جمعه، ۲۱ جون ۲۰۱۳
طلای بانکهای مرکزی: تاریخ مصادره آرام (۲)
والنتین کاتاسونوف
پروفسور، دکتر علوم اقتصاد، مدیر مرکز پژوهشهای اقتصادی روسیه
بنام «سرگئی فیودورویچ شاراپوف»
مترجم: ا. م. شیری
۳۰ جوزا ۱۳۹۲
۵ــ برآورد اریک سپروت(Eric Sprott): سرقت طلا از بانکهای مرکزی ادامه دارد
اریک سپروت، میلیاردر، سرمایه گذار مشهور با ۳۵ تجربه کار در بازارهای مالی، آگاه به ظرافت دادوستد فلز زرد، عقیده دارد، که شاخصهای مالی آشکارا بطور کامل میزان واقعی تقاضا به فلز زرد در بازارهای جهانی را نادیده میگیرد (او، در حدود ۴ هزار الی ۴ هزار و ۵۰۰ تن در سال ارزیابی میکند). طبق تخمین او، تقاضای واقعی برای فلز گرانبها در ده سال اخیر بطور میانگین ۲۳۰۰ تن بیشتر از رقم رسمی اعلام شده از سوی کمیته طلا و دیگر مؤسسات معتبر بوده است. اما عرضه طلا بحساب تولید جدید و قراضه، با میزان تقاضای واقعی به طلا در جهان مطابق نیست. یک منبع مخفی طلا برای تأمین پوشش تقاضای حساب نشده بمیزان تقریبا ۲۳۰۰ تن در سال وجود دارد. به باور اریک سپروت، کسری حجم فلز زرد مورد نیاز بازار، از خزانه بانکهای مرکزی تأمین میشود. بانکهای مرکزی کشورهای توسعه یافته اقتصادی، مثل آمریکا، اروپا، ژاپن و همچنین، مؤسسات بین الملی، ماننده صندوق بین المللی پول و بانک مرکزی اروپا، که هر کدام ذخیره طلای خاص خود را دارند، چنین عرضه اضافی را از اول قرن حاضر بانجام رساندند. بر اساس گزارشات رسمی، مجموع ذخیره طلای اعلام شده از سوی بانکهای مرکزی و مؤسسات بین المللی در اولین دهه سده بیست و یکم تغییر جدی نیافته و در سطح ۲۳ هزار تن باقی مانده است.
اگر به مدعیات سپروت باور کنیم، در آن صورت، چنین نتیجه ای بدست میآید، که ذخیره طلای بانکهای مرکزی کشورهای توسعه یافته اقتصادی میتوانست فقط به مدت ده سال تقاضای اضافی حساب نشده بازار را تأمین نماید. با این حساب، خزانه بانکهای مرکزی کشورهای منطقه «میلیاردرهای طلائی» اصولا باید تا سال ۲۰۱۱ خالی شده باشند. اما اکنون در سال ۲۰۱۳ بسر میبریم. با وجود این، نباید فراموش کرد، که بر اساس ارزیابی فوق الذکر ونروزو، خزانه بانکهای مرکزی تا آغاز قرن بیست و یکم نیمه خالی بودند. هنوز در سال ۱۹۹۸، تقریبا نیمی از ذخایر رسمی طلای همه بانکهای مرکزی در خارج از محدوده بانکهای مرکزی در «گردش» بودند. به سخن واصح تر، از ۲۳ هزار تن ذخیره اعلام شده بانکهای مرکزی منطقه «میلیاردرهای طلائی» تا سال ۲۰۰۱، بواقع فقط ۱۱ هزار و ۵۰۰ تن طلا در خزانه باقی مانده بود. و این مقدار طلا میتوانست تقاضای اضافی حساب نشده را در بهترین حالت، بمدت فقط پنج سال تأمین نماید. به سخن دیگر، خزانه طلائی «میلیاردرهای طلائی» میبایست نه در سال ۲۰۱۱، بلکه در سال ۲۰۰۶ خالی میشدند. این هم نوعی معما!
۶ــ نه تنها طلای خودیها، حتی طلای بیگانه ها را هم سرقت میکنند
اگر بخاطر بیاوریم، که بانکهای مرکزی برخی کشورها در خزانه خود نه تنها طلا، حتی فلز متعلق به خارجی ها (پیش از همه، متعلق به بانکهای مرکزی و خزانه داری سایر کشورها) را در ترازنامه های خود ثبت کرده اند، معما حل میشود. در هر حال، مؤسسات خصوصی، در رأس همه، بانکهای بزرگ از خدمات نگهداری بهره میبرند. در پی طرح مسئله عودت طلای آلمان از دیگز کشورها، متوجه شدیم که بیش از دو سوم از ۳۴۰۰ تن مجموع کل ذخیره رسمی طلای این کشور، در خارج، یعنی، ۱۵۳۶ تن در خزانه بانک فدرال رزرو نیویورک، ۳۷۴ تن در خزانه بانک مرکزی فرانسه و ۴۵۰ آن نیز در خزانه بانک مرکزی انگلیس نگهداری میشود.
اما اکنون سعی میکنیم مسئله طلای واقع در خارج از کشور را از جانب دیگری، از طرف آن کشورها که نقش «نگهبان» یا «خزانه دار» را بازی میکنند، مورد بررسی قرار دهیم. «نگهبانان» بزرگ زیادی در جهان وجود دارند. اینها عبارتند از آمریکا، انگلیس، فرانسه و همچنین سوئیس. بویژه، نقش نگهبان را در آخرین کشور نامبرده نه تنها بانک مرکزی (بانک ملی سوئیس)، حتی بانک تسویه های بین المللی مستقر در خاک این کشور نیز ایفاء میکند. در این فهرست کوتاه، سهم شیر همه طلای خارجی به دو کشور آمریکا و انگلیس تعلق میگیرد (به جدول نگاه کنید).
ذخایر طلای سپرده شده برای نگهداری در آمریکا و انگلیس (تا تاریخ اول اکتبر سال ۲۰۱۲)
آمریکا انگلیس آمریکا و انگلیس، مجموع
۱ــ طلای متعلق به خود ۵/ ۸۱۳۳ ۳/ ۳۱۰ ۸/ ۸۴۴۳
۲ــ طلای خارجی
به امانت گذارده شده ۵/ ۶۲۰۰ ۷/ ۵۰۶۷ ۲/ ۱۱۲۶۸
برای نگهداری
۳ــ مجموع طلای متعلق
به خود و خارجی ۱۴۳۳۴ ۵۳۷۸ ۱۹۷۱۲
۴ــ سهم طلای خارجی در
حجم کل طلای به امانت ۱/ ۴۱ ۳/ ۹۴ ۲/ ۵۷
گذارده شده برای نگهداری، به ٪
آمریکا و انگلیس در خزانه بانک فدرال رزرو نیویورک و بانک مرکزی انگلیس بیش از ۱۱ هزار تن طلای متعلق به کشورهای خارجی را نگهداری میکنند. شایسته توجه است که طلای کشورهای خارجی در انگلیس بیش از ۱۶ برابر بیشتر از ذخیره طلای کشور است و در آمریکا نسبت طلای کشورهای خارجی به طلای متعلق به خود، ۷۶ درصد میباشد. طلای کشورهای مشترک المنافع انگلیس (استرالیا، کانادا، هندوسنان و غیره) در بانک مرکزی انگلیس نگهداری میشود. امروز بانک مرکزی انگلیس نقش مهمی را نه تنها برای کشورهای مشترک المنافع، بلکه حتی برای کشورهای قاره اروپا بازی میکند. مثلا، اطریش- ۸۰ درصد، هلند- ۱۸ درصد و آلمان- ۱۳ درصد از کل ذخیره طلای خود را در بانک مرکزی انگلیس نگهداری میکنند. مشتریانی از سایر کشورها هم وجود دارند. بعنوان مثال، بانک مرکزی مکزیک ۹۵ درصد ذخیره طلای خود را در بانک مرکزی انگلیس نگهداری میکند. حتی مؤسساتی که بانکهای شمش نامیده میشوند (بانکهای خصوصی که با شمشهای فیزیکی طلا کار میکنند) نیز، ذخیره طلای خود را در بانک مرکزی انگلیس نگهداری میکنند. بخشی از طلای کشورهای خارجی بر اساس توافقنامه های نگهداری در بانک مرکزی انگلیس نگهداری میشود و اتفاقا، هزینه نگهداری را هم خود مشتریان میپردازند. بخشی از طلاها در حسابهای پس انداز که درصد نیز به آنها تعلق میگیرد، نگهداری میشوند.
قدرتهای پولی کشورهای «میلیاردر طلائی» برای ادامه بازی با طلا، نیاز به آن دارند، که نه تنها به ذخیره فلز گرانبهای کشور خود، حتی به ذخایر طلایی که بعنوان امانت به آنها سپرده شده، دست درازی نمایند. محاسبه آن مشکل نیست، که طلای خارجی در گاوصندوقهای بانک فدرال رزرو نیویورک و بانک مرکزی انگلیس برای پوشش تقاضای اضافی محاسبه نشده فلز زرد به میزان ۲۳۰۰ تن فقط برای مدت پنجج سا کفایت میکند. البته، باید طلاهای خارجی نگهداری شده در سوئیس، کانادا و استرالیا را نیز به این محاسبات افزود. این مسئله منتفی نیست، که بانکهای مرکزی یکسری کشورها خارج از حوزه کشورهای «میلیاردر طلائی» به شیوه داوطلبانه- الزامی میتوانستند در بازی طلائی قدرتهای پولی کشورهای «میلیاردر طلائی» شرکت نمایند. با احتساب این ذخیره های فلز گرانبها، «بازی طلایی» بانکهای مرکزی هنوز یکی- دو سال دیگر میتواند ادامه یابد. چنین است نگرش اریک سپروت و برخی کارشناسان دیگر در عرصه طلا.
۷ــ احتمال دارد «بازی طلایی» فردا به پایان برسد
«لحظه حقیقی» ممکن است حتی زود، پیش از آنکه سپروت پیش بینی میکند، فرابرسد. چرا؟ برای اینکه، به باور من، او در ارزیابی خویش برخی نکات تسریع کننده در ارتباط با تقاضا و عرضه طلا در بازار جهانی را در نظر نمیگیرد.
نکته اول- تقاضا برای طلا بسرعت از سوی چین افزایش مییابد. شاخص رشد واردات طلا به جمهوری خلق چین بسیار بالاست. اگر در سال ۲۰۰۹ از طریق هنگ کنگ ۴۵ تن فلز زرد (طبق آخرین گزارش آماری) به چین وارد شد، در سال ۲۰۱۱ میزان واردات این فلز به رقم ۴۳۱ تن و در سال ۲۰۱۲ به رقم ۸۳۴ تن رسید. چین در چهارچوب سیاست طلای خود، مصمم است خرید طلا از بازارهای جهانی را گسترش دهد. خریدها در جهت تأمین نیازمندیهای رو به رشد صنایع زینتی، تقاضای سرمایه گذاری و افزایش ذخیره دولتی انجام میگیرد. سپروت در بررسی خود «عامل چین» را مورد توجه قرار داده ولی آن را دست کم گرفته است.
نکته دوم- پس از فرونشستن موج اول بحران مالی، بسیاری از بانکهای مرکزی خرید فلز زرد از بازارهای جهانی را شروع کردند. از سال ۲۰۰۹، همه بانکهای مرکزی در جهان در عرض دو دهه از فروشندگان خالص به خریداران خالص فلز زرد بدل شدند. خرید خالص طلا بواسطه بانکهای مرکزی جهان در سال ۲۰۱۱ به ۴۳۰ تن و در سال ۲۰۱۲، طبق برآوردهای اولیه، به ۵۰۰ رسید. فعالیتهای شدید بانکهای مرکزی کشورهائی مانند مکزیک (خرید خالص در سال ۲۰۱۱، ۹/ ۹۸ تن)، روسیه (۴/ ۹۴ تن)، ترکیه (۳/ ۷۹ تن)، تایلند (۹/ ۵۲ تن)، چمهوری کره (۱/ ۴۰ تن)، قزاقستان (۹/ ۱۴ تن) برای خرید طلا، در پشت این ارقام متوسط پنهان مانده است. اگر چه بانک مرکزی چین از سال ۲۰۰۹ موجودی ذخیره طلای خود را تغییر نداده، اما واضح است، که همچنان بعنوان بزرگترین خریدار فلز زرد در بازار جهانی بحساب میآید. آمارهای رسمی چینی این فعالیت بانک خلق چین را استتار میکند.
نکته سوم- ، این نکته، یعنی، کاهش شدید عرضه طلا به شکل قراضه را خود اریک سپروت در گزارش سوم مورد توجه قرار داده است. در اولین دهه قرن بیست و یکم مقدار چنین عرضه ای بطور میانگین ۱۷۰۰ تن بوده و اکنون تا دو برابر کاهش یافته است. میانگین سالانه عرضه طلا نیز به همین سبب تا ۸۵۰ تن تقلیل یافته است.
نکته چهارم- سخن بر سر آن است، که برخی کشورهای جهان درخواستهای واقعی یا طرحهایی برای عودت ذخیره رسمی طلای خود به کشور را مطرح میکنند. آلمان در مورد بازگرداندن ذخیره طلایش از آمریکا، انگلیس و فرانسه (مجموعا ۲۳۶۰ تن) مذاکره میکند. کشورهای هلند، سوئیس، اکوادور و آذربایجان در تدارک بازگرداندن طلای خود از خارج هستند. کارزار برای عودت فلز زرد به کشور میتواند موجب ترس و وحشتی بشود که دهها کشور جهان را فرابگیرد. بر اساس برخی گزارشها، طلای ۶۰ کشور جهان فقط در خزانه بانک فدرال رزو نیویورک نگهداری میشود)...
بدین ترتیب، میتوان گفت، که امروزه مرحله نهائی پاکسازی انبارهای بانکهای مرکزی کشورهای منطقه «میلیاردرهای طلائی» رو به پایان است. طلا ممکن است هر لحظه تمام شود. احتمال دارد تا کنون تمام شده باشد. وجود طلای تنگستنی یکی از علائم این رسوائی بحساب میآید. سوءظن قوی وجود دارد، که آن را (برخلاف ادعای برخی رسانه های جمعی) نه چینی ها، بلکه، صاحبان واقعی بانکهای مرکزی کشورهای منطقه «میلیاردرهای طلائی» اختراع کردند. مشکل بتوان تصور کرد، که این اربابان هنوز هم میتوانند از توهم وجود طلا در خزانه های بانکهای مرکزی پشتیبانی کنند. آتش رسوائی زبانه میکشد. و خود آن میتواند پیامدهای اقتصادی و سیاسی جهانی داشته باشد.
طلای بانکهای مرکزی: تاریخ مصادره آرام (۱)
والنتین کاتاسونوف
پروفسور، دکتر علوم اقتصاد، مدیر مرکز پژوهشهای اقتصادی روسیه
بنام «سرگئی فیودورویچ شاراپوف»
مترجم: ا. م. شیری
۲۶ جوزا ۱۳۹۲
در زمانهای اخیر طلا به یکی از بحثهای کلیدی رسانه های جهان تبدیل شده است. در پی گزارشات مربوط به طرح آلمان و دیگر کشور دایر بر برگرداندن ذخیره طلای خود از آمریکا و انگلیس که در دوره های مختلف به این کشورها انتقال داده شده، علاقمندی به فلز زرد شدت میگیرد. بحثهای شدیدی در این باره که بانکهای مرکزی و وزارتخانه های دارائی ذخیره طلای سپرده شده به آنها را تا چه درجه از اطمینان نگهداری میکنند، شروع شده است. شک و گمانهائی بوجود آمده است، که موجودی طلا در آنجاها کمتر از میزان اعلام شده میباشد. در مقاله مورد ذکر احتمال داده میشود که در انبارهای بانکهای مرکزی کشورهای توسعه یافته اقتصادی، در واقع طلا وجود ندارد.
۱. فروش طلا، یا قسمت فوقانی کوه یخ
بانکهای مرکزی در طول چهار دهه از دست ذخیره طلای خود آزاد شدند. برای این «آزادسازی» دو شیوه مورد آزمایش قرار گرفت: آ- فروش عمومی فلز؛ ب- معاملات مخفی.
ساده ترین و آشکارترین شیوه فروش فلز زرد از ذخیره رسمی همه کشورهای جهان و سازمانهای بین المللی که در سال ۱۹۷۵ بالغ بر ۳۶ هزار و ۷۰۰ تن برآورد میشد، انجام گرفت. این موجودی نشاندهنده قسمت فوقانی و قابل مشاهده کوه یخ است. فروش، بلافاصله پس از آنکه استاندارد طلا- دلار عملا و سپس قانونا منحل گردید (سالهای ۷۰ سده گذشته)، شروع شد. همه فروشها از ذخیره رسمی طلا را میتوان در سه گروه دسته بندی کرد:
۱ــ فروش اولیه در نیمه دوم سالهای ۷۰ تا ۸۰ قرن بیستم. این حراجی بود که با سازماندهی خزانه داری آمریکا و صندوق بین المللی پول اتفاق افتاد؛
۲ــ فروش بواسطه بانکهای مرکزی در چهارچوب توافقنامه طلا موسوم به موافقتنامه واشنگتن، که از پائیز سال ۱۹۹۹ عملا شروع شد؛
۳ــ فروش پراکنده توسط بانکهای مرکزی مختلف و سازمانهای بین المللی در سالهای مختلف.
در سالهای ۷۰ قرن گذشته آمریکا- ۵۳۰ تن، صندوق بین المللی پول- ۷۳۲ تن، مجموعا ۱۲۶۲ تن طلا فروختند. در سالهای ۱۹۸۰مقامات پولی جهان تقریبا نه فلز زرد فروختند و نه خریدند، میزان اندوخته طلا در وضعیت راکد قرار داشت. در سالهای ۱۹۹۰ فروش خالص طلا از مقدار رسمی ذخیره کشورهای توسعه یافته اقتصادی به رقم قابل ملاحظه ۲۹۰۰ تن رسید. در پایان سال ۲۰۰۰ مقدار رسمی ذخیره طلا در جهان ۳۶۰۰ تن کمتر از سال ۱۹۷۵ بود.
از آغاز سال جدید فروش طلا ترجیحا در چهارچوب توافقنامه واشنگتن به مرحله اجرا در آمد. در ماه سپتامبر در سال ۱۹۹۹ در واشنگتن توافقنامه ای بین ۱۷ بانک مرکزی، از جمله، بانک مرکزی اروپا دایر بر پنج سال پیش فروش طلا به امضاء رسید. در نتیجه، این توافقنامه بنام «اولین توافقنامه واشنگتن در مورد طلا» نامیده شد. این موضوع بطور رسمی اعلام گردید، که این توافقنامه با هدف ممانعت از فروش فلز زرد بانکهای مرکزی بدین سبب امضاء شد که به بازار طلا آسیب وارد نشود. در واقعیت امر هدف متناقض بود- بمنظور حمایت از نرخ پائین طلا، بانکهای مرکزی به فروش ذخیره فلز خود موظف شدند. برای کشورهای مختلف «سهمیه هائی» تعیین گردید، عرضه مجموعا ۲ هزار تن فلز به بازار در عرض پنج سال برنامه ریزی شد. در ماه سپتامبر سال ۲۰۰۴، با ارائه معیارهای جدید فروش برای هر یک از شرکت کنندگان معاملات، توافقنامه اصلاح شد و نام «دومین توافقنامه واشنگتن در مورد طلا» به آن داده شد. بالآخره، در ماه سپتامبر سال ۲۰۰۹، «سومین توافقنامه واشنگتن در مورد طلا»، پا به عرصه وجود نهاد. در چهارچوب توافقنامه های واشنگتن، سوئیس بیش از همه طلا فروخت (۱۳۰۰ تن). فرانسه، انگستان و هلند در ردیفهای بعدی جای گرفتند. از میان دیگر کشورها، میتوان از اسپانیا و پرتقال نام برد. میانگین سالانه فروش خالص بانکهای مرکزی در فاصله سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۹ برابر ۳۸۵ تن بود. ولیکن، در اوج بحران مالی در سال ۲۰۰۹، چرخشی در سیاست بانکهای مرکزی روی داد. آنها از فروشندگان ناب به خریداران ناب فلز زرد تبدیل شدند. این چرخش سعی کرد صندوق بین المللی پول را که ۴۰۳ تن از ذخیره فلز زرد خود را در دوره زمانی سپتامبر سال ۲۰۰۹ تا دسامبر سال ۲۰۱۰ فروخت، متعادل سازد.
در طول چهل سال پس از شکست استاندارد طلا، در مجموع نزدیک ۶۵۰۰ تن فلز زرد از مقدار ذخیره رسمی فروخته شد (فروش خالص)، که حجم ذخیره رسمی را تقریبا ۱۸ درصد کاهش داد. در حال حاضر، طبق گزارشات رسمی، این ذخایر کمی بیشتر از ۳۰ هزار تن میباشد.
۲ــ فروش طلا هم سرقت محسوب میشود
بررسی جزئیات بسیاری از معاملات بانکهای مرکزی در زمینه فروش فلز زرد نشان میدهد که معاملات زمانی انجام شد، که نه تنها به نفع فروشنده نبود، بلکه بسود خریدار بود. تنها دو مثال ذکر میکنیم:
در سالهای ۱۹۹۹- ۲۰۰۲، وقتی که بازار جهانی طلا در مقایسه با بیست سال قبل در پائین ترین حد قرار داشت، بانک مرکزی انگلیس تقریبا ۴۰۰ تن، یا بیش از نیمی از ذخیره رسمی طلای کشور را طی ۱۷ مزایده فروخت. تصمیم برای فروش طلا از سوی وزیر دارائی وقت، گوردون براون اتخاذ شد. تا شروع فروش، میزان ذخیره طلا، ۷۱۵ تن بود ولی پس از آن، به کمی بیش از ۳۰۰ تن کاهش یافت. وجوه حاصل از فروش این فلز به دلار آمریکا، یورو و ین تبدیل گردید. در سال ۲۰۱۰ بررسی این مسئله شروع شد. هنگام تحقیقات (بهار سال ۲۰۱۰) نرخ طلا چهار برابر بالاتر از هنگام فروش ذخیره طلا بود (۱۲۵۰ دلار در مقابل ۲۵۶- ۲۹۶ دلار بازای هر اونس ترویکای طلا). چنین نتیجه حاصل میشود که در این دوره ضرر حاصل از فروش طلا تقریبا به ۷ میلیارد پوند استرلینگ رسید. جالب توجه اینکه، در دوره زمانی سالهای ۱۹۹۹- ۲۰۰۱، لاری سامرس، که با گوردون براون رابطه تنگاتنگی داشت و هنگام تصمیم گیری برای فروش طلا او را تحت فشار قرار داد، وزیر دارائی آمریکا بود.
مثال دیگر- سوئیس. در سال ۱۹۹۹ ذخیره رسمی طلای سوئیس درست ۲۵۹۰ تن بود، که در ردیف دوم بعد آمریکا قرار داشت. در دوره سالهای ۲۰۰۰- ۲۰۰۵ بانک مرکزی سوئیس مجموعا ۱۳۰۰ تن آن را فروخت. قیمت متوسط هر اونس ترویکای طلا در این دوره بالغ بر ۳۵۰ دلار بود (منحنی ۲۵۰ تا ۴۵۰ دلار). در پائیز سال ۲۰۱۲ نرخ فلز زرد در بازارهای جهانی به مرز ۱۸۰۰ دلار رسید؛ که خود این، بمیزان بیش از پنج برابر نرخ دوره سالهای ۲۰۰۰- ۲۰۰۵ را نشان میدهد. تصور آن مشکل نیست که زیان حاصل از این معاملات در پایان قرن گذشته به ۶۰ میلیارد دلار سر میزد. این میزان ضرر، چند برابر بیشتر از زیان فروش ذخیره طلای انگلیس بوسیله گوردون براون بود.
مثالهای مذکور آشکارا ثابت میکنند، که فروش طلا، نه خواست نهادهای پولی و مردم انگلیس و سوئیس، بلکه، خواست خریدارانی بود که ترجیح میدادند خود را تبلیغ نکنند.
۳ــ سالهای ۱۹۹۰: عملیات مخفی برای خارج کردن طلا از زیرزمینهای بانکهای مرکزی
در سالهای ۱۹۹۰، بعقیده بسیاری از کارشناسان، بانکهای مرکزی به استفاده گسترده از ذخایر طلای خود برای اجاره دادن این فلز (یکی از اشکال عملیات اعطای وام) دست زدند. عملیات با طلا بصورت مخفی از جامعه، همچنین، مجالس قانونگذاری و دولتها انجام شد. پائین آوردن نرخ فلز زرد که به رقابت پنهان خود با دلار آمریکا همچنان ادامه میداد، یکی از اهداف اصلی چنین عملیات مخفیانه بود. الیگارشی مالی (صاحبان «ماشینهای چاپ» بانک فدرال رزرو) در این زمان برای خرید دارائی ها در سراسر جهان به دلار قدرتمند نیاز داشتند (این است همه واقعیت «جهانی سازی» اقتصادی و مالی). بسیاری از کارشناسان به کار افشای برنامه های الیگارشی مالی جهانی، که بانکهای مرکزی اکثریت کشورهای جهان را به تبعیت از منافع خود وادار نموده، مشغول شدند. حتی سازمان اقدام ضد تراست طلا (Gold Anti-trust Action) که افشای عملیات مخفی «کارتل طلا» را بعنوان هدف خود تعیین کرد، تشکیل گردید. «کارتل طلا»، به باور کارشناسان اقدام ضد تراست طلا، بمنظور کاهش قیمت فلز زرد بحساب استفاده از منابع بانکهای مرکزی و خزانه داری در نظر گرفته شده است. بانک فدرال نیویورک، بانک مرکزی انگلیس، بانکهای وال استریت (در وهله نخست، بانک سرمایه گذاری گلدمن ساکس) و دیگر بانکها و شرکتهای مالی، از جمله آنها، اروپائی، ساختار کارتل را تشکیل میدهند. همچنین، بانکهای مرکزی کشورهای دیگر (مثلا، بانک فدرال آلمان، بانک ملی سوئیس) و شرکتهای تولیدکننده طلا به انجام عملیات مجزا جلب شدند. حتی سازمان معتبر بشدت گره خورده با تولید طلا، مثل شرکت خدمات معادن طلا (Gold Fields Mineral Services) اذعان کرد، که در آغاز قرن بیست و یکم در حدود ۵ هزار تن فلز زرد که در ترازنامه بانکهای مرکزی ثبت شده بود، در خارج از این بانکها وجود داشت. کارشناس مشهور غربی طلا، جیمس ترک (James Turk) با استفاده از اسناد نظام پولی و گمرکی انگلیس و آمریکا به این نتیجه گیری رسید، که در فاصله سالهای ۱۹۹۱- ۲۰۰۲ مقدار ۷۲۸۷ تن فلز زرد فقط از ذخایر رسمی این دو کشور مخفیانه نشت کرده است.
ارزیابی کارشناس نامدار طلا، فرانک ونروزو که در سال ۱۹۹۸ گزارش مشروحی در باره بازار طلا تحت عنوان «کتاب سالانه طلا- ۱۹۹۸» منتشر ساخت، بسیار چشمگیرتر است. ونروزو در این گزارش نتیجه گیری میکند، که فروش طلا بوسیله بانکهای مرکزی، حجم طلای مورد تقاضا را بطور تصنعی سالانه ۱۶۰۰ تن کاهش داد (ضمن عرضه سالانه ۴۰۰۰ تن). از ۳۳۰۰۰ تنی که در آن هنگام بانکهای مرکزی در اختیار داشتند، بر اساس تخمین ونروزو، سهم طلای فیزیکی در واقع ۱۸۰۰۰تن بود. در خارج از بانکهای مرکزی در حدود ۱۵۰۰۰تن فلز اعطاء شده به مؤسسات خارجی به روش اجاره دادن، وامدهی و عملیات «مبادله قابل برگشت» (بشرط مبادله قابل برگشت طلا با دیگر دارائیها) در گردش وجود داشت. اصولا تخمین ونروزو با برآورد جمیس ترک بی شباهت نیست. این تخمینها با در نظر گرفتن خروج رسمی طلا نه تنها از این دو کشور، بلکه، از اکثریت بانکهای مرکزی توسعه یافته، بسیار گسترده تر هستند.
۴ــ کلاهبرداری حسابداری بانکهای مرکزی
اگر بانکهای مرکزی کشورهای غربی ذخایر موجود خود را به اجاره میدهند، اصولا آنها نباید در باره مقدار مشخص طلای خارج شده از انبارهای خود هیچ اطلاعاتی را افشاء کنند. بر اساس سند مربوط به آمار حسابداری ذخایر طلای نظام اروپائی توصیه های موجود در مورد گزارشدهی، از بانکهای مرکزی خواسته نمیشود بین طلای موجود در گاوصندوقهای خود، و طلایی که آنها بشکل اجاره یا عملیات «قابل معاوضه» به اطراف داده اند، خطی ترسیم نمایند. در این سند گفته میشود، که «عملیات قابل معاوضه با طلا، مستقل از نوع عملیات انجام شده (یعنی معاوضه طلا، قرارداد خرید مجدد، سپرده ها یا اوراق بهادار)، طبق توصیه های موجود در مقررات صندوق بین المللی پول بر روی میزان ذخیره طلا تأثیر نمیگذارد. بدین ترتیب، طبق مقررات موجود در باره گزارشدهی، به بانکهای مرکزی اجازه داده میشود که در ادامه نیز طلاهای فیزیکی را حتی اگر آنها را کلا و کاملا با چیزی معاوضه کرده یا به اجاره داده باشند، در ترازنامه خود وارد نمایند. این موضوع را از این مدعا که بانکهای مرکزی غربی ذخیره طلای خود را چه نام میدهند، میتوان فهمید. مثلا، دولت انگلیس ذخیره طلای خود را (شامل طلاهای معاوضه شده و اوراق بهادار) «طلا» میخواند. این، همان فرمولبندی دقیقی است که در گزارشات رسمی ذکر میشود. چنین فرمولبندی، هم از سوی وزارت دارائی آمریکا، هم از طرف بانک مرکزی اروپا که ذخیره طلای خود را ««اعم از طلای سپرده گذاری شده»، «اعم از طلای معاوضه شده»، «اعم از طلای سپرده گذاری شده و طلای معاوضه شده»، «طلا» مینامند. تعداد بسیار کمی از بانکهای مرکزی در محاسبات خود روشن می کنند که کدام بخش از ذخایر طلای آنها بشکل فیزیکی فلز و یا، کدام قسمت آن بصورت اوراق بهادار یا تعویضی و غیره نگهداری میشود. بعید است تقویت اقتدار بانک مرکزی موجب بشود که مدیریت بانک به اینکه طلای آن بشکل «شمش»، تحت عنوان وام در اختیار واسطه هایی قرار داده شده، که پس از دریافت طلا آن را مثلا، به چین میفروشند، اذعان کند. با این حال، آمار و ارقام دلایل کافی برای باور به این مدعا بدست میدهند، که دقیقا چنین اتفاق می افتد. به احتمال زیاد، طلای بانکهای مرکزی از بین رفته، و بانکهای دلال فروشنده طلا، هیچ شانس واقعی برای بازگرداندن آن ندارند.
ادامه دارد . . .
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat