پنجشنبه، ۴ اگست ۲۰۱۶
کبیــر فـقـیــری
«فقر اجتماع»
فقر اجتماع در آنجا فریاد دارد که پرچم امپریالیزم در اهتزاز است
«تولید سرمایه داری نمی تواند توسعه پیدا کند مگر با افت و خیز – دو قدم به پیش و یک قدم (گاهی دو قدم) به پس. همانطور که گفته ایم، تولید سرمایه داری، تولید برای فروش است، تولید کالاها برای بازار. تولید توسط سرمایه داران منفرد اداره می شود، هر یک به اتّکاى خودش تولید می کند و هیچ کدامشان نمیتواند دقیقاً بگوید که بازار چه نوع و چه مقدار از کالاها را طلب خواهد کرد. تولید الابختکی به پیش بُرده میشود و ادامه پیدا میکند؛ مشغلۀ هر تولید کننده فقط این است که از دیگران جلو بیفتد. بنابر این، بطور کاملاً طبیعی، ممکن است کمیّت کالاهای تولید شده با تقاضای بازار خوانایی نداشته باشد. این احتمال وقتی که بازار عظیم ناگهان به قلمروهای وسیع و نامکشوف جدید گسترش می یابد، بنحوی استثنایی زیاد میشود. این دقیقاً وضعیتی بود که چندی پیش در آغاز «رشد رعدآسای» صنعتی تجربه کردیم. سرمایه داران تمام اروپا پنجه هایشان را به سوی آن قسمت جهان که صدها میلیون مردم در آن سکنی دارند، به سوی آسیا، که تا همین اواخر از آن فقط هند و بخش کوچکی از مناطق ساحلی ارتباط نزدیکی با بازار جهانی داشتند، دراز کردند. راهآهن ماورای خزر «افتتاح» آسیای مرکزی برای سرمایه داران را آغاز کرد؛ «راه آهن عظیم سیبری» (عظیم، نه فقط بخاطر درازایش، بلکه بخاطر غارت نامحدود خزانه توسط پیمانکاران و استثمار نامحدود کارگرانی که آن را ساختند) سیبری را افتتاح کرد. جاپان تحولش به یک کشور صنعتی را شروع کرد، و کوشید تا شکافی برای عبور از دیوار چین ایجاد کند، تا راه را برای سهم بردن از خوراک لذیذی باز کند که سرمایه داران انگلیس، آلمان، فرانسه، روسیه و حتی ایتالیا بیدرنگ به نیش کشیده بودند. احداث خطوط راهآهن عظیم، گسترش بازار جهانی، و رشد تجارت، همگی محرّک یک تجدید حیات غیرمنتظرۀ صنعت، افزایش بنگاههای اقتصادی جدید، شکار بی امان بازارهای کالا، شکار سود، بی ضمانت و پشتوانه شدن شرکتهای جدید، و جذب تودههای سرمایۀ تازه به صنعت، که بعضاً از پس اندازهای کوچک سرمایه داران کوچک تشکیل میشد. تعجب ندارد که این شکار جهانی افسار گسیخته در پی بازارهای جدید و ناشناخته به سقوطی متلاشی کننده انجامید.
برای رسیدن به فهمی روشن از ماهیّت این شکار بازار و سود، باید به یاد بیاوریم که چه غولهایی در آن شرکت داشتند. وقتی از «بنگاههای اقتصادی جُدا از هم» و «سرمایه داران منفرد» صحبت می کنیم، گاهی از یاد می بریم که این عبارات، اگر معانی حقیقی کلمات مورد نظر باشند، نادقیق هستند. در واقعیت، تنها کسب سود به صورت انفرادی باقی مانده ولی خود تولید اجتماعی شده است. سقوطها و ورشکستگیهای عظیم ممکن و اجتناب ناپذیر شده اند، تنها به این دلیل که نیروهای مولّد پرقدرت اجتماعی تحت فرمانِ دار و دستهاى از افراد ثروتمند قرار گرفتهاند که تنها مشغله شان سود بردن است.»
(درسهای بحران ـ ولادیمیر ایلیچ لنین)
بحران های که سرچشمه های دیرینه دارند، امروز مانند مریضی سرطانی رشد کرده است که نه تنها زندگی اقتصادی، سیاسی و فرهنګی را نابود ساخته بلکه ارزش های ساختمان حیاتی اجتماعی را نابود ساخته. همین طور نیست؟ امروز بزرګترین بحران فقر اجتماع است. انسان به شکل ابزار در شهرستان خریداری میشود و مانند مواد خام و پخته به مصرف میرسد. دسپلین در قوانین امپریالیزم وجود ندارد، چون «خود» نابود ګر دسپلین است. بزرګترین ابتکارات سرمایه داری این است، که ریشه های زهرآکَین خود را در اجتماع انسانی رشد دهد و توده ها را مجبور به «غلامی» خود سازد. در افغانستان، ایران و بعضی کشور های که تاثیرات عمیق خود را امپریالیزم دارد از طریق توده ها رشد یافته تا به نابودی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کَردیده است. سیاست ایشان در افغانستان و ایران فرق دارد در یک دست اش مذهب است در دست دیګر اش تجارت آزاد، «در حقیقت استثمار توده ها توسط خود توده ها این همچنان برای امپریالیزم (تجارت آزاد) است». آیا همین طور نیست؟ کوبیدن اسلامیستها به شکل خام و پخته برای یک هدف به کار نمی روند؟ به طور مثال: داعش چیست؟ آیا مواد خام پخته شده نیست؟ یا به عبارت دیګر گروههای بنیادگرای اسلامی که در سابق توسط امپریالیزم ایجاد ګردیده بودند و در مقابل (دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان) می جنگیدند، مواد خام و پخته شده توسط افکار امپریالیستی نبود؟ آیا سازمانها و گروههای کنونی که ایجاد کَردیده اند و اکثریت ایشان مواد خام بخاطر استفاده به اهداف خودشان که ریشه های زهرآکَین خود را محکم ساخته اند، در داخل جامعه نیست ؟ آیا یک کشور که غرق در بحران ها باشد میتواند خدماتی داشته باشد به آینده؟ گروهها و سازمانهای ایجاد شده از کجا تقویه میشوند و برای چی تقویه میشوند؟ بخاطر آبادی کشور و رشد توده ها؟ یا بخاطر نابودی حلقه ی اساسی اجتماعی، اقتصادی، فرهنګی و سیاسی؟ این حقیقت نیست؟ کشوری که دارای بحرانهای عظیم باشد به یک دولت دموکراتیک که بر اساس سرنوشت ساز باشد ضرورت دارد یا زیر قوانین پراکَنده ی سیاسون امپریالیستی اداره شود؟ آیا امروز به "دولت اسلامی" افغانستان یک دولت کَفته میشود؟ یا یک باند مافیایی؟ وقتیکه یک دولت امنیت خود را تامین کرده نمی تواند چطور میتواند خدمات عظیم را دارا باشد در روند ساختمان اجتماع، فرهنګ، اقتصاد و غیره؟. ما بر اساس درسهای که داریم از بحران ها تحلیل و تجزیه مینماییم و چهره سیاه امپریالیزم را روشن میسازیم. آنهایی که چشم پوشی از حقیقت ریشه های زهرآکَین این نظامی ګران مرتجع ظلم و سرمایه می کنند این را به صراحت کَفته میتوانم که دشمنان اصلی اجتماعی توده ها هستند. فقر اجتماع در آنجا فریاد دارد که پرچم امپریالیزم در اهتزاز است.
(«اصالت» در قبال مطالب منتشره در دیدگاه ها هيچ مسووليتي ندارد و با احترام به آزادي بیان و دموکراسي
نميخواهد سانسور نمايد و دست رد به سينه نويسنده گان بزند)