جمعه، ۶  می  ۲۰۱۶

 تهیه، ترتیب و پژوهش: عاصم شـرار

 

 در زبان پارسی بین فعل‏های «است» و «هست» تفاوت‏هایی وجود دارد که ديده ‏ام به ویژه در برخی سایت ها رعایت نمی‏شود و حتا شكل گفتاری «هستش» نيز استفاده می‏شود. البته کاربرد زبان گفتار در نوشتار ایرادی ندارد و به سلیقه مربوط می‌ شود اما باید مرزهای گفتار و نوشتار و به ویژه درست‌ نویسی را رعایت کرد.

اگرچه هر دو فعل «استن» و «هستن» از یک ریشه‌ی هندواروپایی آمده‌ اند اما در زبان پارسی دری کاربردهای متفاوتی دارند. تفاوت اصلی آن که فعل «استن» نقش فعل رابطه (در جمله‌ های اِسنادی) و فعل کمکی (در صرف فعل‌ های دیگر) را دارد اما فعل «هستن» تنها فعل اصلی و به معنای «وجود داشتن» است.

جمله‌ ی اِسنادی در دستور زبان به جمله ‌ای گفته می‌شود که واقعیتی را بیان کند یا حالت و صفتی را به کسی یا چیزی ربط یا اِسناد دهد. حالت و صفت را «مُسنَد» (ربط داده شده) و کس یا چیز را «مُسندٌالیه» (آنچه بدان ربط داده شده) و فعل را هم فعل ربط یا رابطه می‌گویند. مانند «امروز آدینه است» یا «هوای خوبی است». کاربرد فعل «هستن» در این گونه جاها اشتباه است یعنی «امروز آدینه هست» غلط است. هم چنین گفتن «من هفت ساله هستم» یا «من خسته هستم» نیز از نظر دستوری غلط است و باید گفت «من هفت ساله ام» یا «من خسته ام». اما می‌توانیم بگوییم «من هفت سال است که در کابل هستم». یا «من اینجا هستم تا بیایی» یعنی من در اینجا حضور دارم یا منتظر می ‌مانم تا بیایی

همان گونه که گفتیم فعل «هستن» فعلی اصلی و به معنای «وجود داشتن» است و «هستی» به معنای همه‌ی چیزهایی است که وجود دارند یعنی دنیا و آنچه آفریده شده. صفت مُرکّب «هست کن» نیز به معنای آفریننده است. نظامی می‌گوید:

ای «هست کُن»ِ اساس هستی  ------------- کوته ز دَرَت درازدستی

کاربرد دیگر فعل «استن» به عنوان فعل کمکی و برای صرف فعل است که مشهورترین آن زمان حال کامل یا گذشته‌ی نقلی است که حالت مفعولی فعل را با صرف «استن» به کار می‌بریم. صرف‌های فعل «استن» چنین است: ام، ای، است، ایم، اید، اند. برای نمونه: «من به هرات رفته‌ام» که «رفته» حالت مفعولی «رفته» و «ام» صرف اول شخص مفرد فعل «استن» است. در اینجا هم نمی‌توان از فعل «هستن» استفاده کرد و بگوییم «من به هرات رفته هستم»! این گونه بیشتر در نوشتارهای خنده‌آور و برای تقلید کسانی است که زبان پارسی را نمی‌دانند.

هستش

به نظر می‌رسد برای برخی در زبان گفتار فعل «هست» کوتاه است و به قیاس ضمیرهای متصل ملکی که به نام می‌چسبد مانند «دستم/دستت/دستش» برای صرف فعل نیز از همین ضمیر استفاده کرده و به جای «هست» شکل «هستش» را به کار می‌برند! و به جای این که بگویند «چیزی هست به نام جوانمردی» می‌گویند «چیزی هستش به نام جوانمردی».

نکته‌ ی تاریخی

در زبان پهلوی فعل حال کامل یا گذشته‌ی نقلی را با صرف فعل «ایستادن» صرف می‌کردند، مانند

شنیده ایستم = من شنیده ام ----------- شنیده ایستیم = ما شنیده ایم

شنیده ایستی = تو شنیده ای ----------- شنیده ایستید = شما شنیده اید

شنیده ایستد = او شنیده است ----------- شنیده ایستند = ایشان شنیده اند

زبان پهلوی: ادبیات و دستور آن»، ژاله آموزگار، احمد تفضلی(

این شکل در سده‌های پس از اسلام به صورت کوتاه‌تر «شنیده استم» و «شنیدستم» نیز به کار می‌رفته است. شکل شنیدستم تا سده‌ی هفتم (زمان یکه تاز مغولان) کاربرد داشته اما پس از آن اندک اندک از دور افتاده است و دیگر امروز کاربرد ندارد. (سبک‌شناسی، جلد ۱، ملک‌الشعرا بهار)

 جالب آن که این کاربرد «ایستادن» تا زمان ما نیز در میان مردم فرارود و آسیای میانه برقرار بوده است. زنده‌یاد سعیدی سیرجانی از نوشته‌های استاد صدرالدین عینی، بزرگمرد بخارایی و نجات‌بخش زبان پارسی در تاجیکستان، یاد می‌کند که فعل «ایستادن» را به صورت فعل کمکی به کار می‌برده است. مانند: «موهای ابروانش چشمانش را پوشانده می‌ایستاند» یعنی پوشانده است یا می‌پوشاند. یا «ریگ کوچیده ایستاده است» که در اینجا استن و ایستادن ترکیب شده است. یعنی ریگ کوچیده است. سعیدی سپس پیشنهاد می‌کند که شاید «سقف بلند ساده‌ی بسیار نقش» در غزل حافظ در اصل «سقف بلند اِستاده‌ی بسیار نقش» بوده است.

پس از کمی دقت در گفتار روزانه و بررسی چند منبع، به نظرم رسید که گاهی فعل «هست» به جای «است» به کار می‌رود. مانند «احمد آن قدر عاقل هست که این کار را نکند» اما این کاربرد بیشتر برای تاکید و در جمله‌های مرکب به کار می‌رود یعنی اگر تنها بخواهیم درباره‌ی عاقل بودن احمد سخن بگوییم جمله‌ی درست چنین است: «احمد عاقل است» نه «احمد عاقل هست». به نظر من نمونه‌هایی هم که در شعر شاعران از کاربرد «هست» به جای «است» دیده می‌شود مانند «تهمتن چنین پاسخ آورد باز ------ که هستم ز کاووس کی بی‌نیاز»(رستم و سهراب) بیشتر به خاطر نیازهای شعر و وزن است. آقای ابوالحسن نجفی نیز در کتاب «غلط ننویسیم» به این موضوع پرداخته و گفته که در گذشته این دقت و تمایز کاربرد همواره رعایت نمی‌شده اما بهتر است که رعایت شود.

دیگر فعل‌های ربط

در کتاب‌های دستور گفته می‌شود که فعل‌های ربط عبارتند از: استن و بودن و شدن و گشتن و گردیدن. به نظر من بهتر است تنها همان سه فعل نخست به کار برده شوند و از کاربرد «گشتن» و «گردیدن» در معنای رابطه دوری شود و آنها را، دست کم در نوشتار نثر و نه در شعر، به همان معنای اصلی خودشان به کار ببریم.

عاصم شرار

 

 

 

 

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org