درست چند روز است که ما شاهد خبرهای مربوط به استقلال ایالت خود مختار کوساوو از جمهوری صربستان میباشیم که باعث ایجاد تنش های جدی در سطح منطقه و اروپا و حتی کشورهای اسلامی شده است . اگر نگاهی به تاریخ منطقه بالکان بیندازیم، مشاهده می کنیم که این مناطق همیشه تحت حملات و اشغالگری ها قرار داشته و همواره این مناطق باعث فروپاشی کشورها و امپراتوری ها گردیده است . در سالهای ۱۵۰۰ الی ۱۶۶۰ میلادی ترکان عثمانی به بالکان یورش بردند و بعد از اشغال این مناطق شروع به نشر اسلام در ان کردند، البته بعد از جنگ های طولانی در مناطق بالکان بالاخره ترکان از این مناطق بیرون رفتند و اسلاو ها دوباره به استقلال شان دست یافتند، ولی همین مبارزات اسلاوها با ترکان با حمایت اتریشی ها و المانی ها و همچنین روس ها همراه بود و در کنار این مسلمانان و مسیحی ها مناطق بالکان با همبستگی و اتحاد کامل علیه متجاوزان مبارزه میکردند و برای رهایی کشور خویش تلاش میکردند. باید متذکر شد که همین مبارزات مردم بالکان بر علیه ترک های عثمانی بود که همبستگی نیروهای مسیحی در المان، اتریش، فرانسه، لهستان (پولند) و روسیه را به جنبش دراورد، خصوصاً بعد از محاصره وین در سال ۱۶۸۳ توسط ترک های عثمانی باعث اتحاد هرچه بیشتر نیروهای مسیحی در اروپا در نبرد علیه ترک های مسلمان گردید که البته هسته مقاومت ها در مناطق بالکان ریخته شد که بعداً همبستگی نیروهای دیگر اروپا را هم به خود جلب کرد و این افزایش مقاومت ها و همبستگی ها با اسلاوهای بالکان باعث درهم شکستی و فروپاشی متجاوزان ترکی گردید. البته از انقلاب ترکیه در تحت رهبری کمال پاشا اتارک و اضمحلال خلافت عثمانی در ترکیه و منطقه وضعیت جدیدی را در منطقه بالکان بوجود اورد، ترکها از این منطقه بیرون رفتند و اسلاوهای بالکان در کنار هم اعم از مسلمانان و غیرمسلمانان در کنار هم زندگی جدیدی را اغاز کردند، لیکن با شروع جنگ های جهانی اول و دوم بار دیگر بالکان در کام اتش جنگ فرو رفت و اسلاوهای بالکان باهم بر علیه فاشیزم جنگیدند که به یاری نیروهای ازادی بخش اتحاد شوروی موفق شدند فاشیزم را از کشور خویش بیرون رانده و در تحت کمک و حمایت های بشردوستانه و انسانی اتحاد شوروی و بلوک شرق، کشور های خویشرا به عالی ترین سطح پیشرفت های اقتصادی، سیاسی، نظامی و اجتماعی و فرهنگی رسانیده و سالهای دراز ملت های بالکان اعم از البانیایی ها، روسها، صربها و غیره در کنار هم زندگی صلح امیز و مرفه را داشتند. کشور یوگوسلاویا قبل از سال ۱۹۹۱ میلادی به ۶ جمهوریت مستقل و ۲ ناحیه خود مختار تقسیم شده بود که عبارت از جمهوری های صربستان، خورواتیا، سلاونیا، بوسنیا، گرتسیگاوینا، مقدونیا و چرنیا گوریا و نواحی کوساوو و ایودینا میباشد که در ترکیب جمهوری صربستان بوده و ناحیه اول یک منطقه مسلمان نشین بوده که از اتباع البانیا تشکیل گردیده است و ناحیه دوم یک ساحه مسیحی نشین بوده که از اقلیت مجارستانی تشکیل گردیده است، البته بعد از سال ۱۹۹۱ میلادی بعضی از عناصر اشوب گر و مزدوران امریکا و غربی ها در منطقه دست به ایجاد ناارامی و شورش زده و با شعله ور کردن جنگ های قومی و مذهبی دراین مناطق خواستند که به منافع شوم و جنایت کارانه خویش و باداران امریکایی خویش دست یابند، همانطوریکه میدانیم کشور سوسیالیستی کثیرالملت یوگسلاوی یکی از قدرت های موفق صنعتی در منطقه بود. در دهه های ۶۰ و ۷۰ در این کشور، حد وسط رشد تولید ناخالص داخلی ۱,۶ درصد، بهداشت و درمان مجانی، نرخ باسوادان ۹۱ درصد و متوسط طول عمر۷۲ سال بود. اما، پس از یک دوره ده ساله غرب و یک دهه تلاشی، جنگ، تحریم و محرومیت، (کمک های اقتصادی) اقتصاد یوگسلاوی سابق فرو ریخته و زیربنای صنعتی آن متلاشی شده بود. فروپاشی یوگسلاوی بخشاً نتیجه عملکرد ایالات متحده آمریکا بود. نیروهای غربی، به واسطه تسلط خود بر سیستم های مالی بین المللی، و در پی تحقق منافع مشترک و ملی استراتژیک خود در جهت به زانو درآوردن اقتصاد یوگسلاوی، بر آتش درگیری های قومی و اجتماعی دمیدند.
بربادی اقتصاد و زیربنایی های سیاسی و اجتماعی کشورهای بلوک شرق و یا کمونیست، یکی از اهداف اولیه و اساسی اروپای غربی و امریکا بوده و است و امریکاییان با توافق بانک جهانی و دیگر نهادهای اقتصادی نخست در صدد استقرار بازارهای لیبرال در یوگوسلاویای سابق برآمدند ولی چون کشور با استقرار بازار لیبرال به بحران شدید گرفتار امد زیرا با بازار لیبرال شرکت ها و تصدی ها دولتی که کارفرما هزاران انسان زحمتکش یوگوسلاویایی بودند ازهم پاشیده و هزاران انسان بی کار شدند و درضمن این پول رایج کشور در مقابل دالر تقریبا به صفر تقریب کرده و قیمت های اجناس به یکباره گی به اسمان رفت، در این گونه شرایط بحرانی بورژوازی، سرمایه داران دست به کار شده و طرح اشغال نظامی و فروپاشی کامل یوگوسلاویا را ریختند و با حمله بر یوگوسلاویا این کشور را در معرض نابودی کامل قرار دادند و بعد از چندین سال حاکمیت ناتو در این مناطق اینک ناتو و امریکا میخواهند اخرین پلانهای شوم شانرا تطبیق نموده و یوگوسلاویای متحد را بطور دایمی پارچه نموده و با استقرار حکومت های دست نشانده شان امنیت جهان و منطقه بالکان را به مخاطره اندازند و این هویدا است که استقلال کوساوو امنیت جهانی را از ۲ جهت به مخاطره میاندازد :
الف : استقلال کوساوو موجب بروز ناارامی ها و شورش ها در دیگر کشورهای جهان که دارای ملیت ها ومذاهب گوناگون هستند، خواهد گردید که این خود ضربه محکمی به امنیت جهانی خواهند بود زیرا با بروز شورشها در مناطق مختلف که دارای ترکیبات متنوع قومی و مذهبی هستند، یکبار دیگر نسل کشی ها و دشمنی های دیرین مذهبی و قومی بیدار خواهند شد که بطور مثال از سودان، هندوستان، عراق، ترکیه و غیره کشورها نام برد که با این گونه خشونت های مذهبی و ملیتی درگیر هستند که استقلال کوساوو احساسات اقلیت های مذهبی و نژادی را برانگیخته و با پیروی از شیوه کوساوو دست به استقلال خواهند زد که معمولا این گونه جنگ های استقلال طلبانه باعث نسل کشی و خونریزی فوق العاده خواهند گردید .
ب: استقلال کوساوو باعث بیدار شدن دشمنی دیرینه مسلمانان و مسیحیان خواهد گردید زیرا بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ میلادی و اغاز جنگ برعلیه ترور، اشغال افغانستان و بعداْ اشغال عراق و کشتار میلیونها انسان بی گناه در عراق و افغانستان، فرار هزاران پناهنده، بمباران های وحشیانه امریکاییان، حملات انتحاری و خونین توسط اسلامگراهای کوردل و تاریک اندیش، از جنگ علیه ترور امریکا توصیف به مانند جنگ های صیلبی در جهان اسلام گردیده است و حال که امریکا با تحریک عمدی کوساوو این منطقه را از بدنه یوگوسلاویا جدا نمود این عمل باعث تحریک مسیحیان و مسلمانان افراطی گردیده و بحران جهانی را افزایش میدهد در حالیکه در شرایط فعلی جهانی باید که با یکجا سازی ملت ها و مذاهب مختلف شرایط زندگی مصلحت امیز را فراهم نمود تا که از بحران کاسته شود.
به رسمیت شناختن استقلال کوساوو که به اشاره امریکا صورت گرفت و به رسمیت شناختن کوساوو دسیسه ی بود از طرف امریکا برای جدایی ملت و اقوام که قرنهای متمادی با هم زندگی مشترک داشتند و از همه مهمتر ایجاد تفرقه و جدایی میان مسلمانان و غیر مسلمانان و به رسیمت شناختن کوساوو مسلمان توسط کشور مسلمانی چون افغانستان تا چراغ سبز باشد برای اشوب گران که در صدد ایجاد جدایی و تفرقه درمیان ملت ها و فرهنگ ها هستند و میخواهند که با بدتر ساختن وضعیت در سطح بین اللملی به نفع خود و امریکا بهره گیری نموده و به جهان وانمود سازند که گویا مسلمانان جهان همیشه در صدد ایجاد اغتشاش و بحران در جهان بوده و باید جهان مسیحیت علیه مسلمانان جهان یکجا گردیده و به اصطلاح خود شان با تروریزم واهی و نا مشهود ساخته شده خودشان مبارزه نمایند، درحالیکه همین مبارزان ضد تروریزم امروزی تا چند سال قبل اشرار افغانستان و کوساوو را مجهز به انواع تسیلحات نموده و انان را در جنگ بر علیه مارکسیزم در جهان رهبری میکردند و حتی همین نیروها را تشویق به کشت مواد مخدر و قاچاق نمودند ولی امروز با همین تروریست های واهی که ساخته شده تراوشات کثیف بوش و هم پیمانان جنایت کار وی میباشد مبارزه میکنند و در این گونه شرایط نباید دولت های جهان استقلال کوساوو را به رسیمت بشناسند زیرا به رسیمت شناختن کوساوو به معنای ایجاد تنش میان ملت ها و مذاهب گوناگون بوده و این موضوع اغازگر یک وضعیت نهایت جدی و خطرناک در جهان بوده و جهان را به کشمکش تازه اما نه اینبار کشمکش جنگ سرد و یا جنگ ترور، بلکه جنگ های مذهبی و نسل کشی خواهد کشاند که این همه موضوع عواقب بدی را برای جهان به دنبال خواهند داشت .