پنجشنبه، ۱۰ سپتمبر ۲۰۰۹

فاجعه!

 

باز هم فاجعۀ قتل، تجاوز، ترور، انفجار، انتحار و تقلب میتوان دل دردمندی را و قلب داغداری را مرحم گذاشت؟

میتوان مادر (اجمل نقشبدی) را برای لحظهء شاد کرد و فرزندش را دوباره به وی داد؟

میتوان با بی مسوولیتی وجدان خفتۀ را بیدار و بهای خون های ریخته و خشکیده را گرفت؟

امروز فریاد دردناک مادری (سلطان محمد منادی) که جسد خونین تن فرزندش را در آغوش میکشد دیده میتوانید؟

فریاد مادر، پدر، خواهر، برادر، زن و فرزندش وجدان شما کرسی نشینان بی بدیل را که هنوز هم دعوای گرفتن قدرت را دارید تکان نخواهد داد؟

و یا باز هم سر افگنده در برابر مادران، پدران، خواهران، برادران، زنان و اطفال شان که روزانه فدای حادثات دلخراش شما مسوولین بی کفایت میشوند خواهند بود.

گلهای نو شگفتۀ چون (سلطان محمد منادی) با باد خزان نا خواسته روزانه پر پر شده و از باغ باغستان، گل و گلستان جوانان به دیار رفته گان بی باز گشت میروند و نالهء سوز و درد باز مانده گان شان هفت طبقهء آسمان را میلرزاند اما کرسی نشینان کابل از جا نمی جنبند.

تا کی و چند اشک بریزیم، ناله کنیم، کفن بدوزیم، تابوت بسازیم، گور بکنیم و سوگوار باشیم، کوه ها، تپه ها، بیابان ها رنگین با بیرق شهدا اند.

با چه زبانی قادر خواهیم شد تا به خانواده ها و خانوادۀ منادی تسلیت بگوییم چه پیامی برای زن و فرزندنش خواهیم داشت؟ (منادی) را امروز با تمام آرزو هایش با جفا و ظلم با تن خونبار در خاک سیاه خواباندند و در نهایت امر جز قطره اشکی به عنوان شریک شدن در ماتم شان ارمغانی نداریم.

 

این وطن یک انقلاب میخواهد و بس _ خون ریزی ها بی حساب میخواهد و بس

درخت سبز آرزوی من و تو _ از خون من و تو آب میخواهد و بس

 

 

ملالی افغان

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org