فراز و فرود اسماعیلیه و

 جهش اسماعیلیه های افغانستان

پژوهشی از استاد (صباح)

امام آنست که فرزندش امام است

همه خلق نیکو او را تمام است

نگردد نسلش از عــــــالــم بریده

بود از جمله عــــــالــم برگزیده.

اسماعیلیان معتقدند پس از مرگ امام جعفر صادق امامت به پسر بزگتر وی می ‌رسید؛ اما چون اسماعیل پسر امام جعفر صادق پیش از پدر درگذشته بود، امامت به محمد بن اسماعیل که سابع تام است و دَور هفت با او تمام می‌ شود و پس از او امامت در خاندان وی باقی ماند، منتقل شده است. امامت و رهبری در اسماعیلیه ارثی است.

کریم الحسینی ملقب به مولانا شاه کریم حسینی و آقا خان چهارم در حال حاضر به عنوان چهل و نهمین امام اسماعیلیه رهبری و امامت اسماعیلیه ها را برعهده دارد.

سلسله‌ ی فاطمیان، که نامش از فاطمه دختر حضرت محمّد (ص) گرفته شده است، حکومتی را به وجود آورد که به مدت دو قرن موجب گسترش و توسعه‌ی هنر، علم و تجارت در منطقه‌ ی خاور نزدیک مدیترانه‌ ا‌ی شد. مرکز آن قاهره بود که فاطمیان آن را به عنوان پایتخت خود بنا کردند. بعد از دوره‌ی فاطمیان، مرکز و مقّر جغرافیایی مسلمانان اسماعیلیه از مصر به خراسان منتقل شد. بعد از سقوط الموت مرکز حکومت آنان به دست فاتحان مغول در قرن سیزدهم، اسماعیلیه ها چندین سده در قالب اجتماعات پراکنده، عمدتاً در خراسان و آسیای میانه و همچنین در سوریه، هند، پاکستان، ایران، افغانستان و . . . ادامه‌ی حیات دادند. دولت فاطمی مروج مذهب اسماعیلیه بود و کسی که این کیش را میپذیرفت نسبت به امام اسماعیلىه زمان، یعنى خلیفه فاطمى، مستنصرباللّه، سوگند عهد به جاى می آورد. آن ها جهت ترویج دین اسماعیلیه مبلغانی که داعی نامیده میشد به شهر های مختلف می فرستادند.

مسلمانان شیعه‌ی اسماعیلیه، در کنار شیعه و تسنّن یکی از شاخه‌ های عمده‌ی اسلام را تشکیل می ‌دهند. اسماعیلیه ها در بیش از ۲۵ کشور و عمدتاً در آسیای میانه و جنوبی، آفریقا و خاور میانه و همچنین در اروپا، ‌آمریکای شمالی و اس ا زندگی می‌ کنند. اسماعیلیه ها بر این باورند که پس از وفات پیامبر، حضرت علی، پسرکاکا و داماد پیامبر، اولین امام یا پیشوای روحانی جامعه‌ی مسلمان شد و اینکه این پیشوای روحانی (امامت) پس از آن با جانشینی موروثی از طریق علی و همسرش فاطمه ادامه می ‌یابد. جانشینی امامت بر اساس اعتقاد و سنت و شیعه از طریق نص می ‌باشد که عبارت از اختیار مطلق امام زمانه در تعیینِ جانشین خود از میان هر کدام از اولاد ذکورش است. در طول تاریخ، اسماعیلیه ها تحت هدایت امامشان، به تمدن‌ های اسلامی و زندگی فرهنگی، ‌فکری و مذهبی مسلمانان خدماتی شایان کرده ‌اند. دانشگاه الازهر و فرهنگستانِ علوم دارالعلم در مصر و شهر قاهره گواهی بر این خدمات ‌اند.

از جمله‌ ی فلاسفه‌، فقها، پزشکان، منجمان و دانشمندان قدیم پرآوازه‌ ی که درظلّ حمایتِ امامان اسماعیلیه به اوج شهرت ومحبوبیت رسیده اند از قاضی نعمان، حمید الدین کرمانی، ابن هیثم (الهازن)، ناصر خسرو و نصیرالدین طوسی را می ‌توان نام برد. در نتیجه تا چند دهه قبل اسماعیلیه عمدتاً بر اساس نوشته‏ های دشمنان و همچنین افسانه ‏های ساخته و پرداخته شده قضاوت می ‏شدند. از دهه ۱۹۳۰ میلادی به بعد دسترسی منظم و مستمر محققان به تعداد زیادی از متون اصیل اسماعیلیه تغییرات بنیادی در این زمینه پدید گشته است.

در نتیجه این تحولات، اسماعیلیه ها از پشت پرده ابهام بیرون آمده و مورد ارزیابی مجدد قرار گرفته‏اند و تدریجاً تصویر صحیح تری از تاریخ، جهان بینی و ایدئولوژی و تسلسل امامت آنها بدست می‏ آید. آنچه از تاریخ بر می‏آید اسماعیلیه موفق شدند از سایر فرقه‏ های شیعی پیشی گرفته و برای مدت چند قرن نقش عمده‏ ی در تحولات تاریخ دنیای اسلامی داشته باشند و ارمغانهای ارزنده ی به فرهنگ و اندیشه اسلامی ارزانی دارند. فعلآ اسماعیلیه ها كه پس از دوازده امامیی بزرگترین جامعه شیعی را تشكیل می دهند عمدتاً در هند و پاكستان و شرق افریقا سكونت دارند و تعدادی در یمن، سوریه، ایران، افغانستان و تاجیكستان در آسیای میانه (شوروی سابق) و پامیر زندگی می كنند.

امامان و شخصیتهای بزرگ اسماعلیه:

- حسن صباح، حسن بن علی بن جعفر (یا علی بن محمد بن جعفر) مشهور به حسن صباح و شیخ جبل از سال ۱۰۹۰ تا ۱۱۲۴ میلادی به عنوان داعی و حجت رهبری اسماعیلیه خراسان را در دست داشت.

- کیا بزرگ امید، با مرگ حسن صباح، کیا بزرگ امید در سال ۱۱۲۴ تا ۱۱۳۸ میلادی به عنوان رهبری اصلی و رئیس دولت و دعوت منصوب شد.

- محمد بن بزرگ امید او سومین معلم و داعی بزرگ بود که از سال ۱۱۳۸ تا ۱۱۶۲ میلادی امور دعوت و دولت را در اختیار داشت و به تثبیت اوضاع پرداخت. اما ازین پس دوره دیگری آغاز شد که امامت دو تن از امامان نزاری را در بر گرفت. امامان این دوره عبارت بودند از:

- حسن علی ذکره السلام، حسن پسر محمد بزرگ امید در سال ۱۱۳۴ میلادی متولد و در سال ۱۱۶۲ میلادی، جانشین پدر شد. او که بعدها به نام (حسن علی ذکره السلام) یا (علی ذکره السلام) مشهور شد در ۱۸ اگست ۱۱۶۴ میلادی. صلای قیامت را داد. او که از آن پس خویش را امام خواند از جانب امام مستور اعلام داشت که امام زمان شما را درود و ترحم فرستاده است . . . علی ذکره السلام خود را قائم قائم مقام امام و سرانجام امامی در رتبه مستنصر و از نسل او دانست. و او در سال ۱۱۶۶ میلادی به قتل رسید.

- نورالدین محمد از ۱۱۶۶ تا ۱۲۱۰ میلادی امامت را بر عهده داشت و در دوره او عصر قیامت ادامه یافت. در این دوره نزاریان شام به رهبری راشد الدین سنان (۱۱۹۳) به اوج قدرت و شهرت خود رسیدند.

- جلال الدین حسن پس از دوره های طولانی فرمانروایی پدر عهده دار امامت شد و از سال ۱۲۱۰ تا ۱۲۲۱ رهبری اسماعیلیه نزاری را در دست داشت. دوره او پایان دوران قیامت و آغاز مرحله جدیدی در تاریخ اسماعیلیه یعنی دوره بازگشت به دین است و سر انجام جلال الدین خود قربانی این سیاست شد.

- علاء الدین محمد از سال ۱۲۲۱ تا ۱۲۲۵ میلادی حکومت و امامت را در دست داشت و در سیاست نزدیک شدن به اهل سنت تغییری ایجاد کرد و شمس تبریزی را از پسران او دانسته اند که پیش از خرابی قلعه الموت آنجا را ترک کرد و به مسلک صوفیان درآمد.

- رکن الدین خورشاه تا ۱۲۲۵ میلادی قدرت را در دست گرفت و دیری نگذشت که قلعه اسماعیلیه مورد هجوم مغولان قرار گرفت و در سال ۱۲۵۶ میلادی خورشاه با خواجه نصرالدین طوسی و وزیرش مویدالدین و دیگر بزرگان از میمون دژبه زیر آمد و به این ترتیب دفتر حیات دولت بسته شد. از آن پس به تدریج دیگر قلعه های اسماعیلیه نیز تسلیم یا فتح شدند و در شام هم قلعه ها به تسخیر سلاطین در آمد.

با پایان دوره الموت ضریه سختی بر اسماعیلیه وارد آمد. اما با وجود این، دو نکته سبب استمرار تاریخ شد: یکی آنکه بنابر روایت منابع اسماعیلیه، خورشاه، پسر خود شمس الدین را از خطر رهانیده و او را از مردم پنهان ساخته بود و از طریق او سلسله امامت نزاری استمرار یافت و دیگر آنکه بخش هایی از اسماعیلیه در قالب گروه ها و حلقه های صوفیان به حیات خود ادامه دادند. بدین سان پس از رکن الدین که هشتمین حاکم الموت و خود بیست و هفتمین امام اسماعیلیه نزاری بود این سلسله از طریق فرزند او شمس الدین محمد ادامه یافت.

شاخه های محمد شاهی و قاسم شاهی - پس از درگذشت شمس الدین محمد (۱۳۱۰میلادی) بر سر جانشینی او اختلاف افتاد و نزاریان به دو شاخه تقسیم شدند:

الف). گروهی از امامت علاء الدین مومن شاه بن محمد طرفداری کردند و سلسله امامان از طریق او شاخه محمد شاهی یا مومنی را تشکیل داد. به نظر می رسد سلسله امامان محمد شاهی در آغاز کار در بخش های شمالی ایران و آسیای مرکزی اهمیت یافت، سپس در دهه های اول قرن دهم هجری / شانزدهم میلادی به هند منتقل شد و در اواخر سده دوازدهم هجری / هیجدهم میلادی این سلسله از امامان از میان رفت.

ب). گروهی از امامت قاسم شاه طرفداری کردند و سلسله امامان از طرق او شاخه قاسم شاهی را تشکیل داد. از آن پس این سلسله تا امام چهل و پنجم یعنی خلیل الله سوم ادامه پیدا کرد و این بخش از زنجیره امامان نزاری قاسم شاهی را تشکیل داد. و این سلسله تا اکنون به امامت کریم آقاخان ادامه دارد.

شاخه قاسم شاهی نزاری که از آن یاد شد همه اسماعیلیه کنونی را شامل می شود و آخرین چهار امام اسماعیلیه نزاری قاسم شاهی از اهمیتی بین المللی زیادی برخورداراند.

این امامان شخصیتهای هستند که اسماعیلیه را با تعقل و خرد رهبری مینمایند.

حسن علی شاه، آقا خان اول. (۱۸۸۱ میلادی.)

آقا علی شاه، آقا خان دوم (۱۸۸۵ میلادی.)

سلطان محمدشاه، آقا خان سوم (۱۹۵۷ میلادی.)

حضرت والاشاه کریم الحسینی، آقا خان چهارم. (به زندگینامه مراجعه شود)

از دیدگاه اسماعیلیان، افراد بشر به دو گروه تقسیم می شوند:

۱- ویژگان یا نخبگانی که با طی مراحل مختلف به باطن شریعت دست می یابند.

۲- و دیگر، عالم یا اکثریت غیر اسماعیلیه که فقط قادر به درک مفاهیم ظاهری مذهب هستند. همچنین اسماعیلیه بر مراتب و درجات منظمی استوار بود که از پایین به بالا، عبارت بودند از:

مستجیب (تازه وارد به گروه)،

ماذون،

داعی،

حجت،

 - باب و امام.

 امامان در بعضی از دوره ها مستور و در بعضی دیگر آشکار هستند. به اعتقاد اسماعیلیان، در دوره ستر (یاغیبت امام) دعات موظف اند که ابلاغ امر کنند. در این دوره، فقط باب و نخبگان قادربه رویت امام هستند. آنان دوره ستر را از دوره محمد اسماعیل تا قیام عبیدالله المهدی در قیروان می دانند. . .

داعیان اسماعیلیه که از آغاز دعوت. . . در دیلمان و الموت و قهستان و دامغان و سیستان (که هنوز سنتهای باستانی و سنن و شعایر شیعی مذهبان یا سابقه دارالهجره های خوارج را در اذهان داشت) مورد پذیرش قرار گرفتند. معروفترین آنان، ابوحاتم رازی (متوفی به سال ۳۲۲- ه. ق.) در منطقه دیلم و عبدالملک کوکبی در گرد کوه دامغان و اسحاق (ابو یعقوب سگزی) در ری و حسین بن مرورودی در خراسان بودند.

 زمان ناصر خسرو به بعد، تمركز بیشتر اسماعیلیه در بدخشان و نواحی آن بوده است. اسماعیلیه بدخشان كه از آغاز قرن سیزدهم هجری از فرقه محمدشاهی به پیروی از امامان قاسم شاهی گرویدند، بیشترین اسماعیلیه افغانستان هستند. عمدتاً اسماعیلیه ها در ولایات کابل، بدخشان، تخار، قندوز، سمنگان، بغلان، قندهار، فاریاب، جوزجان، بلخ ننگرهار، پروان، بامیان، میدان وردک، غزنی، قلات، هرات و. . . گروه هایی از اسماعیلیه حضور فزیکی دارند.

مذهب اسماعیلیه به ویژه در ولایت قندهار ریشه دیرینه دارد. آقا محمد خان با حمایت اسماعیلیه، سپاهی تشكیل داد و آهنگ فتح هرات را داشت. در زمان عبدالرحمن خان نیز تعدادی از خانواده‌ های اسماعیلیه شیخ علی و سرخ پارسا از ولایت پروان به قندهار، گرشك و. . . تبعید شدند. همچنان از نگاه نژادی، اسماعیلیه های بدخشان تاجیك و ترک نژاد، نورستانی ها یونانی تبار و سایر اسماعیلیه ها عمدتاً از نژاد هزاره و بخشی هم از سادات هستند. اما اسماعیلیه قندهار نیز احتمالاً از سه نژاد هزاره، بلوچ و پشتون‌ اند.

نشریه اسماعیلیه های افغانستان داعیان و متفکرین اسماعیلیه را چنین برمیشمارد:

- ابو علی حسن ابن هیثم

- ابوالحسن خان بیگلر بیگی محلاتی

- ابن خلدون داعی و سیاستمدار قرن هشتم اسماعیلیه

- ابوعبدالله محمد بن احمد نسفی

- داعی بزرگ، اَبو عَبْدُ اللهِ شیعی، حسین بن احمد بن محمد زكریا

- داعی ابوعبدالله خادم

- داعی و متفکر بزرگ سیدنا عبدالملک عطاش

- حمدان قرمط، داعی بزرگ اسماعیلیه در قرن سوم هجری

- داعی بزرگ، متکلم و متفکر اسماعیلیه سید نا ابویعقوب سجستانی

- راحة‌العقل خواجه حمید الدین کرمانی داعی بزرگ اسماعیلیه در دوران خلفای فاطمی

- شیخ ا لرئیس ابوعلی سینا بلخی

- خواجه نصیرالدین طوسی

- داعی بزرگ حضرت قاضی النعمان مولف کتاب دعایم الاسلام

- ابوحاتم رازی

- حکیم ناصر خسرو بلخی

- شیخ الرئیس ابو علی سینا بلخی

- کسائی مروزی

با تصدی رهبری مسلمانان اسماعیلیه، نخستین دغدغه‌ی آقاخان این بود که جامعه ‌اش را در هر جایی که بودند، برای تحولاتِ پیش رو آماده کند. این وضعیت که به سرعت تغییر می ‌کرد، نیازمند برنامه‌ های جسورانه‌ تر و طرح‌های تازه ی بود که آرمان‌ های رو به توسعه‌ ی ملی را منعکس کند.

در آفریقا، آسیا و خاورمیانه، یکی از اهداف عمده‌ی برنامه‌ی رفاه اجتماعی و اقتصادی جامعه، تا اواسط دهه‌ی ۵۰ میلادی، ایجاد پایگاه گسترده‌ای از تجارت و زراعت و افراد حرفه‌ ای بود. امکانات آموزشی جامعه بیشتر بر تحصیلات متوسطه تأکید داشت. با فرارسیدن عصر استقلال، آرمان‌های اقتصادی هر ملتی، ابعاد تازه‌ ای یافت و بر صنعتی شدن و مدرنیزاسیون زراعت تأکید داشت. اولویت‌ های آموزشی جامعه باید در بستر اهداف ملی جدید از نو ارزیابی می‌شد.

اسماعیلیان در همه‌ی بخش‌ های جهان در حال توسعه، تحت تأثیر تغییرات شگرف کشورهای‌ شان قرار گرفتند. در شبه قاره‌ى هند و آسیای جنوب شرقی، تغییرات سیاسی عمده‌ای به دنبال جریان استقلال رخ داد که باعث پدید آمدن دولت- ملت‌ها شد که اغلب منجر به جا به جایی جمعیتی شد. در برخی از کشورهای آفریقایی، جماعت اسماعیلیه بطور مشابه تحت تأثیر این تغییرات قرار گرفتند. در سال ۱۹۷۲، تحت حکومت و رئیس جمهوری عیدی امین، اسماعیلیان و دیگر آسیایی تبارها با وجود اینکه شهروند آن کشور بودند و چندین نسل در آنجا زیسته بودند، اخراج شدند. آقاخان ناچار بود تا جهت استقرار آنها در جایی دیگر دست به اقدامات فوری بزند و در نتیجه ‌ى تلاش‌ های شخصی ‌اش، بسیاری از آنها، نه تنها در آسیا، بلکه در اروپا و آمریکای شمالی، برای خود موطنی یافتند.

تعهد به کرامت انسانی و آسایش بشریت، جزو اصول الهام‌ بخش مؤسسات بشر دوستانه‌ى امامت اسماعیلیه است. در اختیار نهادن مهارت‌ های تخصصی، تسهیم داشته‌ های مادی و عقلانی با افرادی که در میان آنها زندگی می‌ کنیم، برای حل مشکلات، تسکین درد یا بی‌ دانشی، سنتی با پیشینه‌ ا‌‌ی دیرین است که وجدان اجتماعی جماعت اسماعیلیه را شکل داده است. بسیاری از معضلات اولیه استقرار ایشان با سرعت قابل توجهی حل و فصل گردید. این امر به دلیل انطباق ‌پذیری خود اسماعیلیه ها و علی الخصوص پیش ‌زمینه‌ى آموزشی آنها و توانایی‌های زبانی‌ شان در کنار تلاش ‌های کشورهای میزبان و حمایت مادی و معنوی برنامه‌های جماعتی اتفاق افتاد. این برنامه‌ ها تا کنون ادامه داشته ‌اند و در حقیقت جهت‌ گیری جدیدی یافته‌ اند تا جامعه‌ی اسماعیلیه بتواند به طور مستمر به ایفای نقشی قابل توجه ‌تری در توسعه و پیشرفت کشورهای میزبان خود دست یازد.

اسماعیلیه ها همچنین همکاری و سرمایه گذاری گسترده ی با شرکت مایکروسافت آمریکا، بنیاد راکفلر، بنیاد فورد، دانشگاه هاروارد و وزارت تعاون و توسعه اقتصادی آلمان، آلکاتل و بوئینگ، بنیاد شل انگلیس، صندوق توسعه اجتماعی جاپان، بانک اسکوشیای کانادا، سازمان تعاون کلیساهای هالند، کانتون سوئیس، همکاری و روابط نزدیک با دولت‌های ایالتی گجرات و راجستان و ماهارا شترا، دهلی هند، جمعیت تنظیم خانواده پاکستان، سازمان باستان شناسی سوریه و قزاقستان، حکومت ولایت خودمختار کوهستان بدخشان تاجیکستان و همکاری مستقیم با دولت افغانستان و تانزانیا و سوریه و فیلیپین را عملی نموده است.

از سوی دیگر، فرقه آقاخان، با انتشار رساله تحت عنوان «شبکه توسعه آقاخان» اقدام به تشریح تاریخچه و اهداف اقتصادی – فرهنگی و اجتماعی خود در میان بیش از پنجاه کشور و در قالب صدها شرکت و موسسه اقتصادی و فرهنگی نموده است که در بخشی از آن چنین آمده است: «شبکه توسعه آقاخان، متشکل از گروهی از سازمانهای غیرمذهبی، بین المللی و خصوصی است که در جهت بهبود فرصت‌ها و ارتقای شرایط زندگی مردم در مناطق در حال توسعه جهان، تلاش می ‌کند که در این راستا فعالیت‌های غیر انتفاعی را در دستور کار خود قرار داده است.

کاظم یزدانی، در مورد اسماعیلیه مینویسد:

«شاید قریب سه درصد از مردم افغانستان، شیعه اسماعیلیه باشند… شیعیان اسماعیلیه افغانستان از محروم‌ ترین و مظلوم ‌ترین طبقات این کشور بوده‌ اند و در طول تاریخ، مصائب و آلام بی ‌شمار دیده‌ اند. علاوه بر آنکه از طرف رژیم های وقت افغانستان تحت فشار قرار می‌ گرفتند. حتی شیعیان دوازده امامی که خود مورد توهین و تحقیر از طرف اکثریت قرار می ‌گرفتند، اسماعیلیه ها را از خود طرد می‌ کردند. اسماعیلیه امروز در افغانستان برای شان جماعت خانه های ساخته اند که. . . در آن جا میروند و به عبادت (نماز) میپردازند.

از فرهنگ ستیزی طالبان نه کتابخانه‌ ها در امان بود، نه موزیم‌ ها و نه بت های بامیان و دیگر آثار باستانی و فرهنگی بسیار با قدمت افغانستان. برخی از کتابخانه‌ ها که دربرگیرنده آثار خطی نفیس افغانستان بود، از جمله کتابخانه‌ های ولایت بدخشان و پلخمری، در اختیار اسماعیلیه قرار داشته است. بسیاری از کتبی که در این کتابخانه‌ها نگهداری می ‌شد، تک نسخه بوده است که متأسفانه برخی از آن ها برای همیشه از دست رفته است. سقوط طالبان و روی کار آمدن دولت انتقالی، به تمام مردم این کشور، از جمله اسماعیلیه، فرصت داد تا نفسی تازه کنند و به امید فردای بهتر بنشینند. اوضاع شکننده می‌نماید، اما همین فضای نسبتاً آزاد پس از سرنگونی طالبان، مجال تحرک دوباره برای بسیاری از شهروندان، فرهنگیان و گروه های گوناگون کشور را فراهم نمود. اسماعیلیه ها این مرز و بوم نیز در این مدت آشکارا جانی تازه گرفتند و به تکاپو برای بهبود اوضاع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ـ مذهبی خویش افتادند.» درین مدت چندین بار، آغاخان در کابل تشریف آوردند و غرض بازدید از پیروانش به بدخشان رفت. آقاخان در این سفرها با کرزی، و سایر دولتمردان در کابل نیز دیدار کرد و از آن ها وعده همکاری با پیروانش را دریافت نمود و متقابلاً خود وعده همکاری با دولت کابل در پروژه‌های بازسازی این کشور را سپرد.

آقان خان بخاطر رشد و شگوفانی بزرگترین پروژه های اقتصادی و فرهنگی را روی دست گرفت و ترمیم و بازسازی باغ بابر را به پایه اکمال رساند. و همچنان طی این مدت از سالگرد تولد شهزاده کریم آغاخان چهل نهمین امام اسماعیلیه از طرف پیروان، مقامات دولتی و اندیشمندان کشور طی محافل بزرگ گرامی داشته شد.

 شبکه انکشافی آغاخان در افغانستان از اواخر سال ۱۹۹۰ شروع به کار نموده، و برای افغان ها در داخل کشور و همچنین به مهاجرینی که خانه های خود را در نتیجه جنگ ها ترک نموده بودند کمک های غذایی و خدمات معیشتی را فراهم می نمود. در ماه جنوری سال ۲۰۰۲ در کنفرانس توکیو در مورد افغانستان جناب آغاخان برای حمایت تلاش های بازسازی کشور همکاری ۷۵ میلیون دالر را تعهد نمود. با این تعهد مشخص فعالیت های شبکه انکشافی آغاخان (AKDN) را در افغانستان از کمک های بشردوستانه به چند بخش انکشافی انتقال یافت و آغاز یک همکاری رسمی بین شبکه انکشافی آغاخان (AKDN) و دولت جمهوری اسلامی افغانستان به شمار رفت. در ماه جون سال ۲۰۰۸، در کنفرانس افغانستان در فرانسه، جناب آغاخان با تعهد ۱۰۰ میلیون دالر دیگر شبکه انکشافی آغاخان (AKDN) را تعهد درازمدت اعلام نمود. شبکه انکشافی آغاخان (AKDN) تا به حال بیش از ۹۰۰ میلیون دالر امریکایی را برای رشد و بازسازی اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی افغانستان به مصرف رسانده است. برنامه شبکه انکشافی آغاخان (AKDN) تا حد زیاد شامل فعالیت های بزرگ انکشاف روستاها، صحت، تعلیم و تربیه، حکومتداری و برنامه های جامعه مدنی، از جمله برنامه همبستگی ملی افغانستان، بازسازی آثار تاریخی در کابل و هرات، مدیریت و عملیات شفاخانه اطفال و ۲ شفاخانه ولایتی و خدمات وسیع مالی و قرضه های کوچک، شبکه گسترش یافته سریع تلفون موبایل که با سرمایه گذاری های ابتکاری در مسئولیت های اجتماعی و یک هوتل پنج ستاره در شهر کابل می باشد.

اسماعیلیه های افغانستان مانند اکثر مردم کشور در تفکر مومن، در کلام صادق، در برخورد مهربان در قول و قرار پابند، در داد و ستود راستکار، در ظاهر و باطن یکی و در دوستی مخلص اند.

شخصیتهای محبوب و برجسته اسماعیلیه

زندگی پرباری حکیم ناصر خسروی بلخی (حجت خراسان)

بدون هیچ گفت و گویی بزرگ‌ ترین نقش را در گسترش اسماعیلیه در افغانستان ناصر خسرو داشته است.

ناصر خسرو قبادیانی شاعر، حکیم، متکلم و اندیشمند بزرگ قرن پنجم هجری، معاصر با دوران اول قدرت مداری سلجوقی است. وی که بر مذهب اسماعیلیه گرویده بود در میان اسماعیلیه ها القابی چون حجت خراسان و داعی بزرگ داشت که نشانی از مرتبه و مقام والای او در نزد پیروان مذهب اسماعیلیه است. بیشتر آثاری که از ناصر خسرو به یادگار مانده مربوط به روزگاری است که او گرایش به مذهب اسماعیلیه داشته است.

دین را تن است ظاهر و تاویل روح اوست

تن زنده جز به روح به گیتی کجا شده است.

وی در مورد سفرش میگوید:

مسافت راه که از بلخ به مصر شدیم و از آن جا به مکه و به راه بصره به پارس رسیدیم و به بلخ آمدیم غیر آن که به اطراف به زیارت ها و غیره رفته بودیم دوهزار و دوصد و بیست فرسنگ بود.

اندیشمند، محقق، حجت، پژوهشگر و شاعر ابو معین الدین ناصر خسروی بلخی بن حارث دانشمند و شاعر نامدار در سال ( ۳۹۴ هـ. ق) در زمان سلطنت محمود غزنوی در قبادیان بلخ در خانواده محتشم و صاحب عنوان زاده شد. از ابتدای جوانی به تحصیل علم و معرفت پرداخت. تقریبا در تمام علوم آن زمان، مخصوصا علوم یونانی … و هم چنین در علم کلام و حکمت متالهین تبحر پیدا کرد. و در روانشناسی، موسیقی و تفسیر نیز صاحب اندیشه بود.

ناصر خسرو همواره به­دنبال سرچشمه­ی حقیقت می‌ گشت با پیروان ادیان مختلف از جمله مسلمانان، زرتشتیان، مسیحیان، یهودیان و مانویان به بحث و گفتگو می پرداخت و از رهبران دینی آنها در مورد حقیقت هستی پرس و جومی کرد. اما از آنجا که به نتیجه ‌ای دست نمیافت دچار حیرت و سرگردانی می شد و برای فرار از این سرگردانی به شراب و میگساری و کامیاری ‌های دوران جوانی روی آورد.

«در سن چهل سالگی در ماه جمادی­الآخر سال چهارصد سی هفت شبی در خواب دید که کسی او را می‌گوید «چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند، اگر بهوش باشی بهتر.» ناصر خسرو پاسخ داد «حکما چیزی بهتر از این نتوانستند ساخت که اندوه دنیا ببرد.» مرد گفت «حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بیهُشی و بی­خردی رهنمون باشد. چیزی باید که خرد و هوش را بیفزاید. » ناصر خسرو پرسید «من این از کجا آرم؟» گفت «عاقبت جوینده یابنده بوَد» و به سمت قبله اشاره کرد. ناصر خسرو در اثر این خواب دچار انقلاب فکری شد، از شراب و همه­ی لذائذ دنیوی دست شست، شغل دیوانی را رها کرد و راه سفر حج در پیش گرفت. »

وی مدت هفت سال سرزمین‌ های گوناگون از قبیل ارمنستان، آسیای صغیر، حلب، طرابلس، شام، سوریه، فلسطین، جزیرة­العرب، قیروان، تونس و سودان را سیاحت کرد و بیش از سه سال در پایتخت فاطمیان مصر اقامت کرد و از آنجا در دوران «المستنصر بالله» به مذهب اسماعیلیه گروید و از مصر چهاربار به زیارت کعبه رفت. ناصر خسرو در سال ۴۴۴ بعد از دریافت عنوان «حجت» خراسان از طرف «السمتنصر بالله» رهسپار خراسان گردید. او در خراسان و به خصوص در زادگاهش بلخ اقدام به دعوت مردم به اسماعیلیه نمود، اما بر خلاف انتظارش مردم آنجا به دعوت وی پاسخ مثبت ندادند و سرانجام عده‌ای تحمل او را نیاورده و در تبابی با سلاطین سلجوقی بر وی شوریدند و از خانه بیرونش کردند. ناصر خسرو سرانجام پس از مدتی سرگردانی به قلعه­ی یمگان در نزدیکی بدخشان پناه برد و بقیه‌ی عمر خود را در یمگان بدخشان سپری کرد.

«ناصرخسرو بعد از آنکه به بلخ باز می گردد، در بلخ به ترویج اندیشه که همانا آئین اسماعیلی است، می پردازد، اما این کار ناصر خسرو با واکنش تند متعصبان مواجه می شود و مخالفت با وی به حدی می رسد که حتا حکم قتلش را صادر می کنند و او مجبور می شود تا از بلخ فرار و به یمگان بدخشان پناهنده شود و در آن جا به ترویج عقیده اش می پردازد. ناصر خسرو در سال ۴۵۶ یمگان بدخشان را مکان آرام، جهت تبلیغ و ترویج مذهب اسماعلیه و تالیف و خلق بیشتر آثار خود بر گزید. او در مدت اقامت خود در یمگان درد غربت و دوری از شهر و دیارش به واقعیت عالم هجرت وا میدارد و از درد و فراق غربت با زبان شعر می نالد:

 آزرده کرد کژدم غربت جگر مرا گویی زبون نیافت ز گیتی مگر مرا

 در حال خویشتن چو همی ژرف بنگرم صفرا همی برآید از اندوه به سر مرا. »

 سرانجام با تحمل مصیبت ها و سختی ها در راه دفاع از آرمان و اعتقاداتش، در یک روز گرم در عالم غربت و آوارگی در سال ( ۴۸۱ هـ. ق ) در یمگان دار فانی را وداع گفت.

سالهای اقامت در یمگان برای ناصر خسرو از لحاظ روانی یکی از دشوار ترین و پرمشقت ترین و اما از نگاه آفرینش، یکی از پربار ترین سالهای زندگانی او بوده است. اشعاری که ناصر در هجر وطن و دوری از بلخ در این سالها سروده، آهنگ سوزناک و المناک دارد. و این اشعار در حقیقت از بهترین اشعار وی به حساب می آید.

ابن سینا از حیث نیروی جسمانی، مردی نیرومند بود و به همین خاطر از کارکردن احساس خستگی نمی‌ کرد. او با داشتن این نیروی فراوان جسمی می ‌توانست از پس کار وزارت برآید و همیشه چه در سفر و چه در نبرد همراه آنان باشد و علاوه بر این به کار دانش و نوشتن نیز بپردازد. می ‌گویند که او شبها تا دیرگاه به نوشتن کتاب و رساله می ‌پرداخت و در این کار افراط می ‌کرد.

 ابن سینا از لحاظ نیروی ذهنی و تفکر نیز بسیار نیرومند بود. اینکه او در هجده سالگی توانست تمامی دانش ‌های زمان خود را فراگیرد خود نشانگر نیروی ذهنی اوست. نکتهٔ منفی در اخلاق ابن سینا گفتار تند او نسبت به دانشمندان همدوره خود و حتی به گذشتگانی مانند افلاطون و زکریای رازی بود.

آثار ناصر ‌خسرو شامل دو بخش است:

آثار منظوم:

دیوان اشعار؛ شامل قصاید پارسی و عربی بیش از ده­هزار بیت.

روشنایی­نامه و سعادت­نامه ؛ در موعظه و حکمت.

آثار منثور:

- جامع­الحکمتین؛(تألیف چهارصدشصت دو- ق) جامع حکمت یونان و اصول عقاید اسماعیلیه.

- خوان اخوان؛(تألیف چهارصدوپنجاه سه - ق) کتابی است در اخلاق و حکمت و موعظه.

- زادالمسافرین؛ در حکمت الهی به زبان فارسی بر وفق مشرب اسماعیلیان.

- گشایش و رهایش؛ رساله‌ای فارسی در جواب چند سؤال یکی از برادران مذهبی.

- وجه دین؛ رساله‌ای در مسائل کلامی و تأویلات و باطن عبارات و احکام شریعت مشحون به اصطلاحات مذهب اسماعیلیه.

- سفرنامه، تاریخ نگارش این کتاب به درستی معلوم نیست. این کتاب شرح سفر هفت­ساله­ی مؤلف به بلاد روم، مصر، حجاز، بین‌النهرین است. که طی آن ناصر‌خسرو چهار بار خانه خدا را زیارت کرده است و در خلال آن از شهرها و مناطق بسیار گذشته، مراکز تمدن اسلامی و عمارات و ابنیه­ی تاریخی و مذهبی را دیده و با زندگی اقوام گوناگون و طرز معیشت آنان آشنا شده و به دیدار رجال تاریخی و فرهنگی و سیاسی نایل شده است. ناصر‌ خسرو از مسیر سغر و از توقف‌ گاه‌های و شهرها و قریه‌ ها، از طرز معیشت و آداب و اخلاق و حکومت اقوام مختلف توصیف ‌های بسیار دقیقی ارائه می‌ دهد و بر خلاف عامه‌ ی سفر کردگان دروغ نمی‌ گوید. بدین­سان این کتاب از لحاظ جغرافیایِ تاریخی و از جهت آشنایی با اوضاع و احوال جامعه و مراکز مهم تمدن اسلامی در روزگار مؤلف، جامع مزایای فراوانی است. زبان مؤلف با همه اشتمال بر واژه‌ها و ترکیباتی کهنه، بسی ساده و روشن است و نمونه­ی درخشانی از نثر نغز و پرمغز و خالی از حشو و پاکیزه‌ی فارسی است.

حسن صباح حجت و مبارز نامدار اسماعیلیه

سیدناحسن صباح که سی ودو سال بعد از ناصر خسرو به دیدار هشتمین خلیفة فاطمی المستنصربالله به مصر رفت و لقب سیدنا و حجت اعظم را از جانب او به دست آورد. حسن بن علی بن جعفر بن حسین بن محمد بن صباح از قبیله حمیر مربوط به امیران قدیم در یمن است. وی دربین سالهای (چهارصدوده –چهارصدوبیست) هجری تولد و بعد ازسی وپنج سال حکومت در داخل دولت سلجوقیان که مقرحکمروایی او قلعه تسخیر ناپذیر اله موت بود، بعد از عمر نزدیک به صد سال در پنجصد و هجده هجری پدرود حیات گفت. علی، پدر حسن مرد فاضل و روشندل بود و فرزند را به راستکاری رهنمون گشت و برای کسب کمال به نیشاپور نزد امام موفق که از معلمان مشهور زمان و اهل حدیث بود، فرستاد. حسن از هفت ساله گی آغاز به کسب دانش کرد و تا به هفده ساله گی بر مذهب پدران خویش شیعة امامییه «اثناعشری» با قی بود و به تحصیل دانش زمان خود پرداخت.

به روایتی حسن با دو شخصیت ممتاز «نظام الملک» و «عمر خیام» در مدرسه امام موفق همدرس بوده است. میگویند که این سه شاگر پر نبوغ در دوران شاگرد بودن با همدیگر عهد بسته بودند که اگر هر کدام به جایی برسند، بر دیگری پشتیبان و مدد گار باشند. بعد از فراغت، نظام الملک به وزارت الپ ارسلان و ملک شاه سلجوقی رسید. به عمرخیام مساعدت های مالی کرد تا او به مطالعات علمی سر گرم شد. نظام الملک سالانه ده هزار دینار از مالیات نیشاپور به عمر خیام معاش مستمری مقرر داشت. حسن صباح ازری به نزد نظام الملک رفت و و فای عهد پیشین را طلب کرد؛ نظام الملک حکومت ری را به او داد، ولی حسن راضی نشد.

حسن صباح پس از ترک مصربه خراسان آمد با سیاستهاى سلجوقیان اصولاً مخالف بود و از ظلم عمال ملکشاه سلجوقى شکایت داشت و براى قیام خود بر ضد سلجوقیان، ادامه داد او طبق نقشه ای حساب شده ابتدا الموت را به تصرف درآورد بعد از تسخیر قلعه الموت آشیانه عقاب و همچنان موفق به تصرف هفتاد و دو دژ دیگری نیز می شود و همزمان با تسخیر قلعه ها دعوت آشکار کیش اسماعیلیه را آغاز میکند که در اثر آن تعداد زیادی مردم خراسان را به طریقه باطنی دعوت و جنبش فدائیان را تاسیس مینماید.

حسن صباح، فداییانی تربیت کرده بود که حاضر بودند به اشاره‏ او، هر کاری را انجام دهند. قتل‏های متعدد بزرگانی که مخالف فعالیت اسماعیلیان بودند توسط این فداییان صورت می ‏گرفت و باعث ایجاد رعبی عظیم در دل مخالفان شد. وی حتی سلطان سنجر سلجوقی را تهدید به مرگ کرد و پادشاه، از ترس جان، با او آشتی کرد.

از آن پس قدرت اسماعیلیه های حسن صباح بیشتر از قبل فزونی یافت تا این که حسن صباح در(بیست و شش ربیع ‏الثانی پنجصد و هجده - ق درگذشت). او با سلطنت ارثی مخالف بود و پس از خود یکی از رهبری اسماعیلیه و یاران خویش را به جای خود انتخاب کرد.

حسن صباح توجه ابن‌ عطّاش (رهبر اسماعیلیهِ سرزمینهاى سلجوقى) را، که به رى آمده بود، جلب کرد. ابن‌ عطّاش که متوجه استعداد و کفایت او شده بود، در سلسله مراتب دعوت اسماعیلیه، مقامى به ‌وى داد. در ۴۶۷، حسن صباح همراه ابن‌ عطّاش به اصفهان رفت و در۴۶۹، به توصیه او، عازم قاهره، پایتخت فاطمیان، شد تا در آنجا تعلیم بیشترى ببیند. او در مصر با خلیفه فاطمی، المستنصر بالله ملاقات کرد.

فرقهٔ او را نزاریه نیز می ‌نامند زیرا او بر سر جانشینی المستنصر با امیرالجیوش مخالف بود. المستنصر دو پسر داشت به نام‌ های نزار و مستعلی. او ابتدا پسر اولش نزار را جانشین خود کرد اما با مخالفت امیرالجیوش، مستعلی را به عنوان جانشین خود اعلام کرد. اختلافات آن‌ها هم از همین جا شروع شد.

حسن صباح بعد از سفر به مصر فعالیت خود را آغاز کرد و از آنجا که سخنور و کلامی آتشین داشت توانست طرفداران زیادی پیدا کند ذهنیت حسن صباح از بین بردن مخالفان و کشتن آنها توسط یاران با وفای او که فدایی مطلق تلقی می شدند بود انها کسانی بودند که امتحانهای بسیاری از آنها به عمل آمده بود و از همه آنها سربلند بیرون آمده بودند. دژالموت که حسن صباح آن را به عنوان مرکز فرماندهی و پایگاه دایمی خود برگزید. بر صخره های بلند در کوهستانی قرار داشت که دست یافتن به آن بسیارمشکل بود. پس از استحکام دژ اسلحه و آذوقه فراوان به قلعه بردند و برای مقابله با حمله و محاصره سپاه سلجوقی که دیر یا زود انجام می گرفت آماده شدند. درآن روزها فقط هفتاد تن در دژ اقامت داشتند. وقتی حکومت سلجوقی به محل اقامت حسن صباح پی برد دستور نابودی او را صادر کرد ولی قدرت حسن صباح را دست کم گرفت و منجزبه شکست گردید. ولی سرانجام فداییان بسیاری از سران سلجوقی را کشتند نهضت آنها نزدیک به صدو پنجاه سال ادامه داشت تا اینکه هلاکو این جنبش را خاموش کرد.

حسن برای نشان دادن قدرت خود به سلطان که او را تهدید می کرد، یكی از فدائیان را مامور می كند كه شب هنگام به خوابگاه وی وارد شود و بدون این که به او آسیب برساند یک خنجر در كنار سر او بر زمین فرو كند و نامه ی که قبلا آماده شده بود در آنجا باقی بگذارد. سلطان به حسن صباح پیغام فرستاده بود كه دارای قلمروی پهناور ویك میلیون مرد جنگی است و حسن به او پاسخ داده بود كه وی تنها دارای هفتاد هزار پیرو «زن و مرد» است، که همه از جان گذشته اند، اما آدمهای تو برای مزد و مقامشان همراهت هستند و جانشان را دوست دارند و از نوشته های مورخان چنین بر می آید كه حسن صباح از نظر فلسفی مردی بود كه اعتقاد به زندگانی ساده داشت. به عقیده او، معاش هر كس باید از طریق كار مفید تامین شود و فدائیان عمدتا مصروف دهقانی بودند. وی معتقد به آزادی اجتماعی، تعاون و نیز گذشت بود. پس از هر پیروزی، از شكست خوردگان انتقام نمی گرفت و آنها را شماتت نمی كرد. به نوشته برخی مورخان متاخر، دشمنی او با خواجه نظام الملك تنها به خاطر مخالفت خواجه با نظام اسماعیلیه نبود، بلكه برای این هم بود كه خواجه خدمت اجنبی را می كرد و به زبان عربی بیش از پارسی توجه داشت.

حسن صباح به مدت سی و پنج سال در دژ حسن صباح زیست و به فراخواندن مردم به اسماعیلیه و مبارزه با پادشاهان سلجوقی و خلفای بغداد ادامه داد. حسن صباح مردی برجسته و شگرف بود، سیاستمداری با تدبیر و مدیر و سازمان دهنده ی توانمند، متفکر، پارسا و مردی پرهیزکار بوده است. وی را سیدنا می نامیدند. گویند حسن صباح کتابخانه ی در الموت داشته و دانشمندی بوده است که به دانش های ستاره شناسی و دواسازی دسترسی داشته است. حسن صباح در دژ الموت زیست و به مبارزه، مقاومت، آموزش، تبلیغ مرام و اندیسه خود پرداخت. وی و پیروان فدائی او در سراسر سرزمین های اسلامی در تاریخ سیاسی و نظامی این مقطع تعیین کننده و تاریخ ساز بوده اند. حسن صباح بر اثر بیماری در سال ( پنجصدوهجده- ه ق) درگذشت و کیابزرگ امید، جانشین وی شد.

اسماعیلیه به دست مغولان منهدم نگردید، بلکه گروههای پراکنده ی همچنان در دیلم و قهستان باقی ماندند و شمار بسیاری از اسماعیلیه خراسانی که از تیغ مغول رهایی یافته بودند، نیز به نواحی مجاور در افغانستان و سند مهاجرت کردند. جماعت اسماعیلیه برای حفظ بقای خود مجبور بوده است تا به شدید ترین وجهی تقیه کند و به تدریج هویت واقعی خود را در پوشش ظاهری تصوف کتمان نماید. با مرگ شمس الدین محمد، بیست و هشتمین امام نزاری که در حدود (هفتصد و ده - ق ) اتفاق افتاد، اولین انشعاب در جماعت اسماعیلیه نزاری پدیدار گشت. مؤمن شاه و قاسم شاه، فرزندان شمس الدین محمد برسر جانشینی پدر اختلاف پیدا کردند و امامت هر یک از آنها مورد پذیرش گروههایی از نزاریان قرار گرفت و در نتیجه جماعت نزاریه به دو شاخه مؤمن شاهی (یا محمد شاهی) و قاسم شاهی منقسم گردید.

در دوره صدوهفتاد و یک ساله الموت، اسماعیلیه ها توانستند با رهبری های اولیه حسن صباح، دعوت مستقل خود را که دیگر هیچ گونه ارتباطی با قاهره و حکومت فاطمی و دعوت مستعلویه نداشت، بنیان گذاری کنند و در نواحی مختلف، خاصه ایران و عراق و شام و افغانستان توسعه دهند. به رغم فشارها و حملات ممتد سلجوقیان به قلاع و پایگاههای اسماعیلیه، دعوت آنان با موفقیت کم و بیش تا مقر حکومت سلجوقیان گسترش می یافت. حسن صباح که مؤسس دولت و دعوت مستقل اسماعیلیه بود و سیاستها و شیوه های کلی مبارزاتی اسماعیلیه را شخصا طراحی می کرد، متفکر برجسته ای نیز بود و آثار مهمی در زمینه آموزش وتربیت اسماعیلیه تألیف کرده بود.

اکنون جماعت بیست و پنج میلیونی اسماعیلیه نزاری عمدتا در کشورهای آسیایی، مانند هند، پاکستان، بنگلادش، چین (در یارکند و کاشغر)، افغانستان، ایران، سوریه و تاجیکستان، و در کشورهای افریقایی، کنیا و تانزانیا، به صورت اقلیتهای کوچک مذهبی پراکنده هستند. در شبه قاره هند خوجه های نزاری عمدتا در نواحی سند، کاچ، گجرات و بمبئی زندگی می کنند و گروههای دیگری از نزاریان قاسم شاهی در نواحی چیترال، گلگیت و هونزا در جامو و کشمیر، و شمال غرب پاکستان حیات بسر میبرد. افزون بر آن، از حدود سال نوزده هفتاد- م، شمار بسیاری از خوجه های نزاری از هند و پاکستان و نیز افریقا به کشورهای غربی، آمریکای شمالی، و انگلستان مهاجرت کرده اند.

سلطان محمد شاه چهل و هشتمین امام اسماعیلیه

والاحضرت سلطان محمدشاه (۱۸۷۷-۱۹۵۷) چهل و هشتمین امام موروثی مسلمانان شیعه ‌ی اسماعیلیه بود. او به واسطه‌ی دانش عمیقی که از سنت‌های فرهنگی متنوع داشت، واجد جایگاهی منحصر به فرد بود و نقشی مهم در امور بین‌ المللی زمان خویش ایفا کرده و حرفه‌ی عمومی او دارای ابعاد زیادی بود.

آقاخان سوم سلطان محمد شاه یک اصلاح ‌گر اجتماعی بود که دغدغه‌ هایش شامل کاهش فقر و ارتقاء زنان در جامعه بود. او که یکی از طرفداران تحصیلات مدرن بود، به یکی از حامیان پرشور پیشرفت تحصیلی مردان و زنان در هند و آفریقای شرقی تبدیل شد. او که یکی از خبرگان مشتاق فرهنگی بود، پشتیبان یک آموزش حقیقتاً چند فرهنگی بود که بهترین‌ ها و بالا ترین ‌ها را از ادبیات کلاسیک غرب و شرق با هم تلفیق می ‌کرد. او قهرمان روابط حسنه میان کشورها و ملت‌ها بود.

در سال ۱۹۹۸، انتشارات بین ‌المللی کگن پاول، گزیده‌ ای از سخنرانی‌ها و نوشته‌ های سلطان محمد شاه را منتشر کرد که ویرایش، تعلیقات و مقدمه‌ی آن را پروفیسور خ. ک. عزیز، یکی از محققیق برجسته‌ی تاریخ شبه قاره‌ی هند به انجام رسانیده است. گزیده‌ای از سخنرانی‌ های منتشر شده در این کتاب در این وب‌ سایت ارایه شده‌اند که آرمان‌ها و اندیشه‌ های سر سلطان محمد شاه را درباره‌ی تحصیلات مدرن و چند فرهنگی، نوزایی فرهنگ اسلامی و اسلام در دوره‌ی مدرن منعکس می ‌کنند. بسیاری از دیدگاه‌های او در منظرهایی منعکس شده‌اند که تلاش‌های مؤسسه را جهت می‌ بخشند.

کار نامه های آقاخان سوم عنوان درخشان و ماندگاریست که در تاریخ اسماعیلیه و اسلام درج است.

 سلطان محمد شاه در سال هجده هشتاد و پنج میلادی به امامت اسماعیلیه رسید و حدود هفتاد دو سال چهل و هشتمین امام زمان اسماعیلیان بود. آقاخان سوم در یازده ژوئیه نوزده پنجاه هفت در ژنو چشم از جهان پوشید. جسد وی را به آسوان در مصر منتقل كردند و همانجا به خاك سپردند. پس از مرگ وی برخی از روزنامه‌ های اروپایی به شرح جزئیات زندگی او پرداختند و عنوان‌ هایی برای او ذكر كردند. تایمز وی را شهروند جهانی خواند؛ گاردین به وی عنوان پادشاه بدون كشور داد. سلطان محمد شاه که ۷۲ سال رهبری فرقه اسماعلیه را بر عهده داشت، مشهور ترین شخصیت این فرقه به شمار می رود. او پایه گذار نهادها و موسسات اقتصادی و فرهنگی درشبه قاره هند، و بنیان شبکه توسعه آقاخان بود.

سلطان محمد شاه، از سال ۱۹۳۷تا ۱۹۳۹ رئیس جامعه ی ملل گردید.

جامعه ملل، شکل اولیه سازمان ملل فعلی بود که توسط قدرتهای بزرگ و فاتح جنگ جهانی اول تاسیس شد ولی با شروع جنگ جهانی دوم جامعه ملل از هم فروپاشید.

سلطان محمد شاه میگفت: همانگونه كه در خاطراتم نیز برای تمام جهان توضیح داده‌ام كه دریابند، دو جهان وجود دارد – جهان خِردورزی مادّی و جهان روشن‌ بینی معنوی. جهان روشن‌ بینی معنوی تفاوتی بنیادین و گوهری با جهانِ خردورزی مادّی دارد و مایه‌ی مباهات و افتخار اسماعیلیان است كه ما عمیقاً بر این باوریم كه جهان روشن‌ بینی معنوی به مثابه‌ ی حقیقتی از زمان پیدایش اسلام تا بدین لحظه به همراه امامت آمده است و در كنارِ خود، به منزله‌ی یكی از پیامدهای ضروری‌اش، عشق، لطافت، مهربانی، و كرامت را نسبت به تمامی برادران و خواهران مسلمان مان از هر مذهبی در درجه‌ی نخست و ثانیاً نسبت به كسانی كه زندگی با صداقت، با وجدان و سرشار از عدالت‌ ورزی نسبت به هم‌ نوعانشان دارند، به همراه آورده است.

این اركانِ دینی مذهب اسماعیلیه نزد شما به خوبی شناخته شده هستند، چون شما اینها را از من و از طریق پدران و نیاكانتان از پدر و پدر بزرگم شنیده ‌اید، تا بدان حد كه بیم دارم از فرطِ آشنایی درازمدّت با این تعلیمات، برخی از شما ضرورتِ بازنگری و معاینه‌ی دوباره‌ ی قلب و تجربه‌ ی دینی‌ تان را از یاد ببرید.

شهزاده کریم آقا خان چهل و نهمین امام اسماعیلیه

اسماعیلیه را اکنون کریم آقاخان چهل و نهمین امام اسماعیلیه رهبری و امامت مینماید.

آقاخان رهبر و پیشوایی اسماعیلیه است، شمار اسماعیلیه ها از بیست تا بیست و پنج میلیون نفر در ۲۵ کشور عمدتا در هند، پاکستان، شرق آفریقا، آسیای میانه و همچنین در سوریه، ایران و افغانستان است. نهادهای مذهبی آقا خان علاوه بریاری رساندن به همکیشان و همه مردم افغانستان خارج از همه مرزبندی ها به اقوام، ملیتها و مذاهب مختلف یاری و مدد میرساند و آقاخان شخصیتی است مهربان، خیراندیش، مددرسان و عالمی است بی همتا و دانشمند است دانا، بنیاد آقاخان در همکاری با سازمان های بین المللی، درگیر برنامه های توسعه در کشورهای جهان سوم است.

كریم آقاخان در تاریخ یازدهم جولای ۱۹۵۷ در سن ۲۰ سالگی به‌ عنوان جانشین پدر بزرگش سلطان محمدشاه به امامت اسماعیلیه منصوب گردید. ایشان چهل و نُهمین امام موروثی اسماعیلیه است.  

آقاخان، پسر علی خان و خانم تاجُ الدوله علی خان، در ۱۳ دسامبر۱۹۳۶ در ژنو متولد شد. وی دوران کودکی خود را در نایروبی، پایتخت کنیا، سپری و سپس برای تحصیل مدت نُه سال را در مدرسه‌ی له روزی سوییس گذرانید. و در سال ۱۹۵۹ از پوهنتون هاروارد به دریافت لیسانس در رشته‌ی تاریخ اسلام نایل گردید.

با تأسی به پدربزرگش سلطان محمد شاه، کریم آقاخان نیز پس از نشستن بر مسند امامت در سال ۱۹۵۷ همواره مترصّد بهبود موقعیت تمام مسلمانان مخصوصاً در مواجهه و رویارویی با چالش‌های ناشی از دگرگونی‌های سریع تاریخی بوده است. امروز، جماعت اسماعیلیه در بیست و پنج کشور جهان، خصوصاً اروپا، آسیای مرکزی، خاور میانه و همچنین آمریکای شمالی زندگی می ‌کنند. طی چهار دهه‌ی اخیر، یعنی از زمانی که آقاخانِ به امامت رسیده، تغییرات سیاسی و اقتصادی عظیمی در بسیاری از این مناطق رخ داده و آقاخان توانسته است سیستمِ پیچیده‌ی مدیریتِ جامعه‌ی اسماعیلیه را رهبری و هدایت نمایند.

در دوره‌ های اخیر، خانواده‌ی آقا خان سنت خدمت در امور بین المللی را دنبال کرده‌اند. پدربزرگِ آقاخان رییس اتحادیه‌ ی ملل، پدرش، پرنس علی خان، سفیر پاکستان در سازمان ملل و صدرالدین آقاخان، کاکایش، نماینده ‌ی عالیرتبه ‌ی سازمان ملل برای پناهندگان و همچنین هماهنگ کننده ‌ی برنامه ‌های سازمان ملل برای کمک به افغانستان و نماینده‌ی اجرایی سازمان ملل در مناطق مرزی عراق- ترکیه بود. برادر آقاخان، شهزاده امین، به دنبال اتمام تحصیلاتش از موسسه تحصیلات عالی هاروارد در سال ۱۹۶۵، وارد دفتر سر منشی ملل متحد در بخش روابط اقتصادی و اجتماعی گردید. از سال ۱۹۶۸، پرنس امین همكاری تنگاتنگی با دفتر شبکه‌ی توسعه‌ ی مؤسّساتِ امامت داشته است. زهرا، اولین فرزند ‌آقاخان، در سال ۱۹۹۴ به دریافت مدرک لیسانس با درجه‌ی ممتاز در رشته‌ی مطالعات کشورهای در حال توسعه از دانشگاه هاروارد نایل گردید. وی مسئولیت هماهنگیِ سازمان‌‌های خاص توسعه اجتماعی امامت را، که مقرّ آن در محل كار حضرت والا آقاخان است، بر عهده دارد. پسرِ بزرگش - رحیم، فارغ التحصیل در سال ۱۹۹۵ از پوهنتون براون در ایالات متحده آمریکا، مسئولیت‌های مشابهی را در رابطه با سازمان‌‌ های توسعه اقتصادی امامت بر عهده دارد. پسر جوان‌ تر آقاخان، حسین، که در سال ۱۹۹۷ از دانشگاه ویلیامز در ایالات متحده‌ ی آمریکا فارغ التحصیل شده است، اخیراً به دفتر كار ایشان پیوسته و در فعالیت‌های فرهنگی شبکه‌ ی توسعه سهیم است.

اسماعیلیه ها در هر کجا که زندگی می‌ کنند چهار چوب سازمانی شفافی را ایجاد کرده‌اند تا به اجرای فعالیت‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بپردازند. تحت رهبری آقاخان، این چهار چوب گسترش یافته و به شبکه‌ی توسعه‌ی آقاخان تبدیل شده است. این شبکه شامل سازمان‌‌های متفاوتی است که در جهت بهبود شرایط زندگی و ایجاد فرصت‌های مناسب در مناطق خاصی از دنیای در حال توسعه فعالیت می‌کنند. در هر کشور، این سازمان‌‌ ها در جهت منافع مشترک تمام شهروندان صرف نظر از ملیت و یا مذهب آنها مشغول به خدمت هستند. دامنه‌ی فعالیت‌های فردی آقا خان معماری، تعلیم و تربیت و بهداشت، سرمایه گذاری در بخش خصوصی و افزایش سازمان‌های غیر دولتی و توسعه‌ی روستایی را در بر می‌‌گیرد. در طی سال ‌های گذشته و در راستای ارج نهادن به ابعاد گوناگون کارهایش، آقاخان مدال‌ها، درجات افتخاری و جوایز زیادی از دولت ‌‌های فرانسه، پرتغال، ساحل عاج، ولتای علیا، ماداگاسکار، ایران، پاکستان، ایتالیا، سنگال، مراکش، اسپانیا و تاجیكستان دریافت كرده است. در اکتبر ۱۹۹۸ طیّ مراسم اهدای جایزه‌ی معماری آقاخان، مدال طلای شهر گرانادا به او اهدا گردید. علاوه بر این، آقا خان به کسب درجات افتخاری از دانشگاه‌های پاکستان، کانادا، ایالات متحده‌ی آمریکا و بریتانیا نایل آمده است. وی همچنین جوایز متعددی از سازمان‌ های تخصصی در تقدیر از کارش در زمینه‌ی معماری و حفظ و بازسازی ساختمان‌‌ های تاریخی دریافت کرده است. در سال ۱۹۵۷، عنوان حضرت ‌والا به وسیله ‌ی ملکه‌ ی بریتانیا و عنوان سلطنتی حضرت ‌والا، به وسیله‌ ی شاه ایران در سال ۱۹۵۹ به او اهدا گردید.

 

یادداشتها و برداشتها:

موسسه مطالعات اسماعیلی، مختصری در تاریخ اسماعیلیه: سنت های یک جماعت مسلمان- تبریزنیا تبریزی، مجتبی، مطالعات اسماعیلیه، مرکز جهانی علوم اسلامی، حجت نشریه کانون فرهنگی حکیم ناصر خسرو کابل کلکسیون سال ۱۳۶۶. «اصالت» پژوهشهای نویسنده: در مورد اسماعیلیه چه میدانیم؟، ناصر خسرو از بلخ تا یمگان رساله ی از نویسنده و منابع خبری.

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org