پنجشنبه، ۲۳ جولای ۲۰۱۵


عـاصـــــم شـــــرار

 

غم وطن

 تا كى بغم و درد وطن ساخته باشيم

زلت كش ويرانى خود ساخته باشيم

درد وطنم عقده ناسور بدل شد

رازى است كه در پيش تو پرداخته باشيم

زين دشت و دمن بوى كباب جگر آيد

عيب است كه شمشير بخود اخته باشيم

آنجا كه غم عاجز و افتيده نديدند

بيجاست كه قصرا ملى ساخته باشيم

با اشك يتيم دل و دين شد ز دستم

شايد به در بيوه انداخته باشيم

خواهم بقصاص نگهى زار يتيمى

بر لبه شمشير جفا تاخته باشيم

خوشتر بود آنجا كه تعلق بجهان نيست

دل را بنگاه صنمى باخته باشيم

رفتم به در ميكده با راز و نيازى

تا سر ز كف پاى تو نشناخته باشيم

سرمايه دنيا ز فروش،غم وطن است

نتوان به غنا گردنى افراخته باشيم

 


 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org