پژوهش و کاوش از استاد (صباح)
«مستنداتی بر سه و نیم دهه جنایت و آدمکشی در کشور»
غریوی ناله بود و دیده ی تر
رهی نبود ازین در تا به آن در
نوایی گریه و بردن و کشتن
همه بی یاور و سرد و مکدر.
در کشور ما سه و نیم دهه - جنگ، آدم کشی، بی قانونی، وحشت و بربریت ادامه پید اکرد. هزاران انسان قربانی هوس و آرزوهای تعدادی افراد قاتل و تفنگ بدست گردیدند. دشمنان سعادت و آزادی وطن ما در تبانی با باداران خونخوار بین المللی، دشمنان منطقوی افغانستان و شیخ های عیاش و معامله گر عربی دست به اعمال ناروای زده و آب به آسیاب دشمنان مردم و وطن ریختند. و در واقعیت امر با دریافت اسلحه و پول از کشورهای متعدد عملآ به آتش جنگ پطرول پاشیدند. پس از هشت ثور (سیزده هفتاد و یک) که قدرت دولتی به دسته های به اصطلاح مجاهدین منتقل گردید، در نتیجه مبارزه دسته های مسلح برای تصرف قدرت دولتی، دولت مرکزی عملأ از بین رفت و به چندین مرکز قدرت (کابل، قندهار، شمال، هرا ت، جلال آباد، بامیان) و شهر کابل به بیش از ده ها حاکمیت تبدیل شد. زیربنای مادی و معنوی نابود گردید و تقریبأ هشتاد در صد بناهای شهر کابل بخاک یکسان شد. در حالیکه ده ها هزار انسان بیگناه بقتل رسیدند، موج تازه مهاجرت تحصیل یافته ها و کار آزموده های کشور و ملیون ها نفر دیگر به خارج آغاز گردید.
این موج خیلی سهمگین کوچ دسته جمعی که تقریبأ یک دهه ادامه یافت کشور را عملأ از وجود افراد مجرب و کار آزموده خالی نمود. با تصرف کابل شقاق و نفاق و چند دستگی بین تنظیمها نمایان و مردم ستمدیده پریشان و کشور به ویرانه مبدل گردید. دوره زمامداری ربانی را اولاً به ٤٥ روز و سپس تا زمان دایر شدن لویه جرگه تمدید نمود. بعداً با دایر نمودن شورای حل و عقد در ٣٠ دسامبر ١٩٩٢ که ربانی یگانه کاندید در ریاست دولت باقی ماند، بحیث رییس دولت برگزیده شد. درین شورا نمایندگان حکمتیار، حزب اسلامی خالص، محاذ ملی برهبری پیر گیلانی، جنبش و حزب وحدت نه تنها شرکت نداشتند بلکه عملآ جناح ربانی با شرکت ندادن آنان در دولت زمینه ساز جنگ های بعدی نیز گردید.
قبل از تدویر شورا، جناح مخالف تهدید نموده بودند که در صورت دائر شدن این شورا و انتخاب ربانی بحیث رئیس دولت، جنگ ادامه پیدا مینماید. متعاقباً حکمتیار، خالص، مجددی و گیلانی شدیداً شیوه انتخاب ربانی را درین مقام مورد اعتراض قرار داده متذکر شدند که ربانی در انتخاب خویش در مقام ریاست دولت جهل کاری و حق تلفی نموده و این عملکرد وی جنگ ها را در کشور تشدید می نماید. به این ترتیب ربانی دوره ریاست چهار ماهه خویش را تا زمانی دوام داد که توسط قوای طالبان از کابل مجبوربه فرار گردید. زمامداری وی مجموعاً سه و نیم سال یعنی تا د سمبر ١٩٩٦ دوام نمود. طی این مدت فشار رهبران، نارضایتی مردم و تقاضاهای مکرر سازمان ملل متحد در متقاعد ساختن ربانی برای انتقال قدرت به نمایند گان واقعی ملت به اساس پلان های مطروحه عاجز ماند و با هر طرح ارایه شده از جانب نمایندگان سرمنشی ملل متحد، برعکس گروپ کرسی نشینان کابل جنگ تازه ای را سازمان میدادند. تا زمان سقوط اداره ربانی در کابل تنظیم ها و احزاب سیاسی در حاشیه قرار گرفتند و اخرین روزهای زمامداری، صرف حکمتیار بعد از جنگ های شدید با قوای جمعیت و شورای نظار، بعد از حصول کرسی صدارت موقتاً تطمیع گردید. ربانی مخصوصاً محکوم به این بود که با روحیه قومی و منطقوی عمل نموده و نمیخواهد حاکمیت را از دست بدهد، وی باساس قرارداد ها و تعهدات، منافع ایران، تاجکستان و روسیه را تآمین می نماید.
از جانب دیگر با چاپ بانکنوت های پنج هزاری و ده هزار افغانیگی در مسکو عملآ خرید و فروشی اراضی، قوماندانان و جنگجویان رواج پیدا نمود و از جانب دیگر سر ازیر شدن سلاح و مهمات از روسیه، ایران و تاجیکستان (اسارت اتباع روسی با یک بال طیاره انتنوف و ده ها تن سلاح و مهمات در قندهار، توزیع سلاح بدون قنداق و دارای شیب مخصوص ساخت ایران و اکمالات بدون وقفه از میدان هوایی کولاب در تاجیکستان) عملآ جنگ را شدت بخشید . . در دوره زمامداری ربانی وضع کابل و ولایات خیلی وخیم و کشور به چندین مرکز قدرت تقسیم گردیده بود. چور و چپاول، دزدی و رهزنی، راه گیری و وند بازی، قتل و قتال، وحشت و بربریت، ظلم و ستم، بستن و بردن، بگیر و بزن، فیر راکت سکر و کلستر، توپ و تانک، رقص مرده و خنده زنده، تیزاب پاشی و میخ کوبی، بریدن شرم جاهای انسانها و ولادت نمودن زنان در پوسته های امنیتی . . . جزی مصروفیت روزانه نیروهای امنیتی گردیده بود.
در ماه مارچ ١٩٩٣ رهبران تنظیم ها راهی مدنیه منوره شده و باحضور داشت پادشاه عربستان سعودی و نواز شریف صدراعظم پاکستان تعهد سپرد ند وقسم خوردند که دست ازجنگ کشیده ودرتقسیم قدرت به همه جوانب درگیر اقدام نمایند اما بمجرد مواصلت، جنگ وکشتارجدیدی آغازگردید. درین مذاکرات فیصله گردید بود : ربانی درتحویلی قدرت تا هژده ماه اقدام نموده، اسلحه از مردم جمع آوری و هکذا ملکیت ها و دارائی های تاراج شده دوباره به مالکین آن مسترد گردد و حکمتیار بحیث صدراعظم منسوب شود. مولوی خالص از امضای این معاهده امتناع ورزید و مجددی در پایان معاهده نوشت که با ملاحظات امضاء شد. اما در ترکیب کابینه بین رهبران تنظیم ها، بعد از مناقشات زیاد در جلال آباد توافق به میان نیامد و یکباردیگرحملات راکتی بالای شهر کابل شد ت بی سابقه کسب نمود.
طى سالهاى ١٩٩٢- ١٩٩٦ تفنگداران قدرت پرست که در داخل شهر کابل سنگر گرفته بودند مرتکب ویرانى شهر کابل و کشتار بیش از شصت هزار نفر مردم غیر نظامى و بالنتیجه مسبب اصلى جنایت علیه بشریت شده اند. بنیادگرایان جنگ سالار طی سالهای نخستین زمامداری خویش جنگ را تا سطح کوچه هاى کابل، در جمال مینه و چنداول و منطقه ا فشار و دیگر نقاط شهر گسترش دادند، و در این فاجعه بیش از چهار هزار انسان بى گناه (از ملیت مصیبت دیده هزاره) را در کابل بوسیله توپ و تانک و بمباردمان بى امان قتل عام کردند که این شهکاری آنان به (فاجعه افشار) مسما گردید. این جنایت جنگى یکى از شواهد انکار ناپذیرى است که مردم کابل آنرا فراموش نخواهند کرد. کشتار مردم هزا ره و شیعه ی منطقه ا فشار (در بیست و دو دلو) لکه ننگی است که تا همیشه بر دامان تفنگداران فاتحه کابل باقی می ماند.
تفنگداران با فروش آثار ارزشمند تاریخی و تخریب آنچه که قابل انتقال نبودند، آغاز کردند، با چور و چپاول دارائی های عامه، از جمله اموال شخصی خانه های مردم تامنابع ذ خیروی وزارتخانه ها، ادارات دولتی، موسسات ملکی و نظامی و حتا حمله و غصب کردن ود ست درازی به مواد امدادی که برای خانواده های مستحق و مرد مان تهی دست مد نظر گرفته شده بود و بالآخره غصب خانه ها و زمینهای تا امروز ادامه داده می شو د. اینها با قاچاق لاجورد و زمرد به سرمایه هنگفت دست یافتند.
اکنون از یکطرف با سو استفاده از شرایط جنگ و دشواری های جاری مملکت و از سوی دیگر با استناد بر اینکه در افغانستان هنوز نیز دولت مرکزی و مسلط بر اوضاع سراسری وجود ندارد، آنها باز هم به همان اشتهای سابقه دارایی عامه را مانند گذ شته حیف و میل نموده و به حسابهای جاری و پس انداز در بانکهای شرق و غرب افزودند. واضح است چه در همان بحبوحه جنگ و بحران سیاسی ونظامی حاکم بر افغانستان و چه در آستانه خروج قوای نظامی شوروی از افغانستان و حتا بعد از آن چندین بار موضوع فروش وقاچاق سنگها ی قیمتی بار بار توسط مطبوعات جهان بشکل علنی مطرح شد اما سودی نبخشید و غبار مسلط جنگ و ناآرامی های کشور باعث میشد که کسی نتواند این موضوع مهم را پیگیری کند.
تاراج گران جمعیت اسلامی وشورای نظارهمراه با همرزمان و همراهان، در گوشه و کنار میهن کمین گرفتند؛ کشور تاراج شد و مردم به خاک سیاه نشستند. جنگ ویرانگری سراسر کشور ما را فراگرفت، شهر ها تاراج شدند، مال بیت المال غارت گردید، آثار هنری و ثروت های ملی به عنوان مال غنیمت به بازار ها سرازیر شدند. ربانی وشورای نظاربرای اثبات وفاداری ا ش به سازمان امنیت پاکستان به ارسال تروریست و خرابکار به کشمیر و چچنیا و آسیای میانه پرداخت. انان از جنگجویان بنیاد گرای تاجیک به حمایت پرداخته و به آتش جنگ داخلی در تاجیکستان دامن زد. ربانی از سازمان امنیت پاکستان بعد از آنکه متحدانش اردوی مجهز افغانستان را با قوای هوایی آن نابود کرد، خواست تا به تأسیس اردو و سازمان امنیت افغانستان بپردازد. شورای علمای ربانی در رابطه با حقوق زنان به تدوین دقیقأ همان مواردی پرداخت که بعد ها طالبان با پیگیری آنرا اجرا کردند. با ظهور طالبان، ربانی از نخستین کسانی بود که حمایتش را از این گروه اعلام نمود. وسران شورای نظارتا میدان شهربه استقبال آنان شتافت وحتا پول در د سترس آنان قرار داد. زمانیکه مجاهدین هراتی با رشادت و جانبازی تا لشکرگاه پیشروی کردند اینان علیه اسماعیل خان که در حالت مریضی با طالبان می جنگید، دست به کودتا زده و موجب شکست مجاهدین هراتی شد.
صد ها هراتی بدست طالبان و پاکستانی ها شهید و اسیر شدند. شهر هرات بدست طالبان افتاد و نخستین دژ مقاومت غرب کشورشگاف برداشت. هرات به مستعمره داخلی به پایگاه تجاوز پاکستان مبدل شد. خاطرات ویرانگری های چنگیز و تیمور در این خطه مجددا زنده شد. اکثررهبران تنظیم ها اشخاص فقیری بیش نبود ند صاحب ثروت های افسانوی شد. و از کوخ نشینی نه بدلیل کار وز حمت و ذکاوت، بلکه به دلیل فروش و تاراج دارائی های عامه به کاخ نشینی رسید و صاحب ثروت های افسانوی شد. کاخ های ربانی، همسر و فرزندانش در کابل و امارات متحده همه گواه این مطلب اند. او که در این خاک خود را مصؤون از هر انتقادی میداند و در برابر هر انتقاد اوباشان و اراذلش به تهدید مردم می پردازند، ا ز یاد برده است که اگر امروز در پناه معامله گری هایش از گوانتانامو نجات یافته است، جایگاه دیگری بنام دنهاگ وجود دارد که وی را در درازمدت از آن رهایی نخواهد بود. جمعیت ووهابیون شورای نظارکه به روشنفکران و وطنپرستان این کشور زبان درازی می کند ا ز یاد برده است که این کرزی بود که تا به حال سپر بلای وی شده است. خانواده های شهدا، خانواده های زنان به غارت برده شده و صاحبان زمین های غصب شده، قربانیان بی گناهی که بدست دژخیمان وی کشته شده اند، همه در انتظار عدالت اند.
ازجانب دیگرتاراج معادن پنجشیروبدخشان، جنگسالاران با استخراج، قاچاق وفروشی سنگهای قیمتی مانند لعل ولاجورد بدخشان و زمرد پجشیر و سایر احجار کریمه نزدیک به سی سال شد که بی شرمانه وخبیثانه به این دزدی خویش ادامه میدهند. اینها با قاچاق لاجورد و زمرد به سرمایه هنگفت دست یافتند. اما از آنجایی که هنوز هم هزاران مشکل از فقر اقتصادی تا گرسنگی، تهیدستی، خشکسالی، آوارگی و مهاجرت های درونمرزی و بیرونمرزی موج فزاینده داشته و رنجهای بیکران مردم همچنان ادامه دارد، با تاسف مردم مجال آن را به این زودی نخواهند یافت تا قاچا قبران اموال عامه ومخصوصاً رهزنان و چپاولگران آثارقیمتی و معادن کشور را به استنطاق بکشند و از آنها حساب بگیرند. اکنون از یکطرف با سو استفاده از شرایط جنگ و دشواری های جاری مملکت و از سوی دیگر با استناد بر اینکه در افغانستان هنوز نیز دولت مرکزی و مسلط بر اوضاع سراسری وجود ندارد، آنها باز هم به همان اشتهای سابقه دارایی عامه را مانند گذ شته حیف و میل نموده و به حسابهای جاری و پس انداز در بانکهای شرق و غرب افزودند. تعدادی ازمقامات بلند پایه کنونی نمایند گی فروش این سرمایه ملی را تا چند قبل درکشورهای غربی بعهده داشته وبا استقراردولت کرزی بادیده درایی وبی حیایی صاحب کرسی ومقام گردیدند. وهنوزکه هنوزاست اینها با فکرآرام به این وظیفه ننگین یعنی دزدی وقاچاق سرمایه ملی ادامه میدهند.
قتل و کشتار یکاولنگ
درانروز لاشخوار طالبی از گردنه ها بلند شده و همراه با باران گلوله و رعد ویرانی و طنین طبل جنگ از مرگ و تباهی و نسل کشی و زمین سوزی خبر دادند. تاریخ معاصر افغانستان، حوادث خونینی را در سینۀ خود ثبت نموده است ولی آنچه آن روز در یکاولنگ و بر یكاولنگیان گذشت چیزی بود که زبان قلم از تصویرش عاجز است.
قتل عام غیر نظامیان در یکولنگ در روز یکشنبه ۷ جنوری ۲۰۰۱ آغاز شد. اکثر قتل ها در ۸ جنوری صورت گرفت. نیروهای طالبان تا ۲۲ جنوری در محل باقی ماندند و قتل عام های زیادی را انجام دادند. مجموع کشتار که در این دوران صورت گرفته بود حد اقل ۱۷۸ نفر که ۱۷۵ نفر شان غیر نظامی، سه نفر شان نظامی شناسای شده بودند. آمار دقیق افراد ایکه در دستگیری های دسته جمعی دستگیر و بعدآ به قتل رسیده بودند بخاطر نبود منبع قابل اعتبار غیر ممکن بود.
جنایت و انسان کشی قزل آباد
طالبان در تابستان سال (سیزده هفتادوشش - ه. ش) زمانیکه از سمت شرق ولایت بلخ به شهر مزارشریف حمله نمودند، نخست دهکده قزل آباد را که در حدود دوصدوپنجاه فامیل در آن زند گی میکنند به تصرف خود در آوردند.
طالبان در هفده اسد همین سال زمانیکه از سمت شرق ولایت بلخ به شهر مزارشریف حمله نمودند، در دهکده قزل آباد که در نوکیلو متری شهر مزارشریف قراردارد، دست به کشتار جمعی مردم بی گناه زدند.
نیرو های طالب قبل از حمله به مزارشریف ولایات کندزو بغلان را تصرف نمودند و در ولسوالی تاشقرغان بلخ با نیرو های برهان الدین ربانی، جنرال دوستم و محقق اضافه از یک هفته جنگ کردند وسرانجام خط دفاعی ایتلاف شمال رابتاریخ هفدهم اسد درهم شکسته، وارد اطراف شهر مزارشریف شدند.
کشتار مردم نه تنها در دهکده قزل آباد بلکه بعد از آن در مناطق دیگر ولایت بلخ چون سید آباد، جوار قبر مزاری و ولسوالی چمتال نیز توسط طالبان صورت گرفته است. این نسل کشی ها در حالی عملی شده اند که بعد از تصرف مزار شریف والی طالبان ملا نیازی از طریق رادیو محلی دولتی پیروان مذهب تشیع را غیر مسلمان خوانده و کشتن هزاره ها را جهاد عنوان نموده بود. نه تنها ملا نیازی بل جرگه ملا های طالبان در شهر کابل جنگ با ایران را جهاد اعلام نموده بودند.
قتل و کشتار هرات
قتل عام هرات در حوت سال سیزده پنجاه وهفت، در غرب افغانستان وقتل وجنایت های بعدی وسیله تورن اسماعیل درغرب کشورهنوزسرزبانهانیست. در بیست و چهارم حوت سال ۱۳۵۷ خورشیدی مردم هرات بر علیه حکومت وقت قیام کردند. مردم خشمگین از سوی نیروهای امنیتی به گلوله بسته شدند. گفته می شود که در این روز هزار ان تن از مردم هرات توسط نیروهای امنیتی کشته شدند. مسوولین دولتی ونظامی انزمان مردم را در نیمه های شب از خانه های شان بیرون کشیده و در دامنه تپه های سید عبدالله مختار و دشت های کازرگاه شریف و نیز در اطراف فرقه زلمی کوت هرات بشکل دسته جمعی و بصورت زنده دفن نمودند.
در سنگلاخ چه گذشت؟
شکنجه های که زندانیان مخالف شیخ آصف محسنی وسید حسین انوری در زندانهای سموچی سنگلاخت با آن روبرو می شوند، واقعن وحشتناک ودرد آوراست. دراین زندانها که در دل کوههای دره سنگلاخت واقع شده اند، در زمان جهاد مخالفین انوری وشیخ آصف، با بد ترین شکنجه ها به قتل می رسیدند، دراین زندانها هر زندانی با، تجاوز جنسی، فروکردن بوتل نوشابه در مقعد زندانیان، سوختاندن اعضای بدن زندانیان توسط کپسولهای گاز، آویزان کردن آنها با پا و گذاشتن با سر در بیرل های آب وخیلی از جنایت های دیگر روبرو بودند وهستند. ازجمله ترور نا فرجام سلطانعلی کشتمند نخست وزیر وقت، ترور غلام نبی مشتاق، صادقی نیلی، ابراهیم محقق، محمد امین وترور محمد عیسی غرجستانی” نویسنده کتاب کله منار ها” که توسط شخص سید حسین انوری انجام شده است نیز، افشا گردید. این افشاگری در حالیکه قبلا فهیمی توسط شیخ آصف محسنی مرتد خوانده شده وبه مرگ محکوم گردیده بود، مشکلات زیادی برای او خلق کرد، تا جایی که برای اختطاف وترورش جایزه تعیین شد.
جنایت در دره علی
تیرباران مردان اسیر در دره علی قتل عام ها محسوب میگردد. نیروهای طالبان به دره علی در ساعت ده بجه هشت جنوری رسیده واسیران رابعدازگرفتاری وانتقال همه راناجوانمردانه به قتل رساندند وگفته میشود که تعداد اسیران ده ها نفربوده است.
کشتار و جنایت در رباتک
در پنج ماه جنوری دوهزارمیلادی یک تعداد نیروهای طالبان در قریه نیک پی در ولسوالی دوشی ولایت بغلان حمله دسته جمعی نمودند. طالبان که با موتر های داتسن همراه بودند در صبحگاه حمله بردند. آنها شروع به جمع آوری مردم از قریه باکس، اسکار و دیگر مناطق دره نیکپی اقدام نموده وبه قرارگاهای نظامی انتقال دادند. .
تعداد کسانیکه گرفتار شده بودند ریش سفیدان قریه بودند. در ماه می دوهزارمیلادی نیروهای طالبان این دسته از اسیران غیر نظامی را در نزدیک سرک رباتک که شهر تاشقرغان و پلخمری را به هم وصل میکند به قتل رساندند که اجساد شان در روی سرک افتاده بودند. سی ویک جسد از محل قتل پیدا شد بیست وشش نفر شان ازمردم اسماعیلیه قوم نیکپی ولایت بغلان شناسای شده بودند. و بقیه از مردم شمال شاهراه رباتک از محلی بنام هزاره مزاری بین ولایات سمنگان و بغلان بودند. در زمان قتل آنها منطقه در دست طالبان بود. تمام کشته شده گان چهار ماه قبل اسیر و اکثر شان قبل از قتل شکنجه شده بودند. این افراد از پنج الی چهارده جنوری وسیله طالبان به اسارت گرفته شده بودند.
کشتار دستجمعی دشت لیلی
کشتار دسته جمعی سال دوهزارویک میلادی در دشت لیلی، در شروع حملات نیروهای خارجی به حکومت طالبان در افغانستان، حدود دوهزارنفر زندانی در شمال افغانستان کشته شدند. عاملین این قتل ها که بیشتر به جنایات جنگی شباهت دارد، سیزده گور دسته جمعی که در نواحی مزار شریف کشف گردیده، در یکی از آن گور ها که در دشت لیلی در نزدیکی ولایت جوزجان گمان برده می شود که دوهزار طالب اسیر کشته شده باشد انانیکه سلاح را به زمین گذاشته بودچه طالب، چه القاعده، چه پشتون، تاجک، ازبک، مسلمان ویا کافر، نه تنها جرم است بلکه جنایت نیز است زیرا که مطابق نورمهای بین المللی کشتن اسیران جنایت است، در اخلاق وکلتور افغانی کشتن تسلیم شده گان نه تنها ننگ، عارو بی ایمانی بلکه بزدلی نیز محسوب میشود.
قتل روشنفکران نیکپی
حاکمان محلی منطقه - شخصیت های زیاد نیکپی را از هر قوم و خانواده به قتل رسانیده و مردم نیکپی وبخصوص روشنفکران را دشمن خود میداند. در ترور فرزندان نیکپی یک تعداد اشخاص وافراد خاص دخیل است وآرزوبرده میشود که روزی مورد تحقیق وبازپرس جدی قراربگیرند.
وحشت در دره کیان
طالبان بعدازفرارحاکمان محلی وارد دره کیان شده و افراد مظلوم را جوقه جوقه اعد ام وقتل عا م نمو دند وبه كشتار لجام گسیخته، غارت و چپاول و انهدام عمارات توسل جستند. گفته میشود در حدود چهارصد نفر را بقتل رسانید ند. تمام سلاح ها، مواد غذایى و یکهزاروپنجصد عرا ده موتر را به یغما بر دند و از جمله یکصد وشصت خانه صرف شصت باب آن نیمه ویران باقی ماند. یک شاهد عینی میگوید طالبان با هركه مواجه شدند بجرم آنكه گویا مسلمان نیست، كشتند. آ نها سه موتر لارى مملو از ا جساد را در یك جر در قر یه رباتک درولایت سنگان انداختند. كسى دقیق نمیداند كه در آنجا به چه تعداد جسد دفن است.
قتلهای حاجی قدیر و داکترعبدالرحمان
قاتلین داکترعبدالرحمان، حاجی قدیرو محصلین پوهنتون کابل درپایتخت کشور.
حاجی قدیرکه درزمان ترورش به حیث معاون کرزی و. وزیرفواید عامه فعالیت می کرد درششم جولای سال دوهزارودومیلادی درنزدیک دفترش دروزارت فواید عامه به قتل رسید.
گفتنی است حاجی قدیرازفرماندهان پرنفوذ مجاهدین درمناطق شرق افغانستان بود که دراجلاس بن نیز اشتراک داشت.
داکتر عبدالرحمن یکی از معاونین احمدشاه مسعود درامور سیاسی بود که درتأسیس شورای نظار وبسط وگسترش آن درولایات شرقی افغانستان نقش مهمی را ایفاکرد.
حمله انتحاری فابریکه قند بغلان
حمله انتحاری بغلان، خونینترین حادثه انتحاری افغانستان از سال ۲۰۰۱ به وقوع پیوست که باعث کشته شدن بیش از ۹۷ نفر و زخمی شدن ۱۱۰ نفر گردید اکثر کشته شدهگان در این حمله غیرنظامیان به جز تعدادی افراد پولیس و نظامی بود. بر اساس گفتههای رسانههای مختلف بیشتر از ۶۰ تن از کشته شده گان حادثه بغلان را متعلمین یک مکتب دولتی که برای پذیرایی و استقبال از اعضای ولسی جرگه به محل آمده بودند، تشکیل میدادند در این حمله سید مصطفی کاظمی رییس کمسیون اقتصاد ملی پارلمان نیز به همراه چندین تن از یارانش کشته شد. هیچکس مسوؤلیت این حمله را تاکنون به عهده نگرفته است اما این حمله از سوی مشرانوجرگه به ISI سازمان جاسوسی پاکستان نسبت داده شد. پاکستان در روزهای حمله بغلان در وضعیت حکومت نظامی به سر میبرد.
تخریب مجسمه بودا
مجسمه بودا بتاریخ سیزده مارچ دوهزارویک میلادی بدستور ملاعمر و باداران پاکستانی او تخریب شد. این عمل ضد ملی طالبان مغایر معیار ها و ارزش های مدنیت و فرهنگ جهانی بشمار میرود. اقدام به چنین جنایت غیر قابل جبران که بمقصد امحا و نابودی هویت ملی و تاریخی کشور باستانی ما انجام شد، عمل جنایتکارانه بشمار میرود. این اقدام ضد منافع ملی افغانستان نتیجة عملکرد رژیمی بود که با حمایت دولت پاکستان بر ملت افغانستان تحمیل گردیده بود. در حدود یکهزارو هشتصد سال قبل، کاروانهای تجارتی زیادی از آسیا و اروپا به قصد مسافرت به چین از افغانستان عبورمینمودند. این جاده در عصر شاهان کوشانی و بویژه دردوره کنشکا رونق زیادی کسب نمود. شمار زیادی از زائرین چین نیزازین راه عبور میکردند. آنها به هند یعنی جائیکه بودا بیش از دو هزار سال قبل در آنجا متولد گردیده بود سفر میکردند. زائرین بودائی اول به بلخ می آمدند و در راه سفر از بلخ به هند عبور میکردند. آنها در وسط راه در وادی آرام و زیبای بامیان بمنظور استراحت توقف مینمودند.
دیری نگذشت که زائرین به این فکر افتادند که درین منطقه به اعمار معابد بپردازند. در سمت شمال در بامیان صخره مرتفعی قرار دارد که از ریگ و سنگ تشکیل گردیده است، درهمین نقطه زائرین مغاره هائی برای اقامت شان ساختند. شماری ازین مغاره ها به حجره هائی مبدل شدند که راهبان درآنجا اقامت دائمی گزیدند. در دیگر مغاره ها به انجام مراسم دینی خویش می پرداختند. به مرور زمان، بعضی ازین محل های مقدس با تصاویراراسته شد. مرکز تجمع این مجتمعات مذهبی دو مجسمه بودا بود. مجسمه واقع درناحیه شرقی که سی وهشت متر ارتفاع داشت و ارتفاع مجسمه دیگری که درسمت غرب موقعت داشت، پنجاه سه متری متر بود. این دو مجسمه بزرگترین مجسمه های بودا در جهان بودند و از عجائب جهان بشمار میروند. رواقها مملو از تصاویر بودا بودند.
هجوم کوچیها
در امارت طالبان، کوچی ها فرصت بیشتر و بازتری را برای تجاوز و اشغال یافتند و در کنار نسل کشی رسمی توسط طالبان، آنان به چپاول و غصب زمین ادامه دادند. همه ساله کوچی ها با هزاران گوسفند و بز و شتر، بصورت مسلح به خانه، زندگی و کاشانه ی مردم حمله می کنند. آنچه امروز در بعضی مناطق کشوراتفاق می افتد، نمونه ای از کوچ اجباری ست. کوچ اجباری یکی از جنایات حاد علیه بشریت است و این جنایت در افغانستان بدون آنکه دولت و جامعه ی جهانی به آن توجهی داشته باشد، همچنان بوقوع می پیوندد. سازمان های سیاسی و آن هایی که ادعای طرفداری از حقوق بشر دارند گویی به خواب عمیقی رفته و سکوت خفت باری را اختیار کرده اند.
قتل و کشتار شهر شبرغان
روز هفتم جوزای سال سیزده هشتادوشش خورشیدی، ده ها تن از مردم اوزبیک به فرمان جمعه خان همدرد والی وقت حکومت کرزی در شهر شبرغان ولایت جوزجان به خاک و خون کشیده شدند. جمعه خان همدرد همین اکنون والی ولایت پکتیا می باشد و از سوی کرزی به عنوان بهترین والی شناخته شده است.
مجلس عروسی ویچ باغتو ولایت قندهار
کشتار در مجلس عروسی ویچباغتو ولایت قندهار به وقوع پیوست. در این حمله ۳۷ نفر غیرنظامی کشته شدند که ۲۳ کودک و ۱۰ زن شامل آنها بود. ۳۵ نفر دیگر به شمول عروس نیز جزو زخمیها بودند. مردم این دهکده بعدها گفتند که بعد از این حمله، نیروهای بینالمللی ناتو به سوی دهکده هجوم آورده و با وجود تخریب خانهها و کشتههایی که از این حمله باقیمانده بود، به کسی اجازه خروج از منطقه را ندادند تا هنگامی که کارهای خویش را به اتمام رساندند و از منطقه عکسبرداری کردند
ده بالا ولایت ننگرهار
بمباران در مجلس عروسی ده بالا باعث کشته شدن ۴۷ زن و کودک غیرنظامی و بیگناه گردید. این کشتار در ننگرهار هنگامی روی داد که زنان و کودکان عروس را از یک دهکده به دهکدهای دیگر همراهی میکردند و به صورت ناگهانی به سه بمب هوایی از سوی ایالات متحده آمریکا تمامی ۴۷ تن کشته شدند که ۳۹ تن از آن زن و کودک بودند. نیروهای ایالات متحده بعد از این کشتار، آنرا کاملا تکذیب کردند و ابراز نمودند که هیچ غیرنظامی در این حملات کشته نشده. بعد از اعزام تیم بررسی حامد کرزی به منطقه، اعلام شد که ۴۷ نفر به شمول عروس در این حمله کشته شدند.
حملات عزیز آباد
حملات هوایی عزیزآباد باعث کشته شدن ۹۰ غیرنظامی شد. این حمله در شیندند ولایت هرات در دهکده عزیزآباد رخ داد. تقریبا تمامی کشتهشدهگان این حمله زنان و بیشتر کودکان بودند که پس از بررسی نهایی کشتهشدهگان ۶۰ کودک و ۱۵ زن گزارش شد. هدف این حملات نابود کردن یکی از فرماندهگان طالبان بود.
گرانای ولایت فراه
حملات هوایی گرانای باعث کشته شدن ۱۴۵ نفر غیرنظامی در دهکده گرانای در ولایت فراه گردید. بیشتر کشتهشدهگان در این حمله کودکان و زنان بودند. نیروهای ایالات متحده اعلام کردند که مشکلات فنی زیادی به وجود آمد که باعث مرگ این تعداد از افراد شد. خبرگزاری استرالیا اعلام کرد که این بیشترین تعداد کشتهشدهگان بیگناه از سوی نیروهای ناتو در تاریخ جنگ افغانستان بوده است. نیروهای افغانستان اعلام کردند که از ۱۴۰ کشته، ۹۲ کودک و ۲۲ زن بیگناه بودند. نیروهای آمریکایی در ابتدا این امر را انکار و این تعداد را به ۲۰ تا ۳۰ کشته رجوع میدادند.
سنگین ولایت ننگرهار
حملات هوایی دهکده سنگین واقع در ولایت ننگرهار باعث کشته شدن بیش از ۵۲ زن و کودک بیگناه شد. بیش از ۴۰۰ نفر در خیابانهای کابل به تظاهرات پرداختند و این حمله را محکوم کردند. حامد کرزی تحت فشار مردم، مأمورانی را برای تحقیق بیشتر به صحنه فرستاد که جزئیات این حمله را بررسی کنند. مطابق به بررسیهای آنها، تمام کشته شدهگان زنان و کودکان بودند. نیروهای ناتو و آیساف به وقوع پیوستن این حملات را تا هفتهها انکار میکردند و بعدها طی بیانیه تاسف خود را اعلام کردند.
کشتار قندهار
خبرکشتار زنان و کودکان درقندهار گزارش صفحه اول همه خبرگزاری های جهان بود. سربازان خارجی درجستجویی خانه به خانه، به سوی زنان و کودکان آتش گشود و آنان را قتل و عام کرد. دولت از کشته شدن ۱۶ نفر، ۹ زن و ۳ کودک خبر داده و کرزی درلفظ این جنایت را جنایتی غیر قابل بخشش نامیده بود ومسوولین قندهار در این باره گفته گفته بودند: که این خارجیها وارد چهار خانه شده است و همه افراد این منطقه را هدف قرار داده است که علاوه بر ۱۶ کشته، ۵ نفر هم به شدت زخمی شده اند.
مقامات ناتو علیرغم سکوت اولیه خود، این اقدام را عمل خودسرانه خوانده اند. باراک اوباما نیز گفته است که این خبر را خبری تراژیک و شوک آور می داند و با مردم افغانستان اظهار همدردی کرده است. مک کین هم گفته است که هیچ توضیحی برای چنین کشتاری ندارم که عنوان کنم. جالب تر ازهمه هری رید ذهبر جمهوربخواهی سنا که دراقدامی شرم آور این کشتار را به دلیل فشار های روحی دانسته است که سربازان تحمل می کنند و این کشتار یک حادثه بوده که باید از بابت آن اظهار تاسف کرد. (نقض حقوق بشر در ارقام و حقایق – در بخشهای بعدی . . .)
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat