امین الله مفکر امینی از ایالت منی سوتای امریکا
سه شنبه، ۱۸ مارچ ۲۰۰۸
فصل بهاران
هر فصل خوش است، فصل بهاران دگر است
دور پیری و شباب را، جولانی دگر است
مستی آرد دشت و دمن و جامه یی سبز چمن
باد هم جان پرور ز فیض نسیم سحر است
هر طرف شور و مستی بینی و خیل بتان
کنج عزلت گزیدن، دور ز عقل بشر است
باده نوشی ز لب یار نباشد جرم و خطا
شوخ چشمی و مستی بتان با زیب و فر است
زاهدان را دامن تقوا میدرد دختر رز
زنوش آب انگور چون زاهد بیخبر است !
خم سنبل و خمار نرگس دلی عشاق رباید
از پی زهد و تقوا رفتن پر درد سر است
نغمه یی مرغان سحر کدورت برد از دل
شرشر بید و چنار جانبخش بوم و بر است
افسرده گیرا سر و سامانیست، فصل بهار
هر ذره جان است و هر جان جهان دگر است
«مفکر» نتواند وصف چو فصلی جان آفرین
تقصیر ما در این باب ز کلک بی هنر است