یکشنبه، ۶ می ۲۰۱۲
محمد
یعقوب هادی
سخن بومی و غیر بومی از دهان کسی است که اگر بومی بودن را در جغرافیای کشوری در نظر داریم می بینیم که حتی نام خودش با پسوند غیر بومی یدک شده است. |
مقدمه
انسان با طبیعت مبارزه انگیز خود، همیشه در امور حیاتی و زندگانی پیروزی را در ذهنیت خود می پروراند. مفاهیم مبارزه که در ترکیب کلمات رسیدن به هدف و مغلوب شدن موانع قابل تفسیر و تعبیر میباشد اورا اطمینان موفقیت داده نیات و اراده او را در منصه اجرا میگذارد، از این جهت وقتی هدف معین و مشخص، و موانع قابل درک و تشخیص نباشد مبارزهء از مفهوم خالی و تنها در شکل واژه باقی میماند.
مبارزه یا عمل برای پیروزی یک مفهوم کلی است. اما این مفهوم کلی در موارد مختلف و متفاوت بر پایه قاعده ها و اسلوب های مرتبط به هدف مورد نظر، پیروزی را پیش بینی میکند. مبارزه سیاسی یکی از این موارد است
تفکر مبارزه سیاسی پیامد انگیزه و الهامیست که ما را و جایگاه ما را و آنچه در پیرامون ما و ماحول جایگاه ما میگذرد مورد توجه قرار میدهد. این عطف توجه در باره آنچه واقع شده و آنچه واقع میشود ما را به بازبینی و بازخوانی فرا میخواند که در نتیجه یا با آن می آمیزیم و یا هم بر آن می ستیزیم.
باز بینی و باز خوانی برای ما موقعیت شناسی میکند. در قبال این موقعیت شناسی طرح ها و موضع گیریها عرض وجود میکند. هدف تعین می شود و راه رسیدن به هدف مشخص میگردد.
در کاروان سرنوشت سیاسی که نویسنده همسفر آن است از همین گذرگاه و مسیر در موقعیت کنونی رسیده است. در این موقعیت به عنوان توقف گاه بازنگری و آینده نگری سالهای دراز از آنانی که یک عمر سرنوشت سیاسی ما را سمت و سو داده اند توقع داشته ایم که چشم انداز آنان به گذشته و آینده باید اُفق های قضاوت مشترک را برای سپاهیان آرمانهای حزب بزرگ ما نوید بدهد. اما با دریغ که عدهء از افراد تصادفی در مقام و مسند حزب بزرگ ما به ریش خود ریشخند میزنند و قضاوت های نا بخردانه آنان بیشتر به سود دشمنان اندیشه های دموکراتیک، ترقیخواهانه، عدالتخواهانه، دشمنان مردم و میهن را جرأت میبخشد و با دستان این افراد تصادفی بروی صفوف سیلی میزنند.
موضوع
در این سالهای دراز که از حصار سرنوشت سیاسی ما برای روزنه های الهام بخش توانمندی و حقیقت بینی روز شماری کردیم. با حفظ اینکه باری چند این دریچه های گشوده شد، که تا هنوز به آن امیدواریم، مگر بصورت کل در این سالها شیوه ها و موضعگیریها متفاوت از جانب صلاحیتداران تشکیلاتی در حلقه رهبری حزب بزرگ ما متبارز بوده است.
۱- کسی از گذشته سیاسی خود و آرمانهای حزب در شرایط تاریخی وقت دفاع نموده ولی در شرایط بار آورده سیاست های مسلط جهانی به سمپتی (sympathy) های اتنیکی (ethnic) گرایش پیدا کرده خود و حقیقت خود را میخواهد در این پیوند جستجو کند.
۲- کسی گذشته سیاسی و آرمانهای سیاسی را در رفتار ها و سلیقه های خود مورد حمایت قرار میدهد.
۳- کسانی بکلی خاموش اند و از اشتباه کردن میترسند آنان فرصت ساز نیستند و انتظار فرصت استند که چه وقت سر بالا کنندږ
۴- کسی خود را از خود و از دیگران پنهان ساخته فقط در حلقات اعتمادی خود، سیر و سفر دارد. هر چند نا معلوم، ولی گاهی بی سر و صدا حلقات طرف اعتماد را در برابر کسانی که آنان را حریف خود میداند تحریک میکند.
۵- تنی چند هم هیچ کس به جز خودشان را بر حق نمیدانند این کتگوری مخفیانه و محرمانه در هر مرحله تاریخی خود را قابل چلند ساخته اند.
۶- کسی هم گذشته سیاسی را سرا پا مردود شمرده و از تفکر نا خوانده در وجود خود سخن میگوید. البته که روی موقف و مواضع ۴ کتگوری فوق متناسب با استدلال های مطرح، برای مشترک ساختن قضاوت ها، فضای بحث های تفاهماتی باز و گشوده است و میتوان به توحید فکری و عملی رسید. ولی با کتگوری ۵- ۶ لشکر صفوف هرگز سر آشتی نخواهد داشت.
در روز های نزدیکتر از همین کتگوری ششم شبح صدای آشنا از طریق صفحات فیس بوک بگوش ما رسید. به پیشواز این صدا رفتیم تا مگر صدای حقیقیء آشنای سپاهیان آرمان حزب ما باشد. به آن صدا گوش خواباندیم خواستیم بلند تر بشنویم. او که سالها از جماعت ما پنهان شده بود با قرار مقدمه ای در صفحه فیس بوک از رادیو بی بی سی سر در آورد. که او پاک و مبرا از هر دغدغه است. گویا که او را بشنوید دیگران که زبان شان لال شده، هر حقیقت در گویش اوست.
آرزو از مطلب بر گرفتیم، و به انتظار بیهوده تأسف خوردیم. دریچهء که باز شده بود روزنه نبود. بلنداژ تیر زنی به رخ سپاهیان آرمان حزب ما بود او به گناهان خود پی برده و از غرقاب گناهان برای نجات خود فریاد داشت. او! کسی که دهسال تمام فارغ از رسوبات عقلی به بازی سرنوشت دیگران پرداخته، و اکنون بار دیگر عقل صدر نشینی اش تحریک شده تا برای یک اعتراف دیگر دهسال را برای باز گویی یک مرحله غیر عقلانی دیگر آماده شود.
او که گفت «شرمنده است» بِلا راست گفت. چرا که گذشته از آنچه که خود شرمنده گی دانسته بعد از آنکه مسند قدرت از دست رفت دیگر در جماعت ما هیچگاه حاضر نشد شرمنده است. هیچ وقت یک سخن برای رفع پراگند گی نگفت شرمنده است. از ما برید شرمنده است. به سوالهای ما پاسخ نداد شرمنده است. حتی در حلقه همفکران خودش یک روز سر نجنبانید شرمنده است و در این سلسله شرمنده گی باز هم شرمنده گی که منبر ناگفتنی های خود را رادیوی بی بی سی انتخاب کرد.
مگر ما لشکریان صفوف و سپاهیان آرمان آنچه انجام داده ایم شرمنده نیستیم. ما از تعهد خود سر باز نزدیم. گفته بودیم از میان مردم خود مان استیم و میخواهیم مردم ما سعادتمند باشند. گفته بودیم از همین میهن استیم جانفشانی میکنیم که میهن ما پیشرفته شود. ما به دروازه کسی برای جنگیدن نرفتیم بلکه در کنار مردم سپر دفاع مردم و کشور مان از مداخلات و تجاوزات انسان دشمنان، ترقی ستیزان و عدالت ستیزان داخلی و خارجی بودیم. بگذار آنانی که در آیینه امروز خود را می بینند بر چهره بوقلمونی خود استهزا بیافرینند.
ما شرمنده نیستیم که کسی و شخص غیرعقلانیء در حلقه رهبری ما نفوذ کرده بود. چرا که او خود مسئولیت را پذیرفته و معترف به شرمندگییست که بی استحقاق بالای سرنوشت سیاسی ما حکم رانده است.
ما از مبارزه خود شرمنده نیستیم. ما میدانیم درد های ما به حیث باشندگان سرزمین ما ناشی از جفا هایست که بالای ما روا داشته شده است. ما مردمان میهنی (بومی) کشورخود استیم. دردمندان در دیده، و درددیده های سر زمین خود ما استیم. وقتی آرمان های ما خواست گاهش سرزمین ماست، پس تفکر ما هم میهنی (بومی) است. هرگاه نسخه دردمندان جهان با نسخه درد مندی ما همخوانی دارد، به خاطر آن است که تظلم ستمگران به حق ستمکشان مشترک است. اگر این درد مشترک نسخه های ما را همگون ساخته تفکر «بومی» ما را منتفی نمیسازد. این در حالیست که تفکر پدیده انحصاری نیست و میتواند نسخه همگون را توصیه نماید. سخن بومی و غیر بومی از دهان کسی است که اگر بومی بودن را در جغرافیای کشوری در نظر داریم می بینیم که حتی نام خودش با پسوند غیر بومی یدک شده است.
باری از زبان این قلم گفته شده که تفکر اندیشه زاست. همان زایشی که این صدر نشین گذشته حزب ما آنرا از یک پهلو رد میکند و از پهلوی دیگر تائید میدارد. اما باز هم متکی به اندیشه، دگرگونی های فکری خود را پشت و پهلو نموده از واژه های دموکراتیک، آزادی خواهانه و عدالت طلبانه سخن میزند و فکر میکند که مکتب جدید فکری به گفته خود «بومی» را بنا نهاده است.
مزدک پیرهیکل شده ولی هنوز فکرش نا رسا و «ناجوان» است. میخواهد دست ما را به دموکراسی امریکائی بچسپاند. ما باید به آن چنگ بزنیم. این چنگ (چنگِ چسپیدن و چنگِ نواختن) ارزانی تفکر دگرگون او در آمیزش کهنه و نو (هیکل پیر و فکر نارسا و ناجوان) اوست.
چه باید گفت کسی که خود حزبی را رهبری میکرد که اساسات اورا نمیدانست. منظورم از دوران غیر عقلانی او نیست. منظورم تهمت به لینینی بودن حزبی است که هزاز بار و حتی در سالهای دگرگونی فکری این صدر نشین حزب ما، آن حزب را دموکراتیک قبول کرده بود. هرگاه ما عکس العمل این دگر گونی را در سالهای قدرت مداری این صدر نشین قدیم حزب ما که عکس العمل او مانند نیات عمل او مخفی بوده میدیدیم که ندیدیم اکنون نگاه ما به فرمایشات او میتوانست طور دیگر باشد.
اما در یک مورد، دگر شدن او را البته که دیدیم. او با تغییر سیاست ها همنوائی کرد و از این رهگذر مقام صدر نشینی خود را حفظ نمود و اکنون هم آنرا تائید میکند. مگر از خود خوری شاکی است. اما در این خورش و کرنش گویا دهان او بوی سیر نمیدهد. چرا که او میخواست حزب را از قدرت بیرون بکشد و خود در قدرت درون برود. شاید میخواست معاون رئیس جمهور باشد علایم آن در یگان موسسه ظاهر شده بود. گفته میشد که اگر میخواهید در حرم قدرت باقی بمانید باید از حزب بیرون بروید و با این شیوه میخواستند حزب را از قدرت بیرون بکشند و خود قدرت شوند که باز هم نشدند. نه تنها که نشدند، بیشتر از آن دیگ بی سر پوش قدرت را هم در غندی خیر گذاشتند که هر کس هر چی دلش میخواهد به حق آن انجام بدهد.
با نظر داشت جرم مشهود و اعترافات تو صدر نشین قدیم ح.د.خ.ا.، به اساس فیگور ها و اکت های متظاهر و عوام فریبانه، و با ملاحظه عدم استحقاق برای حکم راندن بالای سرنوشت هزاران تن که با آن معترف استی، با رفتار های نمک ناشناسانه که جز مشخصات و خصایل «بومی» ماست، دیگر در اجتماعات مردم خواهان و میهن دوستان جا نداری.
سپاهیان توانمند آرمان های ح.د.خ.ا.!
برای انسجام نیرومند با دقت بیشتر به پیش میرویم.
هم اندیشان ارزشمند ح.د.خ.ا.!
این اطمینان وجود دارد که وحدت شما قلــدر شکن است.
وحدتخواهان گرانمایه!
یقین وجود دارد که تفکر شما در نتیجه آخرین تدابیر جمع آمد های رفقای ما سازواره حیات خود را اعلام خواهد نمود .
پیروزی نزدیک است!
محمد یعقوب هادی
* * *
مزدک: حزب دموکراتیک خلق افغانستان، دموکراتیک نبود
* * *
پیرامون گفته های فرید احمد مزدک
* * *
به پرسش های هموطنان ما در بیسبوک
در رابطه به فاجعه ی سقوط دولت جمهوری افغانستان و حوادث سال ۱۹۹۲
(«اصالت» در قبال مطالب منتشره در دیدگاه ها هيچ مسووليتي ندارد و با احترام به آزادي بیان و دموکراسي نميخواهد سانسور نمايد و دست رد به سينه نويسنده گان بزند)