ديدگاه اخلاقی جهان‌شمولی را حمایت کند. او گفت: « جست‌وجو برای عدالت و امنيت، تلاش برای برابری فرصت‌ها، طلب رواداری و هماهنگی، جست‌وجوی کرامت انسانی – اين‌ها تکاليفی اخلاقی هستند که بايد هر روز به آن‌ها بينديشم و برای آن‌ها کار کنيم.» جامعه‌های مدرن علاوه بر چهارچوب اخلاقی توانمندتری نيازمند تمرکز بيشتر بر آموزش برای ايجاد توان‌مندی‌های دموکراتيک برای رهبران و منتخبان مردم و همچنين نهادهای قوی‌تر جامعه‌ی مدنی است.

او همچنين افزود که: «جامعه‌ی دموکراتيک به بسی چيزها بيش از سياست‌ دموکراتيک نياز دارد. اسباب کارکرد دموکراسی تنها در دست دولت‌ها نيست. پيشگامی شخصی نيز اساسی ست، از جمله نقش حياتی آن نهادها و مؤسساتی که بر روی هم ذيل عنوان «جامعه‌ی مدنی» شناخته می‌‌شوند.» او اضافه کرد: «گاهی چندان درگیر کار با دولت و سياست‌ايم که اهميت نهادهای مدنی را از ياد می‌بريم. يک بخش مدنی بالنده برای زنده کردن وعده‌ی دموکراسی اساسی است.» به علاوه آموزش جدی، مسئولانه و کارآمد برای تحقق آزمون‌های دشوار مهارت و معيارهای بالاتر برتری لازم هستند. بايد از اين گمان که آموزش و پرورش يعنی دسترسی بيشتر به آموزش رسمی فراتر برويم و اطمينان حاصل کنيم که نظام‌های آموزشی برنامه‌های درسی با کيفيتی را توليد کنند که به موضوعات فراروی رهبران و مردم در قرن بيست و يکم بپردازند.

آقاخان گفت که: « مدت‌های مديد مدارس ما درس‌های زيادی را به عنوان زير مجموعه‌های تعهدات جزم‌انديشانه تدريس کرده‌اند. مثلاً، نگرش‌های اقتصادی [به مسايل آموزش] انتخاب‌های ايدئولوژيک شمرده می‌شدند – نه تمرينی برای حل يک مسأله‌ی علمی. يک هدف مهم آموزش با کيفيتِ خوب اين است که هر نسل را مجهز سازد تا با کارآمدی در چيزی که «گفت‌وگوی عظيم» زمانه‌ی ما ناميده می‌شود شرکت کند. اين يعنی اين‌که، از يک سو، از جرّ و بحث نهراسند. اما همچنين به اين معناست که نسبت به ارزش‌ها و ديدگاه‌های ديگران حساس باشند. در اشاره به کاريکاتورهای توهين‌آميزی از حضرت محمد که نخستين بار در روزنامه‌ای دانمارکی منتشر شده بود، آقاخان گفت که اين بيشتر برخورد جهل است تا برخورد تمدن‌ها. روزنامه اذعان کرده بود که متوجه حساسيت‌هايی که اين کاريکاتورها ايجاد کرده نبوده است.

او افزود: «نسبت دادن ماجرا به جهل به هيچ رو از اهميت آن نمی‌کاهد. در يک جهان کثرت‌گرا، جهل می‌تواند پی‌آمدهای بسيار آسيب‌رسان داشته باشد.»

در اين بحث، بسياری آزادی را با بی بند و باری يکی انگاشته بودند. «اين به اين معنا نيست که دولت‌ها بايد سخنان اهانت‌آميز را سانسور کنند. پاسخ آن هم با سخنان يا اعمال خشونت‌آميز نيست. بلکه می‌خواهم بگويم که آزادی بيان آن‌گاه ارزش تمام دارد ‌که با شرافت از آن استفاده شود و از جمله‌ تکاليف مردم در هر جامعه‌ای می‌بايد پای‌بندی به بيان آگاهانه و مسئولانه باشد.» آقاخان ابراز اميدواری کرد که اين جنجال تبديل به يک فرصت آموزشی شود: « مناسبتی برای آگاهی بيشتر و ديدگاه‌های وسيع‌تر». در تقديرنامه‌ی دانشگاه برای دکترای افتخاری از آقاخان به خاطر «خدمت مادی و معنوی به بشريت» و «کار فوق‌العاده‌ی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و کمک آموزشی» از طريق شبکه‌ی توسعه‌ی آقاخان تقدير شده است.

همچنين از تعهد او برای «ايجاد پيوند و توسعه‌ی گفت‌وگو ميان تمدن‌ها و فرهنگ‌های شرق و غرب» ياد شده است. اين دانشگاه در سال ۱۵۵۹ به دست کاردينال هنريک که بعداً پادشاه پرتگال شد تأسيس شده است. شهر اِوُرا به پاس تاريخ فرهنگی و ميراث معماری اسلامی و يهودی- مسيحی آن از سوی يونسکو در به عنوان شهری با ميراث فرهنگی جهانی فهرست شده است. پروفسور آدريانو موريه‌را، وزير خارجه‌ی پيشين پرتگال و معاون انجمن جمهوری، در سخنان تشويقی خود گفت که آقاخان «همواره از کرامت و عزت انسانی رهنمود گرفته است و برای همگان فارغ از قوميت، فرهنگ يا دين در دسترس است».

رييس مانوئل پاتريسيو در سپاس از وی برای شرکت در سپموزيوم، آقاخان را به عنوان «شخصيتی بين‌المللی با بالاترين اهميت» توصيف کرد. در دسامبر سال ۲۰۰۵، دولت پرتگال و امامت اسماعيلیه یک تفاهم‌نامه‌ی همکاری امضا کردند که نشان از عزم مشترک آن‌ها برای کار کردن در جهات بهبود کيفيت زندگی جمعيت‌های آسيب‌پذير در پرتگال و کشورهای پرتگالی زبان آسيا و آفريقا ست. اين تفاهم‌نامه چهارچوب همکاری دولت پرتگال را با سازمان‌ها و مؤسسات شبکه‌ی توسعه‌ی آقاخان که يکی از بزرگترين شبکه‌ی خصوصی توسعه در جهان است مشخص می‌نمايد تا طرح‌هايی را برای توسعه‌ی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به اجرا بگذارند.

آقاخان در ميزگردی با روزنامه‌نگاران در هند

حسن صباح كه ازخراسان بود، در آغاز پيرو آيين شيعه اثنا عشرى بود، ولى در هفده سالگى تحت تأثير برخى از مبلغان اسماعيلىه به اين آيين گرويد و در سال ۴۷۱ به قاهره رفت و حدود يك سال و نيم در آنجا اقامت گزيد، ولى پس از مطرح شدن حكومت مستعلى، وى كه طرفدار نزار بود، از مصر به مغرب تبعيد گرديد و در سال ۴۷۲ وارد اسكندريه شد. و از آنجا به سوريه و حلب و سر انجام در سال ۴۷۳ به خراسان رسيد و در آن زمان ۲۷ سال داشت.وى به قيام بر ضد سلجوقيان دست زد و تحت تعقيب آنان قرار گرفت.بدين جهت راه زندگى مخفيانه را برگزيد و سرانجام سرزمين كوهستانى ديلم و دژ تسخير ناپذير الموت را به عنوان پناهگاه امنى براى خود و همراهيانش انتخاب كرد و در سال ۴۸۳ بدانجا وارد شد.

آقاخان که در یک ميزگردِ بحث با روزنامه‌نگاران سخن می‌گفت، نظر خود را درباره‌ی شکاف بزرگ فهمی که از اسلام در جامعه‌های صنعتی وجود دارد، بيان کرد و توضيح داد که چگونه به رسميت شناختن و ترويج کثرت‌گرايی می‌تواند در حل بعضی از چالش آفرين‌ترين مشکلات جهان اسلام نقش ايفا کند. آقاخان گفت: «شناخت از تمدن‌های مختلف جهان اسلام، شناخت از کثرت‌گرايی اين جهان، شناخت از تنوع تفسيرها در اسلام؛ شناخت از زبان‌های اسلام و پراکندگی جمعيتی آن واقعاً بسيار بسيار سطحی است و فکر می‌کنم که اين نقشی مهم در اين سوء تفاهم دارد.» وي در ادامه گفت که اگر مفهوم کثرت‌گرايی به عنوان يک واقعيت بشريت پذيرفته نشود، بيم‌ دارد که جهان کماکان با مشکلاتی رو به رو خواهد بود که قابل حل هستند و حتی می ‌تواند قبل از وقوع آن‌ ها را پیش‌بينی کرد تا از درگيری پرهيز شود.

در طی همين ديداروي از شهر حيدر آباد در جنوب هند ديدن کرد که در آن‌جا سنگ بنای آکادمی جديد آقاخان را نهاده بود. آقاخان اميدوار است که اين آکادمی نه تنها استعدادهای درخشان عقلانی خانگی را که قابليت‌هايی استثنايی دارند پرورش خواهد داد، بلکه زمينه‌های تأکيد خاص خود را نيز خواهد داشت، از جمله دغدغه‌ای صريح نسبت به ارزش کثرت‌گرايی. آکادمی آقاخان در حيدرآباد بخشی از يک شبکه‌ی منسجم مدارسی است که در آفريقا، آسيای جنوبی و مرکزی و خاور ميانه واقع هستند.

نخستين مرکز اسماعيليه در خاورميانه:

مرکز اسماعيليه‌ی دوبی، پس از اتمام، از حيث مقياس و جايگاه با ساير مراکز مهم اسماعيليه در لندن، ونکوور و ليسبون و مرکز در دست احداث دوشنبه و همچنين مرکزی که در مراحل پيشرفته‌ی طراحی در تورنتو قرار داد، قابل مقايسه خواهد بود. مراسم سنگ‌بنای اين مرکز در حضور حضرت‌‌والا شيخ احمد بن سعيد المکتوم، نايب رييس شورای اجرايی دوبی و رييس بخش هوايی شهری به نيابت از سوی شيخ محمد بن راشد المکتوم، وليعهد دوبی، انجام شد. اين مرکز، که طرحی با هزينه‌ای درحدود ۱۸ ميليون دلار آمريکاست، قرار است در زمينی به مساحت ۱۳۲۰۰ متر مربع ساخته شود که هديه‌ی وليعهد است.

آقاخان طی سخنانی برای ميهمانانی برجسته از جمله رهبران مدنی، مقامات دينی و ديپلمات‌ها، ابراز داشت که «متواضعانه دعا می‌کند که مرکز اسماعيليه‌ی دوبی، وقتی که ساخته شود، مکانی باشد برای تفکر و جست‌وجوی نورانيت و مردم برای سهيم شدن در دانش و حکمت در آن گرد هم آيند.

اين مرکز، مکانی برای صلح، نظم، اميد و برادری خواهد بود و آن افکار، رويکردها و احساساتی را خواهد گسترانيد که باعث تفرقه نباشد، بلکه ذهن و روح را تعالی بخشند.» آقاخان گفت: «در زمانی که جست‌وجو برای درک متقابل لازمه‌ی صلح و ثبات است، ايجاد مرکزی که این جست‌وجو را ممکن می‌سازند بيش از هر زمانی واجب است.

اين مرکز، در ميان ساير مراکز، دقيقاً برای همين منظور در نظر گرفته شده است و بر اين اساس ساخته خواهد شد.» آقاخان همچنين افزود: «اين مرکز، امکاناتی را برای ترويج برنامه‌های فرهنگی، آموزش و اجتماعی فراهم خواهد ساخت که وسيع‌ترين گستره را از منظرهايی غير- فرقه‌ای و در چهارچوب اخلاقی اسلام عرضه خواهد کرد. از جمله‌ی امکانات اين مرکز می‌توان از يک «مرکز آموزش ابتدايی» ياد کرد که در آن خدمات آموزشی آقاخان که يک سازمان بشردوستانه است، با تکيه بر تجربه‌های فراوان خودش در بسياری از نقاط جهان، آموزش ابتدايی وسيع و فراگيری را برای کودکان بر مبنايی سکولار و غیر- فرقه‌ای با بالاترين سطح معيارها عرضه خواهد کرد». او در ادامه گفت که اين قسمت به عنوان منبعی عمل می‌کند که کارِ شبکه‌ی توسعه‌ی آقاخان را پشتيبانی می‌کند که اين شبکه در خاور ميانه و منطقه‌ی خليج در زمينه‌هايی توسعه‌ی شهری، حفاظت، مرمت، آموزش، مراقبت‌های بهداشتی، اعتبار خرد، آموزش عالی، فرهنگ و توسعه‌ی روستايی فعاليت دارد.

آقاخان اين مرکز را به عنوان «نمادی از محل تلاقی امور معنوی و دنيوی در اسلام» توصيف کرد. آقاخان با قرار دادن يکی از عملکرد‌های مرکز اسماعيليه در متن سنتِ پارسايی اسلامی، متذکر شد که «يک مشخصه‌ی برجسته‌ی فضاهای دينی مسلمانان انواع مختلف فضاهايی گردهمايی بوده است که به طور هماهنگی با مسجد همزيستی داشته‌اند . . . از ديد تاريخی، اين فضاها با خدمت به جامعه‌هايی با تفسيرهای مختلف و گرايشانی معنوی متفاوت، نام‌گذاری و خصوصيت‌های فرهنگی خود را حفظ کرده‌اند: از رِباط و زاويه گرفته تا خانقاه و جماعت‌‌خانه. فضای گردهمايی گنجانده شده در مرکز اسماعيليه به طبقه‌بندی تاريخی جماعت‌خانه تعلق دارد، که يک تقسيم‌بندی نهادين است که به جامعه‌های سنی و شيعه‌ی برادر نيز در بسترهای مربوطِ خودشات در نقاط زيادی از دنيا خدمت می‌کند.» آقاخان توضيح داد: «معماری اين مرکز، همچون کارکردِ آن، نشانگر تصورِ ما از زندگی روزمره خواهد بود که آهنگ‌ِ آن در تار و پود جسم و روح، انسان و طبيعت با وحدتی يکپارچه تنيده شده است» و متذکر شد که معمار مصری رامی الدهان برای طرح اين مرکز از الگوی مساجد دوره‌ی فاطميان الهام گرفته است. آقاخان گفت: «با توجه با اين اخلاق که هر چه می‌کنيمع می‌بينيم و می‌شنويم و چگونگی روابطِ ما با يکديگر برخاسته از دينِ ماست و بر زندگانی معنوی ما اثر می‌گذارد، اين مرکز جويای اين خواهد بود که ان شاء الله يک حس تعادل، ثبات و طمأنينه را ایجاد کند.»

آقاخان گفت: «اين حس تعادل و وقار، پيوستگی‌اش را در غنای رنگ‌ها و رايحه‌های باغ اسلامی مجاور خواهد يافت که مؤسسه‌ی فرهنگی آقاخان در ساختِ آن به صورت يک پارک عمومی ياريگر خواهد بود.» آقاخان همچنين گفت: «اين مرکز از طريق طرح و کارکردهای‌اش، مانند نمونه‌های قبلی‌اش، حال و هوايی از تواضع و فروتنی، نگاهی پيشرو، دوستی و گفت‌وگو را منعکس خواهد کرد. فراتر از هر چيز، اين مرکز، ذيل اخلاقِ احترام نهادن به کرامت انسانی شکل می‌گيرد. در نتيجه، هدف‌اش همدلی کردن با و گسترش دادن افق‌هایآقاخاآقا عقلانی، فرهنگی و اخلاقی ماست.» مرکز اسماعيليه، علاوه بر ارايه‌ی امکاناتی برای سخنرانی‌ها، نمايش‌ها، سمينارهای و همايش‌های مربوط به زمينه‌های فعاليتِ شبکه‌ی توسعه‌ی آقاخان، ميزبان قرائت‌ها و نمايشگاه‌هايی نيز خواهد بود که در خدمت آموزش عمومِ مردم درباره‌ی وسعت ميراث اسلامی باشند.

آقاخان و تاجيکستان

 

اسماعيليه يكي از شاخه‌هاي درخت تنومند و پربار تشيع است كه پس از وفات امام صادق (ع) پديدار شد و در امتداد تاريخ، به آيين عرفاني و باطني و جريان فلسفي خاص تبديل گرديد. اين فرقه از همان آغاز در گوشه گوشه جهان اسلام نفوذ پيدا كرد و نقش بس مهمي در تكوين تمدن اسلامي و ايجاد ميراث علمي، فرهنگي و فلسفي آن ايفا نمود.
هم اكنون، «اسماعيليان پس از شيعيان دوازده امامي، دومين جماعت بزرگ مسلمانان شيعي مذهب را تشكيل مي‌دهند، و امروز به عنوان اقليتي ديني در بيش از بيست و پنج كشور، در آسيا، آفريقا، اروپا و آمريكاي شمالي پراكنده هستند». افغانستان يكي از اين كشورهاست و از ديرباز موطن اسماعيليان بوده است.

جمهور تاجيکستان، دورنمای همکاريهای آينده با سازمان آقاخان با دولت تاجيکستان و مسائل درياچه سريز واقع در کوهستان بدخشان تاجيکستان را بررسی کرده اند.  آقا خان که برای شرکت در همايش بين المللی آب شيرين به تاجيکستان آمده بود، در جريان اين ديدار خود همچنين سنگ نخست بنای مرکز اسماعيليه در شهر دوشنبه را کار گذاشت. سازمان آقا خان و شبکه های مختلف اين سازمان در تاجيکستان از اوائل دهه ۱۹۹۰ ميلادی شروع به فعاليت کردند. آقا خان رهبر اسماعيليان جهان بعد از شرکت در مراسم گشايش همايش بين المللی آب شيرين و نمايشگاه اختصاصی موسوم به جهان آب در محل برگزاری همايش با امامعلی رحمان ، رئيس جمهور تاجيکستان ملاقات انجام داد. آقا خان بعد از اين ملاقات به خبرنگاران گفت، مسائل اصلی مطروحه در اين ملاقات موضوع وضع اقتصادی و اجتماعی در تاجيکستان بوده است.  او افزود در ديدار وی با رئيس جمهور تاجيکستان مسائل مربوط به درياچه سريز مطرح شده است.

وی گفت: من خوشحال هستم که می توانم به طور منظم با رئيس جمهور تاجيکستان ملاقات کنم. در اين ديدارها مسائل داغ جامعه تاجيکستان را بررسی می کنيم. در ملاقات اخير ما مسائل افغانستان، بويژه امکان تاثير تحولات اين کشور به وضعيت کشورهای آسيای مرکزی نيز مطرح شد. رحمان اف، رئيس جمهور تاجيکستان نيز فعاليت سازمان آقاخان در تاجيکستان را برای بهبود وضع اجتماعی و اقتصادی مردم اين کشور سازنده ارزيابی کرده است.  ظفر سعيداف، سخنگوی رياست جمهوری تاجيکستان، به نقل از رحمان گفت: هنگام بررسی موضوعات مربوط به جلب سرمايه خارجی رئيس جمهور تاجيکستان گفت که ما به پشتيبانی سازمان آقا خان که دارای نفوذ زياد است، اميدوار هستيم. تاسيس مرکز فرهنگ اسماعيليان در شهر دوشنبه، دانشگاه آسيای مرکزی در خاروغ، فعاليت شرکت مخابراتی ايديگو از جمله فعاليتهای سودمند اين سازمان است که می تواند سرمايه گذاران را تشوطق به همکاری کند.  در بدخشان تاجيکستان حدود ۲۰۰ هزار نفر از پيروان مذهب اسماعيليه به سر می برند.

همچنان آقاخان يک مرکز فرهنگی مهم را در دوشنبه، تاجيکستان، افتتاح کرد که گام مهمی در تاريخ ۱۳۰۰ ساله‌ی جامعه‌ی مسلمان اسماعيلی آسيای ميانه است. مرکز اسماعيليه‌ی دوشنبه پس از اتمام از حيث مقياس و جايگاه با ساير مراکز اسماعيليه در لندن، ونکوور و ليسبون و مراکز در دست احداث در تورنتو و دوبی قابل مقايسه خواهد بود. سنگ‌ بنای مرکز اسماعيليه‌ی دوشنبه توسط امامعلی رحمان در يک زمين بزرگ به مساحت ۲۵۵۰۰ متر مربع در مرکز شهر دوشنبه نهاده شد. رحمان از اين فرصت استفاده کرد و تعهد دولت تاجيکستان را برای ارايه‌ی شرايط بهتر برای توسعه‌ی نهادهایی اسماعيليه متذکر شد که به گسترش «آزادی وجدان، کثرت‌گرايی و دين و تبادل آراء و وفاق ملی در جامعه می‌پردازند». 

آقاخان اين مرکز را مکانی ناميد که «مردم در آن جمع خواهند شد تا خلاقيت و حکمت‌شان را با يکديگر در ميان بگذارند» و اضافه کرد که این مرکز «تکثر سنت‌ها و صورت‌های بيانی را که آسيای ميانه از ميزبان خوبی برای آن‌ها بوده است و طی قرن‌ها تلاقی‌گاه برجسته‌ای برای آن‌ها به شمار رفته است، به رسميت خواهند شناخت و ترويج خواهد کرد».

آقاخان که در جمع مهمانانی برجسته از جمله رهبران ملی و مدنی و ديپلمات‌ها سخن می‌گفت، ابراز اميدواری کرد که اين مرکز «نقشی در به ياد آوردن اين واقعيت به جهان ايفا خواهد کرد که، متأسفانه غالباً از آن غفلت شده يا بد فهميده شده است: اين واقعيت اين است که سنت‌های معنويت و علم در آسيای ميانه تأثيری ديرپا و مثبت بر تمدن‌هايی بسيار فراتر از تمدن خودشان داشته است». آقاخان گفت که اين مرکز «مکانی خواهد بود برای تأمل، تعالی و جست‌وجو برای نورانيت روحانی» و متذکر شد که تقارن اين مراسم با جشن هزاره‌ی ناصر خسرو، شاعر و فيلسوف مشهور اسماعيلیه، چه اندازه مهم است. آقاخان گفت: «ناصر خسرو با وقف ميراثی که تا به امروز الهام‌بخش سنت‌های عقلانی در اين منطقه بوده است، در شمار انديشمندان برجسته‌ای بوده است که آثارشان در فضايی که امروز بر پا کرده‌ايم ارج‌ خواهد ديد».

او نقش در نظر گرفته شده برای این مرکز را احیای ميراث «رودکی، فردوسی، بيرونی و ابن سينا و ساير بزرگان علمی» توصيف کرد که با حمايت سلسله‌ی سامانی که در قرن‌های ۹ و ۱۰ ميلادی حکومت داشتند، رشد و رونق يافت. آقاخان همچنين افزود: «در راستای زنده کردن برخورد ميان گذشته و آينده و حمايت از گفت‌وگوی متقابل سودمندی ميان سنت و مدرنيته، این مرکز تلاش خواهد کرد درس‌هايی را از ساختارهایی جاودان و دنيوی منعکس کند که هم از فضاهای دينی باشند و هم از فضاهای اجتماعی. اين مرکز از فضاهای چشمگير این منطقه و همچنين از معماری آن، فنون ساختمان‌سازی، مصالح و سنت‌های تزيينی آن الهام خواهد گرفت». آقاخان هدف اين مرکز را در بستر تاريخ اخیر قرار داد.

او گفت: «تاجیکستان مانند همسايه‌ هايش در مرحله‌ی گذاری عميق است که در آغازش رنج‌ها و تلاطم‌های خود را خواهد داشت و به خويشتنداری، شهامت و دورانديشی ملت نياز دارد». آقاخان با اذعان به تأثير جهانی‌شدن اقتصاد و گسترش و رشد دانش و فناوری‌ جديد، نياز «جامعه‌ها را به تقويت ظرفيت‌های‌شان برای تنظيم، تطابق، نوآوری و سرمايه‌گذاری» متذکر شد.

آقاخان با اشاره به تلاش‌های مختلف شبکه‌ی سازمان‌های توسعه‌ای که بنا نهاده است، يادآور شد که علاوه بر نقش بخش خصوصی در توسعه‌ی اقتصادی، «يک نظام شهروندی متکثر غنی و در عيک حال متحد و هدف‌مند قادر به مشارکتی انتقادی در توسعه‌ی اجتماعی و مبارزه با فقر است». او گفت که: «اين مرکز نماينده‌ی اخلاقی خواهد بود که ملتزم به کرامت و عزت انسانی به منزله‌ی اشرف مخلوقات است. اين مرکزديوارهای اختلاف را فرو خواهد آورد و پل‌های اتحاد را به جای آن‌ها خواهد ساخت». او اظهار داشت: «اين‌ها اخلاقياتی هستند که الهام‌بخش شبکه‌ی توسعه‌ی آقاخان هستند».

آقاخان که سفری کوتاه به آسيای ميانه کرده بود، سخنان کوتاهی در جلسه‌ی افتتاحيه‌ی مجمع بين‌المللی آب تازه در دوشنبه ايراد کرد که با حمايت مشترک شبکه‌ی توسعه‌ی آقاخان و «برنامه‌ی توسعه‌ی سازمان ملل» (UNDP) برای بزرگداشت اعلام سال ۲۰۰۳ به عنوان «سال بين‌المللی آبِ تازه» برگزار شده بود. آقاخان درباره‌ی نياز به بررسی وضعيت نامتعارف آب در بلندترين سد جهان پايين درياچه‌ی «سريز» در تاجيکستان سخن گفت که آيا از این وضعيت به جای اين‌که صرفاً يک خطر باشد، می‌توان به منزله‌ی يک فرصت هم استفاده کرد يا نه؟ او همچنين از شرکت‌کنندگان مصرانه خواست که بررسی کنند «مردم ساکن در مناطق کوهستانی چگونه می‌توانند بخشی از راه‌حل برای حفظ و مديريت آب‌ مؤثر باشند و در عين حال شرايط زندگی خود را نيز بهبود دهند». آقاخان گفت که جامعه‌های کوهستانی به حمايت جامعه و دولت در سطح ملی نیاز داشته و لياقت آن را هم دارند «چون آن‌ها تواناترين مديران خردِ منابع آبی کوچک هستند».آقاخان در طی ديدارش، به بررسی پيشرفت برنامه‌ريزی محل دانشگاه آسيای ميانه (UCA) در تاجيکستان، جمهوری قرقيزستان و قزاقستان نيز پرداخت. اين دانشگاه که طی يک معاهده‌ی بين‌المللی ميان قزاقستان، جمهوری قرقيزستان، تاجيکستان و امامت اسماعيلیه تأسيس شده است، بزرگترين نهاد آموزش عالی جهان است که وقف چالش‌های جمعيت‌های مناطق کوهستانی شده است.

در سال ۲۰۰۴ کنفرانسی تحت عنوان «بررسی راهکارهای توسعه در کشورهای جهان سوم» در شهر لندن و از طرف دانشگاه آقاخان برگزار گردید. از آنجا که «شبکه توسعه آقا خان» فعالیت‌های گسترده ای را در سطح بین الملل در حال اجرا دارد، اقدام به تبیین بخشی از سوابق سیاسی و فرهنگی سران این فرقه، میزان نفوذ و تاثیرگذاری آنان در سازمانهای بین المللی، معرفی گروه رسانه ای آقاخان، منابع مالی و معاملات تجاری شاخه اقتصادی این فرقه با شرکتهای چند ملیتی می‌نماید. در حال حاضر یک شرکت زنجیره ای بین المللی به نام «صندوق توسعه اقتصادی آقاخان» به عنوان محور اقتصادی این فرقه مشغول سرمایه گذاری و اجرای طرح‌های اقتصادی در ا کثرنقاط جهان می‌باشد. کارمندان این شرکت هجده هزار نفر و سرمایه آن بیش از یک و نیم میلیارد دالر تخمین زده می‌شود. گفته می‌شود که این شبکه همچنین، گروه رسانه ای گسترده ای را تحت کنترول دا رد که در ذیل به شاخه هایی از فعالیتهای آن اشاره می‌شود:
گروه رسانه‌های نیشن
Nation شامل سه روزنامه و دو هفته نامه و یک شبکه تلویزیونی وهمچنین یک شبکه رادیویی که در آفریقای شرقی و منطقه مدیترانه.  اهداف ذکر شده برای شبکه فرهنگی - رسانه ای آقاخان به گفته گردانندگان آن مواردی از قبیل : تقویت جامعه مدنی، توسعه روستایی و آموزش زنان و دختران با تاسیس دانشگاهها و آکادمی‌های مختلف در سراسر جهان و. . . می‌باشد.

 از دیگر اهداف شبکه آقاخان، شناسایی و جذب استعدادهای درخشان کشورهای مسلمان و ارائه بورس به نخبگان آنان است تا به گفته مقامات این فرقه، در آینده بتوانند فرهنگ کشورهای مسلمان را منطبق با تمدن غرب و گفتمان مدرن شکل دهند. بخش فرهنگی شبکه آقاخان نیز اخیرا مسئولیت بازسازی آثار تاریخی افغانستان و تاجیکستان را تدارک دیده است.  این فرقه همچنین همکاری و سرمایه گذاری گسترده ای با «بنیاد راکفلر»، «بنیاد فورد»، «دانشگاه هاروارد» و شرکت «مایکروسافت» آمریکا، «وزارت تعاون و توسعه اقتصادی» آلمان، «آلکاتل» و «بوئینگ»، «بنیاد شل» انگلیس، «صندوق توسعه اجتماعی» جاپان، «بانک اسکوشیای» کانادا، «سازمان تعاون کلیساهای» هلند، «کانتون» سوئیس، همکاری و روابط نزدیک با دولت‌های ایالتی «گجرات و راجستان و ماهاراشترا، دهلی» هند، «جمعیت تنظیم خانواده» پاکستان، «سازمان باستان شناسی» سوریه و قزا قستان، «حکومت ولایت خودمختار کوهستان بدخشان تاجیکستان» و همکاری مستقیم با دولت «افغانستان وتانزانیا و سوریه و فیلیپین» را عملی نموده است.

از سوی دیگر، فرقه آقاخان، با انتشار کتابچه ای تحت عنوان «شبکه توسعه آقاخان» اقدام به تشریح تاریخچه و اهداف اقتصادی - فرهنگی و اجتماعی خود در میان بیش از پنجاه کشور و در قالب صدها شرکت و موسسه اقتصادی و فرهنگی نموده است که در بخشی از آن چنین آ مده است : «شبکه توسعه آقاخان، متشکل از گروهی از سازمانهای غیرمذهبی، بین المللی و خصوصی است که در جهت بهبود فرصت‌هاو ارتقای شرایط زندگی مردم در مناطق در حال توسعه جهان، تلاش می‌کند که در این راستا سالانه حدود ۲۳۰ میلیون دالر فعالیت‌های غیرانتفاعی را در دستور کار خود قرار داده است.»

منابع مورد استفاده : مطالعات اسماعيليه ، مرکزجهاني علوم اسلامي ، حجت نشريه کانون فرهنگي حکيم ناصرخسرو کابل شماره هاي دو، سه ، چهاروپنج سال ۱۳۶۶

 

www.esalat.org