ويرايش از «اصالت»
از تاریخ ۲۴ تا ۲۷ جولای در توسکانا هفتمین کنگره "پارتیتو دلا ریفونداسیونه کمونیستا" برگزار گردید. در این کنگره در یک فضای تلخ اختلافات درون حزبی، ۵ جریان در میان ۶۵۰ نماینده در باره آینده این حزب با هم بحث و جدل می نمودند. این ۵ جریان عبارت بودند از هواداران پایولو فررئوس، سپس فراکسیون دور و بر فایوستو برتینوتی (که تا انتخابات پارلمان در ماه آپریل دبیر ملی حزب بود) و نیکولا وندولا، مارکسیست لنینیست هائی که اطراف نشریه " ل ارنستو" جمعند که دومینیکو لوسوردوی فیلسوف هم به آنها تعلق دارد، همچنین جناح "اسره کمونیستی" که سابقا به نشریه "ل ارنستو" وابستگی داشت و در نهایت گروه کوچک تروتسکیستی "فالسه ا مارتلو" (داس و چکش). در برنامه کنگره انتخاب مقام های رهبری و مشخصا انتخاب دبیر ملی "ناسیونال سکرتر" در صدر وظایف قرار داشت.
برتینوتی حزب را با این هدف به مبارزه انتخاباتی کشاند که آنرا منحل سازد و بعنوان جریانی آزاد به یک حزب چپ غیرکمونیستی وارد نماید. از نکات انتقادی این بود که وی بدون یک بحث پایه ای با دومین حزب کمونیست، حزب کمونیست های ایتالیا، "سینیسترا دمکراتیکا (مابقی جداشدگان چپ های دمکرات که با حزب مرکزی کاتولیکی برای یک حزب دمکراتیک متحد شده بودند) و سبزها برای ایجاد به اصطلاح چپ های رنگین کمان متحد شدند. چپ های رنگین کمان می بایست مدل حزب چپ جدید را به تصویر درآورند. خصوصیات بارز سیاسی این حزب جدید صریحا از طریق صرف نظر نمودن از پرچم سرخ با داس و چکش که سنتا سمبل حزب بوده است و زیر این پرچم تا به امروزهم هنوز در ایتالیا در گردهمائی ها صدها هزار نفر متحد می شوند و در هیچ گردهمائی بخشی از آن کم نشده است، نشان داده شد. در اکتبر سال ۲۰۰۷ یک میلیون انسان در زیر این پرچم سرخ تظاهرات نمودند. در هر حال نتیجه این تلاش های رفرمیستی شکست فاجعه بار انتخابات پارلمان آپریل امسال بود. برای ۲،۵ میلیون رای دهنده کمونیست این خود دلیل تعیین کننده ای بود که به این طرح رای ندهند.
به این صورت چپ های رنگین کمان با ٣،۱ درصد به زیر چهار درصد حد نصاب افتادند و برای اولین بار بعد از تاریخ جنگ، کمونیست ها و چپ ها در پارلمان دیگر نماینده ای ندارند. آنهم درست زمانی که از جانب دولت بشدت راست سیلویو برلوسکونی دیکتاتور رسانه ای خطرات قویا فاشیستی و راسیستی انتظار می رود.
برتیونتی و هوادارانش در هفته گذشته آماده نبودند که خط رفرمیستی خود را تصیح نمایند بلکه بر عکس آنها می خواستند که با تصمیم ایجاد جنبش جمعی تمامی چپ ها در نشست مجلس، انحلال ریفونداسیونه کمونیستارا به تصویب برسانند.
بحث ها بار دیگر اختلافات نظری موجودی را که سال هاست در حزب ریفونداسیونه کمونیستا میان نیروهای انقلابی و نیروهای رفرمیست سرپوش گذاشته می شوند تا بدان وسیله چهره اتحاد در حزب را حفظ نمایند، مشخص نمود. به این صورت بحث ها به صورتی آتشفشانی که اصلا انتظارش نمی رفت، خود را نشان دادند. اگر این شکست اتفاق نیافته بود بیشک این روند همچنان ادامه می یافت و تنها به هدف رفرمیست ها یاری می رساند که حزب کمونیست را منحل سازند. البته این شکست انتخاباتی می تواند بعنوان راه علاج هم دیده شود.
وندولا فرد مورد توجه برتینوتی که پریزیدنت آپولین یعنی منطقه ای است که هنوز تحت ائتلاف چپ ها حکومت می شود، بعنوان سخنگوی رفرمیست ها عمل می نمود. در روزهای قبل از جلسه حزب، رسانه های بورژوازی تبلیغ کرده بودند که فراکسیون برتینوتی اکثریت را خواهد آورد اما پیشنهاد وندولا با ۴۷،۵ درصد آراء نتوانست تائیدیه لازم را کسب نماید. از آنجا که گروه پائلو فررئو برای قطعنامه اش تنها ۴۰ درصد آراء را بدست آورد، وندولا قاطعانه خواهان این شد که ریاست حزب را بعهده گیرد. سپس پائلو فررئو که سابقا عضو گروه رهبری حزب بود بر علیه وی برخواست و با ٣۴۲ رای در مقابل ٣۰۴ رای بعنوان دبیر ملی انتخاب گردید. فررئوی ۴٨ ساله که سابقا کارگر فلزکار بوده است در جوانی اش به "دمکراسیا پرولتاریا" (دمکراسی پرولتاریائی) تعلق داشته است. سازمانی که از گروه ضد فاشیستی افسانه ای منحل شده ی "لوتا کونتینوا" به مفهوم "مبارزه دائمی" چپ رادیکال بر می خیزد.هزاران نفر از اعضای این سازمان در آواخر سال های ۶۰ به خاطر رد کردن سیاست رفرمیستی دولت مشترک حزب کمونیست ایتالیا با سازمان بزرگ بورژوازی "دمکراسیا کریستیانا" از حزب کنار گذاشته شدند و یا خود بیرون آمدند.
لوتا کونتینوا در مبارزه مسلحانه شرکت نموده و در سال ۱۹۷۶ از این مبارزه کناره گیری نمود. در همان سال سازمان دموکراسی پرولتاریا در انتخابات پارلمان شرکت نمود و با ۱،۵ درصد آراء به مجلس راه یافت. در سال ۱۹٨۷ این سازمان در انتخابات ۱،۷ درصد آراء را کسب نمود. دموکراسی پرولتاریایی، همچنان حرکت رفرمیستی حزب کمونیست ایتالیا را رد نموده و بعد از اینکه در سال ۱۹۹۱ حزب کمونیست ایتالیا به حزب چپ سوسیال دمکراسی "پارتیتو دمکراتیکو دلا سینسترا، پ د س" تغییر یافت، در تاسیس "ریفونداسیونه کمونیستا" شرکت نمود. فررئو در گذشته از روند شرکت در دولت برتینوتی پشتیبانی نمود و در فاصله سال های ۲۰۰۶ و ۲۰۰٨ در دومین دولت رومانو پرودی معاون نخست وزیر شد. وی یکی از محدود نمایندگان "پ ار س" بود که از لهجه ای انتقاد آمیز برخوردار بود. بعد از تظاهرات گسترده علیه پایگاه های آمریکا در ویسنسا در شمال ایتالیا در فوریه ۲۰۰۷ از رئیس دولت خواست که به ندای مردم گوش کند. بعد از آن وی با این وجود به خواسته های فراکسیون برتینوتی گردن نهاد و برای ماندن ارتش در افغانستان و انهدام بیشتر خدمات اجتماعی رای داد. وی اکنون در جلسه مجلس بر عکس برتینوتی به نحوی انتفادانه با شرکت در دولت برخورد می نماید.
برگشت به مبارزه طبقاتی
خواسته های فررئو خود را در نوشته سیاسی ای که از سوی اکثریت نمایندگان کنگره مورد قبول قرار گرفته است انعکاس می دهد. نوشته ای که خواهان این است که علامت داس و چکش در پرچم سرخ و سمبل حزب حفظ شود و خواهان چرخش به چپ بوده و همچنین لیستی از اقدامات مبارزاتی و آکسیون ها را ارائه می نماید. این نوشته خواهان توجه مجدد به مبارزه طبقاتی بربستر پایه های اجتماعی و طرح مشکلات سیاسی در فضای یک اپوزیسیون مبارزاتی تعیین کننده علیه دولت برلوسکونی است و همچنین بر بنای اتحادیه های کارگری چپ و دفاع از قانون اساسی جمهوری و ریشه های ضد فاشیستی اش تاکید می کند. در نوشته قید شده است که حزب باید مجددا در جنبش ضدجهانی سازی و جنبش صلح شرکت نماید و علیه جنگ های کنونی سراسر جهان، علیه ناتو و علیه تمامی پایگاه های نظامی خارجی که از پایگاه های آمریکا در ویسنسا شروع می شود بر خیزد و خواهان خارج شدن ارتش ایتالیا از تمامی صحنه های جنگی باشد.
در نوشته بروشنی تاکید شده است که حزب در انتخابات آتی اتحادیه اروپا باید با لیست خودش و همچنین سمبل داس و چکش حزبش وارد عمل شود. این نوشته می تواند تحت اوضاع کنونی مسلما بعنوان یک برنامه دمکراتیک و انقلابی و ضدسرمایه داری ارزش گذاری گردد. این واقعیت که به بیخطر نشان دادن دولت برلوسکونی پایان داده می شود و این دولت با کابینه اش بعنوان دولت و کابینه راست ارزش گذاری می شود، این امید را زنده می کند که حزب همچنین در خودش به یک بررسی عمیق دست زده و با روی آوردن به اشکال جدید تصمیم گیری، خطرات راسیستی و فاشیستی دولت برلوسکونی را خنثی کند. نقطه ضعف این نوشته این است که ازجهان بینی پایه ای حزب دور نگاه داشته می شود. شاید هم دلیلش این است که این نوشته کاراکتری توافقی دارد.
جناح فررئو از آنجا که خودش به تنهائی در کنگره در حدود ۴۰ درصد نمایندگان را پشت سر داشت و از این روی نمی توانست به تنهائی علیه فراکسیون برتینوتی /وندولا برخیزد، لذا اکثریت ۵۲ درصدی خود را با حمایت آراء "ل ارنستو" (٨ درصد) و "فالکو ا مارتلو" (٣،۵ درصد) بدست آورد. آنچه که به نفع فررئو عمل نمود چیزی بود که در روزنامه چپ " لیبراسیونه" در باره اش سکوت گردید: فراخوان ۱۰۰ شخصیت کمونیست برای نجات جنبش کمونیستی سنتی ایتالیا.
این فراخوان خطابش به تمامی کمونیست های ایتالیا و احزاب کمونیست ایتالیا بود که سازمان های خود را رها نکنند بلکه این سازمانها را برای ایجاد خانه مشترک کمونیست ها آماده سازند. فراخوان از سوی روزنامه لیبراسیونه منتشر نگردید. تحریریه ل ارنستو که ازاین فراخوان فورا بعد از انتشارش پشتیبانی نمود، آنرا در پهنه اجتماع مطرح نمود. الیویرو دیلیبرتو دبیر ملی "پ د ک ای" برای فررئو بعد از انتخاباتش در پیامی آرزوی کار بهتر و همچنین همکاری ای فعالانه میان دو حزب نمود.
درست قبل از جلسه مجلس، وی (الیورو) آمادگی حزبش را اعلام نمود که با حزب "ریفونداسیونه کمونیستا" متحد شوند. که البته در شرایط کنونی یک چنین قدمی را فررئو رد نمود. برای مثال "پ د ک ای" هم از همان شرایط متضاد جنبش کمونیستی ایتالیا برخوردار است: آرماندو کوسوتا رئیس اسبق اش که سال ها عضویت دفتر سیاسی حزب کمونیست ایتالیا را داشت در سال ۱۹۹۱ ازبنیان گذاران "ریفونداسیونه کمونیستا" بود. وی در سال ۱۹۹٨ این حزب را ترک نمود و حزب دمکراتیک کمونیستی ایتالیا را بنیان نمود. دلیل این کار هم پشتیبانی پارلمانی کوسوتا از اولین دولت پرودی (۱۹۹۶ـ ۱۹۹٨) بود. مسئله ای که در ریفونداسینه امکان ناپذیر بود. زیرا که ایتالیا در خشونت ناتو بر علیه یوگسلاوی شرکت نموده و می خواست انهدام خدمات اجتماعی در کشور خودش را به پیش برد. در حدود یک پنچم اعضای آنزمانی که ۱٣۰۰۰۰ نفر بودند و همچنین در حدود یک سوم نمایندگان پارلمان از وی پیروی نمودند. حزب کوسوتا وارد دولت شد و پرودا هم دو مقام وزارت را به وی اهدا نمود. امروز حزب "پ د ک ای" به طور تخمینی ۲۰۰۰۰ عضو دارد. این حزب تحت نظارت الیویرو دلی برتو دبیر کنونی اش ارزیابی انتقادی نسبت به شرکت در دولت در فاصله سال های ۲۰۰۶ تا ۲۰۰٨ نموده است. در باره موضع ۱۰ سال پیش حزب با سکوت برخورد می شود.
پورتونیسم برتینوتی
توضیحات فررئو و نوشته سیاسی مورد قبول واقع شده، نقدهای بسیاری به برتینوتی و توسعه اپورتونیستی حزب توسط وی مطرح می نماید. در باره این بار سنگین که حزب از زمان تاسیسش در سال ۱۹۹۱ با خود حمل می کند تا کنون به هیچ وجه بصورت باز صحبت نشده است. دومینیکو لوسوردو ارزیابی می کند که برتینوتی هیچگاه کمونیست نبوده است.
وی سال های سال رهبر بزرگترین اتحادیه کارگری که با حزب کمونیست ایتالیا در رابطه تنگاتنگ قرار داشت، بود. زمانی که دردسامبر ۱۹۹۱ رفرمیست های حزب کمونیست ایتالیا حزب را به حزب سوسیال دمکراسی تبدیل نمودند، وی در ابتدا در حزب چپ باقی ماند ـ و در حزب تازه تاسیس ریفونداسیونه وارد گشت و در سال ۱۹۹۴ به جای سرگیو گاراوینی به مقام دبیر ملی انتخاب گردید.
زمانی که راه رسیدن برتینوتی به رهبریت حزب ریفونداسیونه را دنبال کنیم با کمی دقت خواهیم دید که او از سال ۲۰۰۰ همواره غالبا مواضعی دوپهلو و متضاد داشته است. وی در همان سال کتابی را بنام "ایده هائی که نمی میرند منتشر نمود. در این کتاب از آن سازمانی که در باره ایده هایش قلم فرسائی شده است نامی برده نشده است. در سال ۲۰۰۲ با وجود اینکه جلسه مجلس چشم اندازهای سوسیالیستی را تائید نمود اما همزمان نه تنها به نظرات تاریخی لنین بلکه همچنین به مارکس و حتی گرامشی هم برخورد نموده و بررسی های لنین در باره امپریالیسم را بعنوان "تفسیر نامناسب از شکل رهبریت سرمایه داری جدید" تعریف نمود. کنگره اعلام انصراف طبقه کارگر از نقش رهبری کننده اش را نمود و بجای آن پیشنهاد جنبش های غیردولتی جهانی را تصویب کرد.
سخنرانی برتینوتی در ششمین نشست حزب در سال ۲۰۰۵ عوام فریبی مطلق بود. سخنرانی ای که وی در آن برنامه دولت آلترناتیو را اعلام نموده و در این برنامه راه بسوی رفرم های اجتماعی و ساختاری را برای برقراری دمکراسی مردمی (دمکراسی اجتماعی اقتصادی) مشخص نموده و راه های جدید برای تغییر جامعه بمفهوم بالا بردن قدرت خرید و بالا بردن مزدها و حقوق بازنشستگی وغیره را نشان داد. وی از آنتاگونیسمی سالم میان رفرمیست ها و چپ های رادیکال صحبت نمود. بجز دو بند برگشت ارتش از عراق و لغو ابلاغیه دولت برلوسکونی برای اجرای رفراندوم، مابقی برنامه از سوی حزب ریفونداسیونه و همچنین خود برتینوتی که برای تحقق این برنامه بعنوان رئیس پارلمان امکانات قابل توجه ای را در اختیار داشت، کاملا با بی توجهی برخورد گردید. در زمان بحران دولت پرودی در ژانویه / فوریه ۲۰۰۷ وی اعلام نمود که میبایست ازدولت جدید برلوسکونی به هر صورت جلوگیری شود. نقطه اوج این زیان ها این بود که حزب اعتماد سیاسی خود را از دست داد و در انتخابات شکست خورد و چه در حزب ریفوداسیونه و چه دولت و پارلمان انهدام بیشتر خدمات اجتماعی، از جمله بالا بردن سن بازنشستگی و ماندن ارتش ایتالیا در افغانستان تائید شد. آخرین خیانت به جنبش صلح بود که خواهان برگشت ارتش به ایتالیا شده بود.
از سال ۲۰۰۲ تا سال ۲۰۰۵ همواره برتینوتی سالانه مصاحبه نموده است. این مصاحبه ها در سال ۲۰۰۷ در انتشارات مونداتوری و به زبان آلمانی در بهار ۲۰۰٨ در انتشارات کارل دیتز برلین با نام "فایوستو برتینوتی" منتشر گردید. (مصاحبه با کمونیست های رفرمیست ایتالیا). در این مصاحبه ها در باره برخی از موضوعات اجتماعی و رهبریت جهانی آمریکا و مسئله جنگ صحبت می شود.
برتینوتی در این مصاحبه ها بیشتر از "چپ های سیاسی" نام می برد و واژه چپ های انقلابی که وی در سال ۲۰۰۵ در ششمین نشست حزب، برای اینکه بتواند تائیدیه نمایندگان را برای شرکت در دولت بگیرد، بکار برده بود، بفراموشی سپرده می شود. زمانی که این کتاب بزیر چاپ رفت برتینوتی سخت مطمئن بود که چپ های رنگین کمانش مجددا به مجلس و سنا وارد خواهند شد و مصاحبه وی می تواند مرجعی برای حزب چپ غیرکمونیستی طرح ریزی شده وی باشد.لوسوردو ارزیابی می کند که برتینوتی برای جنبش کمونیستی هیچ ارزشی قائل نبوده و بعد از منحل شدن حزب کمونیست ایتالیا در سال ۱۹۹۱ مجددا تلاش نموده است تا حزب کمونیست را از بین ببرد.
وندولا تهدید به انشعاب می کند
اگر که نشست اخیر حزب را بعنوان "چرخش بسوی چپ" ارزش گذاری نمائیم، در این صورت مسئله مهم این است که این چرخش عملا هم پیاده شود. مبارزه برای پیاده کردن این خواست بنظر می رسد که هنوزبه نتیجه قطعی نرسیده است. دبیر ملی جدید از وندولا دعوت نموده است که در رهبری جدید همکاری نماید و در تحقق سند سیاسی شریک باشد. سندی که خواهان اتحاد چپ هاست. وی دیگران را فراخوانده است که اتحاد حزب را حفظ نمایند. وندولا و بعد از او برتینوتی خواستار طرح انحلال حزب ریفونداسیونه و تشکیل یک حزب چپ غیر کمونیستی می باشند. درست ۲۴ ساعت بعد از نشست مجلس وندلا تهدید به انشعاب فراکسیونش نمود و اعلام ایجاد یک "ریفونداسیونه پر لا سینیسترا" را نمود.
برتینوتی می خواهد برای پشتیبانی از این پروژه یک روزنامه را بنیان گذارد.
هنوز همه بحث ها باز است. باید درنظر گرفت که فررئو تنها اکثریتی محدود را در اختیار داشت و می باید وارد یک ائتلاف با چهار جریان شود ـ فراکسیون خودش، ل ارنستو، اسره کمونیستی و فالکه ا مارتلوـ.
در مورد برتینوتی و وندولا باید روی دو مسئله حساب کرد: یا اینکه آنها به واقع انشعاب خواهند نمود و یا تلاش خواهند کرد با کمک رسانه های بورژوازی که فررئو را بعنوان افراطی معرفی می کنند برنامه های خود را تنظیم کنند. شاید هم تلاش کنند با رشوه دادن اکثریتی را برای خود کسب نمایند.
همه چیز به توسعه آینده حزب ریفونداسیونه ربط دارد. در اینجا می توانند فاکتور های متفاوتی نقش بازی کنند: آیا فررئو می تواند رهبریت جدید حزب را پشت سر خود بکشاند و همچنین از انعکاس شکست پروژه برتونیتی / وندولا استفاده نماید و با اپورتونیسم آنها مبارزه کند؟
آیا فررئو می تواند مبارزه ای را که با آن در نشست اخیر حزب خود را نشان داد حفظ نماید و به این خاطر مصممانه برای تجهیز پایه حزب فعالیت نماید؟ آیا او می تواند این بحث را در افکار عمومی به پیش برد و از همه مهمتر آیا او آماده است که تکیه به گروه "ل ارنستو" نماید؟ او تنها ٨ درصد آراء نمایندگان را بدست آورد. اما نفوذ وی بر پایه اجتماعی از اهمیت بالائی برخورداراست.
چه اتفاقی خواهد افتاد اگر که برتینوتی و وندولا بتوانند اکثریت را مجددا از آن خود کنند؟ این خود باعث ایجاد وضعیتی خواهد شد که درست در سال های ۱۹۲۰/۲۱ در حزب سوسیالیست اتفاق افتاد آنهم زمانی که سنتریست های تحت رهبری گیاسینتو منوتی سراتی نخواستند رفرمیست ها را کنار بگذارند و برای گرامشی و اوردینیوویست ها راهی نماند جز اینکه حزب را ترک نمایند و حزب کمونیست را بنیان گذاری کنند.
"ودیامو" ایتالیائی ها در چنین شرایطی با علاقه می گویند "خواهیم دید".
منبع : اخبار روز و مترجم جعفرپور
توجه !
کاپی
و نقل مطالب از «اصالت» صرف با
کسب مجوز کتبی از «اصالت»
مجاز است !
کليه ی حقوق بر اساس قوانين کپی رايت محفوظ و متعلق به «اصالت»
می باشد.
Copyright©2006 Esalat