هیچ جنگی خوب نیست
سه شنبه ۲۸ دلو ۱۳۹۳ - مصاحبه کننده: فردوس کاوش
مصاحبه ۸ صبح با فرید مزدک، از چهره های کلیدی حزب دموکراتیک خلق،
به مناسبت ۲۶ دلو
فرید مزدک: دکتر نجیب از وضع اردو راضی نبود. . . .، او طرفدار حضور قسمی اردوی شوروی در افغانستان بود . . .، دکتر نجیب در تمام دوران زمامداری اش کوشش کرد تا واحد های از ارتش شوروی را در کنار خود داشته باشد، گویا شواردنادزه . . .، هم در این مورد از او حمایت می کرد. خروج کامل نظامی شوروی، چیزی بود که به دکتر نجیب تحمیل شد.
یادداشت «اصالت» :
سایت «اصالت» ارگان نشراتی ح.د.خ.ا.، با توجه به نکات حساس، باریک و ارزشمند تاریخی که در متن پاسخ های محترم فرید احمد مزدک سابق معاون شهید دکتور نجیب رئیس شورای مرکزی "حزب وطن" در این مصاحبه وجود دارد، تصمیم گرفت تا متن کامل این مصاحبه را برای مخاطبان عزیز «اصالت» به نشر سپرده و آنرا به عنوان یک سند تاریخی در آرشیف خود داشته باشد.
================
۲۶ دلو سالروز خروج ارتش سرخ یکی از رویدادهای مهم تاریخ سیاسی سه دهه ی اخیر افغانستان است. تبعات این رویداد حالا هم بر سیر دگرگونی اوضاع در کشور ما محسوس است. به این بهانه با فرید مزدک از رهبران کلیدی حزب دموکراتیک خلق مصاحبه کرده ایم. فرید مزدک در نوجوانی به جناح پرچم حزب دموکراتیک خلق پیوست و با لشکرکشی شوروی به افغانستان منشی سازمان جوانان این حزب شد. او از آن زمان تا سقوط دکتر نجیب در تصمیم گیری های کلان حاکمیت وقت نقش کلیدی داشت. افکار سیاسی آقای مزدک حالا دچار تغییر شده و نگاه انتقادی به آن دوران دارد.
۸ صبح: از نگر شما چرا شوروی به افغانستان لشکرکشی کرد؟
فرید مزدک: می خواهم کمی به عقب بروم تا برسم به پاسخ اصلی سوال. از آغاز دههی ۷۰ میلادی نظام سلطنتی به بن بست رسیده بود. اوج گیری فعالیت های جریان های سیاسی، افزایش نسبی نقش پارلمان و تشدید رقابت ها و اختلافات میان جناح های سیاسی در خانواده سلطنتی و ترس و بیچارگی شاه، در مدیریت دهه ی دموکراسی حل این همه چالش و دشواری را ناممکن می ساخت. روی کار آمدن محمد داوود و تلاش شتاب زده ی غرب، ایران و عربستان سعودی به دور ساختن افغانستان از ساحه ی تاثیر شوروی آن هم بدون دادن تضمین های لازم اقتصادی و سیاسی، کشور را به سوی هرج و مرج و بی ثباتی برد که تا حال ادامه دارد. این وضعیت وقتی به بدترین حالت رسید که «انقلاب ثور» اتفاق افتاد و قدرت به حزب دموکراتیک خلق افغانستان تحمیل شد. عاقبت نیندیشی و غفلت کرملین نشینان، خامی رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان و ماجراجویی های تره کی و امین بحران را به مرحله انفجاری و خطرناک رسانده بود. دولت خلقی به ویژه پس از حوادث خونین هرات، می کوشید تا مداخله بیشتر شوروی را برای حل دشواری های امنیتی و سرکوب مخالفت های مردم جلب کند. دولت شوروی پس از انقلاب ۲۲ دلو ایران گمان می کرد که امریکایی ها با دور ساختن افغانستان از ساحه کنترول آن ها، ضایعه از دست دادن رضا شاه پهلوی را جبران می کنند. ادامه این حالت به لشکرکشی شوروی به افغانستان انجامید و این همان چیزی بود که طرف دیگر جنگ سرد آرزو داشت. آنچه ما پس از این رویداد داریم، بی ثباتی، هرج و مرج، جنگ و ویرانی است.
۸ صبح: یعنی هدف اصلی شوروی، نجات حزب دموکراتیک خلق بود، نه رسیدن به آب های گرم؟
فرید مزدک: رسیدن شوروی به آب های گرم بیشتر یک افسانه بوده تا واقعیت. در اعلامیه «تاس» به مناسبت ورود قطعات نظامی شوروی به افغانستان، تامین امنیت سرحدات جنوبی شوروی دلیل عمده و اصلی معرفی شده است. البته جلوگیری از سقوط دولت کابل هم یکی از اهداف بود. برای مسکو حتمی نبود که حزب دموکراتیک در قدرت باشد. شوروی ها یک دولت دوست در کابل می خواستند. آن ها در همان بحبوحه بزن و ببند دولت تره کی می خواستند نور احمد اعتمادی را به حیث زعیم مطرح کنند. بعد امین او را کشت… شاید هم به همین دلیل کشت.
۸ صبح: این واقعیت دارد که پیش از لشکرکشی شوروی، ببرک کارمل با خلقیهای طرفدار تره کی روی تشکیل دولت جانشین امین به توافق رسیده بود؟
فرید مزدک: پرچمی ها پس از قتل تره کی توانستند روی همکاری خلقی ها حساب کنند، اما تا لشکرکشی شوروی، همکاری میان شان صورت نگرفته بود. بیشتر خلقی ها زیر ضربه امین قرار داشتند. اما برخی از چهره های مهم آن ها در اختیار شوروی ها بودند. به ویژه حضور ۴ وزیر خلقی (اسدالله سروری، سید محمد گلاب زوی، محمد اسلم وطنجار و شیرجان مزدوریار) در پناهگاههای مسکو، استفاده از آن ها را در براندازی حاکمیت امین ممکن می ساخت. در اصل پرچمی ها و خلقی ها دو نیروی با هم ناجور و دو منتالیته متفاوت بودند. آنچه آن ها را به هم پیوند میداد وابستگی های رنگارنگ شان به مسکو بود و دیده شد که موازی با تضعیف حضور و کنترول شوروی ها بر افغانستان، این دو جریان بیشتر به سوی دشمنی با هم گام برداشتند.
۸ صبح: گفته می شود که دولت ببرک کارمل و شوروی تصور میکردند که ظرف شش تا هشت ماه، مقاومت مخالفان شان را درهم می شکنند و ثبات را بر قرار می سازند؛ آیا به واقع چنین بود؟
فرید مزدک: آری. در حزب دموکراتیک خلق افغانستان تصور همین گونه و بسیار خوشبینانه بود. درک کابل از حامیان و مخالفانش سطحی و آگنده با احساسات بود. آن ها قدرت عظیم نظامی شوروی را در کنار خود می دیدند، اما باور برباد رفته ی مردم نسبت به حزب دموکراتیک و دولت را نمی دیدند و هم چنان به حجم بی نهایت بزرگ کمک های مالی و نظامی حامیان مجاهدین توجه نمی کردند. اما کرملین در این مورد نظر و دیدگاه یگانه نداشت. دست اندرکاران امور اقتصادی بیشتر در همان خط الکسی کاسیگین، نخست وزیر شوروی قرار داشتند که برعکس نظامی ها، مداخله ارتش سرخ را ترجیح نمی دادند. گذشت زمان به درستی موضع آن ها صحه گذاشت. به همین سبب با آمدن «اندروپوف» بر راس قدرت، مسکو بحث خروج نظامی از افغانستان را مطرح کرد که با واکنش موافق و مساعد از جانب امریکایی ها مواجه نشد. امریکایی ها می خواستند، شوروی ها را در افغانستان نگهدارند، تا ارتش سرخ بیشتر آسیب ببیند.
۸ صبح: چرا تلاشهای ببرک کارمل، برای تقویت پایگاه اجتماعی حزب و دولت، ناکام ماند و حتا نتوانست حمایت «چپ محکوم» را جلب کند؟
فرید مزدک: تقویت پایگاه اجتماعی حزب و دولت در حضور نظامی شوروی و ادامه خونین جنگ ویرانگر، خیالی بیش نبود. آنچه که نظام تره کی و امین بر سرِ مردم و جریانهای سیاسی به شمول «چپی»ها آورده بودند، ایجاد فضای اعتماد و همکاری با آن ها را ناممکن می ساخت. تقویت پایگاه اجتماعی حاکمیت بیشتر بر تجارب حزب کمونیست شوروی در کشورهای آسیای میانه نگاه داشت که برای شرایط کشور ما درست و مناسب نبود.
۸ صبح: گفته می شود که حضور انبوه مشاوران شوروی در هر اداره، قرارگاه و دفتر هم به جای این که مفید واقع شود، منجر به تضعیف نظام وقت شد؛ این ارزیابی درست است؟
فرید مزدک: بلی. از آن جایی که کانسپت از بنیاد درست طرح نشده بود، با افزایش مشاور و متخصص نمی شد کار را بهبود بخشید. تیم های مشاوران، در حقیقت دولتی در درون دولت شده بودند. در آن سال ها ما را یک نوع ترس از تنهایی، خود کفایی و بی مشاور ماندن، فرا گرفته بود و هم چنین، نهاد بدون مشاور ناتوان و کم حیثیت معلوم می شد.
۸ صبح: چرا اتحاد شوروی و دولت وقت به زودی در برابر مخالفان شان زمین گیر شدند، آیا علت صرف حمایت بیرونی مخالفان بود؟
فرید مزدک: مسکو و کابل در آن سال ها به جنگ مصروف بودند و جنگ به تنهایی راه حل نبود. حضور نظامی شوروی در افغانستان، بن بست در رشد اقتصادی، حوادث طبیعی در ارمنستان و انفجار چرنوبیل، شوروی را مجبور می ساخت تا به دگرگونیهای بنیادی در ساختار خویش و هم چنان در مناسبات خود با جهان دست بزند. حل نظامی ناممکن بود و از جانب دیگر پیشبرد جنگ با نیروهای پراکنده که با شیوه های پارتیزانی مبارزه می کردند و از حمایت قوی مالی- تخنیکی برخوردار بودند، فرسایشی شده بود. شوروی ها افغانستان را چون «زخم خونین» بر پیکر خویش میدیدند؛ زخمی که با بحران و نارسایی های دیگر ساختاری، نظام شوروی را به سوی زمین گیر شدن می برد.
۸ صبح: این درست است که ببرک کارمل، با خروج نیروهای شوروی مخالف بود و در این مورد با گرباچف مشاجره کرده بود؟
فرید مزدک: بلی. ببرک کارمل مخالف خروج بدون قید و شرط نظامی های شوروی از افغانستان بود. او به مسکو و تیم گرباچف باور خویش را از دست داده بود. او حس می کرد که مسکو در یک معامله ی خطرناک با امریکا، منافع کابل را پامال می کند. پس از امضای توافقات ژنو تنها کابل و مسکو به رعایت آن پابند ماندند و این حالت، کابل را در وضعیت وخیم قرار داد.
۸ صبح: پلنوم هجدهم چه داستان دارد؟ دکتر نجیب صرف انتخاب گورباچف بود یا جریانی نیرومند در درون حزب از تغییر رهبری حمایت میکرد؟
فرید مزدک: تغییر رهبری در کابل بخشی از برنامه خروج بود و توسط شوروی ها عملی شد. در این زمینه نیز شورویها دید واحدی نداشتند. نظامی ها «سروری» و «کاروال» را به جای کارمل در نظر داشتند ولی «کیجیبی» و وزارت خارجه، از دکتر نجیب حمایت می کردند. مسکو در جستجوی رهبر هم تبار مردمان دو طرف دیورند بود و این ادامه همان سیاست کهنه در رابطه به منطقه بود که با تاسف هنوز هم ادامه دارد. در درون حزب بن بست دیده می شد، اما کدام جریان نیرومند با برنامه الترناتیف پیش از پلنوم هجده شکل نگرفته بود. خلقی ها و برخی از «کهنه پیخان» قوم گرا از جمع پرچمی ها، تحرک بیشتر داشتند. جوان ترها و منتقدان بیشتر در آستانه کنگره دوم حزب متبارز شدند. بن بست در داخل و بازسازی در شوروی، محرک های مهم برای دگرگونیهای بزرگ فکری در بخش قابل ملاحظه ای از اعضا و فعالان حزب شده بود.
۸ صبح: ظاهرا مسکو پیش از خروج کامل نظامی، ارتش وقت را تقویت کرد و حتا برای دولت وقت ذخیره گاه مواد غذایی ساخت؛ آیا دکتر نجیب پیش از خروج نظامی شوروی، از نحوه تقویت ارتش و دولت از جانب شوروی راضی بود؟
فرید مزدک: دکتر نجیب از وضع اردو راضی نبود. او طرفدار حضور قسمی اردوی شوروی در افغانستان بود. تامین امنیت فرودگاه ها و راه حیرتان- بگرام توسط شورویها، از خواسته های جدی دکتر نجیب بود که هیچ گاه طرف قبول مسکو قرار نگرفت. طولانی شدن جنگ، نبود انگیزه برای جنگ به ویژه پس از اعلام سیاست مصالحه و آشتی ملی، اوج گیری مجدد اختلافات میان خلقی ها و پرچمیها، کودتای تنی و نبود دید یک سان نسبت به مجاهدین، اردو را از درون خرد می کرد. حلقات مسوول امور نظامی در دولت نسبت به متخصصین و فرماندهان دید متعصبانه داشتند که سبب پراکندگی نیروهای کارا و تضعیف روحیه می شد.
۸ صبح: پس این واقعیت دارد که دکتر نجیب حتا در پایان سال ۱۳۶۸ از مسکو خواسته بود یک واحد از نیروهای ویژه اش را برای پشتیبانی از دولت او به قندهار بفرستد؟
فرید مزدک: بلی. دکتر نجیب در تمام دوران زمامداریاش کوشش کرد تا واحد های از ارتش شوروی را در کنار خود داشته باشد، گویا شواردنادزه ]آخرین وزیر خارجه اتحاد شوروی که بعدا رییس جمهور گرجستان شد[، هم در این مورد از او حمایت می کرد. خروج کامل نظامی شوروی، چیزی بود که به دکتر نجیب تحمیل شد.
۸ صبح: چرا پیش از ۲۶ دلو سال ۱۳۶۷، یک توافق سیاسی برای پایان جنگ به دست نیامد؟ آیا در ژنو بحثی در مورد معضل دیورند شده بود؟
فرید مزدک: مسکو تلاش های کابل برای نزدیکی با تنظیم های «میانه رو» (حضرت مجددی، سید احمد گیلانی و محمدی) را حمایت می کرد. یکبار هم به کمک مرحوم یاسر عرفات، دیدار با رهبران تنظیم حکمتیار را در بغداد مساعد ساخت. این دیدار را بعدها قذافی میزبانی کرد ولی به هیچ نتیجه ای نرسید. شرایط آن روز بسیار پیچیده بود و قوت های جهانی و منطقه ای در مورد افغانستان دید واحدی نداشتند. در طرح توافقات ژنو صرف از اصطلاح سرحدات استفاده شده، نه دیورند که همان گونه به امضا رسید. عبدالوکیل، وزیر خارجه دولت افغانستان بر این بخش اعتراض داشت و نمی خواست توافق نامه را امضا کند اما موضع دکتر نجیب پذیرش بی چون و چرای طرح بود. اگر وکیل طرح را امضا نمی کرد، از رهبری هیات سبک دوش می شد و کس دیگر را برای امضای سند به ژنو می فرستادند. در ژنو به تمام مسایل در روابط دو طرف پرداخته نشده بود. در پایان هم تنها کابل و مسکو به آن عمل کردند و برای طرفهای دیگر اصلا مهم نبود.
۸ صبح: روز ۲۶ دلو ۱۳۶۷ شما و دیگر سران حزب حاکم وقت، چه حسی داشتید؟
فرید مزدک: در آن روز حسهای متضادی داشتیم. عدهای به مصالحه و آشتی خوشبین بودند و عده ای هم فکر می کردند هیچ گاه تنها گذاشته نخواهند شد. امید به عملی شدن برنامه های سازمان ملل، مشغولیت فکری طیف دیگری از افراد بود. ما با همین حس های متضاد و متفاوت، به جنگ با دشواری های رفتیم که زمان طلب بودند و زمان در کنترول ما نبود.
۸ صبح: امروز به رویداد بیست و شش دلو، چگونه نگاه می کنید؟
فرید مزدک: این ۲۶ سال یک بار دیگر نشان داد که هیچ جنگی خوب نیست. هیچ کشور و مردمی صرف به اتکای حمایت بیرونی نمی تواند خودش را بسازد. کشور ما بیشتر یک «موقعیت» بوده است و دولتها نتوانستند این «موقعیت» را درست وارد معامله های بزرگ و کوچک کنند. ما از خود، وطن و منافع وطنی خویش دید و تعریف واحدی نداریم. مردمِ پُر از رنگارنگی های فرهنگی و قومی هستیم و به ساختار سیاسی حافظ این رنگارنگی، نیاز داریم.
۸ صبح: بهعنوان سوال آخر، آیا به واقع سقوط دکتر نجیب معلول فروپاشی شوروی بود و اگر این فروپاشی اتفاق نمی افتاد، دکتر نجیب دوام می آورد؟
فرید مزدک: دولت دکتر نجیب حداقل در کوتاه مدت سقوط نمی کرد، هرگاه شوروی در حمایت از آن باقی می ماند، یا حامی دیگری جای آن را می گرفت. اما به وجود آمدن ثبات سیاسی و رشد اقتصادی به عوامل دیگر هم بستگی داشت که مهم ترین آن گذار از جنگ به سیاست های آرام در کشور و ایجاد یک اجماع جهانی و منطقه ای در رابطه به افغانستان بود.
۸ صبح: سپاس از شما
فرید مزدک: سپاس.
==========
مطالب مرتبط:
فريد مزدک واقعاً از اعمالش شرمنده است و خجالت می کشد؟ - غفار عریف
پاسخهای فرید احمد مزدک در فیسبوک در رابطه با فاجعه سقوط دولت و حوادث ۱۹۹۲
توجه:
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat