شیرین نظیری
شیرین نظیری نویسنده، پژوهشگر و مدافع حقوق زنان، يکی از چهره های سرشناس و پیش گام در نهضت زنان افغانستان است. او از همان اوان نوجوانی عشق سرشاری که به میهن و هم میهنانش داشت به فعالیت های اجتماعی و فرهنگی بویژه در راستای حقوق زنان پرداخته و سرنوشت خود را با سرنوشت ملیون ها زن ستمدیده کشور گره زده و تا این دم به تعهد خود وفادار مانده است. او در تحت هر شرایط در بهترين و سخت ترين دوران زنده گي در قبال روشنگري زنان لحظه ای فرو گذاشت نكرده و با موفقيت و اعتماد گام هاي متين و استوار برداشته است.
بانو نظیری دوره های مکتب را در استان (ولایت) کندز به پایان رسانده و سپس در دانشکده (پوهنځۍ) اقتصاد و دانشکده (پوهنځۍ) روابط اقتصاد بین المللی تا درجه ماستری درس خوانده است. ایشان افزون بر مقاله های علمی و پژوهشی، صاحب چندین اثر فرهنگی و تاریخی نیز می باشند. همه نوشته های بانو نظیری در حوزه زنان، در مجلات و سایت های اینترنتی درون مرزی و بیرون مرزی اقبال چاپ یافته است.
پرسش: از چه زمانی فعالیت های تان را آغاز کردید و در چه بخش های بوده است؟
پاسخ: در دوره های مکتب، ما سه خواهر با هم به مکتب می رفتیم و هر صبح زنان همسایه را که بسیار جوان بودند انتظار در عقب در های شان می دیدیم. ایشان پس از سلام و نیمه تبسم با ما خداحافظی می کردند و ما هم به راه خود ادامه می دادیم.
در یکی از روز ها، این حاضری منظم بانوان همسایه را خواهر کوچکم به مادرم حکایت کرد. مادرم گفت:
این بانوان جوان مانند شما حق داشتند که مکتب بروند و درس بخوانند، با تاسف که بدبختی های خانوادگی و رسم و رواج های کهنه و فرسوده این حق را از ایشان گرفت. سپس مادرم در باره هریک شان به تفصیل صحبت کرد و هر سه ما را سخت در تحت تاثیر قرار داد. همین که صحبت مادرم تمام شد من به مادرم قول دادم که برای شان درس میدهم و باسواد شان می سازم. کارم را به صورت انفرادی از همان لحظه که دانش آموز صنف هفتم بودم آغاز کردم. همچنین در همین دوره، جراید دیواری مکتب خود را تحت عنوان طلوع آماده میکردم و در آن راجع به دانش آموزان ممتاز، بانوان آواز خوان و زنان پیشتاز جامعه خود می نوشتم. در برنامه هاى فرهنگى و هنرى مکتب هم سهم فعال می گرفتم.
پرسش: از شما هشت کتاب و مقاله های زیادی به چاپ رسیده است. در مورد کتاب های تان و این که چه وقت این کتاب ها را نوشته اید معلومات بدهید؟
پاسخ: پس از سرنگونی رژیم سیاه "امارت اسلامی طالبان"، سفری به افغانستان داشتم. در آنجا نو جوانان و جوانان را پس از جنگها، ویران گری ها، دربدری ها، فشار "طالب ها"؛ خیلی نگران و افسرده دیدم. زیرا "طالبان" اجیر در مدت پنج سال حکومت خودکامه شان، اعمال سخت تکان دهنده، سنگین و ننگینی را بالای مردم بویژه زنان و جوانان رنج دیده افغانستان با فشار زیاد تحمیل کرده بودند. از اعدام و سربریدن ها در محضر عام گرفته، تا ستم و شکنجه و باج گیری به نا حق از مردم بیگناه، اعمال بی شرمانه تبعیض و تعصب زبانی و مذهبی، غارت و ویرانی بیشترین ذخایر و آثار فرهنگی، برهم زدن نظام تعلیمی، تحصیلی و تحمیل هزاران مشکل دیگر که حاصل آنهمه ناروایی ها و بی نظمی ها، منجر به نابودی و قتل هزاران انسان بی گناه، بی خانمانی و مهاجر شدن هزاران خانواده، گسترش جهل و بیسوادی،فقر و بیکاری، ویرانی آثار گرانبهای باستانی "تندیس های بامیان"، پس ماندگی فرهنگی و تاریخی و هزاران مشکل دیگر که کشور را از بنیاد ویران کرد.
افغانستان زمانی از لحاظ فرهنگی و ادبی، با داشتن دانشمندان و فضلا جايگاه ويژه ای را نه تنها در سطح منطقه، بلکه در سطح جهان داشت. ولی در زمان حاکمیت "امارت اسلامی طالب ها" فعالیت های فرهنگی در سطح کشور خیلی ناچیز و گفته میتوانم که نابود شد. فرهنگ کتاب خوانی کمرنگ چه که حتا از میان رفت. تلویزیون ها، رادیو ها و تیپ ریکارد ها همه بدار آویخته شدند...
از آن جایکه کتاب و کتابخوانی نقش محوری را در تکامل افراد در یک جامعه دارد و کتاب و کتابخوانی است که جهل و تاریکی ها را می زداید، انسان و جامعه را بسوی روشنایی پیشرفت و ترقی سوق میدهد به همین آرمان در گام نخست سه اثر فرهنگی تحت عناوین «عجایب هفت گانه جهان باستان»، «عجایب هفت گانه جهان در سده های میانه» و «عجایب هفت گانه جهان نو» را برای جوانان و نو جوانان نوشتم. تا ذهن نسل جوان کشورم را که سال ها در تحت جنگ و حوادث ناگوار سرگردان بودند منسجم بسازم و ایشان را کتاب خوان نمایم. بنا بر همین دلیل، در نشر و چاپ این سه کتاب از قیمتی ترین کاغذ و رنگ های متنوع استفاده نمودم. تا نسل جوان میهنم کتاب خوان شده کسب علم نمایند و تمامِ قضایای جامعه شان را با چشمان باز نگریسته و به آنها برخورد سالم داشته باشند.
"عامل دومي نوشتن این سه کتاب، نابودی تندیس های باستانی در بامیان بدست "طالبان" بی فرهنگ بود. این عمل جاهلانه سخت مرا متاثر ساخت و داغ بر دلم گذاشت. تا هنگام مرگ نمیتوانم آن خیانت ملی را فراموش کنم."
تاریخ نگاران ما درگذشته ها و هم اکنون زنان یعنی نیم پیکر جامعه را همیشه در حاشیه مسایل سیاسی ضمنی نام برده اند و یا هم به صورت بسیار فشرده از سراینده گانِ که به لایه های فرا دست جامعه وابستگی داشته اند و از امیران و شاه دختان و یا به گونه ي با قشر اشراف، بزرگان با نفوذ و ثروتمندان وابسته بودند، نام برده و کارنامه ها و شناسنامه هایشان را تا زمانه ما رسانده اند.
در حالی که شاید صد ها زن نامدار و شناخته شده، در دوران این بانوان صدر نشین نیز می زیسته اند؛ اما هیچ گاهی نامی از آن ها برده نشده و در هیچ اثری تاریخی هم ثبت نگردیده و با درگذشت شان، نام و نشان هم محو و نابود گردیده است.
بنابر همین دلیل من کتاب های "ستاره های سرزمین من" و "حقوق زن در گذر تاریخ" را یعنی "کتاب تاریخ زن، برای زن و به وسیله زن نگاشتم." این کتاب دارای ۲۰ بخش و ۱۲۳۵ رویه می باشد.
کتاب بعدی "ستاره های سرزمین من" نام دارد. این کتاب دارای ۱۰ بخش، ۶۰۷ رویه و حدودی ۱۵۰ بانو به معرفی گرفته شده است.
باید متذکر شد؛ بانوان نخبه، موفق و سرشناس که از این اثر بازمانده اند متاثر نباشند. با نویسنده خود شان تماس حاصل نمایند تا در جلد دوم کتاب "ستاره های سرزمین من" که همین اکنون در زیر دست دارم، گنجانیده شوند. این کتاب مانند کتاب "گینس" نا تمام خواهد بود. آرزومندم که کارنامه های زنان زمانه ما، میراثِ اثرگذار برای آینده گان باشد و در هر زمانِ بانویی پیشگام شود و به ادامه این کتاب، کتاب های ستاره های زمان خود را بنویسد و با چنین گامی نام های آن فرشته گان صلح و زیبایی و عملکردهای مثمر و ارزشمند آنان را ثبت اوراق تاریخ زنان افغانستان نمایند.
کتاب بعدی را که برای شما معرفی می دارم "گنجینه های فرهنگی افغانستان" نام دارد. چرا این اثر رانگاشتم خدمت تان عرض میدارم این که: زبان مادری من فارسی دری/پارسی است و من عاشق زبان مادری خود هستم. ادبیات غنی این زبان را دوست دارم. با همین زبان زاده و بالیده شدم. با همین زبان به سخن زدن، راه رفتن آغاز کردم، آب و نان خواستم، بخاطر آغوش گرم مادرم گریستم گاهی هم خندیدم، درس خواندم، اندیشه هایم را یافتم و به همین زبان نوشتم، ویرایش کردم و از حق خود و حق زنان کشورم دفاع نمودم ....
زبان مادری من هویت، تاریخ و هستی من است. برای پاسداری، برای زنده ماندن و حفظ زبان مادریم اقدام به نوشتن چنین کتاب نمودم، داشته های فرهنگی زبان مادری خود را درج اش نمودم، آنرا امانت به نسل جوان و بالنده کشورم میگذارم تا جوانان عزیزی به مرور آنرا تکمیل و مانند مردمک چشم از آن حفاظت نمایند و این میراث را نسل به نسل انتقال دهند.
دو کتاب دیگر هم آماده چاپ دارم. ممکن نام های شان تغییر نماید. هر زمانی که به زیور چاپ آراسته شد در باره آنها بحث جداگانه ای خواهیم داشت. جزء بعدی پرسش تان؛ "همه ای کتاب ها طی سال های ۱۹۹۹ – ۲۰۱۵ نوشته شده اند"
پرسش: شما خارج از افغانستان بسر می برید چقدر فضای بیرون از کشور برای نویسندگی مساعد است چقدر بالای فعالیت های زنان تاثیر گذار بوده است؟
تجربه زیست در جوامعی که دارای آزادی بیشتر است خواه ناخواه تاثیر خود را روی آثار نویسندگان که در آن کشور زندگی دارند، می گذارد. آشنایی با جامعه اروپا و امریکا و پرسش های جدیدی که در ذهن نویسنده ایجاد می شود به صورت طبیعی دریچه های به تحول فرهنگی می گشاید. از جمله نوعی جست و جوی خود، توجه به نیازهای جنسی، و توانایی های زنانه است. یکی از ویژگی برجسته آثار بسیاری از زنان مهاجر، همانا برخورد با مساله جنسیتی، حقوق و روابط نابرابر با مردان و نیز کشف هویت مستقل زنانه است.
اگرچه نویسندگان در خارج از کشور در بستر فرهنگی متفاوت با فضای افغانستان زندگی می کنند. اما دامنه موجی که از بحرانهای ناشی از جنگ ها و رژیم پسا "طالبانی" زنان را علی رغم موانع محدود کننده، به صحنه اجتماع کشاند، به بستان شعر و ادب نیز رساند.
مهاجرت، رهایی از فشار های عرفی و باورهای سنتی، رهایی از سانسور دولتی تاثیر بیچون و چرای خود را بر آثار زنان نویسنده در خارج از کشور گذاشته است. در آثار زنان داستان نگار خارج از کشور، نشانههای زندگی در فرهنگ کشور میزبان دیده می شود.شاید به این دلیل که زن نویسنده در فرهنگ جامعه میزبان که بیشتر مدافع حقوق و به رسمیت شناختن هویت او است احساس نزدیکی و امنیت بیشتری می کند.
پرسش: وضعیت زنان افغانستان را در مسایل اجتماعی در خارج از کشور چگونه بررسی می کنید. زنان چه فعالیت های موثری در زمینه داشته اند؟
در مورد حضور زنان در مسایل اجتماعی دید و یا چشم انداز هر انسان و هر خانواده نظر به اندیشه شان متفاوت است. بگونه نمونه در تفکر فمنیستی، زن بدون هیچ گونه قید و شرطی حق حضور در بخشهای مختلف اجتماعی را دارد و در مقابل در تفکر بنیادگرایی در برخی جوامع این حق محدود و حتا در شرایطی "مانند رژیم طالبان" سلب می گردد.
دو عامل مهم و تعیین کننده دوران نوین برای زنان افغانستان، یکی فراهم شدن امکان تحصیل و دیگری دشواری های اقتصادی باعث شده که زنان در امور اجتماعی سهم فعال تر بگیرند. اشتغال در بیرون از منزل به زنان كمك کرده تا از تخصص و کسب دانش خود بهره ببرند و اين مساله در امنيت رواني و احساس كارآمدي شان اثرگذار بوده است .
به همه ثابت شده که زن افغان یک مادر مهربان و یک همسر بسیار خوب است. در کنار این دو مسوولیت بزرگ زنان برای توانمند شدن خود در خارج کشور، زبان کشور میزبان را می آموزند، درس می خوانند، برای امرار معیشت خانواده کار می کنند، گواهنامه رانندگی می گیرند. در برنامه های معرفی افغانستان از لحاظ کلتوری و فرهنگی در مکاتب سهیم می شوند، در روزهای ملی و بین المللی جلسات و مارش های خیابانی راه اندازی می کنند، نشست های ادبی، نمایشگاه های نقاشی، صنایع دستی و کورس زبان پارسی دری برای کودکان برگزار می کنند، کار های دسته جمعی برای جمع آوری البسه و ضروریات اولیه همراه با کمک های مادی برای زنان در داخل کشور آماده می کنند، برنامه های صحی درمورد صحت و سلامتی افراد مسن در ارتباط به تغذی سالم، بیماری شکر (دیابت)، فشار خون بلند، ارتروز (نرمی استخوانها)، دوره نقاهت (مونوپوز)، افسردگی و برخی از ورزش های دیگر ضرورت کهنسالان، جلسات آموزشی با نهادهای کشور میزبان درمورد رفع بحران های خانواده گی در ارتباط به کشمکش ها در برابر اختلاط فرهنگی و اجتماعی و دهها مساله مهم و حیاتی دیگر را سازماندهی می کنند.
نا گفته نباید گذاشت که زنان آزاده ی میهنم در سال های پسین در بخش سیاسی هم خوب و برازنده درخشیدند. مریم منصف ۳۰ ساله به عنوان وزیر "نهادهای دموکراتیک" در کابینه کانادا و نسیمه رزمیار نخستین دوشیزه افغان از حزب سوسیال دموکرات فنلند از شهر هلسنگی در نتیجه رقابت آزاد و دموکراتیک در انتخابات پارلمانی فنلند راه یافت. همه ای دستاورد های زنان از یک کشور جنگ زده ای مانند افغانستان، در خارج کشور قابل مباهات است.
پرسش: شما کسی هستید که برای حقوق زنان مبارزه کردید و می کنید چالش های جدی سد راه تان چه بوده است؟
همین گونه که در طی ۱۵ سال پسین با حکومت اسلامی افغانستان بیش از چهل کشور در برابر طالبان "ساخت خودشان" به اصطلاح می جنگند. در زمان جمهوریت دموکراتیک همین چهل کشور با ۱۵ تنظیم در برابر حکومت و یگانه حامی او "شوروی سابق" می جنگیدند. به وسیله این چهل کشور فضای سرزمینم جنگی، پر از دود و باروت، آواز خشمگین راکت های گلبدین و جویبار خون بود.
نشر شب نامه ها از سوی دشمنان این خاک، کشتن آموزگاران مکاتب، دانشجویان، دکتران، کارمندان و آموزگاران کورس های سواد آموزی در دستور روزشان قرار داشت. اما با آن همه فشار اجانب؛ دولت توجه خاص و محوری به حقوق زنان در تمام تصمیم گیریها و سیاستگذاری های کلان خود داشت. برابری جنسیتی پیش شرط تحقق دموکراسی، توسعه پایدار و دستیابی به جامعه ای سالم انسانی و عاری از خشونت، فقر، بی عدالتی و آزادی های فردی بود. آواز زنان در سیستم عدلی و قضایی کشور شنیده می شد، فساد در دستگاه دولت وجود نداشت و اگر هم در شهرستان های دور وجود داشت بسیار ناچیز و کمرنگ بود.
چالش های جدی فرا روی من برای مبارزه حقوق زنان مانند امروز در گام نخست نا امنی بود. من فقط توانسته بودم که تنها کار با زنان را در شهرهای بزرگ و شهرستان ها انجام بدهم با وجود پا فشاری زیاد هیچ گاهی موفق نشدم که بانوان را در روستا های دور افتاده ملاقات نمایم. جائیکه بانوان در تحت سخت ترین آزار و اذیت قرار دارند، مانند مال بفروش میرسد، مثل برده و کنیز از ایشان کار کشیده می شود. از رادیو و تلویزیون خبری نیست. زنان که حتا از تصاویر آقایان در تلویزیون رو می پوشند و با حق و حقوق کاملاً بیگانه هستند و همه ناهنجاری ها را حق خود می دانند.
مشکل عمده من در سفر به استان ها (ولایت ها) نارسایی ترانسپورت بود. جهت کار تبلیغی، تنویری و ترویجی با زنان در استان های (ولایت های) کشور فقط، پلان یک هفته یی می داشتم. اما بارها و بارها تا دو، سه هفته، در میدان های هوایی گرسنه و تشنه منتظر هلیکوپترها می ماندم. هلیکوپترها طبق پلان منظم می رسیدند. اما نخست باید جنازه ها و زخمی ها منتقل می شدند. من روز ها به میدان می آمدم و موفق به پرواز نمیشدم. بعضی وقت ها از محل سکونت تا میدان هوایی "هرات" امنیت نبود و ما را به وسیله زره پوش تا میدان هوایی می رساندند. بدست آوردن زره پوش در شرایط جنگی آنوقت کار ساده ای نبود.
در استان (ولایت) لغمان جائیکه پسان ها حنیفه صافی رییس اداره امور زنان لغمان و ناجیه صدیقی سرپرست امور زنان لغمان شهید شدند. بالای من هم شلیک کردند. خوشبختانه که مرمی ها به من اصابت نکرد و جان سالم بدر بردم. زیرا هنوز نشان شان قوی نشده بود و دست های شان میلرزید که مبادا بدست نیروهای امنیتی گرفتار شوند. از سفرهای متواترم در سرتاسر کشور تجارب غنی می آموختم و هر بار که از سفر بر می گشتم یک رهنمود تازه جهت کار در میان اقشار مختلف زنان می نوشتم. ده ها رهنمود درباره اشکال و شیوه های کار در میان زنان خانه، دهقان زنان، کارگر زنان، زنان کارمند، دانش آموز، دانش جو و . . . نوشتم و در همه شورا های زنان گسیل داشتم. "ممکن کاپی های آن به نزد بانو ثریا پرلیکا موجود باشد."
نا گفته نباید گذاشت سنت های دست و پا گیر، تعصب دینی و مذهبی، همیشه سد مبارزه ام بوده اند.
"خاطره های شور و شیرین زیاد از سفرهایم دارم. اگر صحت و عمرم مجال داد آنرا برایتان خواهم نوشت."
پرسش: برای آینده چی برنامه های دارید اگر شرایط مساعد شود بر می گردید به کشور و اهداف تان برای آینده چیست؟
پاسخ: بسیار آرزو دارم تا در شهرک های که زنان زیاد تر مورد اذیت و آزار قرار می گیرند. یک اتاقک کوچکی داشته باشم و سالانه چندین بار به آنجا سرِ بزنم. درد دل ها و چالش های زنان را از نزدیک بشنوم و برای کم رنگ نمودن و نابودی آن، راه ها و شیوه های جدیدی را جستجو کنم. آواز زن برای زن باشم، تا از این مسیر بتوانم مرحمی برای دردهای درمان نشدۀ زنان کشورم گردم.
در باره جز دوم پرسش تان باید بگویم که جسم من در خارج است. روان من در هر لحظه به داخل کشورم است. در هر دو سال یک بار به افغانستان سفر می کنم .از کابل تا شیرخان بندر و از شیرخان بندر تا سر پل گردش می کنم و زنان زیادی را ملاقات می کنم. در مکتبهای که درس خوانده ام می روم. با دانش آموزان و آموزگاران دیدار می کنم. هر زمانی که بانوان بشنوند که من در شهرِ شان رسیده ام بلا وقفه به دیدنم می آیند و این آمدن و رفتن شان بار ها ادامه پیدا می کند. تا زمانی که یکدیگر را به آغوش بکشیم و مانند فصل بهار بباریم و از همدیگر جدا شویم.
هر زمانی که جنگ قطع شود، نخستین فردی مهاجر من خواهم بود که به کشور زیبایم برگردم. "بهشت" من افغانستان است. هیچ جای دنیا را به میهنم برابر نمیکنم"
پرسش: چی گفتنی دارید برای بانوانِ که تازه به فعالیت شروع کردند و در داخل کشور فعالیت دارند؟
به بانوان جوان عزیز می گویم: تاریخ ها، دین ها، باور ها و نوشته ها برای بی ارزش بودن و بد نشان دادن زن از همان آغاز کوشیدند و بهترین دلیل شان همانا افسانه ی پیدایش زن از قبرغه ی مرد است و هم فریب دادن «آدم» به دست «حوا» که سبب راندن آنها و همه ي آدمیان از بهشت گردید. مگر هیچ کس نگفت که در این افسانه اگر «آدم» به جای فرمان خداوند به «حوا» گوش داد؛ پس گنهکار خودش می باشد.
بنا بر این برای دوشیزه گان جوان جسور و پر انرژی پیشنهاد می نمایم که آنها باید به ارزش خود باور داشته باشند و به شخصیت خود احترام قایل شوند، به زن بودن خود ببالند و خود آگاهی، خودباوری و اعتماد سازی شان را ارتقا بخشند. هیچ گاهی خود را دست نگر یک مرد نسازند. در جامعه حضور پررنگ داشته و به عنوان عضو فعال جامعه نقش بازی کنند.
نخستین سلاح سرکوب زن ستیزان؛ فراگیری تحصیلات عالی زنان است. اگر زنان جهت ادامه تحصیل مشکل اقتصادی دارند این دوره ها را در دانشکده های شبانه به پایان برسانند. "البته با در نظرداشت وضع امنیتی و ترانسپورت شریکی" سطح بلند آگاهی علمی و تخصصی بانوان عزیز ما، مانند قله شامخ کوه هندوکش است. که هیچ طوفانی نمیتواند این تکیه گاه و سرمایه با ارزش معنوی شان را از جایش تکان دهد. درس و دانش کلید پیشرفت زنان جهت حضور پر رنگ شان در بخش های مهم اجتماعی و اقتصادی است. همچنین زنان مطالعه شب هنگام را پس از روز طولانی فراموش نکنند. به تبصره ها و گفتمان های رسانه ای گوش فرا دهند. در سمینارها و جلسات اشتراک و سهم فعال بگیرند.
زنان باید جسارت داشته باشند از خطر ترس نداشته باشند، به مبارزه خود ادامه دهند. آهسته و سنجیده به جلو بروند تا به قله های پیروزی برسند. از سخنان مایوس کننده و موفق نشدن آنی نا امید نباشند. همیشه حواس شان برای شنیدن و قدم های شان برای در اجرا درآوردن آرمان شان آماده باشد. از محدودیتهای ساخته شده ناپسند و غیر عقلانی بیرون شوند، سنت ها را مدرنیزه نمایید، از حسادت و تنگ نظری پرهیز کنند، همدیگر پذیر باشند، کنار هم زیستن را بیاموزند، منسجم شوند و برای برابری تامین حقوق زنان پیکار بی امان نمایند. در این صورت موفقیت از آن شان خواهد بود.
http://voiceofwomenafg.blogspot.com/
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat