در هر حرفه ای که هستید نه اجازه دهید که به بد بینی های بی حاصل آلوده شوید و نه بگذارید که بعضی لحظات تاسف بار که برای هر ملتی پیش می آید شما را به یاس و نا امیدی بکشاند. همچنان که پیش می روید، بپرسید - من برای کشورم چه کرده ام؟ و این پرسش را آنقدر ادامه بدهید تا به این احساس شادی بخش وهیجان انگیز برسید که شاید سهم کوچکی در پیشرفت و اعتلای پیشرفت داشته اید .اما هر پاسخی که زنده گی به تلاش هایمان بدهد یا ندهد،هنگامی که به پایان تلاش هایمان نزدیک می شویم هر کداممان باید حق آن را داشته باشیم که با صدای بلند بگوئیم: من آنچه را که در توان داشته ام انجام داده ام. (لوئی پاستور)
من اگر عزم کنم
تو اگر عزم کنی
ما اگر با هم عهدی ببندیم
ره به سرمنزل خورشید میرسانیم
بیا تا از منم ها ما بسازیـم
بیا از قطره ها دریا بسازیـم
طلسم یاس در دل ها بشکانیم
امیدی در دل فردا بسازیـم.
بگذار دستهایمان را به هم گره کنیم، دستی به وسعت هستی بسازیم و زنده گی را با مبارزه اصولی و رفیقانه به سرمنزل مقصود رهنمون گردیم. ما قصد کرده ایم تا در این مسیر همه وطنپرستان واقعی را نیز به یاری بخوانیم، با هم پیمان متحدانه ببندیم، هر لحظه دستانمان را در دستِ دیگر ببینیم و سوار بر موج حضور، اوج سربلندی و رستگاری و خدمت را تجربه کنیم. و میدانیم قطعاً پیمودن این راه با یاری و همراهی شما زیباتر و موثر تر و سرانجام به پیروزی و بهروزی منجر می گردد. چه نیکو، پرکیفیت و لذت بخش است که هریک از ما سهمی در این راه داشته باشیم و آزادی و آزاده گی را به مردم ستمدیده هدیه بدهیم. ویلسون می گوید: «هدف ما برقراری اصول صلح و عدالت و مقابله با خودخواهی و قدرت های زورمدار و برقراری شرایطی است که مردم آزاد باشند و از یک اقتدار و اختیار برخوردار باشند . . . چنین شرایطی نیازمند اقدامات جدی است».
در یك مبارزۀ موفق می بایست همواره اندیشه ی از خود گذشتن و ایثار كردن جاری باشد ولی در قبال كارهایمان نباید انتظار قدردانی و سپاسگزاری از دیگران را داشته باشیم. و اگر اندیشه ما لذت بردن از كمك به دیگران باشد، دیگر به دنبال لذت تشكر و قدردانی نمی رویم و بدانیم كه در این عالم چیزی محو و نابود نمی شود چرا كه اگر امروز شما خدمتی به دیگران انجام دهید، در زمانی دیگر این محبت به بهترین شكل به شما برمی گردد.
آری انسان، حزب و سازمان - خشن و خشونت طلب نمی تواند نرمی و مدارا و محبت و آزادی را به ارمغان بیاورد، کسی که با سلاح می آید، سلاح و بکارگیری از آن را کنار نخواهد گذاشت، سابقه جنبش های مسلحانه و خشونت طلب در سراسر جهان نیز چنین می باشد.
کدام جنبش انقلابی و آزادیخواه و حتی استقلال طلبانه در جهان با مبارزه مسلحانه بر سر کار آمده و آزادی، مردم سالاری و جامعه نوین و فارغ از استثمار را به ارمغان آورده است؟
آیا احزاب و تنظیم های بنیادگرای که برای مبارزه، سلاح و خشونت را بکار گرفتند و میگرند، در درون مناسبات و تشکیلات خودشان به آزادی و دگر اندیشی پایبند ماندند؟
آیا اختلافات سیاسی و بر سر تقسیم چور و چپاول و دارایی ملی و اموال غارت برده مردم با خود و در داخل تشکیلات شان با دشنام و بدگویی و در گیری و خشونت های نظامی و زبانی مواجه نشده و به خشونت متوصل نشده اند؟ بنابر این اگر به راه حل های خشونت طلبانه و مسلحانه به مثابه استراتژی و فرهنگ مبارزاتی نگاه کنیم که تاثیر باز دارنده اساسی در روند و پیدایش و پیشرفت ترقی خواهانه داشته است می توانیم به ضرورت باز خوانی و نقد خشونت سیاسی پی ببریم.
شیوه خشونت در یک قرن اخیر به ویژه در چند دهه گذشته از یکطرف همیشه بطور مستقیم و غیر مستقیم به کمک استبداد آمده و از طرف دیگر توسل به خشونت و عملیات مسلحانه و تروریستی مانعی برای پیشرفت و تقویت روشنفکرانه و دموکراتیک بوده است.
وین دایر میگوید: روزهای عمرما، ذخایر گرانبهای زنده گی ما هستند. لحظات بین رویدادهای شیرین و دلپذیر، به اندازه همین رویدادها ارزش زیست و لذت بردن را دارند. مقام جادویی زمان حال را دریابید که زمان یگانه و منحصر به فرد است و شما با غرقه شدن در آن، مجالی برای افکار مسموم و رنج آور نمی یابید.
فوربس: منتظر نباشید که شانس در خانه شما را بزند، اگر مایل هستید که به خانه شانس بروید و فرصت را بیابید به سراغ خانه اش بروید و درش را بکوبید.
جان باروز: به دنبال فرصت ها عازم بلاد دور و صعود از کوه مشکلات نشوید. اطراف خود را بنگرید گاهی بهترین فرصت ها جلوی دست شماست.
بودا چرخه حیات را چنین می داند: زندگی به معنای رنج بردن است. و مردن به معنای تولد مجدد و رنج مجدد. این چرخه حیات و مرگ که پایانی ندارد سامسارا خوانده می شود. رنج از آگاهی سرچشمه می گیرد. آسمان، سرنوشت بشر را تعیین نمی کند. راه به سوی بینش هر چه می خواهد باشد سرنوشت تغییر ناپذیر است. انفجارات هسته ای (کشتن و بستن و زورگویی در سرزمینهای فلسطین، فاجعه چرنوبیل، جنگ های روسیه و چین، ویتنام و آمریکا، بوسنی، عراق و افغانستان و . . .) همه این ها تبدیل شده اند به خاطراتی از گذشته، اما به یقین همینها تصاویری هستند از آینده. تاریخ تکرار می شود. پس جنگ، فقر، زندان، اسیر جنگی، دربند کشیدن (شیوه غیردموکراتیک غرق مصنوعی، زندانهای پنهانی و اختطافهای مخفیانه و محرمانه) همه و همه در زنده گی بشر ماندگارند ...
تاریخ غیر قابل تکرار و امری منحصر به فرد است، روایت رویدادهای ناشی از کنشهای انسانی است و هد ف از مطالعه تاریخ شناخت و ارزیابی تمام ذخایری است که در قاب زمان متوقف و مفققود شده اند و با بازگرداندن آنها تمدن ها غنی تر می شوند. در علم تاریخ واژه های یقین، مطلق و معرفت کامل جایی ندارند. یکی از اساسی تریم مفاهیم تاریخ، تغییر است. نسل جوان اغلب رسوم کهن و باورهای قدیم را خسته کننده می پندارند اما نسل قبل، از آنها به دنیای متفاوتی تعبیر می کنند، تغییر را حس می کنند و به درک تاریخی می رسند. در هر حال، خوب یا بد، تاریخ آینده به دست همه ما ساخته و نگاشته می شود. تاریخ در جامعه بسته، شکوفان نمی شود، همچنان که آزادی .
مولانای بلخ میفرماید:
همزبانی خویشی و پیوندی است
مرد با نامحرمان چون بندی است
ای بسا هندو و ترک همزبان
ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگر است
همدلی از همزبانی خوشتر است.
اندیشمندی میگوید: خوشبختی ما در سه جمله است، تجربه از دیروز، استفاده از امروز، امید به فردا. ولی ما با سه جمله دیگر زنده گی مان را تباه می کنیم، حسرت دیروز، اتلاف امروز، ترس از فردا.
مبارزه مشترک و تصمیم قاطع و رفیقانه لازم یك راه هدفمند و یک نبرد دوامدار است و افرادی كه به دنبال خوشبختی و سعادت می گردند قطعاً باید برای رسیدن به این نعمت بیكران، هدفمند و با انگیزه حركت كنند.
در فراخوان «اصالت» آمده است:
((مصمم بودن و ایمان داشتن به باورهای انقلابی از اهداف متعالی یك مبارز موفق است كه برای رسیدن به آن می بایست تاكتیك ها و تکنیک های معینی را تدوین و بر اساس آن یك فضای برابر و با نشاط را ایجاد نمود. انسان های در صحنه زنده گی و كار موفق و پیروز خواهند شد كه در ابتدا این موفقیت و پیروزی را در ذهن خود ترسیم كرده و با تصویری كاملاً روشن و شفاف به سمت تحقق اهدافشان حركت نمایند و اطمینان داشته باشند كه پیروز خواهند شد.
آنچه را كه ذهن بتواند تصور و باور كند قابل دستیابی است به شرطی كه با ذهنیتی همواره مثبت توأم باشد و افكار منفی آن را مخدوش نكند. پس بیاییم مسیر مبارزه هدفمند خود را بر مبنای باورهای مثبت و یك روحیه عالی طراحی كرده و با امید پیروزی و بهروزی، مصمم، با حوصله مندی، ایجاد فضای رفیقانه، اعتماد و اعتبار به یکدیگر متحدانه و یکپارچه به پیش برویم و در تشکل منسجم سیاسی (ح.د.خ.ا.) با تفاهم و همیاری جد و جهد نمائیم. از مشكلات استقبال كنیم، مشكلات، سازه های یك مسیر موفق است به شرطی كه نحوه برخورد ما به آن نگرش حل مسئله باشد و در مقابل مسائل و مشكلاتی كه در راه ما پیش می آید همواره این سؤال را مطرح نماییم كه - این رویداد برای ما چه پیام منفی و یا مثبتی داشته است؟ با چنین نگرشی، مبارزه هدفمند با مسائل و مشكلاتش معنای زیبایی پیدا می كند و در واقع موفقیت و پیروزی را خود به خود تضمین و ضمانت مینماید.
همه با اصل زرینی کوچک نوازی، از تشویق و ترغیب رفقای نوخواسته و یا نسل دوم جریان سیاسی چپ دموکراتیک کشور دریغ ننموده و آنانرا به دور مرکزیت حزب (ح.د.خ.ا.) متشکل نموده و به آنان راه مبارزه، ایمانداری انقلابی، فداکاری سیاسی، مبارزه هدفمند، خدمت به انسان زحمتکش، همیاری حزبی و همکاری رفیقانه را بیاموزانیم و به ارث بگذاریم.
زمانیکه ما با اراده تسلیم ناپذیری و با دیانت رفیقانه و مصمم بودن به هدف سترگ ما به پیش میرویم و به هیچ عنوانی به مخالفین، عقیده، ایمان، باورها وایدیالوژی ما (جهانبینی علمی و مترقی) تسلیم نمیشویم سازش نمی کنیم.))
شهیدان وطن با تكیه برایمان و شجاعت و دلیری هر لحظه در میدان های نبرد حماسه آفریدند كه نه تنها پشت دشمنان جنایتكار را می لرزاند و خواب و آرامش را از آنان سلب می نمود، بلكه نحوه مبارزه، پایمردی و استقامت با دشمن كه نشان از شهامت و پایمردی و علاقه به حفظ نظام نو پای داشت، سران بنیادگرایان و مخالفین را شگفت زده نموده بود.
متفکری بزرگ جبران میگوید: شهادت در طلب آزادی، شریف تر از زنده گی در سایه ی تسلیم خفت بار است. زیرا آن كه با شمشیر حقیقت در دست، مرگ را در آغوش می كشد، با جاودانگی حقیقت، ابدی خواهد شد، كه زنده گی ناتوان تر از مرگ است و مرگ ناتوان تر از حقیقت. زنده گی بدون آزادی، به سان جسمی است بی جان و آزادی بدون اندیشه به سان روحی است سرگردان. زنده گی، آزادی و اندیشه سهجان اند در یك قالب ابدی و جاودان. شاید بتوانید دست و پایم را اسیر غل و زنجیر كرده، حتی مرا در محبسی تاریك بیفگنید. اما اندیشه ام را به بندگی نخواهید گرفت كه رهایی از آنِ اندیشه است.
در فرجام آرزومندیم با استقامت و پایمردی به پیش بروید و راهی مبارزه را بگشایید و سیلی از اندیشمندان شما را یاری و مدد میرساند. زنده گی به کام تان و خوشبختی به نام شما اصالتداران عزیز!
ما با شما هستیم و چون فولادی آبدیده مصممانه و رفیقانه به پیش میرویم و پرچم لاله گون حزب پُرافتخار مان را برقله پیروزی برخواهیم افراشت.
درود صدها بازمانده شهیدان گلگون کفن بدرقۀ راه تان خواهد بود.
رفقا! همه بارهم به پیش به سوی بهروزی و پیروزی.
«تعدادی از رفقای تان در آمریکا»،
دل به دریا بزن تو موسایی، چشم های من است پشت سرت
دل بكن از عصای پوسیده، معجزه «زن و مرد» پشت سرت
سجده كن دین تازه ای دارم با كتاب مقدسی موزون
هر ورق شعله ای به پا كرده آتشی روشن است پشت سرت
هر كه آمد به میل خود آمد راه گم كرده ها نیامده اند
دشمن و دوست فرق شان این است دوست نه، دشمن است پشت سرت
سایه ات از سرِ محبت نیست از سرِ بودن است پشت سرت
شاعرم، دین من شعور من است آیه های كتاب من شعرند
رد پاهای توست قبله ی من رد بوسیدن است پشت سرت؟
زین آ تش نهفته که در سینۀ ماست
خورشید شعله ایست که آسمان در گرفت
تا ذهن و اندیشه مان را تغییر ندهیم، تحولی در ما صورت نمی گیرد؛
ترقی، رشد، پیشرفت، تشکل، اتحاد، همیاری و همکاری زمانی میسر میشود که در پی افق های تازه و راه ها و شیوه های جدید مبارزه و تصمیم هدفمندانه باشیم.
با ورود جنایتکاران جهادی در هشت ثور ۱۹۹۲ به کابل، چور و غارت دارائی های عامه، آغاز یافت. هر یک از گروه ها هر کدام باالنوبه هرآنچه در دست شان آمد به یغما بردند.
آمدن گروه های چپاولگر به کابل- قلب افغانستان- که حتی قبل از آمدن به کابل، چهره های خاین و کریه خود را در قتل و آدمکشی و وابستگی به پاکستان، ایران، عربستان و کشورهای دیگر به نمایش گذاشته بودند، با ریختن خون های فراوان، کابلیان را بیش از پیش داغدار نمودند. وقتی تنظیم های خاین وارد کابل می شدند، آنانی که از سرشت این تنظیم ها بی خبر بودند، شادی مرگک شده و برای آمدن شان لحظه شماری می کردند. این شادی مرگک شدن و خوشحالی دیری نپایید و هنوز "هفته ی عسل" آمدن تنظیم ها به کابل سپری نشده بود که کوچه ها و سرک ها بین تنظیم ها تقسیم شد و جنگ برای تسلط بر مناطق دیگر و بدست آوردن غنایم بیشتر آغاز شد. دولت پشاوری مجددی و به تعقیب آن ربانی، از محدودۀ ارگ بیرون نرفت. نیروهای احمدشاه مسعود که یکی از طرفین اصلی جنگ و در حاکمیت قرار داشتند، به امر مسعود، از کوه تلویزیون هر جنبنده ای را به گلوله می بستند. نیروهای سیاف، گلبدین و مسعود هر کدام برای سرکوب طرف مقابل، از هیچ وسیله ای دریغ نمی نمودند. کابل در ظرف چند روز به ویرانه ای شباهت پیدا نمود که همه آن را به شهرهای بمباران شده ای بعد از جنگ دوم جهانی تشبیه می نمودند.
از آسمان و زمین، باران مرمی و راکت و هاوان می بارید.
کابلیان در خون فرزندانشان غسل تعمید می دیدند. کابل به فرمان باداران پاکستانی، ایرانی، فرانسوی، انگلیسی و عربی این تنظیم ها می سوخت و تنظیم ها بی توجه به این همه خونریزی و چور و چپاول، همچنان سرگرم زد و خورد بودند، بیش از هفتاد هزار کابلی را کشتند، بر زنان و دختران و پسران تجاوز نمودند، گوش و بینی مردم را بریدند و بر فرق شان میخ کوبیدند، با این همه خون ریخته شده و قتل و غارت و بی ناموسی، "جهادی ها" خم به ابرو نیاوردند و با آمدن "طالبان" فرار را بر قرار ترجیح دادند.
موقعی که دوباره با کمک سربازان خارجی و در پناه بی ۵۲ به کابل یورش آوردند، در پست های حساس و کلیدی دولت جابجا شدند و چهار سال خون و جنایت را در خاطره ها زنده کردند و برای اینکه جنایت های شان را از اذهان مردم زدوده باشند، "هشتم ثور" را به عنوان "جشن پیروزی جهاد" نامگذاری نمودند و برای این کار همه ساله ملیون ها دالر را خرج مصارف جشن می نمایند و با بی شرمی و بی حیایی و با بی وجدانی به نظاره ویرانی هایی می نشینند که خود عامل آن بوده اند.
سران و جهادی های تنظیمی چنان پست و رذیل و بی وقار اند که برای رسیدن به پست و چوکی حاضر به هر نوع معامله و پستی میشوند. این روز که جز تباهی و ویرانی و کشتن انسان های بی گناه، ارمغانی نداشته است، تنها از سوی کسانی تجلیل می شود، که به نحوی در ویرانی و چور و چپاول دخیل بوده اند. در زمان حاکمیت تنظیمی کابل در آتش سوخت و دزدان مسلح مردم را به تماشای رقص بسمل نشاندند، بر دختران پاکدامن تجاوز نمودند، چشمها را کشیدند و گوش و بینی بریدند . . . آنانی که باید به خاطر جنایات و تبهکاری های شان در حق مردم به پای میز محاکمه کشانده می شدند، ولی همه در دستگاه های دولتی حضور دارند و با زور تفنگ و پول به جنایت شان ادامه میدهند.
تنظیم های بنیادگرای هفتگانه و هشتگانۀ جهادی، جنگسالاران و قوماندانان شان به شمول عناصر تکنوکرات غربی و امریکائی شامل در دستگاه و ادارۀ دولت دست نشانده با موجودیت قوای چهل کشور خارجی همچنان به جرم و جنایت شان چون گذشته ادامه میدهند و میلیونها دالر از پول کمکهای جامعۀ جهانی را حیف و میل نموده اند. کجاست سازمان ملل متحد، قوای اشغالگر خارجی، زمامداران بی عطوفت غرب که جلو این همه جرم و جنایت را بگیرند.
رفقای حزبی ما نیز مانند صدها هزار مردم رنجدیده و ستمکشیده مزه تلخ زورگویی و بی بند و باری تشنه گان قدرت و تاراجگران ثروت ملی را چشیدند و از جانب دیگر، تعدادی از آنها در حلقه های نامتجانس گروپ ها و شاخه های جدا شده از بدنۀ حزب دموکراتیک خلق افغانستان گرفتار و هر کدام بخاطر منافع شخصی و گروپی شان مدتی است که نا آگاهانه مشغول تجارت و درآمد خویش اند. این وضعیت تا چه مدتی ادامه پیدا نماید. همه سرخورده، مایوس و افسرده شده اند، لازم بود تا این زمان بخاطر رهایی زحمتکشان از وضع حاکم در کشور کاری مثمری صورت میگرفت که نگرفت و ما طی مدت پنجسال قبل منتظر ماندیم تا ببنیم چه میشود و اما آب از آب تکان نخورد. لازم است تا تحت مشوره های سالم و صادقانه رهبران، اعضاء و کادرهای وفادار و سابقه دار ح.د.خ.ا.، پرچم تکاپو و مبارزه حق خواهانه ملت عزیز بدست نسل جدید از رهروانهای سالم اندیش و مبارزین تازه نفس، سپرده شود تا این نسل پُرتحرک با هدفمندی و دوراندیشی گامی به جلو بگذارند و درفش مبارزۀ حزب دموکراتیک خلق افغانستان را بر بلندی آزادی و پیروزی به اهتزاز درآورند. و درین راه وطنی و میهنی زحمتکشان و ستمدیده گان را همراه سازند و گام به گام با آنان به پیش بروند.
مارکس: مبارزه سیاسی برای بر انداختن قدرت طبقات ارتجاعی و گرفتن قدرت سیاسی از سوی طبقه انقلابی و زحمتکش - گام اول و ضروری برای آزادی است.
وی درمورد طبقۀ زحمتکش میگوید - او با سستی، نا دانی، دنباله روی، خود پسندی، خود خواهی، تنگ نظری، دورویی، ریا کاری و بزدلی ی که می تواند در گروه ها اقشار و طبقات گوناگون مردم وجود داشته باشد مبارزه می کند و در برابر اینها، قدرت اخلاقی طبقه انقلابی، شهامت، پیگیری، بلند نظری و وسعت دید او را از جمله شروط پیروزیش می داند.
چه بجاست: آزادی، همیشه آزادی دگراندیشان است.
حاکمان خون و جنون و سرمایه و بنیادگرایی! ندای ما را بشنوید! ما مصمم هستیم، بازیچه های خرافات و فریب تان را جمع کنید، نمی خواهیم چیزی برای از دست دادن داشته باشیم آنزمان که در پیش روی ما، جهان نو و آزاده گی رخ می نمایاند، می دانیم که قابل دست یابی است.
متأسفانه حزب ما، بعد از سقوط حاکمیت فاقد ساختارهای قوی و قوام یافته درون حزبی است. لازم است تا جدیداً آرایشی به وضعیت اعضاء داده شود و همه یک دل و یک جان بدون در نظرداشت شخصیت پرستی، فاصله از امراض کهنه و فرسوده گذشته، دوری جستن از سرسری های منطقوی، زبانی و لسانی و امتناع از نظریات فرمایشی و فرسایشی که باعث دلسردی و دوری میگردد اجتناب گردد. تئوری حزبیت ما با کسب تجارب گذشته و با در نظرداشت تئوریهای چپ سنتی جامعه ما که بر پایه تحلیل مشخص از اوضاع مشخص گره خورده است، پیش برده شود.
بلی! انسان های هدفمند و موفق همواره دنبال راه هایی می گردند تا با سرعت و كیفیت بیشتری اهدافشان را محقق و زندگی زیبایی را برای خود و اطرافیانشان مهیا نمایند. هدف گذاری و تصمیم قاطع و رفیقانه لازم یك راه هدفمند و یک مبارزه دوامدار است و افرادی كه به دنبال خوشبختی و سعادت می گردند قطعاً باید برای رسیدن به این نعمت بیكران، هدفمند و با انگیزه حركت كنند.
مصمم بودن و ایمان داشتن به باورهای انقلابی از اهداف متعالی یك مبارز موفق است كه برای رسیدن به آن می بایست تاكتیك ها و تکنیک های معینی را تدوین و بر اساس آن یك فضای برابر و با نشاط را ایجاد نمود. انسان های در صحنه زنده گی و كار موفق و پیروز خواهند شد كه در ابتدا این موفقیت و پیروزی را در ذهن خود ترسیم كرده و با تصویری كاملاً روشن و شفاف به سمت تحقق اهدافشان حركت نمایند و اطمینان داشته باشند كه پیروز خواهند شد.
آنچه را كه ذهن بتواند تصور و باور كند قابل دستیابی است به شرطی كه با ذهنیتی همواره مثبت توأم باشد و افكار منفی آن را مخدوش نكند. پس بیاییم مسیر مبارزه هدفمند خود را بر مبنای باورهای مثبت و یك روحیه عالی طراحی كرده و با امید پیروزی و بهروزی، مصمم، با حوصله مندی، ایجاد فضای رفیقانه، اعتماد و اعتبار به یکدیگر متحدانه و یکپارچه به پیش برویم و در تشکل منسجم سیاسی (ح.د.خ.ا.) با تفاهم و همیاری جد و جهد نمائیم. از مشكلات استقبال كنیم، مشكلات، سازه های یك مسیر موفق است به شرطی كه نحوه برخورد ما به آن نگرش حل مسئله باشد و در مقابل مسائل و مشكلاتی كه در راه ما پیش می آید همواره این سؤال را مطرح نماییم كه - این رویداد برای ما چه پیام منفی و یا مثبتی داشته است؟ با چنین نگرشی، مبارزه هدفمند با مسائل و مشكلاتش معنای زیبایی پیدا می كند و در واقع موفقیت و پیروزی را خود به خود تضمین و ضمانت مینماید.
همه با اصل زرینی کوچک نوازی، از تشویق و ترغیب رفقای نوخواسته و یا نسل دوم جریان سیاسی چپ دموکراتیک کشور دریغ ننموده و آنانرا به دور مرکزیت حزب (ح.د.خ.ا.) متشکل نموده و به آنان راه مبارزه، ایمانداری انقلابی، فداکاری سیاسی، مبارزه هدفمند، خدمت به انسان زحمتکش، همیاری حزبی و همکاری رفیقانه را بیاموزانیم و به ارث بگذاریم.
زمانیکه ما با اراده تسلیم ناپذیری و با دیانت رفیقانه و مصمم بودن به هدف سترگ ما به پیش میرویم و به هیچ عنوانی به مخالفین، عقیده، ایمان، باورها وایدیالوژی ما (جهانبینی علمی و مترقی) تسلیم نمیشویم سازش نمی کنیم.
ما سرلوحه کار خویش یاد و خاطره های مبارزان غیور و حماسه سازان حزب ما (ح.د.خ.ا.) که تمام هم و غمشان یاد وطن و تشکل منسجم سیاسی و ملی و پاسداری از خون شهدای گلگون کفن و فراموش شده گان که به خاطر خوشبختی و سعادت مردم وطن سر فدا کردند و مردانه جان دادند، قرار دهیم. ما فرزندان حزب و رهبرِ بزرگوارِ آن زنده نام ببرک کارمل هستیم. حزب ما و رهبرما بیشتر از نیم قرن برای انسانیت و انسان دوستی، برابری طلبی و آزادیخواهی بیباکانه و جسورانه مبارزه نموده است.
ما خواهان جامعه ای آزاد، انسانی و برابرهستیم. ما جامعه ای را میخواهیم که در آن انسانها بدون در نظر گرفتن نژاد، جنسیت، مذهب، رنگ پوست، دارای حقوق برابر و امتیاز همگون بودند و هیچکس احساس بزرگی در آن نداشته باشد.
تصمیم و اراده ی خلل ناپذیر است که به طور واقعی این صفِ آزادیخواهی را طولانی و مسیر مبارزه را کوتاه میسازد و قدرت میگیرد و میتواند با مبارزۀ متحد خود بساط ظلم و بی عدالتی را جاروب کند و به جایش جامعه ای آزاد و انسانی بنا نهد! طی این مدت «اصالت» و اصالتداران حزب ما آرام ننشسته اند و کارهای را که باید انجام میدادند خوشبختانه به ثمر رسانده اند.
اگر ما چنین روشن و آفتابی و با صراحت حرف میزنیم و اُمید به آینده به باورها و عقیده ما جان میگیرد شما و آموزه ها و پشتوانۀ معنوی رهبر خردمند ما کارمل عزیز را با خود داریم و با شما به پیش میرویم. طی این مدت شما در هر پیام و کلام تان انرژی، سرسختی و مبارزه دوامدار، آشتی ناپذیری و ناسازشی را با دشمنان وطن و همبستگی، هم اندیشی و گرمجوشی رفیقانه را ارمغان داده اید.
از بدو تاسیس حزب ما که بنابر گفتۀ تاریخی، آتش بجان دشمنان زحمتکشان کشور انداخت چهل و هفت سال میگذرد، در طی این چهل و هفت سال، دشمنان تاریخی وطن، ارتجاع منطقه در زد و بند با سیستم جهان خوار متکی بر زر و زور چه تهمت ها و دروغ های بر علیه راه و آرمانهای وطنپرستانه و انسانی حزب ما نگفتند و ننوشتند و چه توطئه ها و دسیسه های برای نابودی آن بکار نبستند و نمی بندند و امروز با وجود گذشت نزدیک به دودهه از سقوط حاکمیت دموکراتیک در کشور، این توطئه ها نه تنها ختم نگردیده، بلکه اشکال و ابعاد تازه و نوین را نیز کسب نموده است. دشمنان تاریخی وطن و سیستم جهانخوار امپریالستی سعی دارند تا از یکطرف تاریخ چهل و هفت ساله را به زعم خویش باز نویسی و تعبیر و تفسیر نموده و بر دستاورد های زمان حاکمیت دموکراتیک خلق خاک بیاندازند تا زمینه را برای مشروعیت نظام متکی بر ظلم و تجاوز مهیا نمایند که امری است محال، زیرا واقعیت ها و پیامد های دو دهه اخیر بر تمام این ادعاها و افتراأت خط بطلان کشید و حقانیت راه و آرمانهای ما را بیشتر از پیش به اثبات رسانید. اما آنچه در این عرصه از همه دردناکتر و آزار دهنده میباشد، اینست که مشتی از عناصر ابن الوقت و فرصت طلب گویا روشنفکر و مترقی با دشمنان وطن و مردم همنوا گردیده و جهت خوشخدمتی اشغالگران، از موضع گویا چپ بر حزب مان غیر مسئولانه تاخت و تاز مینمایند و تهمت میبندند و بدتر و زشت تر از همۀ اینها، خاموشی و سکوتِ عدۀ از مدعیان رهبری و سقوط آنها در لجن زار خیانت و ارتداد، قوم و سمت و زبان و هم پیوستگی آنها با دشمنان داخلی و خارجی مردم و میهن بخون نشستۀ ما است، لذا برما است تا با جرئت و شهامت این دسایس را نابود و تشکل رفیقانه خویشرا وسعت بدهیم.
یکبار دیگر از همه ی شما رفقای عزیز در داخل و خارج از کشور صمیمانه توقع داریم تا با ارسال پیام و همبستگی رفیقانه خویش کاروان بزرگ رهرروانهای زنده نام کارمل بزرگ را همیاری نمایید و ما دستهای پرتوان همۀ تانرا با گرمی میفشاریم.
خروش و خشم و طوفانست و دریا
به هم می کوبد امواج رها را
دلی از سنگ می خواهد نشستن
تماشای هلاک موج هارا. (مشیری)بیایید با طلیعه گلبانگ سحر كه بر طلایه سپیده جاری شویم به تجلای زیبا و تلالوی رخشان دیگر راه بپیمایم. ما با رویشی دیگر باره در نهاد دیر پای طبیعت و آفرینش نوین به طراوتی دیگر و تجلایی برتر گام برمیداریم تا به سوی قله پیروزی و خوشبختی برسیم و قافله سعادت و خوشبختی ستمدیده گان را برسانیم. بیایید خویش را در سعادت رنجدیده گان پیدا كنیم كمال این است و بس در آیینه تجلای خوشبختی مردم به سرچشمه زلال بهروزی و پیروزی و به آفاق ماندگار سعادت راستین عروج كنیم، آنگاه كه جوانه های نوین آفرینش و گل واژهای پرطراوت بوستان ها دیگر باربر پهن دشت طبیعت پدیدار گردند و طلیعه حكایات زنده گانی مترنم و متبلوری را نوید دهند، ما ارمغان آور جامعه آرام و سعادتمند باشیم. همه اینها تنها و تنها با مبارزه رفیقانه و تلاش صادقانه میسر خواهد شد.
مبارزه یعنی - هدف یعنی برخاستن و رسیدن، مبارزه یعنی - تلاش، یعنی جنگیدن برای امروز و ساختن فردا، مبارزه یعنی تشکل، تفاهم، با هم بودن، مبارزه یعنی - دیدن، شنیدن، یعنی نفس کشیدن، مبارزه یعنی - فکر کردن، محاسبه ی امروز دیروز و فردا، مبارزه یعنی - مهر، گذشت و فداکاری، مبارزه یعنی - خدمت، حوصله مندی، خودگذری و خودشناسی، مبارزه یعنی - آزاد زیستن و نفس کشیدن، مبارزه یعنی - رفاقت، گذشت و فداکاری، مبارزه یعنی - تصمیم قاطع، ایمان راسخ داشتن، یک مشت بودن و مبارزه دوامدار یعنی . . . . صادق بودن، راستگویی، خودگذری، فداکاری.
فرخنده باد چهل و هفتمین سالگرد ح.د.خ.ا.!
درود بر روان پاک شهدای راه آزادی، ترقی، دموکراسی و عدالت اجتماعی
برافراشته باد درفش سرخ حزب شهیدان مان!
درود بر کارمل بزرگ!
زنده باد اعضای وفادار و معتقد به ح.د.خ.ا. !
مرگ بر دشمنان سوگند خورده داخلی و خارجی ح.د.خ.ا.!
زنده باد مردم غیور و صلحدوست افغانستان!
زنده باد افغانستان مستقل، واحد و تجزیه ناپذیر!
مرگ بر دشمنان داخلی و خارجی افغانستان!
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat