چهل و پنجمین سالگرد حزب دموکراتیک خلق افغانستان خردمندانی از نیاکان ما، از گذشته هایی دور مردم را به: پندار نیک، گفتار نیک، و کردار نیک دعوت مینمودند. این چراغ که در سرزمین آبایی ما افروخته شد، تابناکتر گردید. رفته رفته فرزندانی در این سرزمین پا به عرصه ی هستی گذاشتند، که نه تنها برای خود، بلکه در غم و درد دیگران نیز بودند. چنانچه فقط برای تاُمین سلطنت مشروطه جانهای عزیز خود را ایثار نمودند. درود بی پایان تاریخ به آنها! وارثان آنان از افتخارات و پیروزیهای آنها بهره گرفتند، از شکستهای ایشان آموختند، در نتیجه بفکر مبارزات متشکل افتیدند، بنا بر آن تشکیل احزاب را مطرح نمودند. در اثر جد و جهد مشروطه خواهان که جو نسبتاً مساعد تری نسبت به گذشته به وجود آمد و نام دههء قانون اساسی را به خود دریافت، آگاهان انسان دوست، دست به کار تاسیس احزاب زدند. از جمله به تاریخ ۱۱ جدی ۱۳۴۳ حزب دموکراتیک خلق افغانستان بوسیله ی وطن پرستان انسان سالاری که دور هم گرد آمدند در کنگرۀ موسس، تشکیل گردید. به قول زنده یاد ببرک کارمل بادبان کشتیی خلق افغانستان در بحر بی کران هستی، رو به سوی ترقی بلند گردید. این حزب جوان به زودی به مکتب بزرگ وطن پرستی و آموزشی تبدیل شد. از دو مجرا به پرورش، آموزش و روشنگری مبادرت ورزید: از یک سو، جوانانی که به طور روز افزون به آن می پیوستند، در کورسهای درون حزبی، به وسیله ی آموزگاران ورزیده و دانشمند: اقتصاد، فلسفه، ساختار سیاسی دولت را می آموختند و به وطن دوستی و وطن پرستی، به فن نویسنده گی، نطاقی، سپورت، پرورش کودکان، تدبیر منزل و به دهها حرفه و شیوه های نوین دیگری زندگی تربیت می شدند. از سوی دیگر فراورده های فکری این حزب، مانند: مضامین جریده های "خلق" و "پرچم"، نشر مقاله ها در سایر جریده ها و روزنامه ها و مجلات، سخنرانیها در میتنگها، در مظاهرات، در کنفرانسها و سایر گردهمایی ها و به خصوص سخنرانی های ببرک کارمل فقید در پارلمان، سبب ایجاد آگاهی بیشتر و رشد ذهنی هموطنان مان میگردید. از نگاه تشکیلاتی نیز ح.د.خ.ا. در مقایسه با احزاب همدوره خود، بزرگتر شد، وسعت و گسترش بیشتر یافت، قد کشید و برومند شد و به نیروی قابل ملاحظه در جامعه ی افغانی عرض وجود کرد. ح.د.خ.ا. به انترناسیونالیزم باور داشت، عضو خانوادۀ احزاب پیشرو جهان بود، در کانفرانسها و جلسات احزاب برادر شرکت می جست، بطور متقابل از طرف آنها ارج گذاشته می شد و احترام می گردید و به خار چشم دشمنان ترقی افغانستان مبدل گردید، سوگمندانه فرد نفوذی آنها توانست حزب را متفرق کند. انشعابی بوجود آمد، ستیزه جویی در برابر هم صورت می گرفت، در اثر آن تقریباً مدت دهسال اعضای با درد و با درک حزب، از فراق هم سوختند، تا این که وعده ی وصل فرا رسید، وحدت حزب تاُمین گردید. دلها مملو از شادی گشت، چشمها با دیدن همرزمان در جلسات مشترک روشن شد، در قلبها امید دمیدن گرفت. بدبختانه باز "ابر سیاهی سرگردان ـ خیمه از دامن کوهسار کشید" توطئۀ دشمن یکی از بانیان برجسته ی حزب را به شهادت رسانید. در ادامه به شیوه ی خلاف اصول مرامی، بدون دستور رهبری، نبود آگاهی و عدم آمادگی اعضای حزب، حاکمیت بر آن تحمیل شد، اعمال نا بخردانه و ناسنجیده در دستور روز قرار گرفت، شیرازه ی یگانگی حزب از هم پاره گردید. در پیامد، عظمت طلبان بر حزب و جامعه مسلط گردیدند. بانیان حزب را کشتند، تبعید نمودند، و زندانی کردند. اعمال ناقضی عنعنۀ دیر پایی مسلط در جامعه به مرحله ی اجرا گذاشته شد، تا این اندازه که کمر به کشتن اکثریت نفوس افغانستان بستند، شخصیت های ملی، سیاسی و مذهبی و تعداد زیاد از مردم شرافتمند و زحمتکش کشور را کشتند و قتل عام نمودند و گفتند: دو ملیون نفوس به آنها کفایت میکند. اعضای حزب نتوانستند، بیشتر از این، در برابر اعمال جابرانه ی خود بزرگ بینان تماشابین باشند. برای جلوگیری خود کامه گی آنها و جا گزینی رهبری سالم به حزب و نجات جامعه و دگرگونی سیاسی، دست به مبارزه بردند، در اثر آن جوخه جوخه به شکنجه گاهها رفتند، مرگ را استقبال نمودند، زندانها را پرکردند ولی سر انجام به کمک دوستان انترناسیونالیست، حزب و کشور را از شر عظمت طلبان و جباران رهانیدند. در های زندانها را کشودند. قلبهای هوطنان را شاد ساختند، لبهایشان را پر از تبسم نمودند. ولی اعمال زشت خود بزرگ بینان و پلانهای حامیان شان ـ به خصوص نابود ساختن شخصیت های ملی، سیاسی و مذهبی ـ چنان بر جامعه تاُثیر منفی ژرف گذاشته بود، که هرگز زدوده نشد و مانند زهری پیکر حزب و جامعه را مسموم ساخت. سرنگونی خود بزرگ بینان سبب حار شدن حامیان شان گردید. بنا بر آن تهاجم وسیع تبلیغاتی، تخریباتی و جنگی بر ضد افغانستان آغاز گردید، در مقابل اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان به ساختمان جامعه و دفاع از آن کمر بستند، دسته دسته به مزرعه ها، کار خانه ها و موسسات تعلیمی شتافتند. گروه گروه به ارگانهای قوای مسلح پیوستند. خونهای پاک خود را نثار دفاع از مردم کشور و سرزمین افغانستان نمودند. تپه ها از مقبره های سر سپردگان راه آزادی، ترقی، دموکراسی و عدالت اجتماعی پر گردید. بازآینده گان، راه پیشرفتگان را با تلاش بیشتر از پیش ادامه میدادند و جایشان در صفوف قوای مسلح را پر می نمودند. تحت رهبری ح.د.خ.ا.مردم کشور به منظور دفاع از منافع صنفی خود و ساختمان وطن، سازمانهای صنفی و اجتماعی متعدد را ایجاد نمودند و به آنها پیوستند. صدها شیرخوارگاهها، کودکستانها ساختمان و ایجاد کردند. صدها مکتب در قریه ها، قصبات و شهر ها اعمار و تاسیس نمودند، دهها دانشگاههای عالی در شهرهای مختلف کشور بنا کردند. هزار ها جوان در موسسات تعلیمی و تحصیلی داخل کشور و دانشگاههای کشور های دوست به آموزش ادامه دادند، سر افرازانه باز گشتند و به ساختمان کشور شرکت نمودند. جامعه ی افغانی برای اولین بار پر از کادر های مسلکی و متخصص ملی گردید. هزار ها جلد کتاب تالیف و ترجمه شد و ذهنهای تشنه به علم و دانش هموطنان ما را سیر آب نمود. تحت رهبری ح.د.خ.ا. همزمان با ساختمان کشور و دفاع مسلحانه از آن، ساختار حاکمیت ملی پیش می رفت. ارگانهای ملی حاکمیت به شیوه نوین و دسته جمعی با شرکت دادن وسیع مردم در آنها مساعد و تاُمین گردید. برای اولین بار در تاریخ کشور نمایندگان همه ملیتها با معیار شایستگی امکان شرکت مساویانه در رهبری حکومت ملی را یافتند و شرکت نمودند. بوسیله ی ح.د.خ.ا. کار پر ثمر در جهت زدایش برتری جویی و تاُمین تفاهم ملی و هموطنی بدون تبعیض و تمایز پیش برده شد. در پهلویی صد ها موفقیت و پیروزی، زیر رهبری این حزب قوای مسلح شکست نا پذیری تشکیل گردید. نظامیان میهن دوست، در همه ارگانهای قوای مسلح به اساس تشریک مساعی رفیقانه توانسته بودند، کشور را از وجود دشمن پاک نمایند. چنانکه با وجود همه انواع کمک به مخالفان از جانب حامیان گسترده ی شان، زمینه ی عودت قوای محدود انترناسیونالیست مساعد گردید. بعد از عودت قوا سه سال اندکی بیش یا کم به زعامت حزب دموکراتیک خلق افغانستان از حاکمیت دفاع مستقلانه به عمل آمد. بدبختانه از قضای روزگار تکیه گاه صلح جهانی در جنگ سرد مغلوب گردید و از هم پاشید. حاکمیت خلق در کشورمان بدون حامی و پشتیبان مادی و معنوی قرار گرفت. ادامۀ آن در اثر تهاجمات عهد شکنانه ی همه جهان پلشتیها غیر ممکن گردید. بعد از فروپاشی حاکمیت حزب و دولت دموکراتیک خلق افغانستان (حزب وطن)، بر سر مردم بی دفاع مان بدتر از آنچه پیشبینی می شد آمد. وضع اسفبار کشور غم، اندوه، بیچارگی و بینوایی مردم مان زیر ضربات پتیارگان و بربر ها و قهقه ی بلند خنده های حامیان شان، اعضای ح.د.خ.ا. (حزب وطن) را چنان اندوهبار، دلفگار و افسرده ساخت که تا چند سالی در آن غرق تفکر بودند. در اثر فروریزی آوار ها حزب از هم پاشید. شیشۀ امید مردم افغانستان بر سنگ سخت اصابت کرد. بعد چندی اعضای متعهد پر آرمان حزب در گروپ های مختلف بنامهای گوناگون گردهم آمدند هرکدام به راهی روان گردیدند. از جمله دو سازمانی تشکیل شده از اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان: نهضت فراگیر دموکراسی و ترقی افغانستان و حزب متحد ملی افغانستان در پی تفاهمات سازنده، اسناد وحدت را کمیسیون وحدت مشترک هردو سازمان به امضا رسانیدند. دلها را گرم تر ساختند. به اعضای هردو سازمان نیرو و قوت قلب بخشیدند. باور مندیم که این یگانگی آغاز و زمینه ساز تفاهم، نزدیکی و بهم آیی همه پارچه های جدا شده از پیکر ح.د.خ.ا. حزب گلگون کفنان و شهیدان، و از سرگیری مبارزات داد خواهانۀ همه اعضای دور مانده آن حزب از مبارزه و سیاست باشد. سزاوار تذکر است، وحدت دو سازمان نتیجه ی تشویق، تحرک بخشی و مبارزه وحدت خواهانه ی صفوف هردو سازمان بوده است، بنابر آن از صف هردو سازمان رفیقانه تقاضا می شود، که کار درین راستا را تقویت بخشند و همچنان وحدت گریزان را افشا کنند و بر ضد شان مبارزه ی کوبنده ی بیشتر از پیش آغاز نمایند. چهل و پنجمین سالروز تاسیس ح.د.خ.ا. را به همه اعضای آن حزب، به همه هوا خواهان، فامیلهای شهدای آن حزب تبریک و تهنیت میگویم. درود بی پایان به روان همه گذشته گان ح.د.خ.ا.
هدایت حبیب
|
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat