دوشنبه، ۱۴ می ۲۰۱۲
مســـعــود «حـــداد»
اعتراف زاهـد
دوش برمن معترف شد، زاهـد خلوت نشین
در عبادت نیست راز حق پرستی، رمز دین
گفتمش پس از چه اینجا سفره هموار کرده ئی؟
گفت زمسجد نفرتم است، آه، مرا اینجا ببین
گـفـتمش مسـدود سـازم، مسجد آبائی ام؟
گفت اگر منبر بریزی، می پذیرم با جبین
گفتمش سیاف مرا بر دار کفر خواهد ببست
گـفت سیاف را نباشد، هـیچ قدرت بعـد ازین
گفـتمش بر من نتازد، شیخ محسن در قــفا؟
گـفت شیخ را هم نباشد قدرت ابراز کین
گفتمش آن مجد مجدود را چه گویم در جواب
گفت اوهم میگریزد،اسب خود کردست زین
گــفتمش پس ما ببایـد، شــادمانی ســر کنیم
زاهدم گفت احتیاط کن، دیگران است در کمین
از دیگران جــویا شدم، در جــوابم این بِگُفت
تـوده ای افـیـون زده و "طالـب" لـندن نشــین
راست گــوید زاهـد ما، احتیاط «حداد» کند
تا نگویند روح او شاد، رحمت اللعالمـــین
مسعود حداد
۱۱ اپریل ۲۰۱۲
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat